1399/4/11 ۰۴:۳۰
یکی از محاسن مجالس الفت با حضور ظرفا و اهل فضل و دانش، طرح مباحثی است که گاه برون از نظر و انتظار رخ میدهد و ای بسا که در ذهن و ضمیر یا عواطف حاضران محفل ـ به قول شیخ سعدی ـ سخت در میگیرد؛ یعنی موجب جذب خاطر و توجه عمیق میشود. مدتی پیش که صفحاتی در بزرگداشت استاد محمدعلی موحد منتشر کردیم، نوشتیم که در ۹۶ سالگی ضمیر هشیار و ذهن وقّاد و نقّاد ایشان را عیان میتوان دید، و فراوان نکتهها از زبان ایشان میشود شنید. وچرا چنین نباشد، که سنجه دقت و عیار عقل و علم؛ انباشتهای است از وفور دانش و استمرار آموزش، ترجمه و نگارش، و خوانش و تحقیق و پژوهش؛ و درپی آن سرریز مطالعهای بیوقفه و پرسشگری در هر لحظه.
نگاهی به تاریخنگاری اسلام و کتاب «در کشاکش دین و دولت» نوشته دکتر محمد علی موحد
به حقیقت، و نه در مثال و مثل یا استعاره و اغراق، آن دیدار پربار را «معجزه فرهنگ» عنوان داده و فکر میکنم با متر و معیارهای معمول درباب توان و عمر و مساعی انسانها، این وصف را میتوان پذیرفت؛ و چه کسی شایستهتر از استاد بزرگوار و نیکنظر و دانشمند ما، دکتر محمدعلی موحد…، که در چندین و چند رشته و موضوع و مسئله به ترجمه، تألیف و تصحیح و تحقیق کرده است و در تاریخ و ادبیات، در فلسفه و عرفان، در قانون و حقوق انسان، در قواعد بینالملل، اقتصاد و جامعهشناسی، در فکر سیاسی و دین؛ آثاری مهم و ماندگار برجای نهادهاند. خلاصه کنم: این راه جویشی بیپایان برای فهمیدن است و فهماندن.
از نخستین ترجمهها و تألیفات دکتر موحد تا امروز که واپسین اثر ایشان: «در کشاکش دین و دولت» را میخوانم، باید بر ارزش تمام کارها و تولیدات فرهنگی ایشان گواهی دهم. من البته شاگردی نو آموز و جویای ادراکم اما از زبان بزرگان نیز اهمیت و منزلت آثار استاد را بارها شنیدهام. این حقیقت را میتوان با مرور کوتاهی بر ارج نامهای که دانشگاه تبریز منتشر کرده به قلم بزرگان وطن خواند…
نگارنده پیش از این چند مقاله و مطلب درباره استاد داشتهام و شخصاً دوبار، درباره کتابهای استاد مقالات جداگانه نوشتهام. یکی یادداشت متوسطی در اوایل دهه ۱۳۷۰ درباره «چهار مقاله درباره آزادی» بود که در روزنامه همشهری منتشر شده و دومی سالهای بعد درباره تصحیح «ابتدانامه» که از سرودههای فرزند مولاناست و آن را مقایسه کردم با تصحیح اول که از رشحات قلم و اندیشه ادیب فقید و عرفانشناس نامدار استاد جلالالدین همایی بود و به نظرم همان طور که در تصحیح مقالات شمس، کیفیت افاضات و حواشی و مقدمه و دقایق مورد نظر دکتر موحد با چاپهای گذشته به کلی تفاوت داشت، در اینجا هم، یک متن کلاسیک که اتفاقاً آن هم از اولین منابع مولوی پژوهی است، احیا شده و با کیفیتی مقبول در دسترس محققان قرار گرفته است. این مقاله یک بار در مجله «الف» ویژه نقد کتاب و بار دوم با افزونههایی در «اطلاعات حکمت و معرفت» به چاپ رسید. حالا که درباره کتاب «در کشاکش دین و دولت» قصد دارم مطلبی بنویسم، به نظر میرسد تمایز آن را با آثار مشابه باید یک امتیاز به حساب آورم. از جمله با کتاب مستطاب استاد فقید دکتر سیدجعفر شهیدی به نام «پس از پنجاه سال»…
محققان معاصر ایران، آثار ارزشمندی درباره تاریخ اسلام به زبان پارسی تألیف کردهاند که هر یک دارای اعتبار و ارزشی غیرقابل انکار است. کتاب دکتر موحد هم در مسیر و راستای همین آثار باید فهمیده شود و به نظر من یک ویژگی آن را باید فقدان اظهار فضلهای بیهوده یا تفصیل در موضوعات غیرضروری دانست این اطناب و عیوب را در برخی دیگر از آثار مهم پارسی درباره تاریخ اسلام هم میتوانیم ببینیم.
در دوران جدید، پس از انقلاب مشروطیت، دانشگاهیان و آشنایان با علوم و روش و پژوهش جدید، بازیابی سنت و تاریخ ایران و اسلام را سرلوحه کار قرار دادند. کاری دشوار اما مهم و سرنوشتساز، زیرا نگرش سنتی و قدیمی که واپسین بازتاب آن به زبان پارسی در میان نخبگان «ناسخ التواریخ» و در میان عوام الناس نیز «مفتاحالجنه» بود، هیچ جایی برای تحقیقات و روشهای نوین و موضوعات و پرسشهای متفاوت باقی نمیگذاشت. اما دنیای جدید از راه رسید، دانشگاه و بازیابی فرهنگ ایران در پرتو تصحیح منابع و خوانش آثار فرهنگیان، افق گشایی شگفت آوری را در عرصههای فرهنگی و علمی برای ایرانیان امکانپذیر ساخت.
از محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی تا تاریخ اسلام فروغی و تفحّصات تقیزاده تا شروع دورهای که کتابهای شرق شناسانی همانند گوستاولوبون، فیلیپ حتی، پطروشفسکی، تئودورنولدکه و… به تدریج ترجمه و منتشر شد، مسیر تازهای پدید آمد و بزرگانی همچون زین العابدین رهنما ، دکتر فیاض، محمد ابراهیم آیتی، دکتر زرینکوب، دکتر ابوالقاسم گرجی، استاد مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی، دکتر سیدجعفر شهیدی و دکتر رسول جعفریان در دانشگاههای ایران، آثار تازه و متفاوتی در موضوع تاریخ اسلام به زبان پارسی نگاشته و منتشر کردند.
این پیشینه از آن رو مهم است که مسیر پژوهش و پرسشهای چند نسل درباره باورهای دینی و فهم نسلهای پس از مشروطیت را از اسلام نشان میدهد. در حوزههای سنّتی نیز نگارش تواریخ عمومی مانند کتابهایی از علی دوانی و تاریخ چهارده معصوم مفصل و مرحوم عمادزاده یا تاریخ کوتاه تشیع به قلم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی در کنار آثاری متفاوت همچون «شهید جاوید» اثر مرحوم صالحی نجف آبادی و آثار دیگری با روش و رویکردهای دیگر، جملگی خبر از تکاپوی عمیق در کنار پرسشها و چالشهای تازه میداد.
تکاپو و چالشی که زمینهساز تحولات بزرگ در کشور ما شد و همه چیز را در سطح و عمق، از شش جهت به دیانت و شریعت پیوند زد، تا دو دهه مانده به پایان قرن بیستم میلادی، ایران با انقلاب اسلامی به سرنوشت و آیندهای تازه پای بگذارد.
در تاریخنگاری اسلام، شیوه رایج، سیره نویسی بوده است. موضوعات و مبانی دیگر، نظیر مغازی و جنگها یا انساب و طبقات، بعدا مورد توجه قرار گرفت. در این عرصه ها هم عادت و روش عموم، وقایعنگاری براساس وصف و روایت بوده است. گاه با تطبیق روایی؛ سپس جدل میان فرق، مذاهب، ملل و نحل برای اثبات سلسله رُوات و وثاقت منابع، وارد تاریخنگاری میشدند و این موضوع از آن جهت اهمیت داشته که نشانگر برتری بر دیگر شعوب و مذاهب تلقی میشده یا راه آن را هموار میکرده است.
البته در این مسیر که افزون بر ده سده دوام داشت، بیش از همه، تفوّقِ انگارههای کلامی برای حفظ وحدت درونی وقایع، و عدم تعارض با اصول و نصوص و عقاید، در هر فرقه و مذهبی، اولویت داشته است. تاریخ را سند ایدئولوژیک و مؤید عقاید قلمداد میکردند و بر همان سیاق می فهمیدند و می نوشتند.
در تمام هزاره و بیشتر از آن، سنت نیاکان و مورخین اول، پایه و اساس بعد را روشن کرده و استیلایی بیچون و چرا داشته است. سرمشق را آنان دادند و بقیه تفصیل و شرح آن را مطابق زبان روزگار و عقاید و باورهای قوم بازگویی می کردند. این دنباله روی، ویژه جهان اسلام نیست و جز اندک مواردی نظیر گیبون در غرب و ابن خلدون در تونس، تاریخ این گونه نوشته می شد و اینچنین به کار می آمد.
در این گرایش، تاریخ در خدمت کلام و مذهب است. تمایل به نقد به صورت طبیعی فرو کاسته و منابع خارج از تاریخنگاری رسمی دینی اعتباری ندارد. این نکات و مسائل، نسل به نسل منتقل شده و اگر در ادواری، اجزای تاریخ، موضوع یا عنوان اثری مفصل و دارای جزئیات خیرهکننده بوده است، نظیر غارات، کتب خراج، واقعهها (وقعه صفین و جمل و …)، مقاتل، سیر، مسالک و ممالک، مغازی، حسبه، طبقات، الاموال، الانساب و الاشراف، فتوح، وثایق، الوزراء، والکتاب، امامه، الام، قواعد و فواید، رسل، امم، مواعظ، ملوک، احزاب و … اما هیچ یک به سیاق یا سنت و مکتبی دراز دامن که تا امروز تداوم داشته باشد، بدل نشد.
فروکش کردن تمدن، مسلمانان را در بهت تعطیل و رجعت متوقف ساخت. از «تاریخ یعقوبی» و «تاریخ مسعودی» و چند اثر معتبر کلاسیک که بگذریم، مورخان مسلمان همچون ادیبان و مورخان دیوانی و حتی متکلمین و فقها، به سوی اطناب و تکلف، شرح و بسط سابقون، و روایتهای افسانهای و اسطورهای رفتند. درنتیجه به جای حقایق و منابع موثق، تاریخنگاری به اساطیر و قصص و تکلّف ادبی سوق یافت. در واقع کتابهایی همچون «روضةالشهداء» ملاحسین واعظ کاشفی، به رغم نثر خیرهکننده و تأثیر بیچون و چرا بر قلب و روان خوانندگان و مخاطبانش، چیزی بیشتر از یک قصة عامیانه و طرحی برای نقالی و مجلس آرایی نبود، «ناسخالتواریخ» هم اثری کهتر است که اصالتاً چیزی بیش از تواریخ حجیم و تفصیلات میرخواند و خواندمیر نیست، و البته بخشهای واپسین آن درباره سلسله های شاهی ایران از صفویه تا سلاطین قاجار بیشتر به کار مورخ می آید تا داستان عالم، از جناب آدم تا حضرت خاتم و ادوار پیشین.
شاید طرح بلندپروازانة برخی پادشاهان فرهنگ پرور بابری در سفارش و نگارش «تاریخالفی» هم یک استثنای نابهنگام بود و نتیجهای بیش از بازیابی منسجم تواریخ آشنای قدیم و دیواننویسی قرن یازدهم را نباید در آن جستجو کرد.
آنچه مسلمانان را زیر و رو کرد و تکان داد تا این بار از راه دیگر و طریقت باژگونهای به مسائل و سنن و تواریخ خویش بنگرند، همانا آشنایی با غرب و تحقیقات مستشرقان بوده است. استاد مورخ کوشا و دانشور معاصر رسول جعفریان، ظهور و تثبیت دولت صفویان و وحدت ارضی و سیاسی و دینی ایرانیان را در آغاز هزارة دوم اسلامی، بزرگترین رویداد و سرآغاز نوعی رنسانس و بازیابی تمدنی در ایران قلمداد میکند و در مقالات و آثار مکرر در این موضوع استدلال کرده و از این نظریه دفاع نموده است.
معقول هم به نظر میرسد. چینش دولت قزلباشان در ابتدای هزاره و سپس احیای نظامی با شکوه در اصفهان عهد شاهعباس کبیر، آن همه مدارس و مدارج و شوارع و کاروانسرا و پلها و بناها و آبادانیها، در کنار کتب و درس و بحث و هنر و شیرینکاریهایی که یکسره رونق و رنگ تحول و تمدن داشت، چرا نباید نقطة عطف تاریخ نوین ایران قلمداد شود؟
این نظریة جالب، اما یک نقطه ضعف بزرگ دارد و آن اینکه گویا این موضوع مهم را به هیچ انگاشته است که در محتوای اندیشهها و عقاید، و در کیفیات مناسبات میان انسانها و طبقات جامعه، هیچ تحولی به وجود نیامد. ظهور صفویه تغییری بود در ساحَتِ ملل و نحل، و تبدیلی در حوزة ژئوپولیتیک ایران؛ تفرقی طولانی که به وحدتی نسبتاً پایدار انجامید اما هیچ اندیشة دورانساز و هیچ حق و قانون و میدان نوینی که قابل عرضه به جهان جدید باشد، یا لااقل برای مسلمانان سرآغاز انقلاب فکری و تحولات نوین و بیسابقه باشد پدید نیامد.
به همین دلیل باید دو سه قرنی دیگر میگذشت تا ایرانیان در منازعت و معاهدت ناگزیر و خفتبارِ گلستان و ترکمنچای به ضعف عمیق و دردناک جامعه و اندیشه و عقاید دیرینه پی میبردند. این ربطی به ایمان و اسلام نداشت، بلکه به نوع تفسیر و تصویری که از خود، از علم و عقل، از جهان و دیگران داشتند، بازمیگشت.
باری، این رشته سر دراز دارد، اما از جمله نتایج آن، بازنگری انتقادی در تاریخ اسلام و تحول در تاریخنگاری اسلامی بود. و این همه با مشروطیت و تحولات عظیمی که میتوان بدان رستاخیز تجددطلبی، آزادیخواهی و مساوات جویی نام داد، سرآغازی تازه گرفت. نخست اینکه زبان پارسی باز هم به زبان مقالات و درسها و کتابهای محققان برجستة اسلامی در ایران بدل شد و برای تعامل و تراضی افکار عموم، به زبان سهل و ممتنع و فاقد تکلّفات مدرسی روی آورده شد. ادبیات و مطبوعات عهد مشروطه نقش درجه اول را در این تحول ایفا کردند و سپس آموزش و پرورش و دانشگاهها که رشد کرد و به مرجع و مرکز درجه اول پرورش علمی و پژوهشی بدل شد و محققان و نویسندگان و استادان کشور بدان محیط انتقال یافتند.
نتیجة این جنبش تحقیقی و انتقادی، در دهة چهل و پس از آن درخشانتر بود. هم روحانیون مرتبط با دانشکده ادبیات و حقوق و سیاست و تاریخ و علوم معقول و منقول، نظیر محمدابراهیم آیتی و مرتضی مطهری، علیاکبر فیاض، عبدالحسین زرینکوب، سیدجعفر شهیدی و مؤلفانی نظایر آنان، مهمترین آثار نوین در باب تاریخ صدر اسلام و پس از آن را باز نوشتند.
این کتابها به مراتب دقیقتر و محققانهتر از نوشتههای عقاد و طه حسین و حسن ابراهیم حسن و مصطفی جواد در مصر و شامات و لبنان و عراق و دیگر مراکز جهان عرب بود. بخشی از یک جنبش فرهنگی بود، نوعی خیزش فکری و قلمی، در نقد و خودکاوی تاریخی بود، حیف که به سرعت در زیر مرقع سیاست و ارجوزههای خیزش و ریزش ناپایدار آن از دیدهها پنهان شد. از همان اوان، آثاری باگرایشات سوسیالیستی، نظیر نوشتههای عباس عقاد و جودةالسحار در جهان عرب، و حبیبالله پیمان و دکتر شریعتی در ایران، تاریخ و تاریخنگاری اسلامی را به مانیفست انقلابها و خیزشهای ملل اسلامی بدل کرد.
با این توضیحات و مقدمات، به کتاب «در کشاکش دین و دولت» بازمیگردیم. تاریخ نامه ای به خامه دکتر محمدعلی موحد، با منابعی قابل اعتماد، نثری پاکیزه و شیوهای شیوا، که برای خوانش تمام گروههای سنتی و متجدد، دانشگاهی و حوزوی مناسب است. نویسنده با هوشیاری فوق العاده مسایلی را مطرح کرده که می تواند بر طیف گسترده از مؤمن و منکر و باورمند و منتقد، تأثیری عمیق برجای بگذارد یا حداقل دامنه پرسش و پژوهش در محیط تاریخ صدر اسلام ـ پس از فوت پیامبر(ص) – را روشنتر و نمایانتر ارائه دهد.
در کشاکش دین و دولت با پرسشهای متعدد و به اصطلاح طلبهها با«ان قلت» آغاز شده و ادامه مییابد. ابتدا گذری کوتاه به دوره سی سالهای دارد که با رحلت رسول اکرم در سال ۱۱ هجری آغاز شد و تا صلح امام حسن(ع) و معاویه در سال ۴۱ ادامه یافت. عصری که خلفای راشده حکومت کرده و مسلمانان بدان فخر میکنند. هم زور و فتوح بود و هم معنویت و قداست در بینش زهد و ورع در روش؛ شیعیان اما میگویند در سقیفه بنیساعده، خشت اول را کج نهادند و این آغاز انشعابی بزرگ بود.
ماجراهای پس از آن، یکی پس از دیگری در تواریخ نوشته شده اما جان کلام آن است که یک اختلاف، باکشته شدن عثمان، به دهها اختلاف بدل شد و فتنههای فراوان و آتشهای فروزان از همانجا سرچشمه گرفت:
«نوشتهاند که ماجرای جمل ده هزار نفر کشته داشت. نیمی از این سو و نیمی از آن سوی؛ این ماجرا جامعه اسلامی را دو قطبی کرد: وفاداران به خاطره عثمان که عثمانیه خوانده میشدند و میگفتند عثمان مظلوم بود و به ناحق کشته شد و قصاص خون او را خواستار بودند؛ و گروهی دیگر که در برابر عثمانیه شکل گرفت و بوترابیه خوانده میشد.
دو گروه یکدیگر را در نماز لعن میکردند. در آن میان، نیروی سومی نیز پیدا شد که با شدت تمام با هر دو گروه در جدال بود. هم از عثمان تبری میکرد و هم از علی …» (ص۱۶)
کتاب شش فصل دارد: اول: سی سال پس از پیغمبر، دوم: چگونه اسلام در ایران راه یافت؟، سوم: برآمدن دیوان و دیوانسالاران، چهارم: ایرانیان در میان تازیان، پنجم: تازیان در ایران، و ششم: قصه شگفتخارجی گری و پدیده قرّا.
دکتر موحد در تاریخ اسلام خیلی هوشمندانه گزینش کرده آنچه را موجب پرسش و از نظر مخاطبان معاصر ایرانی و اهل فرهنگ، واجد اهمیت بوده، در مرکز تحقیق قرارداده است. ایشان در جلسه دیدار حضوری گفتند که یادداشتهای این کتاب را در دورههای قدیمتر، شاید پنجاه سال پیش تقریر و تحریر کردهاند. اینک مسایل و موضوعاتی پیش آمده که بازبینی و تدوین آن نوشتهها و تکمیل مقالات میسر شده و این اثر شکل کتاب به خود گرفته است. حتی ایشان گفتند که در آن دوره چابکی ذهنی داشتهاند و به همین دلیل پرسشهای و منابع متعدد را پی درپی مطرح و مرور میکردهاند.
اثری که طی زمانی دراز طراحی شده، بایگانی شده، سپس دوباره مورد بازبینی قرار گرفته، بازمدتی فرونهاده شده و نهایتاً در تدوین نهایی به صورت کتابی جالب و خواندنی درآمده که اینک به نام «درکشاکش دین و دولت»، گزارشی سیاسی و معطوف به تأسیس حکومت از تاریخ صدر اسلام به خوانندگان پارسی زبان عرضه میکند.
اساس این تاریخ بر پایه تحول از ساده به پیچیده، از اصول و باورها به واقعیتهای عینی و فراواقعیتهای ذهنی و حتی آرزوهایی است که درپی نبردهای فراوان و خونین در دوردستها به میان آمده و با عنوان فتوحات اسلامی، وارد یک عرصه جدید شده است.
استاد موحد مینویسد که: «حکومت اسلامی محض، یعنی حکومت بر پایه اصول و موازینی که در دوران پیامبر بدان کاربسته میشد، دیر زمانی نپایید و مسلمانان با فتح سرزمینهای تازه و آشنایی با آیین کشورداری معمول ایران و روم، از آنها تأثیر پذیرفتند و خواه ناخواه از راه و رسم پیامبر دور افتادند.»
در حقیقت پیامبر که جهان ما را ترک کردند، یک دوره سی ساله قابل قبول به لحاظ اعتقادی و معنوی، و نیز حفظ سنّتهای زمامداری دینی طی شد که با شهادت امیرالمومنین حیدر(ع) به پایان رسید و سپس با صلح امام حسن(ع) و معاویه، بساط نوعی سلطنت در تلفیق با تمایلات قبایلی تازیان، زیر نام معاویه و استیلای امویان شکل گرفت. گویا حدیثی از پیامبر هم در پیشگویه این دوران ذکر شده است.
این تصویر از تاریخ صدراسلام، بسیار آشناست و در واقع آرمان تاریخ گرایانه تمام کسانی است که در پی استقرار خلافت یا حکومت یا زمامداری متکی به سنت نبوی مبتنی بر اصول و عقاید بودهاند.
شیعیان با داستان سقیفه، عصر برونرفت از دایره سیره سنّتِ نبوی را به روزهای نخستین پس از رحلت حضرت مصطفی(ص) ارجاع دادند.
هرچه بود، با روی کار آمدن ابوبکر، جنگهای رده و بحرانهای بزرگی آغاز شد که اختلافات دیگر را به پس پرده سوق داد و اتحادی قابل توجه و قدرتمند در قاطبة مسلمانان و مؤمنان ایجاد کرد. از همان آغاز این پرسش مطرح بود که: خلافت و جانشینی پیامبر، امری معنوی و مبتنی بر حکمی الهی است یا ریاستی دنیوی و سلطنتی که به ناگزیر باید در میان مردم و دولت اسلامی نیز برپا باشد تا نظم و انتظام، و حفظ حدود و دماء برقرار بماند؟
هنگامی که خلیفه دوم، عمربن خطاب راه فتوحات را هموار کرد و درهای ممالک بزرگ را به روی اعراب گشود، خبر پیروزیهای شرق و سرازیر شدن اموال و تصرف املاک همچون بشارتی به میان آمد و وضع مسلمانان نیز تغییر کرد. خلیفه در مرکز خلافت و قدرت، با تقسیم خزانه و ثروتی بیحساب پیوند یافت.
در اینجا معانی عهد و انتخاب و بیعت و اجماع و دیگر اصطلاحات، تحولی اساسی به خود دید، همچنان که انگیزههای مسلمانان مجاهد و سیل سربازان فاتح یا گسیل شده برای فتوحات نیز با مردان بدر و احد و خندق و حنین دیگر یکسان نبود.
دکتر موحد دو نوع نگاه اعتقادی (مذهبی، فرقهای) و عشیرتی و قبیلهای (و ستیزهگری بر اساس عصبیت و تقاضای ثروت و سود از غنایم) را مطرح کرده و سپس داستان سیساله پس از ارتحال رسول(ص) را به دقت و با تحلیل و تأمل و طرح پرسشهای تازه مورد بحث قرار میدهد.
طبعاً نزاع قبایل، جنگهای سیاسی، فتوحات و اختلافات بر سر خلافت و فضل یکی بر دیگری، دیر یا زود از حالت حلقه اطرافیان به در آمده و در چهرة کلام و اختلاف در اصول و عقاید و انشعاب فرقهها و مذاهب خودنمایی میکند.
از معتزله تا مرجئه و خوارج، نشانههای پیدایش فرهنگی سرشار از تفسیرهای متفاوت ظهور کرد که بخشی نوآورانه و محصول تحول فکر و فرهنگ بود و بخشی دیگر از ریشههای کین توزی دیرینه قبایل حکایت میکرد.
در نهایت آنچه برجای ماند و هنوز همچون میراثی آشنا در میان ما رواج دارد، خلاف و اختلاف و حتی لعن و خصومتی است که موجب تفرق شده و در اساس چندان تفاوتی با باورهای نیاکان درصدر اسلام ندارد.
فصول دیگر این اثر، یکسره از منظر ایرانی تألیف شده، و به نظر میرسد در فصل دوم که «چگونه اسلام به ایران راه یافت؟» نکتههای تازهای در باب محیط نبردهای اولیه و کیفیت مواجهه مسلمانان و ایرانیان به میان آمده است، دکتر موحد وضع ساسانیان را در آستانه برخورد با سپاه مسلمانان، در چند حوزه جغرافیایی و در آخرین ادوار این سلسله و سلطنت مورد بررسی قرار داده است.
آشفتگی و دلزدگی بسیاری از درباریان و سپاهیان، و نیز بحران دینی در سایه قدرت ساسانیان، مجموعهای ناگزیر و ناگوار در برابر سپاهی تازهنفس و مصمم را ایجاد کرد و به تدریج شرایط به سوی پیروزیهای قادسیه، مداین و جلولا کشیده شد. ابتدا در جنگ جسر، پیروزی نصیب ایرانیان شد، اما مدتی بعد خوزستان سقوط کرد و سپاه فاتح از اهواز به سوی شوشتر و اصفهان رفت و نهاوند که بزرگترین دژ ایرانیان بود در سال ۲۱ در جنگی بزرگ به دست مسلمانان تسخیر شد.
در کشاکش دین و دولت، ارزیابی چندگانهای، از چند منظر، منبع و دیدگاه مختلف از این سلسله جنگها و فتوحات ارائه میدهد. فردوسی و سپس طبری، بلاذری و دینوری و دیگران، هر یک روایتی دارند که هم مزایایی دارد و هم نقطه ضعفها و اشکالاتی! باید به این اشکالها و نقطه ضعفها پرداخت و پرسشهای متعدد را در بخشهایی که مسکوت مانده، مطرح کرد. مورخ و محقق، ناگزیر است به دنبال پاسخ در همین منابع جستجو نماید.
اگر منابع موجود بازخوانی شود و با پرسش و سنجش نوینی بدان نگریسته شود، نتایج دیگر بهجز آنچه تاکنون گفته شده به دست خواهد آمد، همچنان که محمدعلی موحد چندین مسأله و دستاورد تازه در عرصه تاریخنگاری اسلامی را بر اساس نگرش و تطبیقی تازه در این کتاب عرضه کرده است. از جمله ضعفهای روایت تواریخ معروف و کلاسیک که به نقد و نکته سنجی در این اثر مطرح شده است.
یک بخش جالب از کتاب، نگرش به جامعه ساسانی و تضادهای طبقاتی و اجتماعی عمیق آن، از لابلای ابیات و داستانهای شاهنامه حکیم فردوسی است که ماجرای انقلاب مزدک و به تنگ آمدن جمعیت فقیر مملکت در ابیات شاهنامه بسیار عبرتآموز است.
فصل سوم کتاب «برآمدن دیوان و دیوان سالاران» است، غالباً پژوهش در باره این پدیده را از دوره عباسیان آغاز میکنند و تاریخ دیوان را بدان باز میگردانند. زیرا در آن دوره است که دفتر و دیوان و محاسبات و دربارهای عریض و طویل پیدا شد.
تصور غالب اما از عصر راشده این است که خلیفه به اجتهاد خود یا مشورت با چند صحابی مجتهد که سنت نبوی را به خوبی میشناختند، درباره قضا و بیتالمال و جنگ و صلح و عزل و نصب تصمیم میگرفتند.
روایت «لولا علی هلک عمر» نیز دلالت به همین کیفیت از زمامداری در آن عهد است. حال آن که «این دوره سیساله که ما از آن یاد میکنیم، شاهد مرموزترین و عبرتانگیزترین دوران تاریخ اسلام است.» (ص۱۲۳)
در همین دوره نوعی تلقی از حکومت پیدا شد که با شریعت یکسان پنداشته نمیشد و حاکم میباید براساس شرایط بیرون و قابلیتهای شخصی تصمیم بگیرد و فرمانی صادر کند.
البته هنوز نهاد و سازمانی در کار نبود. اما با رسیدن و اسکان اسرای ایرانی به مدینه، تحولاتی روی داد. «ظاهراً فکر ایجاد دیوان، یعنی وزارت دارایی و خزانهداری، را ایرانی معروف، هرمزان، در ذهن عمر القا کرده بود. هرمزان فرماندهی سپاهی را برعهده داشت که پس از عقب نشینی یزدگرد از جلولا، برای دفاع از شوشتر گسیل شده بود… تا آن جا که از روایات مورخان برمیآید، فکر ایجاد تشکیلات مالی و دفتر و دیوان را همین هرمزان در نزد عمر مطرح کرد…»(صص ۱۲۷ و ۱۲۸)
تداوم برقآسای فتوحات و توسعه قلمرو، مسئله مالیات سرانه یا خراج و دیگر امور را به امری جدی و تخصصی بدل کرد. چندین اصطلاح مهم، همچون خالصه جات، غنیمت، فیء، بطایح، جزیه، مفتوحالعنوه، و بخصوص خراج یا مالیات ارضی، نیاز به محاسبات فراوان و حساب و کتاب دقیق داشت.
در آن دوره، هنوز عدالت و انصاف و حریّت اصحاب و انصار صدر اول، مسئله بارز و مهمی بود. سلطنت قبایلی اموی، این وضع را زیر و رو کرد. اگرچه قبلاً عزل و نصبهای دوران خلیفه سوم، زمینه را به سود خاندان اموی دگرگون ساخته بود.
دکتر موحد برای درک دقیقتر مطالب، نگرشی به مالیات ارضی و مسائل دهقانی و اقتصادی عصر ساسانی هم دارد که در فصل سوم، از درخشانترین مطالب کتاب است. نوعی آمار و سرشماری و مؤیدان و ضابطانِ آن دوره در ارتباط با مرزداران و اسواران(سپاهیان) هر یک رابطهای با این مالیات یا به اصطلاح دینوری «جزیت» داشتهاند. تقسیم دیرینه مالیات و نظام زمینداری و استانها و شهرستانها در ایران، نوعی سنّت دیوانی و محاسبات را ایجاب میکرد که حدود هزار و پانصد سال سنّت و سابقه در پس داشت.
اینک امپراتوری نوظهور میباید بساط تازهای بگسترد و فتوحات و خراج، معیار خوبی برای درک تحولات عمیق در این حیطه از زمامداری است. عمر دغدغة شریعت و عدالت داشت و عثمان بیشتر مسائل عشیرت و بسط ید فرمانروایان ثروتمندش برگرد خزانة پر و پیمان مدینه را باید سر و سامان میبخشید.
مقاله به درازا کشید اما مباحث کتاب در دو فصل درخشان و جالب «ایرانیان در میان تازیان» و «تازیان در میان ایرانیان»، دربر دارنده نکات عالی و درخشانی است که در پایانبندی کتاب نشان میدهد این تحولات و جابهجاییها و مهاجرتها، تا چه اندازه بر فکر و عقاید و مکاتب و دستهبندیهای مسلمانان آثار ماندگار بر جای نهاده و آیندة جهان اسلام را دگرگون مینماید.
پیدایش خوارج و موضوع خارجیگری از آغاز تا واپسین ایام، ماجرایی است که بر مبنای آن میتوان دعاوی و مخاصمات و داستان عجیب تاریخ اسلام را نیک دریافت. این موضوع در دو فصل آخر آمده و پایانبندی مناسبی برای درک فراز و فرودهای تاریخ اسلام است.
«در کشاکش دین و دولت» اثر دکتر محمدعلی موحد، نه یک دوره یا فشرده از تاریخ اسلام است و نه وقایعنگاری امور مهم و اولویتهای آن تاریخ، اما تکمله و زمینهای برای درک ابهامات و تناقضات تواریخ سنتی است. این کتاب نوعی نقد ضمنی بر باورهای دیرینه و آثار کلاسیک تاریخ اسلام است. ارزش آن در پرسشهایی که مطرح کرده و سؤالاتی که برای خواننده ایجاد میکند، نمایانتر است تا مطالبی که از منابع درجه اول گرد آورده و در باب هر یک بحثی در خور و شایسته داشته است.
جان کلام آنکه؛ تاریخ اسلام باید از وصفهای روایی عبور کند و در تحلیلهای موضوعی و انتقادی در تمام زمینهها مجدداً مطرح و بازبینی شود. منابع کهن و آثار تاریخی کلاسیک، هر یک گوشهای از وقایع را طرح کردهاند، اما همانها در توقفی تاریخی موجب تکرارهای ملالآور و سپس افزونههای فرقهای برای تأیید این گرایش و آن مکتب و فلان نحله و بهمان طریقت شده است. تشعب و تفرق، همیشه چنین اقتضائاتی دارد. اما ذهن پرسشگر و روشهای انتقادی نوین ما را از این مخمصه خواهد رهانید.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید