جنبش مردمی / بهروز طیرانی - بخش اول

1399/5/14 ۰۴:۳۰

جنبش مردمی / بهروز طیرانی - بخش اول

از ابتدای قرن نوزدهم میلادی به این ‌سو، در حالی‌که جهان غرب با تکیه ‌بر دستاوردهای انقلاب صنعتی با سرعت راه خود را به ‌سوی پیشرفت در تمامی زمینه‌ها می‌پیمود، سرزمین ما با وضعیت متفاوتی روبرو بود. ایران اگر از دوره صفویه به بعد از نظر فکری و فرهنگی با جهان خارج از خود فاصله داشت، ولی در زمینۀ سیاسی ـ به‌رغم همه نابسامانی‌ها ـ استقلال خود را حفظ کرده بود و تا حدود زیادی از نظر اقتصادی و تأمین مایحتاج خود نیازی به خارج نداشت.

 

 

از ابتدای قرن نوزدهم میلادی به این ‌سو، در حالی‌که جهان غرب با تکیه ‌بر دستاوردهای انقلاب صنعتی با سرعت راه خود را به ‌سوی پیشرفت در تمامی زمینه‌ها می‌پیمود، سرزمین ما با وضعیت متفاوتی روبرو بود. ایران اگر از دوره صفویه به بعد از نظر فکری و فرهنگی با جهان خارج از خود فاصله داشت، ولی در زمینۀ سیاسی ـ به‌رغم همه نابسامانی‌ها ـ استقلال خود را حفظ کرده بود و تا حدود زیادی از نظر اقتصادی و تأمین مایحتاج خود نیازی به خارج نداشت. روی کار آمدن سلسله قاجار و ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر، نوید بروز زمینه‌های لازم برای احیا و جبران ناکامی‌های بعد از قتل نادر را می‌داد؛ اما این آرزو به‌زودی به کابوسی بس هولناک تبدیل گشت. سوای عباس‌میرزا و تنی چند معدود، ناآگاهی دومین پادشاه قاجار و اطرافیان فاسد و عقب‌مانده‌اش که از نظر فکری در قرنها پیش جا مانده بودند و جز به منافع فردی خود نمی‌اندیشیدند، موجب شد تا ایران با شتابی باورنکردنی سیر نزولی و انحطاط را در پیش گیرد. جنگهای تحمیلی روسیه تزاری که به دو عهدنامه ننگین «گلستان» و «ترکمانچای» انجامید، ایرانیان را واداشت برای مقابله با همسایه شمالی، پذیرای نفوذ فرانسه و بریتانیا شوند. در جریان تحولات سیاسی ـ اقتصادی دوره بعد، فرانسویان بنا به دلایل گوناگون نتوانستند از نفوذ سیاسی ـ اقتصادی برخوردار شوند؛ اما رقابت روسیه و بریتانیا بر سر منافع خود، ایران را در عرض نیم‌قرن به کشوری تبدیل کرد که نه‌تنها استقلال سیاسی‌اش از دست ‌داده بود، بلکه از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز رو به قهقرا رفت و فقر، بدبختی و فلاکت سراسر کشور را فرا گرفت.

 

رقابت شانه ‌به ‌شانه روس و انگلیس، موجب شد تا ایران برخلاف بسیاری از کشورهای آن دوران، به مستعمره کامل یکی از آن دو استعمارگر درنیاید، بلکه به‌ صورت کشوری نیمه‌مستعمره درآمد. سرنوشت کشورهای نیمه‌مستعمره از این ‌قرار بود که تنها مضار استعمار همچون غارت منابع مادی، نابودی اقتصاد ملی و تبدیل آنها به بازار مصرف تولیدات استعمارگران نصیبشان می‌شد و از منفعت‌های جنبی حضور استعمار در کشورشان‌ همچون ایجاد و یا بهبود زیرساخت‌های اقتصادی ـ اجتماعی نظیر توسعه راه یا نظام اداری و… همچنان‌که در هند تحت سلطه بریتانیا مشاهده می‌شد، برخوردار نشوند. احسان طبری در بیان تأثیر این وضعیت نیمه‌مستعمره بر اوضاع اقتصادی ایران می‌نویسد: «ورشکستگی پیشه‌وران شهر و ده تشدید شد؛ زیرا کالاهای پیشه‌وری و کارگاهی که در قسمت عمده منسوجات و قماش بود، تاب رقابت کالای صنعتی اروپا مانند ماهوت و غیره را که ارزان‌تر و گاه دارای مختصات بهتری بود، نمی‌آورد…. استعمار و استبداد عملا از تراکم سرمایه داخلی و از انتقال آن به مجرای صنعت جلوگیری به عمل آوردند و این سرمایه را واداشتند که یا در عرصه‌های سنتی مانند رباخواری و بازرگانی باقی بمانند، یا به عرصه ملک‌داری و سفته‌بازی با زمین و مستغلات منتقل شوند.» (طبری ۱۳۶۰، ۱۰۲ ـ ۱۰۴)

 

رقابت روسیه و بریتانیا در ایران به‌ جز زمینه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، در زمینۀ اقتصادی نمود بسیار داشت و سبب شد تا آنها امتیازهای متعددی در زمینۀ بهره‌برداری از معادن گوناگون ایران (از جمله زغال‌سنگ، آهن، نفت، سرب، منگنز و…)، تأسیس بانک و در دست گرفتن زمام امور مالی و پولی ایران، به دست گرفتن تجارت کشور از طریق ایجاد شرکت‌های بازرگانی به دست آورند. علاوه بر اینها، تبدیل ایران به بازار کالای مصرفی خود و استفاده از نیروی کار ارزان کارگران ایرانی، از جنبه‌های دیگر این سلطه بلامنازع بود.

 

وضعیت نیمه‌مستعمره و تلاش‌های دو کشور برای نفوذ و غارت هرچه بیشتر ایران که با همراهی استبداد داخلی انجام می‌گرفت، به‌تدریج در سالهای پیش از انقلاب مشروطیت موجب از میان رفتن تولیدات کشاورزی و کالاهای نیمه‌صنعتی ایران ‌همچون منسوجات شد. این وضعیت نمود خود را آشکارا در تراز بازرگانی ایران و روسیه و نیز با بریتانیا نشان داد. به گزارش ه.و.مک ‌لین تجارت ایران در سال ۱۹۰۰م (۱۲۷۹ش) با کسری دومیلیون لیرۀ استرلینگ مواجه بود. لین می‌نویسد: «امروزه کل تجارت ایران با ممالک خارجی، طبق آمارهای گمرکی ایران سالیانه متجاوز از ۸میلیون لیره استرلینگ است که بالغ ‌بر ۵میلیون لیره از آن واردات و ۳میلیون لیره از آن صادرات است.» (عیسوی ۲۰۶، ۱۳۶۲). این روند کاهش صادرات و افزایش واردات که از سالهای ۱۹۵۰م (۱۲۳۰ش) آغاز شده بود، در مسیر شصت‌سالۀ خود از تغییرات معناداری حکایت می‌کرد که نشان‌دهندۀ افزایش صادرات مواد خام و چند محصول خاص کشاورزی و کاهش تولیدات داخلی بود، به این معنا که در طول این سالها صادرات ابریشم و تولیدات ابریشمی از ۳۸درصد کل صادرات در سال ۱۸۵۰، به ۵درصد در ۱۹۱۱ (۱۲۹۰ش) و منسوجات پنبه‌ای و پشمی از ۲۳درصد به یک درصد کاهش ‌یافته بود و در عوض صادرات پنبۀ خام از یک‌درصد در سال ۱۸۵۰، به ۱۹درصد افزایش یافت. تریاک که آماری در سال ۱۸۵۰ از آن در دست نیست، ۷درصد کل صادرات را تشکیل می‌داد. (منبع پیشین). بنا به نوشته یک مورخ روس در دوره سی‌ساله ۱۸۸۰م تا ۱۹۰۹، ارزش صادرات روسیه به ایران به بیش از هفت برابر رسید.

 

مهدی ملک‌زاده اوضاع اقتصادی ایران و مردم را در دوره قاجاریه چنین به تصویر کشیده است: «پس ‌از آنکه کشورهای اروپا رو به ترقی گذاشت، علم و صنعت فزونی یافت…. دوَل اروپا به خیال به دست آوردن بازارهای خارجی برای فروش امتعه خود افتادند؛ کشور ایران به دام اقتصادی غرب افتاد، بازارهای ایران مملو از محصولات خارجی شد و صنایع داخلی رو به نقصان گذارد و تعادل صادرات واردات که اساس زندگانی اقتصادی ملت است، از میان رفت و رغبت مردم ایران به امتعه خارجی به‌ جایی رسید که فرش ایران… جای خود را به قالی‌های ماشینی اروپا داد و بزرگان ایران پارچه‌های نفیس از قبیل زری و حریر ایران را کنار گذارده، به‌ جای آن پارچه‌های ماشینی اروپایی خریداری و استعمال می‌کردند… عمارات سلطنتی و خانه‌های شاهزادگان و بزرگان هر یک موزه‌ای از اجناس و امتعه غیرضروری اروپایی شد…» (ملک‌زاده، ۱۳۸۳، ۱۳۵). وی در ادامه تشریح وضعیت کشور درباره وضعیت مردم عادی می‌نویسد: «فقر عمومی به‌ جایی رسیده بود که یکی از مورخین اروپایی که در زمان ناصرالدین‌شاه در ایران می‌زیسته، می‌نویسد: ایرانی‌ای که در خانه‌اش چند ظرف مسی و یک قطعه قالی یافت شود، در نزد مردم ثروتمند محسوب می‌شود» (همان).

 

قراردادهای اقتصادی که عمدتا به تجار و اتباع دولت‌های روس و انگلیس تعلق داشت، و دخالت‌های سیاسی ـ اقتصادی آن دو کشور که بر تمامی ارکان ایران و ایرانی سایه گسترده بود و زندگی مردم را تحت تأثیر خود قرار داده بود، به‌تدریج واکنش‌هایی را در میان علما و بازرگانان و سایر قشرهای مردم ایران برانگیخت. نخستین گام مقاومت مردمی در برابر استیلای بیگانگان و غارت منابع کشور، در جریان اعطای امتیاز تنباکو به کمپانی تالبوت در سالهای ۱۲۶۹ـ۱۲۷۱ش برداشته شد. اعتراض بازرگانان ایرانی به «قرارداد رژی» هنگامی که با حمایت مردم و علما ‌همراه شد، ناصرالدین‌شاه را وادار به فسخ قرارداد کرد. الغای این قرارداد گرچه پیروزی بزرگی محسوب می‌شد، ولی از آنجا که هنوز استبداد بر سر کار بود و روسیه و بریتانیا بر شاه و دربار و اطرافیان فاسدش سلطه داشتند، در سیر وقایع و روند امور کشور تغییری ایجاد نکرد.

 

همچنان دولت‌های فاسد و ناکارآمد ناصرالدین‌شاه و پس از وی مظفرالدین شاه برای مسافرت شاه و اطرافیانش و یا برای مخارج روزمره خود در داخل، به قیمت فقر و فلاکت ملی و نابودی اقتصاد کشور، در قبال دریافت وامهای کمرشکن، امتیازات گوناگون اقتصادی و مالی به کشورهای خارجی و عمدتا روس و انگلیس واگذار می‌کردند. این وضعیت موجب شد تا بازرگانان، تحصیل‌کردگان و علما رفته رفته به حساسیت وضعیت کشور پی ببرند و درصدد چاره برآیند.

 

جنبش ترویج کالای ملی

نزدیک به ده سال بعد از ماجرای لغو امتیاز تنباکو، جنبشی به رهبری روشنفکران و تجار ایرانی شکل گرفت که از چند جهت درخور بررسی ویژه است. این جنبش که نخستین جرقه‌اش در اصفهان زده شد، در مدت ‌زمان کوتاهی به سراسر ایران گسترش یافت. وجوه مشخصۀ این جریان، سراسری بودن، در نظر داشتن اهداف ملی و مشارکت طبقات گوناگون است. افزایش واردات کالاهای مختلف به‌ویژه منسوجات در دوران ناصرالدین‌شاه، علاوه بر ضربه زدن به تولید ملی و به تعطیلی کشاندن کارخانه‌های دولتی و بیکار کردن کارگران، موجب تنزل اقتصاد ملی و خروج سالیانه میلیون‌ها تومان ثروت ملی می‌شد. به نوشته ملک‌زاده: «شهر اصفهان که بزرگ‌ترین مرکز صنعتی ایران بود و بیش از نیمی از احتیاجات کشور را تأمین می‌کرد، بیش از سایر شهرها از این بدبختی ورشکستگی برخوردار شد(!) و فقر و پریشانی بیش از سایر شهرها دامنگیر آن شهر بزرگ تاریخی شد و اطفال صنعتگران در کوچه و بازار شعاری می‌خواندند که ما برای نمونه یکی از آنها را نقل می‌کنیم: هر که کار او بوَد بافندگیر مردنش بهتر بود از زندگی» (ملک‌زاده ـ ۱۳۸۳-۱۳۶). جنبش اقتصادی خودکفایی در ایران ابتدا در اصفهان و با تأسیس دو «انجمن ترقی» و «انجمن اسلامی» و سپس تأسیس «شرکت اسلامیه» از به هم پیوستن این دو انجمن شروع شد و ادامه یافت که در ادامه درباره هرکدام از آنها مطالبی بیان می‌شود.

 

انجمن ترقی

انجمن ترقی در سال ۱۳۱۵ق (۱۲۷۹ش) در اصفهان تأسیس شد. بنا بر اشتباهی که منشأ آن مشخص نیست، به اشتباه آن را در بسیاری از منابع، «انجمن شرقی» نامیده‌اند (مجدالاسلام، ۱۳۵۰ـ ۳۱۱)، در حالی که در کتاب «سفرنامه کلات» که خاطرات مجدالاسلام کرمانی است، با نام انجمن ترقی از آن یاد کرده است. مؤسسان و بانیان «انجمن ترقی» عبارت بودند از: احمد مجدالاسلام کرمانی، میرزا نصرالله بهشتی (ملک‌المتکلمین) و میرزا سیدعلی جناب‌زاده. مجدالاسلام درباره چگونگی و هدف از تأسیس انجمن می‌نویسد: «ایامی که در اصفهان بودم، انجمنی به اسم ترقی تشکیل دادم و مقصد آن انجمن را رفع احتیاج از خارج قرار دادم و چند نفر از معاریف قوم و دانشمندان مملکت را به عضویت این انجمن دعوت نموده، در این موضوع حرف می‌زدیم.» (منبع پیشین، ۳۱۱‌ـ ۳۱۲).

 

انجمن ترقی روزهای چهارشنبه هر هفته در منزل یکی از اعضا تشکیل جلسه می‌داد. اعضای آن ده نفر بودند که به ‌جز سه ‌نفری که در بالا نام برده شدند، آقاسید جمال‌الدین واعظ از روحانیون مبارز و بنام انقلاب مشروطیت و میرزا محمدعلی علم شناسایی ‌شده‌اند. به نوشته مجدالاسلام اعضای انجمن با مشاهده وابستگی روزافزون کشور، به فکر چاره برآمدند و راه را در توسعه و رونق صنایع داخلی تشخیص دادند. آنها در گام نخست صنعت نساجی را انتخاب ‌کردند. کمک به کارگاه‌های موجود از نگاه آنها علاوه بر قطع وابستگی کشور به خارجیان، سبب حل مشکل بیکاری مردم نیز می‌شد: «بعد از چندین ماه مباحثه و مشاوره، بالاخره این‌طور قرار دادیم… نسبت به منسوجات که در اصفهان و کرمان و یزد و کاشان و خاک خراسان، اسباب آن بالنسبه جمع‌تر است و هستند مردمی که از نسج پارچه معاش خود را می‌گذرانند و ممکن است همان‌ها را تشویق نموده و سرمایه داد تا وسعتی در کار آنها پیدا شود و جماعتی از بیکارهای مملکت را هم به کار واداشت…» (همان منبع ـ ۳۱۲).

 

اعضای انجمن ترقی برای جمع‌آوری سرمایه و نیز تشویق مردم به مصرف اجناس داخلی، دو راه را در پیش گرفتند: نخست مذاکره با تجار و دوم فعالیت تبلیغی برای جلب و جذب گروه‌های خاص همچون علما و نیز عامه مردم به همکاری و خرید اجناس؛ بنابراین عده‌ای که با تجار ارتباط داشتند، مسئولیت گفتگو با همکاران خود را بر عهده گرفتند. روحانیون عضو انجمن نیز از طریق ارتباط با علمای بزرگ شهر، آنها را از نیات و اهداف خود آگاه ساختند و همکاری ایشان را جلب کردند؛ همچنین به همراه سایر وعاظ و اهل منبر بر سر منابر به تشویق مردم به همکاری با اهداف انجمن همت گماشتند. از جمله کسانی که در این راه تلاش زیادی به خرج دادند، یکی ملک‌المتکلمین ـ واعظ شهیر و شهید انقلاب مشروطیت ـ بود و دیگری شهید سیدجمال واعظ اصفهانی.

 

مجدالاسلام در این ‌باره می‌نویسد: «در انجمن متعهد شدیم یک ‌دسته که اهل منبر بودند، در ماه مبارک رمضان در منبر مردم را به استعمال امتعۀ داخلی ترغیب کنند و دسته دیگر مأمور شدند که با تجار مذاکره نموده آنها را به جمع‌کردن سرمایه و تشکیل شرکت وطنیه تشویق نمایند… انصافا ملک‌المتکلمین در این باب خیلی زحمت کشید.» (پیشین ـ ۳۱۳).

 

انجمن اسلامی

در حالی‌ که در باب انجمن ترقی اطلاعات حداقلی در دست است، اطلاعات از انجمن اسلامی که باز در همین دوره تشکیل گردید، از آن ‌هم کمتر است. این انجمن با همان هدف انجمن ترقی تأسیس و شروع به فعالیت کرد و مؤسسش حاج محمدحسین کازرونی (معروف به کاکوحسین) صاحب تجارتخانه‌ای در بوشهر بود و برای ترویج پارچه‌های وطنی تأسیس‌ شده بود و آن‌گونه که در منابع آمده است، ملک‌المتکلمین نیز در راه ایجاد آن نقش داشت. (ابراهیم صفایی ـ ۱۳۶۳-۳۴۲).

 

شرکت اسلامیه اصفهان

تأسیس این دو انجمن زمینه تأسیس شرکت اسلامیه را در اصفهان فراهم آورد. این شرکت در سال ۱۳۱۶ق (۱۲۷۷ش) تشکیل شد و ریاستش بر عهده حاج محمدحسین کازرونی گذاشته شد و چهار نفر از تجار اصفهانی به نامهای حاجی میرزامحمد مشکی، حاجی محمدجعفر، حاج میرزااسدالله نقشینه و حاج محمدکاظم مثقالی به ‌عنوان اعضای هیأت امنای شرکت مرکزی تعیین شدند. سرمایه اولیه شرکت اسلامیه ۵۰۰هزار تومان بود که در ۵۰هزار سهم ده‌تومانی تقسیم‌ شده بود. در مدت کوتاهی با فروش نزدیک به یک‌سوم از سهام منتشرشده، ۱۵۰هزار تومان سرمایه در شرکت گرد آمد. مؤسسان شرکت اهداف خود از تأسیس و مشی و شیوه شرکت را در جزوه‌ای منتشر کردند. در فصل بیست‌ویک «کتابچه نظامنامه شرکت» در باره هدف از تأسیس آن آمده است: «این شرکت به‌کلی از دادوستد متاع خارجه ممنوع است. فقط همّ خود را صرف ترقی متاع داخله و آوردن چرخ اسباب و کارخانجات مفیده خواهد نمود. و حمل متاع خارجه برحسب اقتضا و به ‌موقع خود در کشیدن راه شوسه و آهن اقدام خواهد کرد.» (نشریه ثریا، ش۴۹ـ به نقل از اشرف ۱۰۱). در آن نظامنامه همچنین کارکنان و کارمندان شرکت از رأس تا ذیل را موظف به استفاده از منسوجات داخلی شده بودند. (منبع پیشین).

 

شرکت اسلامیه فعالیت خود را محدود به اصفهان نکرد و به‌سرعت دفاترش را در هجده شهر کشور دایر کرد. مسئولیت دفتر شرکت در تهران به تاجر معروف، حاج محمدحسین امین‌الضرب گذاشته شد. ریاست دفتر در اصفهان نیز بر عهده حاج میرزا اسدالله نقشینه قرار داده شد. برای گسترش فعالیت‌ها در شهرهای دیگر به همان شیوه اصفهان عمل شد. از یک ‌طرف وعاظ و اهل منبر به آن شهرها اعزام شدند تا با کمک ایشان آن مناطق استفاده از منسوجات ایرانی را تبلیغ کنند و از سوی دیگر با انتشار مقالات در نشریات سراسری در داخل و نیز نشریاتی که در خارج منتشر و در داخل نیز توزیع می‌شد (همچون حبل‌المتین، ثریا، حکمت، پرورش و…) و همچنین در نشریات محلی به تبلیغ فعالیت خود پرداختند. از سوی شرکت سید جمال‌الدین واعظ برای تبلیغ به شیراز فرستاده شد. مجدالاسلام کرمانی در سفرنامه کلات خود اشاره‌ای به این مأموریت دارد و می‌نویسد: «بعد از ترویج امر در اصفهان، آقا سیدجمال را در انجمن مأمور به مسافرت شیراز کردیم که در آنجا هم از این کار شروع شود. او هم رفت و در آنجا خوب مقدماتی ترتیب داد و خیلی هم زحمت کشید.» (مجدالاسلام، ۳۱۴).

 

سیدجمال واعظ علاوه بر تبلیغ بر منابر، درباره استفاده از کالاهای بومی و داخلی کتاب نیز نوشت. عنوان این کتاب «لباس ‌التقوی» بود. در تلگراف ادیب‌التجار به روزنامه تربیت آمده است: «این کتاب [لباس ‌التقوی] را یک هزار جلد طبع نموده‌اند که مجانی به اهل وطن تقسیم شود. تمام مطالب آن راجع به شرکت اسلامیه است.۱۱ شهر رجب ۱۳۱۸» (روزنامه تربیت، ش۸۵۴ ـ ۶شعبان ۱۳۱۸).

 

با فعالیت تبلیغی اعضای شرکت اسلامیه، فکر ممنوعیت منسوجات خارجی به‌سرعت گسترش یافت و مورد اقبال عموم قرار گرفت. مجدالاسلام درباره دامنه فعالیت‌های خود می‌نویسد: «بنده هم شب و روز ایام تعطیل را که دیگر درس نداشتم، صرف تحریر مقالات می‌نمودم و اقلا پانصد ورقه مقاله نوشته، به جراید مطبعه در مصر و کلکته از قبیل ثریا و پرورش و حکمت و حبل‌المتین فرستادم…گاهی هم به جراید مطبعۀ تهران فرستادم، مثل ایران و اطلاع و تربیت و روزنامه ادب… در تبریز هم روزنامه کمال منتشر بود و می‌توانم بگویم یک ثلث مندرجات این جراید، اهمیت مرقومات بنده را راجع به شرکت اسلامیه و ترقیب در ترویج امتعه وطنیه بود.» (مجدالاسلام، ۳۱۴). در کتاب لباس‌التقوی که شرکت اسلامیه در سال ۱۳۱۸ق چاپ و منتشرش کرده بود، برای تشویق مردم به خرید منسوجات داخلی از جمله چنین آمده است: «بر مسلمانان لازم است که لباس ذلت تولید خارج از تن بیرون کنند و لباس عزت ساخت داخل را بر تن کنند.»

 

فعالیت توضیحی و تلاش برای آگاهی قشرهای مختلف، سبب استقبال آنها در اصفهان و شهرهای دیگر شد. در اصفهان مراجع تراز اول شهر هم به این جریان پیوستند و عملا از آن حمایت کردند. به نوشته مجدالاسلام: «در ظرف دو سه ماه، هم شرکت منعقد به اسم شرکت اسلامیه و هم امتعه‌جات اصفهان شیوع پیدا کرد و تا حدی بالا گرفت که بسیاری از علمای بزرگ اصفهان مثل مرحوم ثقه‌الاسلام حاج شیخ محمدعلی و جناب ثقه‌الاسلام آقای حاجی شیخ نورالله تمام ملبوس خود را حتی عمامه، از پارچه‌های اصفهان قرار دادند» (مجدالاسلام، ۳۱۳). همراهی علما با این جریان بسیار زیاد بود؛ به طوری که در اعلامیه‌ای که به امضای سیزده تن از روحانیان برجسته اصفهان همچون حاجی‌آقا نورالله، فشارکی، حاج‌آقا نجفی، میرزا محمدتقی مدرس و… رسیده بود، استفاده از کالاهای خارجی را منع کردند. در آن اعلامیه آمده بود: «اولا: ‌قبالجات و احکام شرعیه، ‌از شنبه به بعد باید روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهای دیگر نویسند، مُهر ننموده و اعتراف نمی‌نویسیم. قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضا نمی‌نماییم. حرام نیست کاغذ غیر ایرانی و کسی را مانع نمی‌شویم، ماها با این روش متعهدیم.

 

ثانیا: ‌کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچه دیگر ایرانی باشد، متعهد شده‌ایم بر آن میت ماها نماز نخوانیم. دیگری را برای اقامه صلوه بر آن میت بخواهند، ماها را معاف دارند.

 

ثالثا: ‌ملبوس مردانۀ جدید که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده می‌شود، قرار دادیم مهما امکن هرچه بدلی آن در ایران یافت می‌شود، لباس خودمان را از آن منسوج نمائیم و منسوج غیر ایرانی را نپوشیم. و احتیاط نمی‌کنیم و حرام نمی‌دانیم لباس‌های غیر ایرانی را؛ اما ماها ملتزم شده‌ایم حتی‌المقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از نسج ایرانی بنمائیم…»

 

به نوشته احمد اشرف شرکت اسلامیه در شهرهای بوشهر، شیراز، قمشه، کرمان، یزد، مشهد، سمنان، تهران، قم، کاشان، سلطان‌آباد (اراک)، رشت، قزوین، بارفروش (بابل)، اشرف (بهشهر)، تبریز، همدان و سنندج نمایندگی داشت. شرکت اسلامیه در اردستان کارگاه‌های تولید منسوجات دایر کرد که گرچه میزان تولیدش چشمگیر نبود، ولی کیفیت خوبی داشت. (اشرف، ۱۳۵۹ـ۱۰۲). شرکت اسلامیه آغازش موفقیت‌آمیز بود، ولی بعد از مدتی فعالیتش رو به کاهش گذاشت و پس از چندی عملا تعطیل شد.

منبع: روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: