1399/4/16 ۰۴:۳۰
میراثبران هر فرهنگی به گذشتگان خویش میبالند و به فضایل ایشان فخر میفروشند. ما نیز بسیار چنین كرده و میكنیم. نه تنها بد نیست كه مردمان قدردان پیشینیان فرهنگ و تمدن خویش باشند، بلكه بسیار ارزنده نیز هست كه ملتها به پیشینه فرهنگی و تمدنی خود آگاه بوده و منزلت آن را به معنایی اصیل پاس بدارند. اما چه بسیار نیز ممكن است كه این بازپسنگری تاریخی، ایشان را دچار فروبستگی اندیشه كند.
میراثبران هر فرهنگی به گذشتگان خویش میبالند و به فضایل ایشان فخر میفروشند. ما نیز بسیار چنین كرده و میكنیم. نه تنها بد نیست كه مردمان قدردان پیشینیان فرهنگ و تمدن خویش باشند، بلكه بسیار ارزنده نیز هست كه ملتها به پیشینه فرهنگی و تمدنی خود آگاه بوده و منزلت آن را به معنایی اصیل پاس بدارند. اما چه بسیار نیز ممكن است كه این بازپسنگری تاریخی، ایشان را دچار فروبستگی اندیشه كند. تمدنی كه از تاریخش لبریز شده است بدون آنكه قدرت اندیشیدن به موقعیت كنونی را داشته باشد جز جویدن تفالههای گذشتگان كاری نمیكند. در اینجا، بازپسنگری تاریخی سر از واپسماندگی در عرصه اندیشه و تمدن برمیآورد و جریان حیات را در شوون فلسفی، علمی، سیاسی، اجتماعی، تكنیكی، معنوی، دینی و روانی به انسداد میكشاند. تمدنی كه به این واپسنگری هرزهاندیشانه دچار میشود، شبیه به شخص بیماری است كه ناتوانیها و ضعفهای جسمانیاش را با نقل خاطرات شیرین گذشته میپوشاند و هر گاه سخن از انگیزش و حركت میشود اینچنین لب به سخن میگشاید كه«روزگاری تنی سالم و جسمی ورزیده داشتم»؛ او این جملات را در حالی بر زبان میراند كه با فراموش كردن حال و روز كنونی و دلخوشی به خاطرات پیشیناش هر دم فرسودهتر و ضعیفتر میشود.
این واپسنگری از روی انفعال و ضعف همچون افیونی كشنده به هذیان میانجامد؛ هزیانی كه رنجها و بیماریهای فكری و فرهنگی را با كلماتی تهی از محتوا باز میپوشد در حالی كه چراغ كوچك اندیشهورزیاش هر روز كم نورتر میشود. به این ترتیب دوگانگی مهلكی میان ظاهر و باطن برقرار میشود؛ گویی سرطان بدخیم در بیماری رو به مرگ با خندههای ظاهری و نشاط فریبندهاش مخفی شده باشد. اندیشه به دستاوردهای تاریخی و افتخار به آنها اگرچه بجاست اما در بیشتر مواقع با این فریب همراه است كه ما اینك نیز چون گذشته سرشار و شادكامیم. داعیهداران اندیشه تاریخی خواهند آشفت كه آنچه حاصل شده با خون دلی فراچنگ آمده است و نمیتوان و نباید از آن چشم پوشید. اگرچه این سخن فینفسه عزیز و درست است اما دریغ كه همواره بهترین سرپوش بر تنبلی تاریخی كسانی است كه از اندیشه در اكنون عاجزند و جز تكرار سخنان بیارتباط به شرایط موجود كاری نمیكنند؛ شبیه به كودكی كه در برابر آنكس كه قویتر از اوست فقط به ذكر نام پدر و برادرش افتخار میكند.
گذشتگان اگر تاكنون ماندهاند و اگر هنوز نامی از ایشان در میان است، بیسببی نیست. سخنان اندیشمندان و ادیبان در گذشتههای یك تمدن، برخوردار از حقیقتی است كه این تمدن و فرهنگ بازبسته آن را به پیش رانده و تاكنون نیز در تار و پود آن بر جای مانده است. اما درست همین پابرجا ماندن و همین نفوذ چه بسا در شرایط كنونی تمدن، مانع از دیدار همان حقیقتی شود كه در كلمات ایشان مستور است. وقتی میراث گذشتگان را همچون دستاوردی ارزشمند مینگریم كه باید همان گونهای كه بوده حفظ شود، ناخودآگاه پذیرفتهایم كه این میراث جز برای نمایش در موزه پرافتخار تاریخ ما به هیچ كار نمیآید؛ شبیه به بافتهایی كه اگر تاری از آن بیرون كشیم، تمام شالودهاش از هم میپراكند؛ با این نگاه ناچار میشویم به تماشا و ستایش دل خوش كنیم بیآنكه خود قدرت آن را داشته باشیم كه نقشی بزنیم و طرحی نو دراندازیم.
نگاه به اكنون از منظر گذشته سر از برهوت بیعملی و هرزهاندیشی برمیآورد اما اگر درصدد بازسازی عمارت این فرهنگ برآییم چه بسیار امر ارزشمند و سرشار كه در گذشته همین تماشاخانه پرنگار، ما را مدد خواهد رساند. آن معمار كه میخواهد در عمارتی استوار منزل كند، عمارت پیشین را اگر داشتهای ارزشمند داشته باشد، ویران نمیكند بلكه با شناخت دقیق از تمام ظرایف و گوشهكنارهای آن به بازسازی میپردازد؛ عمارتی استوار در شاكله همین ساختار نهفته است؛ كافی است بنابر نیازهای كنونی، نگاهی به طرحهای این میراث افكنده شود. حاصل بازسازی چه بسا به كلی متفاوت از میراث كهن نیز باشد اما تنها در این صورت است كه استوار و قابل اعتماد خواهد بود. مواجهه با سنت تاریخی اگر از منظر «اكنون» رخ دهد نه تنها به واپسماندگی نمیانجامد بلكه به شناخت بیش از پیش از آن چیزی میانجامد كه هست و خواهد بود. تنها در این صورت است كه گذشته دیگر در گذشته نمیماند و راه آینده را میپیماید. اینك اندیشه جایگاهی خواهد یافت و گذشته را همچون ابزار خویش برای گشودن راه آینده به كار خواهد بست بیآنكه در هرزهاندیشی گذشتهنگر گرفتار شود.
با اندیشه به گذشته از منظر اكنون میتوان به جایگاهی رسید كه در آن به مصاف گذشتگان رفت و از دستاوردهای ایشان سودی برد بدون مرعوب شدن به قدر و منزلت ایشان و بیآنكه با تمسك به جایگاه تاریخی آنان سرپوش بر ضعفها و شكستگیهای كنونی گذاشته شود. در اندیشهای كه از منظر كنونی رقم میخورد و گذشته را همچون ابزار خویش به كار میگیرد تنها كسانی میتوانند كاری از پیش ببرند كه خود نیز در حد مفاخر تاریخی از جایگاهی استوار بهرهمند شده باشند؛ وگرنه زیر بار گران واپسنگری تاریخی به تمامی ضعیف و بیمایه جلوه خواهند كرد. مواجهه غیرنقادانه با میراث پیشینیان همچون مواجهه كودكی ضعیف با والدینی است كه در جایگاه قدرت با او مواجه میشوند و او را مرعوب میكنند در حالی كه چیز آمادهای ندارند كه به كار كودك بیاید؛ كودك با پناه بردن به آنان برای خود جانپناهی مییابد تا ضعف خود را پنهان كند؛ درحالی اگر رشید و استوار میبود بدون مرعوب شدن در مقابل اقتدار ایشان، میراث ناكارآمد آنان را نیز با قدرت بهكاری میبست.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید