1399/4/14 ۰۴:۳۰
این روزها عموم انسانها به واسطه گسترش شبكههای مجازی و دسترسی به اینترنت این امكان را یافتهاند در حالی كه در كنج خلوت خود نشستهاند، از طریق یك گوشی تلفن هوشمند یا یك تبلت یا یك لپتاپ با جهان ارتباط پیدا كنند و همزمان با انسانها و جوامعی در هزار كیلومتر دورتر ارتباط بیابند.
فراسوی نیك و بد
این روزها عموم انسانها به واسطه گسترش شبكههای مجازی و دسترسی به اینترنت این امكان را یافتهاند در حالی كه در كنج خلوت خود نشستهاند، از طریق یك گوشی تلفن هوشمند یا یك تبلت یا یك لپتاپ با جهان ارتباط پیدا كنند و همزمان با انسانها و جوامعی در هزار كیلومتر دورتر ارتباط بیابند. فضای مجازی مرزهای مالوف و آشنای میان فضای خصوصی و عرصه عمومی، خانه و كوچه و حریم شخصی و حوزه همگانی را درنوردیده و ضرورت بازتعریف دوباره خلوت و جلوت را ضروری كرده است. نویسنده متن حاضر با بهره گرفتن از استعارههایی چون خانه و پنجره میكوشد به بازخوانی مفهوم متن در جهان جدید بپردازد و نشان بدهد كه در شرایط امروزی چگونه همه مرزها تغییر پیدا كرده و نظام ارزشگذاریها دگرگون شده است.
**********
وقتی خانهای میسازیم، سعی میكنیم عناصری را در آن تعبیه كنیم و امكاناتی را برای آن در نظر بگیریم كه در كنار آرامش و آسایش، امنیت ما نیز فراهم شود. خانه، به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه دارای مرزها، دیوارها یا حصارهایی است كه خودش را نسبت به جهان پیرامون متمایز میكند. این حدود و مرزها اغلب از طریق دیوار یا حصار و مرزبندیهای مادی اینچنین تحقق پیدا میكنند. اما برای اینكه ارتباط با فضای بیرون حفظ شود، برای خانهها، اغلب منافذ و معابری چون در و پنجره تعبیه میشود. در واقع پنجرهها و درها روزنهها و معبرهایی هستند برای عبور افراد و اشیا، ورود هوا و نور. اگر پنجره یا دری نباشد امكان ورود نور و جابهجایی هوا نیست و خانه یا بنا به یك محبس یا سازهای دربسته چون قبر شباهت پیدا میكند و قابل قیاس است و این میتواند مهمترین كاربرد و دلیل وجودی درها و پنجرهها باشد.
در جوامع مدرن، بناها و سازههای امروزی علاوه بر درها و پنجرهها امكانات تهویه هوا یا تعبیه سقفهای شیشهای ثابت یا متحرك نیز به كار گرفته میشوند كه از منظر نگارنده اینها نیز نقشی شبیه در و پنجره دارند.
پنجرهها و درها علاوه بر امكان ورود و خروج نور، هوا و افراد، امكان تماشا و نگریستن را نیز فراهم میآورند. برای بنا و ما به گونهای ضمنی نقش چشم را نیز بازی میكنند. چیزی شبیه چشمهای خود ما كه به عنوان یكی از حواس چندگانه، به عنوان پنجره بدن ارتباط ما به جهان بیرون را میسر میكنند. از همینروست كه شاید پنجره سمبل و استعارهای از نگاه، نگرش، افقهای تازه و تماشا نیز به شمار میرود.
درها و پنجرهها در عین اینكه ارتباط و تبادل میان دو مكان متفاوت را فراهم میكند، تفاوت كوچكی با هم دارند. وقتی پشت پنجرهای ایستادهایم و به بیرون نگاه میكنیم ما با جهان بیرون خانه ارتباط برقرار میكنیم در عین اینكه مكان ما ثابت است. هر چند كه ذهن به اصطلاح میتواند پرواز كند و مرزهای فیزیكی و مادی را درنوردد، اما درها علاوه بر فراهم آوردن این امكان، تغییر مكان را نیز میسر میكنند.
از این منظر درها و پنجرهها نوعی بستگی و در عین حال گشودگی نسبت به جهان بیرون را توامان فراهم میآورند. هنگامی كه عبوری از در صورت نگیرد و از مرز فیزیكی آن رد نشویم، در، ماهیتی شبیه به پنجره پیدا میكند و هنگامی كه عبوری فیزیكی از پنجره صورت گیرد، پنجره ماهیتی چون در پیدا میكند. به بیان ساده، در مقابل پنجره، ما جابهجایی و تغییر فیزیكی و مكانی نداریم، اما ماهیت در با جابهجایی و تغییر مكان فیزیكی مرتبط است.
مفهوم آگاهی - مفهوم متن - بینامتنیت
مفهوم متن از سوی نظریهپردازان و اندیشمندان بسیاری در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است. در اینجا تعریفی كوتاه و در عین حال تازه از متن ارایه میشود كه مبتنی بر آگاهی است. آگاهی عبارت است از توجه نشان دادن به شیء، چیز یا پدیدهای در جهان پیرامون. در واقع آگاهی همواره نسبت به چیزی است. ما به واسطه حواس چندگانه خود چون بینایی، شنوایی و لامسه به چیزی توجه نشان میدهیم و از حضور آن آگاه میشویم. در عین حال این آگاهی میتواند برای ما معنا و مفهومی در بر داشته باشد. معانی و مفاهیم نیز ارتباط قابل تاملی با زبان دارند. در نظام زبان نیز با نشانههایی مواجه هستیم كه از طریق ارتباط با نشانههای دیگر از یكدیگر متمایز میشوند. برای نمونه وقتی میگوییم سرد، ممكن است از نظر آوا آن را با درد، مرد یا طرد مقایسه كنیم و از منظر معنا با گرم، داغ و ولرم. در واقع برای درك معنای یك نشانه ارتباط آن نشانه با نشانههای دیگر ضروری و حیاتی است. در عین حال یك نشانه میتواند علاوه بر ارتباط با دیگر نشانههای زبانی، در یك بافت و موقعیت نیز مورد توجه قرار گیرد و افق فكری افراد و نوع نگرش آنها اعم از سن و سال، جنسیت، تجربه و دانش نیز در استنباط معنا از آن نشانه به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه، مستقیم یا غیرمستقیم دخالت و تاثیر دارد. برای نمونه، واژه قتل را به تنهایی در نظر بگیرید. این واژه در عین تك بودن به نوعی با واژههایی چون كشتن، مرگ یا حتی زندگی مرتبط است.
حالا این واژه را در عبارت «قتل مكن » در نظر بگیرید. این عبارت در عین اینكه میتواند دستوری بازدارنده، یا نوعی پیام اخلاقی تلقی شود، حتی میتواند ما را به یاد یكی از ده فرمان حضرت موسی (ع) بیندازد. در عین حال، فردی كه داستان زندگی موسی (ع) را خوانده، میداند كه او در دورهای از زندگی خود، ناخواسته در یك درگیری مرتكب قتل شده است. در اینجا واژه قتل در همنشینی نشانههای دیگر نه تنها دگرگون شده و توسعه یافته، بلكه به رویدادها و داستانها و متون دیگر نیز ارتباط پیدا میكند.
توجه ما میتواند به یك عكس، یك محتوای چند كلمهای، یك تابلو نقاشی، رمانی 1000 صفحهای، یك كلیپ تصویری، موقعیتی اجتماعی، شرایطی تاریخی جلب شود، اما حتی هنگامی كه ما به یك نشانه تك توجه نشان میدهیم به هیچوجه با یك نشانه تنها مواجه نیستیم. در عین حال از منظر نگارنده، كوچكترین متن، نشانهای است كه مورد توجه ما قرار میگیرد.
بینامتنیت در رسانه
اگر تا به حال برای جستوجوی مطلب یا موضوعی از رسانههای هوشمند بهره برده باشید، شاید برای شما پیش آمده باشد كه در جستوجوی دستور پخت یك غذا از طریق لینكهای موجود در پنجرهها و صفحات مختلف، سر از صفحات مربوط به تبلیغات لوازم آرایش، آلبوم جدید یك خواننده، تغییر نرخ ارز، داستان فاش شدن راز یك قتل یا رویداد و متنی كه اصلا انتظارش را نداشتهاید درآورده باشید.
هنگامی كه نوشتهای را میخوانیم نیز ممكن است چنین اتفاقی بیفتد. اما در اینجا ذهن ماست كه میتواند موضوع یا مطلب مورد توجه یا مطالعه ما را به متنها، آثار و موضوعات دیگر ارتباط دهد. این مكانیسم در رسانههای هوشمند ارتباط قابل تاملی با عملكرد مغز و ذهن ما دارد؛ فرو رفتن در خاطرات و خیالات و تصورات ذهنی و مرور حال و گذشته و تصور آینده. ذهن ما میتواند ارتباطدهنده تمامی این دادهها باشد. ممكن است آنچنان كه برتراند راسل بسیاری اندوختههای ذهن را از منظر ارزشگذاری در سطحی پایین میبیند، ما نیز محتواها، دادهها و متون این جهان را كمارزش و در حد سرگرمی و گذران وقت تلقی كنیم؛ اما هنگامی كه به عنوان یك متن به آنها نگاه میكنیم، هرچند كمارزش، امكان برداشت معنا، تفسیر و در عین حال تاثیرگذاری برای آنها وجود دارد.
الگوی خانه- پنجره؛ درون- بیرون در رسانههای هوشمند
جهان بینامتنی، تفكر بینامتنی را نیز ایجاب میكند. به بیانی بهتر بینامتنیت هر فرد میتواند متفاوت از بینامتنیت دیگری باشد. به این صورت كه هر فرد با گشودن و باز گذاشتن، نیمه باز گذاشتن یا بستن پنجرهاش رو به پنجرهها و متعاقبا متون دیگر میتواند مرزها، حریم و به نوعی آزادی خود را تعریف، یا بازتعریف كند. ما در عین حضور در خانه و پنجره خود در عین حال، امكان حضور در خانه یا پنجره دیگری را نیز داریم و تجربه میكنیم. پنجرههایی كه به یكدیگر راه دارند، متون تو در تو و جهانی از ورودها و خروجها به متنها و محتواهایی كه برای ما مطلوب یا نامطلوب هستند؛ زشت در كنار زیبا، خوب در كنار بد، كثیف در كنار تمیز، هنجار در كنار ناهنجار، مقدس در كنار مطرود و كلاسیك در كنار مدرن. در این فضای بینارسانهای و بینامتنی بهرغم ارزشگذاریهایی كه بر اساس باورها و جهانبینی خود در نظر میگیریم، این امكان قابل تامل وجود دارد كه در گسترهای ورای نیك و بد، آنچه انسان - نه تنها یك فرد- بلكه حافظه جمعی بشر در ذهن میبیند و میاندیشد از نظر گذراند و پیرامون آن اندیشه و دقت نظر داشت یا حتی نسبت به آن بیتفاوت بود. فارغ از آنكه ما آن را ارزشمند، بیارزش، زیبا، زشت، معصومانه یا وحشیانه قلمداد كنیم.
اما همانگونه كه ما برای خانههای خود از پنجرهها و درها استفاده میكنیم یا با آویختن پرده و نصب شیشههای آینهای و قفلهای امنیتی در عین فراهم كردن امكان ارتباط با فضای بیرون، به مرزها و حریم خانه خود وفادار میمانیم و آن را نسبت به فضای خارج از خانه ایزوله یا ایمن میكنیم. در رسانههای هوشمند نیز این امكان برای ما وجود دارد كه علاوه بر دسترسی، مانع دسترسی افراد یا كاربران دیگر به صفحه یا خانه خود شویم. ما برای صفحه یا پنجرهای كه كنترل یا اداره آن را به عهده داریم، رمزها یا كدهایی قرار میدهیم و در صورت تخطی از هنجارهای صفحه، با مسدود كردن مسیر دسترسی، فرد یا افراد یا به بیانی بهتر پنجرههای دیگر را از گشوده شدن به پنجره خود محروم میكنیم. سایر افراد نیز نسبت به كاربران دیگر عملكردی شبیه این دارند.
این الگو نه تنها در میان كاربران، بلكه در سطح برنامهریزها، برنامهنویسها، سرمایهداران و سازندگان سختافزارها و نرمافزارها و سایر تكنولوژیهای مرتبط با رسانههای هوشمند نیز برقرار است. آنها نیز از طریق الگوهای مختلف حذف، مسدود كردن صفحه یا پنجرهها، به نوبه خود این امكان را دارند كه علاوه بر كنترل و نظارت، دسترسی ما به پنجرههای دیگر را مسدود كرده و در ادامه در دسترسی ما به متون، محتوا و اطلاعات تولید شده ناهمخوان با هنجارهایشان، خلل ایجاد كنند.
در كنار عملكردهای اینچنین، افرادی نیز چون هكرها با رمزگشایی و دسترسی به پنجرههای افراد دیگر، كنترل پنجرههای دیگر را به دست میگیرند. این نوع عملكردها به نوعی فضای بینامتنی موجود را خدشهدار كرده و در عین حال ما را متوجه مفاهیمی چون آزادی، حریم شخصی، مرز و اخلاقیات میكند.
مرزهای باز- دیالوگ و گفتوگو- امكان گسترش متن
در رسانههای هوشمند به واسطه طراحی خاص نرمافزارها، هر چند اندك و محدود، برای كاربران این امكان وجود دارد كه از طریق كامنتها و واكنشهای اینچنین، نگاه و نگرش خود را نسبت به متن و محتوای به اشتراك گذاشته شده بیان یا نگاه و نظر خود را در این باره ابراز كنند. در اینجا این ابزارهای رسانهای در عین فراهم آوردن شبكه بینامتنی امكان گسترش متن مادر را نیز فراهم میآورد؛ شرایطی كه در عین حال بیتفاوت به یك گفتوگو نیست.
نه برای همه، اما اغلب، گشودگی مرزها و پنجرهها و اجازه مشاركت و گفتوگو در گسترش متن تا جایی رعایت میشود كه مخل آرامش، آسایش، امنیت و به بیانی آزادی افراد نشود. از اینرو مرزها و حدود آزادی نیز در چنین رسانههایی در حال نوسان، جابهجایی و دگرگونی است.
جهان بیناذهنی، بینامتنی، بینافرهنگی بینارسانهای؛ گسترهای فرای نیك و بد
اگر فرض كنیم اعمالی كه افراد در محیط پیرامون ما و جامعه انجام میدهند و همچنین گفتار و سایر عملكردهای آنها، ارتباط مستقیم با اندیشه و انگیزههای درونی آنها دارد؛ باز به این معنا نیست كه برای نمونه كسی كه عمل سخاوتمندانهای انجام میدهد یا گذشت میكند یا عملی به اصطلاح خوب در جهان بیرونی و عینی انجام میدهد، در ذهن خود به مسائل ممنوعه یا غیرهنجار و تابوگونه نمیاندیشد. در عین حال اعمال بیرونی افراد همیشه و همواره تناظر و همخوانی با جهان درونی ذهن آنها ندارند و همیشه برای ما این امكان هست كه نسبت به صحت، اعتبار و مدالیته آنها شك كرده یا با دیده تردید در آنها بنگریم.
در عین حال ما از طریق خانه و پنجرههای خود در رسانههای هوشمند میتوانیم به كسانی كه با آنها ارتباط نداریم، برسیم. برای نمونه در واقعیت ما با كسانی در ارتباط هستیم كه ذهن آنها را نمیدانیم یا با افرادی مواجه هستیم كه از خانواده یا دوستان آنها نگرش یا جهانبینی دارند كه به نگرش و نگاه ما نزدیك نیست. اما با آنكه از آنها به لحاظ فیزیكی دور هستیم و ارتباط مستقیمی با آنها نداریم و خود را از آنها دور نگه میداریم، به واسطه دوستان و افراد مشتركی كه با ما در ارتباط هستند یا گفتهها و شنیدههایی كه درباره آنها میشنویم به صورت غیرمستقیم در معرض تاثیر آن افراد و نگرشهایشان قرار خواهیم گرفت یا حتی نگرش خود را اغلب نسبت به نگرش آنها تعریف میكنیم و معنا میبخشیم. همین كه ما با این افراد قطع ارتباط میكنیم و مرز یا حریم شخصیتی یا پنجره خود را روی آنها میبندیم؛ نشان از تاثیر اجتنابناپذیری آنها بر ما دارد. فارغ از آن نباید فراموش كرد كه این امكان هست كه ما آگاهانه یا ناآگاهانه این مرزبندیها و دور شدن را در ذهن خود نیز ادامه دهیم. هر چند دشوار، اما شاید در اینجا بهترین راه مواجهه، گفتوگو و عدم فرار از آنها باشد، چراكه همانطور كه یونگ گفته است این نادیده گرفتن و سركوب امری ممكن است كه سایه آن چنان در ناخودآگاه قدرتمند شود كه بتواند كنترل اعمال و حتی زندگی ما را به دست گیرد، حتی اگر ظاهرا خود از آن بیاطلاع باشیم.
با این همه، در رسانههای هوشمند وقتی پنجرهای ما را مسدود و امكان دسترسی ما را به خود مختل یا غیرممكن میكند، در عین حال این امكان هست كه با پنجرههای دیگری كه با آن پنجره در ارتباط هستند مرتبط باشیم.
در جهان بینامتنی، بینافرهنگی و بینارسانهای؛ محتوا، متنها و دادهها و تاثیرات آنها در مسیری چنان نامرئی و نامحسوس تبادل و گسترش مییابند كه شاید بتوان نحوه تبادل آنها را به امواج و فركانسهای رادیویی تشبیه كرد؛ نامرئی اما در عین حال موجود و تاثیرگذار. ظاهرا اندیشهها و افكار ما به دلیل ذهنی بودن اغلب جزیی از واقعیت به شمار نمیآیند یا مثل متون و دادههای موجود در رسانههای هوشمند اغلب مجازی یا غیرواقعی تلقی میشوند. اما رویدادهایی چون سوزاندن یا ممنوع كردن كتابها در تاریخ، یا در عصر حاضر مسدود كردن، نیمه باز گذاشتن و حذف پنجرهها، بهطور ضمنی، تاییدكننده تاثیرگذاری این رسانهها و متعاقبا محتوای آنهاست.
این امكان رسانهای و بینامتنی با برقرار كردن ارتباط میان كاربران در سراسر جهان، گستره بینامتنی و فرهنگی چنان وسیعی را تشكیل میدهد كه اگر بخواهیم در یك استعاره درك بهتری از آن داشته باشیم شاید بتوان شبكه به وجود آمده از این ارتباطها را ساز و كار مغز و ذهنی غولآسا به شمار آورد كه نه یك فرد بلكه سراسر جهان را شامل میشود. هر چند كه افراد با توجه به خواست خود میتوانند مرزبندیها، حریم، آزادی و دامنه ارتباطی و به بیانی، گستره متنی كه میخواهند با آن در ارتباط یا بیارتباط باشند را مشخص كنند.
دیالكتیك واقعیت - مجاز
در عین اینكه اغلب، جهان رسانههای هوشمند، مجازی توصیف میشود در عین حال رابطه قابل تاملی نیز با واقعیت دارد. در رسانههای هوشمند مشخصهای با نام لوكیشن یا مكان وجود دارد. در واقع بهرغم توصیف ما، این رسانهها جایی در فضای مادی اشغال میكنند و این مكان میتواند اشاره به محل كاربری كه از آن بهره میجوید، داشته باشد. در این رسانهها امكانهای متنوعی برای تولید متن و محتوا چون نوشتار، تصویر، موسیقی، صدا یا نمایش فیلم وجود دارد. در عین حال اینگونه رسانهها این امكان را نیز فراهم میكنند كه از طریق ثبت و ضبط تصویری یا صوتی رویدادهای جهان واقع، ارتباط و پیوند چشمگیری با واقعیت جهان داشته باشند. محتوا و دادههای این رسانهها شاید اغلب جزیی كوچك از واقعیت موجود را ارایه دهند كه از منظر صحت و اعتبار میتواند مورد راستیآزمایی قرار گیرد، اما از ارتباط این اجزای بسیار كوچك میتوان تقریبا طیف گستردهای از جنبههای وجودی نه یك فرد خاص بلكه انسان را مورد توجه قرار داد.
پایانبندی – جهان بدون رسانههای هوشمند
برای بسیاری از ما تصوری كه از حد نهایی ماشینها وجود دارد، روباتهایی هستند كه ظاهری شبیه به آدم و قابلیتهایی نزدیك به انسان دارند. شاید بسیاری انتظار روزی را میكشند كه جهان توسط این ماشینها احاطه شود. اما اگر با دقت و به درستی نگاه كنیم پیرامون ما انباشته از ماشینهایی است كه افراد، امور و كارهای مورد نظرشان را با آنها به انجام میرسانند. ماشینهایی كه نقش مهمی در زندگی و سرنوشت انسانها بازی میكنند اما ظاهری انسانی ندارند.
رسانههای هوشمند و كامپیوترها به عنوان ماشینهایی كه شباهت قابل تاملی با مغز و ذهن دارند و شاید بتوان با توجه به تعبیر مك لوهان آنها را ادامهای برای ذهن و مغز در نظر گرفت، توانستهاند پنجره و چشمانداز قابل تاملی در برابر دیدگان انسان بگشایند. چشماندازی كه تصور جهان بدون آنها نه غیرممكن، اما بسیار سخت و آزاردهنده بنماید.
اما چه روی خواهد داد زمانی كه منابع انرژی و مواد مورد نیاز تامین عملكرد این تجهیزات با نقصان و كمبود مواجه شود؟ عملكرد ما چگونه خواهد بود و چه روی خواهد داد هنگامی كه منابع و تولیدات انرژی به انتها برسد؟
این رویدادها، ظاهرا ما را به سوی جهانی بدوی سوق خواهد داد. جهانی كه چراغهای بسیاری دارد اما نیرویی برای افروختن آنها ندارد. جهانی كه در آن انسان فاصلهای كوتاه را باید ماهها و سالها در راه بماند.
آیا این كمبودها او را به سوی بالا بردن تواناییهای ذهنیاش رهنمون میشود و زمانی خواهد رسید كه بشر با ارتقای تواناییهای ذهنیاش، به ارتباطی فرای ارتباطات اینترنتی و رسانهای دست یابد؟ چیزی شبیه آنچه قابلیتهای بالای ذهنی در میان مرتاضها مشاهده میكنیم؟ در نوردیدن زمان و مكان بدون نیاز به ماشین یا فهمیدن صدای ذهنی درون ذهن دیگری بدون استفاده از زبان و ابزارهای رسانهای دیگر؟
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید