اندرزنامه‌های كهن / فوشه كور - ترجمه محمدعلی امیرمعزی

1393/7/23 ۰۸:۱۷

اندرزنامه‌های كهن / فوشه كور - ترجمه محمدعلی امیرمعزی

اندرزنامه، صورت اولیه كتابهای اخلاقی در زبان فارسی است. البته «اولیه» از لحاظ زمانی؛ زیرا كه آثار بازمانده همگی متعلق به قرن چهارم هجری/ دهم میلادی و به ویژه قرن پنجم/ یازدهم هستند كه دوره قدیم ادبیات فارسی است. در اینجا اندرزنامه‌های متأخر فارسی كه ترجمه و یا شرح متون قدیم‌تر عربی است، مطمح نظر قرار نگرفته‌اند. به هر حال، این آثار در چارچوب نوع بسیار قدیم ادبیات شرقی قرار می‌گیرند. از سوی دیگر، این صورت ادبی را می‌توان «اولیه» انگاشت؛ زیرا مبتنی بر اندیشه‌ای نظری نیست، بلكه مبتنی بر واكنشی اخلاقی است در برابر وقایع كلیی كه زندگی اجتماعی انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. تفكر همین كه اولین گزینشهای خود را انجام داد و نتیجتاً متمایل به طبقه‌بندی مضامین اخلاقی شد، در واقع مدیون توفیق اندرزنامه‌ها بود و كوشش ما در اینجا اثبات همین موضوع است. تفكر از اندرزها بهره می‌گیرد و صورت ادبی مجموعه علت وجودی خود را از دست می‌دهد.

 

 

درآمد سخن

اندرزنامه، صورت اولیه كتابهای اخلاقی در زبان فارسی است. البته «اولیه» از لحاظ زمانی؛ زیرا كه آثار بازمانده همگی متعلق به قرن چهارم هجری/ دهم میلادی و به ویژه قرن پنجم/ یازدهم هستند كه دوره قدیم ادبیات فارسی است. در اینجا اندرزنامه‌های متأخر فارسی كه ترجمه و یا شرح متون قدیم‌تر عربی است، مطمح نظر قرار نگرفته‌اند. به هر حال، این آثار در چارچوب نوع بسیار قدیم ادبیات شرقی قرار می‌گیرند. از سوی دیگر، این صورت ادبی را می‌توان «اولیه» انگاشت؛ زیرا مبتنی بر اندیشه‌ای نظری نیست، بلكه مبتنی بر واكنشی اخلاقی است در برابر وقایع كلیی كه زندگی اجتماعی انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. تفكر همین كه اولین گزینشهای خود را انجام داد و نتیجتاً متمایل به طبقه‌بندی مضامین اخلاقی شد، در واقع مدیون توفیق اندرزنامه‌ها بود و كوشش ما در اینجا اثبات همین موضوع است. تفكر از اندرزها بهره می‌گیرد و صورت ادبی مجموعه علت وجودی خود را از دست می‌دهد.

اندرز (پند، نصیحت) نخستین واحد تشكیل اندرزنامه است و عملی گفتاری است كه اهمیت آن را در نظر بهره‌گیرندگانش پس از این نشان خواهیم داد: باید گفت كه به نظر این اشخاص، اندرز قادر به ساختن زندگی اخلاقی است. اندرز در بیان خود، حاوی تجربه است، یعنی آنچه گروهی مشخص (مثلاً كاتبان یا دبیران) از واقعه‌ای كلی ادراك كرده‌اند. بنابراین از این دیدگاه اندرز رو به گذشته دارد، اما توضیح دلیل وجود آن بدون در نظر گرفتن قصد و غرض پدید آوردن آن بی‌معناست. پس اندرز به سبب درونمایه آموزشی خود رو به آینده دارد. در این درونمایه فرض بر این است كه اوضاع و احوال تكرار می‌شوند و لذا آماده كردن پاسخی برای مقابله با آنها امكان‌پذیر است. بر این منوال، اندرز به دو گونه اساسی تحقق می‌پذیرد: وجه اخباری و وجه امری. سپس شیوه‌های متفاوت ادبی به صورت‌بندی اندرز بیانهای گوناگون می‌بخشند: بازی با كلمات، حصر مفاهیم، احصای جزئیات، معما، تعریف و غیره.

به نظر نمی‌رسد كه مجموعه‌های اندرز (اندرزنامه‌ها) نوعی گردآوری بی‌قاعده پندهای گوناگون باشند. اگر نظام درونی مجموعه‌ها عاری از منطق صوری است، بدان جهت است كه هدف، پیش از هر چیز، ایجاد نوعی فضای مناسب است. حالت انبوه اثر، مخاطب را در فضای پیچیده‌ای قرار می‌دهد. در اینجا حافظه بیش از اندیشه مدّ نظر است و غنا می‌یابد؛ زیرا حافظه است كه به واكنش اخلاقی در برابر وقایع تازه قدرت می‌بخشد. و در اینجا تكرار و یكنواختی مؤثرتر از زنجیره معطوف به گذشته استدلال است. هرچند مجموعه انباشته از پندهاست، اما چنین می‌‌نماید كه اگر این پندها در چاچوب واحدی برتر قرار نداشتند، معنای اصلی خود را از دست می‌دادند: هر اندرز وجهی از كل كتاب است و به این ترتیب حكمت عملی مقوّم مجموعه است.

اندرزنامه‌هایی كه معرفی خواهند شد، بدون شك متعلق به ادبیات حِكمی عظیمی هستند كه می‌توان برخی از آثار آن را در متون بازمانده از مصر باستان، خاورمیانه، هند، یونان و نیز روم لاتینی یا یونانی‌زبان بازجست (در اینجا تنها به فرهنگهایی كه با فرهنگ ایران تلاقی داشته‌اند، بسنده كرده‌ایم). تعدادی از تحقیقات جدید در مورد این نوع ادبیات، یاور ما در تحلیل برخی از مضامین اساسی بوده است. بدیهی است كه نزدیكترین ادبیات حكمی به اندرزنامه‌های فارسی، آثار مكتوب [به زبان] پهلوی است. البته زمان نگارش این آثار متأخر است و بعضی از قطعات آنها معاصر با زمان تألیف اولین اندرزنامه‌های عربی است (شاید گاهی آثار پهلوی متأثر از آثار عربی بوده‌اند)؛ اما ریشه این نوشته‌های پهلوی به جهان باستانی ایران زرتشتی می‌رسد. مری بویس (M. Boyce) فهرستی كلی از این آثار تهیه كرده است.1

فرهنگ ایرانی باعث شكفتگی دوباره آن شدند. حتی از لحاظ تاریخی مسلّم است كه در دوره خلافت مأمون كشش و توجهی به سوی متون متعلق به فرهنگ ایرانی پدید آمده بوده است. چنان‌كه برخی گفته‌اند و دانسته است، از قرن چهارم هجری/ دهم میلادی، این فرهنگ جدا افتاده از جهان ساسانی، به عنوان فرهنگی بدیع و اصیل در بطن جهان اسلام شروع به گسترش بیان ادبی خویش كرد؛ اما كار ادب ایرانی به هیچ وجه بایگانی و جمع‌آوری نبوده است: ادب ایرانی به ویژه با استفاده از ماده اولیه‌ای كه در اختیار داشت، آنچه را مناسب می‌انگاشته، بازنویسی كرده است.

این بازنویسی تا اندازه‌ای با فرهنگ ایرانی هماهنگ بوده؛ زیرا از گذشته این فرهنگ ریشه می‌گرفته است و گاه ناهماهنگ بوده، زیرا خود این فرهنگ تغییر كرده بوده است. این نكته در زمینه‌ای همچون ادبیات حكمی بدیهی است؛ مثلاً فردوسی برخلاف جمع‌آورندگان عرب‌زبان تعالیم حكمی را براساس سنت ایرانی استوار كرده است. اثر او نمایانگر روحیه اخلاقی اوست، و همچنین محیطی كه از گذشته فرهنگی خود نبریده بود.

از سوی دیگر فردوسی به شیوه خود مجموعه‌های معروف نصیحه‌‌الملوك را بازنویسی كرده است. با اینكه این مجموعه‌ها در زمان او به نحو شایسته‌ای از پهلوی به عربی برگردانده شده بود و فردوسی می‌توانست آنها را از متون موجود اخذ كند، او چنین نكرد و خود به انشای آنها پرداخت.2

در اینجا می‌كوشیم نسخه‌ای خطی متعلق به قرن ششم/ دوازدهم را بررسی كنیم و توضیح دهیم. این نسخه خطی حاوی قدیم‌ترین اندرزنامه‌های شناخته شده به زبان فارسی است. مجموعه‌ای منحصر به فرد كه شامل هفده متن است و هر یك با مشخصاتی خاص خود. نویسندگان قطعاً در قرن پنجم/ یازدهم می‌زیسته‌اند و متون ایشان گزیده‌ای است از مجموعه‌های قدیمی‌تر كه بعدها مفقود شده‌اند؛ ولی از شمار منابع الهام كتب مهمی همچون قابوسنامه كیكاوس و یا نصیحه‌الملوك غزالی بوده‌اند.

از سوی دیگر این آثار به غیر از نقل قول از چند نویسنده عرب كه نامشان برده شده است، با هیچ متن عربی شناخته شده‌ای مرتبط نیستند. محتوای سرشار این كتاب حكمت به بهترین نحو نمایانگر دستمایه اخلاقیی است كه ادبیات فارسی به كار گرفته است.

هر متن به یك شخصیت بزرگ نسبت داده شده است، و این امر كه در برخورد اول تعجب‌آور می‌نماید، در واقع اهمیت بسیار دارد. هدف در اینجا البته اثبات درستی این انتسابها نیست. باید گفت كه در این امر دو كاركرد ادبی نهفته است: اولاً هر یك از متون كه دارای سبك و محتوای ویژه خود است، بدین نحو بازشناخته می‌شود؛ ثانیاً از آنجا كه شهرت هر شخصیت، امر انتساب را اعتبار می‌بخشد، حفظ متن و انتقال آن و استفاده از آن ممكن می‌گردد.

این نوشته‌ها شباهتی با جُنگهای مطوّل عربی ندارند. حجم آنها محدود و محتوایشان حساب شده است، چندان كه هر یك از آنها را می‌توان واحدی مستقل انگاشت كه شامل ده، چهل، صد، صدو پنجاه و یا كمی بیشتر اندرز است و در مورد خاصی مانند پیامبر اسلام(ص) هزار اندرز آورده شده است كه به هر حال انتخابی محدود است. از همین مرحله ادبیات حكمی می‌توان پی برد كه مضامین اخلاقی در محیط‌های نگارش مجموعه‌ها بس مطلوب بوده‌اند.

در این متون، مضامین نه تحلیل شده‌اند و نه از ترتیب ویژه‌ای برخوردارند؛ اما می‌توان آنها را همچون مراكز زنده تركیبهای رفتاری تلقی نمود. میدان عمل این كتاب حكمت چنان وسیع است كه می‌توان براساس آن تحول اندیشه اخلاقی فارسی را در طی سه قرن بررسی كرد.

فردوسی پخته‌ترین قسمت اندیشه اخلاقی خویش را بر یك «جفت نمونه» پایه نهاده است: انوشیروان، فرمانروای دادگر و بزرگمهر، مشاور دانا. و این نكته هسته اصلی نوع ادبیی است كه در میان ما به «نصیحه‌‌الملوك» شهرت یافته است: هر شاه را مشاوری باید.

در نتیجه قبول این نكته و در تعقیب فردوسی، یافتن دو سنت اندرزگویی در ادبیات فارسی امكان‌پذیر شده است: سنت اندرزهای منسوب به انوشیروان و سنت اندرزهای منسوب به بزرگمهر. و از اینجا به جفت اسكندر و ارسطو در سنت یونانی می‌رسیم و خواهیم دید كه متون فارسی از این سنت یونانی چگونه بهره گرفته‌اند. پس از این به سنت اندرزهای اردشیر ـ پادشاه بدون مشاور ـ می‌رسیم. این نشانه قدمت در نوع خود مبین آن است كه سنت اردشیری سرچشمه اخلاق سیاسی رایج در محیط‌های یونانی و عربی است.

كوشش در تعریف این سنت نیز ضروری است؛ زیرا در متون فارسی تأثیری چشمگیر بر جای گذاشته است.

شخصیت‌هایی كه نامشان تكیه‌گاه اندرزنامه‌های كهن است، عبارتند از: انوشیروان، بزرگمهر، اسكندر، ارسطو، اردشیر، شاپور، بقراط، هوشنگ، افلاطون، سقراط، هرمس، ماتریدی، و لقمان. دو نام آخر كم و بیش با سنت اسلامی مربوط است. در میان حكمای این مجموعه‌ها، گهگاه نام شخصیت‌های معروف اسلامی نیز دیده می‌شود. در واقع سهم آشكار سنت اسلامی در اندرزنامه‌ها به صورتی بدیع تبیین خواهد شد. البته این سنت محتوای اخلاقی متون را دگرگون نكرده، بلكه عمدتاً تكرار و دنباله آن بوده است.

اصالت كار در اهمیتی است كه به اعتبار متون و در نتیجه به نحوه تازه استفاده از اندرزها داده شده است. دو شخصیت اصلی اسلامی كه در اندرزنامه‌ها از آنها نام برده می‌شود، عبارتند از پیامبر(ص) و نزدیكترین یارش، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و بنابراین حجیت در اوج خود قرار دارد، و لذا نمی‌توان با سخنان منسوب به آن دو همان برخورد را داشت كه با سخنان دیگر حكما. قبل از هر چیز نحوه بیان این سخنان، یعنی هم اصل عربی و هم فصاحت و تلمیح عبارات و صورت كنایی آنها باید رعایت شود، و در نتیجه ترجمه و شرح آن سخنان به فارسی و در صورت لزوم به عربی، ضروری به نظر می‌رسیده است.

كلمات شخصیت‌هایی چنین متنفذ باید همراه با تفسیر باشند، تا معنای آنها گشوده شود. به خصوص [حضرت] علی(ع) كه تنها به عنوان یك خطیب فصیح ظاهر نمی‌شود، بلكه همچون انسانی بافضیلت كه در بیان و تعریف فضیلت چیره‌دست است، معرفی می‌گردد. ورود تفسیر به بطن مجموعه اندرزها باعث قوت گرفتن تأمل و در نتیجه از هم پاشیده شدن صورت ادبی اندرزنامه‌ها شده است. به این سبب است كه سنت اسلامی مقبول در ادبیات فارسی قرن ششم به نگارش اندرزنامه‌ها پایان داد، اما از اهمیتی كه اندیشمندان بعد برای آن قائل بودند، نكاست.

اخلاقی كه از اندرزنامه‌های كهن نشأت می‌گیرد، پیچیده، ظریف و چندان سرشار است كه می‌توان مطالعه مضامین ادبیات فارسی سده‌های نخستین را بر اساس آن استوار كرد. نقش اصلی این مجموعه‌ها برانگیختن نوعی نگرانی و حدّت بخشیدن به آن، برحذر داشتن وجدان از خواب‌آلودگی و متقاعد كردن آن است به اینكه راحتی و آرامش واقعی در این بیداری است. این اندرزنامه‌ها نطفه اصلی اندیشه‌ای اخلاقی است كه در سراسر ادبیات فارسی به چشم می‌خورد.

اندرزها از سادگی حیرت‌انگیزی برخوردارند و این نباید قضاوتی منفی در مورد ضعف تألیف آنها تلقی شود. سادگی ضامن یقینی است كه اندرزها باید به ارمغان بیاورند. بدیهی بودن آنها كلیدی است برای ورود به جهانی اخلاقی كه در آن می‌توان تضادها و كشمكش‌ها را از میان برداشت. اخلاق نهفته در اندرزها شاهد آگاهی واقعی به محدودیت قدرت انسان است، اما در اینجا نتایج این محدودیت به طور مستقیم بررسی شده است و این نكته در همه بررسیهای بعد تأثیر گذاشته است.

 

پی‌نوشتها:

1- Handbuch der Orientalistik, Iranistik, Literatur, 1. Leiden, 1968, pp.51-55.

2. مثلاً خطابه منوچهر به هنگام بر تخت نشستن كه طبری با استفاده از متن قدیم و صحیحی آورده است؛ ثعالبی ـ معاصر فردوسی ـ از متن طبری بهره برده است (غرر، 66و67)؛ و یا خطابه هرمز در نهایه و كتاب دینوری؛ و یا خطابه انوشروان در نهایه كه مورد استفاده طبری قرار گرفته، و بنا بر نظر نولدكه سندی رسمی بوده كه در دوره اسلامی به خطابه شاهی مبدل شده است. (رجوع شود به مقاله‌های گرینیاسكی)

*اخلاقیات (نشر دانشگاهی)

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: