ستیز یا دیالوگ؟ / علی محمد اسكندری جو

1393/8/7 ۰۸:۱۱

ستیز یا دیالوگ؟ / علی محمد اسكندری جو

مدرنیته گرچه مقوله‌یی مفرد است اما در فرهنگ‌های متفاوت برداشت و تفسیر گوناگون دارد. به بیان دیگر آن مدرنیته‌یی كه در غرب جاریست و درك می‌شود، همان مدرنیته‌یی نیست كه ما در ایران داریم و آن را درك می‌كنیم. مدرنیته زمانی كه به فرهنگ اسلامی ایرانی عرضه می‌شود تا ما برداشت خویش را از آن به چالش كشیم (یا آن را اصطلاحا بومی‌سازی كنیم)، دیگر آن مدرنیته‌یی نیست كه در غرب درون آن فرهنگ می‌اندیشند و می‌نویسند. بنابراین چرا نگوییم كه دنیای امروز تنها یك مدرنیته (جهانشمول) ندارد بلكه نظر به فرهنگ‌های گوناگون، این گیتی ناچار است كه چند مدرنیته داشته باشد. این تكثر مدرنیته‌ها در واقع «تكاثر» مدرنیته غرب نیست بلكه تعداد آن منطبق بر تعداد فرهنگ است. روشن است كه «جوهر» مدرنیته در جوامع گوناگون یكسان است و فقط در «عرض» تغییر شكل می‌دهد.

 

 

مدرنیته گرچه مقوله‌یی مفرد است اما در فرهنگ‌های متفاوت برداشت و تفسیر گوناگون دارد. به بیان دیگر آن مدرنیته‌یی كه در غرب جاریست و درك می‌شود، همان مدرنیته‌یی نیست كه ما در ایران داریم و آن را درك می‌كنیم. مدرنیته زمانی كه به فرهنگ اسلامی ایرانی عرضه می‌شود تا ما برداشت خویش را از آن به چالش كشیم (یا آن را اصطلاحا بومی‌سازی كنیم)، دیگر آن مدرنیته‌یی نیست كه در غرب درون آن فرهنگ می‌اندیشند و می‌نویسند. بنابراین چرا نگوییم كه دنیای امروز تنها یك مدرنیته (جهانشمول) ندارد بلكه نظر به فرهنگ‌های گوناگون، این گیتی ناچار است كه چند مدرنیته داشته باشد. این تكثر مدرنیته‌ها در واقع «تكاثر» مدرنیته غرب نیست بلكه تعداد آن منطبق بر تعداد فرهنگ است. روشن است كه «جوهر» مدرنیته در جوامع گوناگون یكسان است و فقط در «عرض» تغییر شكل می‌دهد. در ایران شاید مدرن‌ترین پرسش آن باشد كه در این ضیافت، ایران چگونه وارد دیالوگ با مدرنیته می‌شود و مگر نه اینكه بهانه هر ضیافت (به معنای اصیل یونانی آن) شركت جستن در دیالوگ است؟ در شگفتم كه ایران در این ضیافت چرا با تاریخ نیز دیالوگ برقرار نمی‌كند. غرب (به ویژه آلمان) برای درك درست اینكه پدیده مدرن كدام است و مدرنیته چیست، به تاریخ دوران روشنگری روی آورد. در ایران از مشروطه تا هنوز، مدرنیته با همه مولفه‌های جوهری و عرضی‌اش هرگز به صورت یك كلیت به كشور ما پا نگذاشته بلكه این مقوله غربی به صورت سی.كی.دی (Complte Knocked Down) به این سرزمین وارد شده است. آنگاه این مدرنیته تجزیه شده هنگامی كه روی خط تولید ایران، اعراض این پدیده را روی جوهر آن مونتاژ می‌كنیم، تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد كه فرآورده نهایی یقینا همانی نمی‌شود كه در غرب هست. به بیان دیگر، مدرنیته ما بومی شده است و دیگر متقارن مدرنیته غرب نیست. ما ایرانیان در این ضیافت صد ساله با پیش‌فرض‌هایی (دینی و فرهنگی) كه داریم، از آغاز روشن نساختیم كه آیا می‌خواهیم با مدرنیته سر ستیز داشته باشیم یا آنكه می‌خواهیم با او وارد دیالوگ شویم. شاید هم نمی‌خواهیم تكلیف خویش با این مدرنیته را مشخص كنیم. از سوی دیگر، ما هنگام رویارویی با این پدیده غربی آیا پذیرای همان نخستین شرط دیالوگ هستیم یا نیستیم؟ نخستین پیش‌شرط دیالوگ (برخلاف مناظره، مذاكره، محاجه) آن است كه تمام پیش‌فرض‌ها را در پشت دیوار ضیافت رها كنیم و سپس وارد گفت‌وگو شویم. پاره‌یی از ایرانیان همواره می‌پندارند «مدرنیته» میهمان ناخوانده ایران و این ضیافت صدساله است؛ بنابراین با این طاعون غربی وارد دیالوگ نمی‌شوند. حال آنكه پاره‌یی دیگر می‌پندارند نه این ایران و نه این مدرنیته، هیچ‌یك میهمان ناخوانده نیستند. شایسته است به خاطر بسپاریم ضیافت آن كوهی است كه در ستیغ آن «دیالوگ» بنا می‌شود. بی سبب نیست كه در گذشته، غرب هر آنكه با مدرنیته سر ستیز داشت را «بنیادگرا» می‌خواند و اینك نیز هر آنكه با آن ناسازگار است را «پست‌مدرن» می‌نامد. آل احمد و فردید در این ضیافت با مدرنیته هیچ دیالوگ ندارند و صرفا به نقد آن نمی‌پردازند بلكه آشكارا با آثار این «بختك» غربی كه بر سینه ایران افتاده به ستیز برمی‌خیزند. به عبارت دیگر، این دو مناظره را بر دیالوگ ترجیح دادند؛ حال آنكه تنها در ضیافت و در دیالوگ است كه همه در پی كشف «حقیقت» هستند. اگر حقیقت نزد همه فرهنگ‌هاست، پس دیگر چه نیازی به دیالوگ؟

 

فرهنگ مدرن یا روشنگری در روشنگری

شاید آسان‌ترین برداشت از مفهوم مدرنیته را این اندیشمند آلمانی ارایه داده است؛ ماكس وبر در یك حالت نوستالژیك نسبت به دوران روشنگری غرب، در واقع می‌كوشد روشنگری در روشنگری كند. او این مقوله مدرنیته را مترادف با نوعی «راز و رمززدایی» از این جهان نشان می‌دهد. 100سال پیش این جامعه‌شناس آلمانی به گونه‌یی حجاب از چهره مدرنیته گشود و خدای جمعی جهان به علاوه جهان‌بینی جمعی غرب را بسیار فردی و خصوصی ساخت. به بیانی دیگر، راز و رمزگشایی ماكس وبر از جهان یا همان روشنگری او جوهری فرهنگی دارد؛ وی پدیده «فردگرایی» و فرآیند سكولاریزم و ایدئولوژی لیبرالیسم و سودطلبی فرقه پروتستانی را همانند آشیان‌ها (طبقات) در ساخت یك مسكن روی هم استوار می‌كند و آنگاه فرهنگ كاپیتالیسم را به جهان ارایه می‌دهد. پنداری ماكس وبر می‌دانست كه هگل سه بار به سوی خدا می‌رود و سرانجام غلظت فعال مایشایی و لایزالی پروردگار را آنقدر رقیق می‌كند كه حضرت حق صرفا وجودی وحدانی می‌شود كه بر عرش الهی تكیه زده است و در امور جاری جهان دخالت ندارد. آنگاه نوبت وبر می‌رسد كه این خدای مونیستی را در جهانی كه به‌شدت در مسیر ماتریالیسم در حركت است بازهم انتزاعی و شخصی می‌سازد. ماكس وبر در واقع هنگام تئوریزه كردن مدرنیته (به مثابه یك جهان‌بینی لیبرالیستی) به آن هویتی دوگانه می‌دهد. البته زمانی كه این میراث دوگانه به مكتب فرانكفورت می‌رسد، عموما یاران (گهگاه سوسیالیست) مكتب از این مدرنیته چهره‌یی نسبتا منفی نشان می‌دهند ولی یورگن هابرماس كه جوان‌ترین عضو این حلقه بود، در مقابل می‌كوشد كه چهره‌یی منطقی و مثبت از این مدرنیته را تئوریزه كند. در این میان شایسته ذكر است كه در برابر این انسان وبری بسیار فردی شده و نیز در برابر خدای فردی شده او دو منتقد ویرانگر قد بر افراشتند.پس از جنگ دوم بین‌الملل نیز در فرانسه منتقدانی از شمار گنون، سارتر، فوكو، لیوتار، بدیو، لویناس و دلوز نقدهای سنگین بر مدرنیته و انسان مدرن نوشتند. مدرنیته وبری در غرب هویتی فرهنگی دارد؛ فرهنگی كه گشتاورش (مانند ایران) دین نیست بلكه طبیعت است. آنجا انسان فرهنگی، طبیعی زندگی می‌كند و در مقابل، طبیعت هم هویت فرهنگی دارد. در تاریخ غرب بی‌گمان این تغییر گشتاور از سنت به مدرن، آسان و بی‌هزینه به كف نیامده است. روشن است كه در آنجا، مدرنیته و فرهنگ در انسان غربی به هم می‌رسند. حال برای هرچه زیباتر رسیدن این دو به هم، ماكس وبر پنداری كه می‌خواهد انسانی نوین بیافریند؛ انسانی كه گویی دچار نوعی «دگردیسی» شده است تا در رویارویی با مظاهر تجدد و فرهنگ مدرن حیران و سرگشته نشود. به باورم زن در میانه مدرنیته از پا افتاد و حتی «فمینیسم» افراطی غرب هم نتوانست مانعی بر كمرنگ شدن او در فرهنگ مدرن شود. جابه‌جایی گستره دین با فرهنگ را شاید با این اشاره ساده بتوان نشان داد: در جامعه وبری كه پروای فرهنگ دارند، كار (Labour) با كار (Work) هرگز برابر نیست؛ كار نخستین از آن رعیت است و كار ثانوی هم از آن ارباب. رعیت به زمین و كشت و شخم مشغول است و كار روزانه او شكل تكراری دارد. این كار نه ارزش هنری دارد و نه ارزش فرهنگی بلكه ارزش تولیدی و مادی دارد؛ در این نوع كار دهقانی از شعر و ادب و موسیقی و كلا از هنر و فرهنگ خبری نیست. بهره كشاورز از زمین هم همان سد جوع اوست؛ حال آنكه كار ارباب علاوه بر آنكه گوهر «استتیك» دارد آفرینشی زیبا نیز هست. به بیان رساتر، فقط آفرینش (یك اثر) است كه عیار زیباشناسانه دارد و به این جهت كار اربابی یا كاری كه به سفارش او باشد را یك اثر زیبای هنری می‌نامند كه همانند تابلو مونالیزا نمایانگر فرهنگ است و فقط در یك نسخه زیبا آفریده می‌شود. اینك می‌توان پرسید كه رعیت را با فرهنگ چه كار؟ به نظر می‌رسد روشنگری در روشنگری ماكس وبر (موج نخست در میانه سده هجدهم و موج دوم در آغاز سده بیستم) سرانجام غرب به خطای برداشت كلیشه‌یی از مفهوم فرهنگ پی برده است و می‌داند كه كار رعیت هیچ هویت فرهنگی ندارد. البته اینكه همه رعیت‌ها و ارباب‌ها روی دو پا راه می‌روند، نشانه فرهنگ نیست. این نوع راه رفتن «ویژگی» انسان‌ است خواه رعیت باشد و خواه ارباب كه اصولا در چارچوب فرهنگ نمی‌گنجد. اینكه ارباب و رعیت «چگونه» راه می‌روند یك ویژگی فرهنگی به شمار می‌رود. به این سیاق، برای تفاوت فرهنگ ایران با آلمان باید برش كیفی این دو فرهنگ را بیشتر اهمیت داد و نه برش طولی یا كمی آن دو را.

 

ضرورت موج سوم روشنگری

به درستی كه مدرنیته صرفا در انحصار غرب نیست آن گونه كه كاپیتالیسم هم در انحصار غرب نیست. این مفهوم پیچیده (كه گاهی مترادف مدرنیسم می‌شود) و آثار و مظاهر آن فقط در اراده غرب نیست. البته در سال‌های اخیر نظام كاپیتالیستی (برخلاف مدرنیته) آنچنان گسترده شده كه گاهی آن را برابر مفهوم فرهنگ می‌آورند یا به اصطلاح در آن سوی معادله فرهنگی قرار می‌دهند. بااین حال بپذیریم كه سال‌ها كوشش در نقد ویرانگر مدرنیته دامنه این مقوله را كوچك‌تر از كاپیتالیسم ساخته است. به نظر برخی از پست‌مدرن‌ها یا همان منتقدان مدرنیته، دوران ركود و نابودی این فرهنگ مدرن از مدت‌ها پیش آغاز شده است. طرفه اما اینكه دوران «كاپیتالیسم» هنوز به سر نیامده بلكه همچنان زنده است و به راه خویش می‌رود! بی‌سبب نیست كه در شرق رویارویی با مدرنیته همواره هزینه گزاف به بار آورده است. ایران اما در این ضیافت فرهنگی، با كاپیتالیسم نیز همانند مدرنیته یك دیالوگ بی‌سرانجام دارد. به بیان دیگر، گرچه نقد ما از كاپیتالیسم به حجم نقد ما از مدرنیته نیست اما به هر روی مولفه‌ها و نهادهای نظام مدرن كاپیتالیستی از شمار بانك، بورس، دانشگاه، پارلمان، نظام وظیفه، بهداشت، بیمه و آموزش همگانی را به شكلی بومی (بعضا نه چندان رضایتبخش) پذیرفته‌ایم تا بتوانیم از عهده تنظیم امور كلانشهرها و روابط اجتماعی برآییم. اینك ایران در این ضیافت می‌تواند بار دیگر در دیالوگ با كاپیتالیسم، لیبرالیسم و گلوبالیسم شركت كند و نشان دهد كه چه حجم از مدرنیته و چه میزان از فرهنگ مدرن و كدام یك از نهادهای كاپیتالیستی را در این سرزمین می‌پذیرد. از سوی دیگر متولیان گلوبالیسم و كاپیتالیسم هم به تدریج خواهند آموخت (لااقل در دیالوگ با ایران) كه ایرانیان به چه می‌اندیشند و چگونه بیندیشند كه حضور آنها در این ضیافت فرهنگی دلالت بر كشف حقیقت داشته باشد. بنابراین احساس می‌شود كه جهان امروز به تدریج نیازمند یك «پارادیم» در روشنگری است. به عبارتی دیگر، یك 100 سال پس از ماكس وبر و در فرآیند گلوبالیسم یا جهانی شدن، فرهیختگان جهان اندك‌اندك به ضرورت موج سوم بیداری یا روشنگری پی می‌برند. كیست كه نسیم برخاسته از موج سوم را نوید دهد؟ این انسان فرامدرن دیگر آن انسان مدرنی كه ماكس وبر آفریده بود نخواهد شد؛ بزرگ‌ترین وجه افتراق او با انسان موج دومی یا وبری نیز همانا ویژگی گلوبالیستی اوست. انسانی انباشته از اطلاعات و آگاهی با گرایش «فرامرزی» و نگرشی در فراسوی افق ایران كه پروای «حقیقت» در دیالوگ دارد. این انسان می‌داند كه در گفت‌وگو، تفاوت آشكار می‌شود و در «گفتمان» تفاهم ایجاد می‌شود و تنها در گفتمان پارالوژیك است كه «ایده» و نظری تازه‌زاده خواهد شد. آیا انسان موج سوم انسان دیالوگ است و میهمان نجیب ضیافت است و در جست‌وجوی حقیقت؟

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: