1399/4/17 ۰۴:۳۰
یكی از زمینههای مشترك تاریخ و علوم اجتماعی آن است كه هر دو به مطالعه و بررسی افراد جامعه میپردازند. از آنجا كه هر جامعه ساختاری دارد و بستری را به وجود میآورد كه كنش انسانی در آن صورت میگیرد، این دو رشته نیز در باب «ساختار» و «كنش» مشتركاتی دارند. اگرچه در گذشته یكی از شایعترین كار تاریخنگاران شرح حالنویسی بوده است اما امروزه میدانیم این كار صرفِ توصیفِ زندگی یك فرد حائز اهمیت نیست
به بهانه بزرگداشت «دُرّه میرحیدر» در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
یكی از زمینههای مشترك تاریخ و علوم اجتماعی آن است كه هر دو به مطالعه و بررسی افراد جامعه میپردازند. از آنجا كه هر جامعه ساختاری دارد و بستری را به وجود میآورد كه كنش انسانی در آن صورت میگیرد، این دو رشته نیز در باب «ساختار» و «كنش» مشتركاتی دارند. اگرچه در گذشته یكی از شایعترین كار تاریخنگاران شرح حالنویسی بوده است اما امروزه میدانیم این كار صرفِ توصیفِ زندگی یك فرد حائز اهمیت نیست، بلكه دستیابی به شخصیت پنهان و آشكار فردِ مربوطه است كه اهمیت مییابد. در این مسیر است كه درمییابیم همپیمانی تاریخ و علوم اجتماعی این امكان را ایجاد میكند تا حافظه تاریخی به ظرفی از عمل برای تجربهآموزی اجتماعی و فرهنگی تبدیل شود، یعنی آموختههای توصیفی - تاریخی برای حیات علمی مفید واقع شود. پس این هنر تاریخ و علوم اجتماعی است كه باتوجه و اهمیت به شخصیتهای آشكار و نهان، لحظات یا شخصیتهای تاریخی را شكل میدهند. شخصیت پنهان آنكه، آن فرد چه تاثیری بر فضای جامعه خود گذاشته است. شخصیت آشكار كه زندگی روزمره او را دربر میگیرد. اما باید دید چگونه برخی آدمها به فضایی از توسعه میرسند كه چه باشند و چه نباشند، نویدبخش دنیایی از ارزشها هستند. این دستاوردی از تاریخ شفاهی است.
مفخر عرصه جغرافیا
دكتر دره میرحیدر، دُری از جهان دانش و علم در ایران كه اكنون در كنار ماست و قلمهای ما افتخار میكند برای تفسیر شخصیت چنین رادزنانی مطلب بنویسد، یكی از مفاخر جهان جغرافیا در مجموعه دانشهای ایرانی است. شخصیتی كه در دوران گذار جامعه از سنت به تجدد، در خانوادهای اهل علم و ادب و هنر متولد شد، بعدها در رشته تاریخ و جغرافیا در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و به جغرافیا دل بست. سپس برای ادامه تحصیل با استفاده از بورسیه شاگردان اول در زمان خود به امریكا رفت و در رشته جغرافیای سیاسی تحصیل كرد. پس از اخذ مدرك دكتری و استخدام در دانشگاه تهران، رشته جغرافیای سیاسی را در دانشگاه بنیان گذاشت. او چهره ماندگار جغرافیا و عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و نخستین زن ایرانی است كه در این رشته تحصیل كرده است. نوشتار حاضر به دنبال توصیف و تفسیر ابعاد شخصیتی اوست تا با مطالعه زندگیاش به عناصری چون «ساختار» و «عاملیت» توجه كنیم و دریابیم ساختار اجتماعی و فرهنگی چگونه در فرآیند تبدیل او به چهره ماندگار موثر بوده است. از سوی دیگر، انتخاب و اراده او به عنوان یك كنشگر فعال و زندگی و تحصیل در جامعه امریكا تا چه حد در این امر دخیل بوده است و سرانجام دره میرحیدر چه تاثیری بر ساختار جامعه خود گذاشته است. به دیگر كلام، مقاله پیش رو نقش و ارتباط متقابل «ساختار» و «عاملیت» را در فرآیند چهره ماندگار شدن او به تصویر میكشد.
زندگی او نمونه بارزی است كه نشان میدهد نقش ساختار یا عاملیت را در فرآیند فاخر شدن او نمیتوان نادیده گرفت، چراكه براساس نظریه گیدنز بین ساختار و عاملیت رابطه انكارناپذیری وجود دارد تا آنجا كه هیچ ساختاری بدون مشاركت كنشگران شكل نمیگیرد و هیچ عاملی بدون دخالت ساختار منشا اثر نمیشود. درواقع زندگی دره میرحیدر بیانگر آن است كه او چگونه با دو سطح ساختار و عاملیت مشاركت كرده و نتایج اتیكال و امیكال را در عرصه دانشورزی باتوجه به دو مفهوم ساختار و مفاخر به وجود میآورد.
او در ساختار جامعهای زاده و بالیده شد كه زن در آن به عنوان كنشگری نقشپذیر با مشكلات اجتماعی و فرهنگی دست به گریبان بود. اما او زنی است كه در تمام دوران تحصیل در مدرسه در پرتو استعداد و توانایی و هوش و تلاش و كوشش مستمر خود همیشه شاگرد اول بوده و با ادامه تحصیل در دانشگاه تهران حوزه موردنظر خویش یعنی جغرافیا را مییابد. ولی از آنجا كه پس از فارغالتحصیلی، نظام اجتماعی و فضای علمی كشور نمیتواند زمینه را برای اندیشههای نوین او مهیا كند، با استفاده از بورسیه تحصیلی شاگرد اولی و با اتكا بر بهره هوشی، دانش مقدماتی نظری و با تكیه بر هویت ملی و دینی خود به عنوان كنشگری فعال برای علمآموزی روی به امریكا یعنی دیاری مملو از دانستههای نو میگردد. او با عشق به جغرافیا وارد این سرزمین میشود، چراكه درك میكند در آنجا، جغرافیا هنوز چیزهای نوینی برای آموختن و فهمیدن فرا روی انسان قرار میدهد كه در دانشگاه تهران به سادگی قابل دستیابی نیست، بنابراین برحسب انتخاب و اراده خود تحصیلات خویش را در رشته جغرافیای سیاسی تا عالیترین مقطع در امریكا ادامه میدهد و با تحصیل و پژوهش و پشتكار و تلاش، استعدادهای خود را در این زمینه پرورش داده و مشكلات و دشواریهای تحصیل و زندگی در یك كشور بیگانه و فرهنگ دیگر را با صبوری تحمل میكند. دره به عنوان یك زن میكوشد تا فارغ از تمام مرزهای جغرافیایی، سیاسی و ایدئولوژی تنها به جهان بیمرز علم بیندیشد. البته ساختار كشور امریكا و فضا و امكانات آموزشی دانشگاههای آنجا نیز زمینه رشد و پرورش او را به عنوان یك جغرافیدان نظریهپرداز در رشته جغرافیای سیاسی فراهم میآورد تا بعدها دره این رشته از دانش بشری در ایران شود. مهم آنكه، هر چه از مدت اقامت او در این دیار نو میگذرد، نهتنها میزان دانش و آگاهیهای او فزونی مییابد بلكه هویت انسانی و ملی در وجودش قوت بیشتری پیدا میكند. این ویژگی، از مختصات بسیار مهم در حیطه علمآموزی چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی است، بنابراین زندگی دكتر میرحیدر تصویرگر رابطه متقابل ساختار و كنشگر است، زیرا او به عنوان یك زن و كنشگر اثبات میكند چگونه ساختار فرهنگی و اجتماعی كشورهای توسعهیافته به واسطه نظام آموزشی و برنامهریزی درست و قرار دادن امكانات در دست فرد توانا و مستعد امكان رشد بیشتر او را فراهم میآورد. اما حال باید دید چه رابطه متعامل و متقابلی بین دكتر دره میرحیدر، علم و نظام اجتماعی به وجود آمد كه پیكره علم جغرافیا توسط او در بخش جغرافیای سیاسی شروع به رشد كرد و توانست روزبهروز بیش از گذشته توسعه یابد. یا به دیگر كلام، گرایشهای فكری او به عنوان یك كنشگر انسانی در نظام اجتماعی توانست در ساختار علم فعال و اثرگذار باشد.
مراقبت از عناصر هویت بخش
دكتر میرحیدر نشان داد كه ضمن تلاش برای افزودن به دانستههای خود باید از عناصر هویت دیرین خود مراقبت كند تا در آیندهای نه چندان دور پس از بازگشت به وطن كه به عنوان كنشگری اجتماعی و نقشآفرین وارد جامعه و فعالیتهای اجتماعی میشود، چگونه رشته جغرافیای سیاسی را در دانشگاه بنیان گذارد. حركت و اقدامی كه نشان از جایگاه هویت انسانی و ملی در اندیشه او دارد.
باری، بانوی فرهیخته ما كنشگری از كنشگران میدان علم است كه طریق زندگی كردن با علم را پیشه راه خود میسازد به نحوی كه این فرآیند را به نسلهای بعدی نیز میآموزد و نهادی میكند. به اعتقاد او علم محصول اندیشه، آزمایش و خطا، استدلال، نوآوری و تغییر اجتماعی است و ابزاری برای دانستن، دانستن برای خوب زندگی كردن و خوب زندگی كردن برای دانستن بیشتر است و این رابطه علم و فرهنگ را نمایان میكند. دكتر میرحیدر فرزانه و دانشور، انسانی متواضع و فروتن، سخنسنج و سخنسرا، مهربان و صمیمی و بیشك استادی گرانقدر است.
ادغام مشی و منش فرهنگیاش نشان از خصایل یك روشنفكر واقعی دارد زیرا بیشترین توجه او معطوف به فرهنگ است. او از مبهم سخن گفتن و از بازیهای زبانی پرهیز میكند. همچنین در انتقال آموختههای خود به جوانان شوریدهدل، مشتاق و سخی است... عشق به تاریخ این كهن مرز و بوم را در گفتار و نوشتههایش به آسانی میتوان یافت. استادی كه پس از عمری تحقیق و تدریس همچنان پرتلاش و تكاپوست و دست از تحقیق و پژوهش برنمیدارد و تمام زندگی خود را وقف این امر خطیر كرده و دانش و عزم راسخ خویش را صرف زنده نگه داشتن مشعل جغرافیای سیاسی و رشد آن در ایران كرده است. او مترجمی چیرهدست است كه برای ترجمه یك جمله یا یك حتی كلمه گاهی ساعتها وقت صرف میكند تا ترجمهای صحیح در اختیار خواننده قرار دهد. استاد با مهر از همسر خود مرحوم دكتر مصطفی مهاجرانی یاد میكند و همراهی و همدلی او را در رشد علمی خود میستاید و معتقد است، دكتر مهاجرانی از جمله مردهایی بوده كه به زن بها میداده به طوری كه نه تنها هرگز مانع پیشرفت علمی او نشده بلكه عرصه را مهیا میساخته تا او بتواند استفاده بهینه را از زمان خود ببرد.
عاشق فعالیت علمی
با نگاهی به زندگی و كارنامه علمی و فرهنگی استاد دكتر دره میرحیدر تاثیر ساختار اجتماعی را در ایجاد احساس تایید، احترام، تمجید و تقدیر شاگردان و اهل علم و دانش نسبت به او میتوان درك كرد زیرا به قول كمپر، ساختار اجتماعی درون ساختار یك جامعه است كه چگونگی روابط كنشگران را مبتنی بر منزلت افراد شكل میدهد تا آنجا كه بعضی كنشگران از منزلت بیشتری در جامعه برخوردار میشوند. دكتر میرحیدر در جامعه مدرن امروز از احساسات واقعی خود تبعیت میكند، اهل ریا و تملق نیست، مهر میورزد و روابط انسانی با دانشجویان و دوستان خود دارد. عاشق كارش است و از تعامل با دانشجویانش و اهل علم لذت میبرد و اینگونه رفتارها و عملكردهای موثر و توانمندیهای اوست كه احساس و تاثیر مثبت و ماندگاری بر دیگران میگذارد و روابط سالم و سازنده اجتماعی را تقویت میكند. از سوی دیگر واكنش مثبت افراد نیز سبب میشود تا او به شكل فعالانهتری اهداف علمی خود را همچنان با شور و شوق دنبال كند.
سخن آخر
این نوشتار بر آن بود به ساختیابی مفاخر در جامعه بپردازد و به این سوال پاسخ دهد كه آیا در پرورش دره میرحیدر به عنوان یكی از زنان مفاخر ایران «ساختار» موثر بوده است یا «عاملیت»؟ آیا مهاجرت او به امریكا برای دستیابی به توسعه علمی ضرورت داشت؟
آنچه مسلم است در بررسی زندگی او صرفنظر از خانواده برخی ساختها و نهادهای آموزشی و دانشگاه تهران سبب رشد و توسعه او را فراهم آوردند و تاثیر این امر را نمیتوان در شكلگیری شخصیت علمی و فرهنگیاش نادیده گرفت. اما باید به این نكته نیز توجه كرد كه هر كنشگری عامل نیست، مگر آنكه قدرت تاثیرگذاری بر جهان اجتماعی را داشته باشد زیرا عامل بدون قدرت معنایی ندارد و كنشگری كه قدرت تاثیرگذاری را از دست داده باشد دیگر یك عامل نیست. دره خود كنشگری خلاق و صاحب اراده است و اثبات میكند، ساختارها اگرچه الزاماتی را بر كنشهای انسانی تحمیل میكنند اما در ضمن امكاناتی را نیز برای فعالیت كنشگران در داخل ساختار فراهم میكند كه بدون وجود آنها امكانپذیر نبود؛ به بیان دیگر ساختارها هم محدود كننده و هم الزامآور و هم توانا كننده هستند.
دره با مهاجرت به امریكا اثبات میكند اگر مهاجرت برای دانشاندوزی توام با حفظ هویت باشد یعنی ساختار شخصیت ملی در كنار ساختار علمی قرار بگیرد، توسعه فرهنگی رقم میخورد. بنابراین اگر هر زنی ارزش و نیروی خود را باز شناسد و تلاش كند، میتواند طرحی نوین در زندگی خود درافكند. زندگی و كسب افتخارات متعدد علمی این پژوهشگر و استاد پیشكسوت دانشگاه تهران بیانگر اهمیت ساختار و ضرورت توجه بیشتر به آموزش و پرورش زنان است. زیرا او نشان داده زنان میتوانند جریانساز باشند و نقش مهمی در فرآیند توسعه جوامع ایفا كنند به جای آنكه خودباخته فرهنگ غرب باشند، دل در گرو فمینیسم بندند و از آن سخن گویند و غرق در سطحینگری و زندگی روزمره باشند. به راستی كلام و شیوه زندگی این استاد فرزانه نشاندهنده پایبندی او به هویت و ملیت خود است.
در پایان باید گفت از آنجا كه مفاخر علمی در تولید فرهنگ موثرند و به منزله بخشی شاخص از حوزه فرهنگ قرار میگیرند باید آنها را نمونههای كاملی از تعالی فرهنگ دانست كه میتوانند به عنوان الگو در جامعه مورد توجه قرار بگیرند و به جهت سالها تلاش و خدمات علمی و فرهنگی بیدریغ تكریم شوند. تكریم و تقدیری كه منبعث از هنجارهای فرهنگی ایرانیان است. بنابراین شایسته است نسل دختران جوان امروز ایران بیش از پیش از تجربیات زیسته علمی و نظری انسان فرهیختهای چون استاد دكتر دره میرحیدر بهرهمند شوند و او را در زمره یكی از زنان مفاخر این مرز و بوم و به عنوان الگوی خود در زندگی علمی و فردی قرار دهند.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید