1393/6/18 ۰۸:۳۵
سید محمود علایی طالقانی در 15 اسفند ماه سال 1289در دهکده گلیرد طالقان بدنیا آمد. ایشان اولین فرزند پسر خانواده بود. براساس شواهد موجود اصل و نسب ایشان با چندین واسطه به امام محمد باقر(ع) باز میگردد. خاندان او در ایران به سادات اورازان شهرت یافتهاند. وقتی به سن پنج سالگی رسید او را به مکتبخانه گلیرد نزد ملا سید تقی اورازانی فرستادند. او در سال اول، خواندن قران و تعلیم خط و نگارش را آموخت. روستاهایی که از گذشتههایی دور در آن ها سواد قرآنی آن، مرسوم و متداول بوده است و خاندان طالقانی در این حوزه از سرآمدان آن دیار بودهاند. چنان که پدر آیتالله طالقانی را از شاخصترین چهرههای این رشته برشمردهاند.
بمناسبت 19 شهریور سالروز درگذشت آیتالله طالقانی
تولد و تحصیلات
سید محمود در سن هفت سالگی سواد خواندن و نوشتن را کامل آموخت. در همان سن پدرش (ابوالحسن) تصمیم گرفت به تهران مهاجرت کند و به خانهای کوچک در محلهقنات آباد تهران رفت. وقتی به سن ده سالگی رسید، بنا به درخواست پدر برای تکمیل علوم دینی به شهر مقدس قم رفت. پدر درباره سید محمود به آیتالله حاج شیخ حائری سفارش کرد. سید محمود در ابتدا به مدرسه رضویه رفت و سپس وارد مدرسه فیضیه شد. پدر طالقانی در زمانهای که قاطبه علما از ورود به حوزه سیاست ابا داشتند و متاثر از فضای متلاطم اجتماعی – سیاسی پس از مشروطه بودند دغدغه های سیاسی داشت. وی از دوستان صمیمی و نزدیک سید حسن مدرس به حساب میآمد. تلاش عمده ایشان برگزاری نشستهای مذهبی و جلسات مباحثه و مناظره و فعالیتهای اجتماعی در چارچوب مذهب بود که با حضور مدرس و برخی فعالان سیاسی دیگر صبغه سیاسی پررنگتری مییافت. طالقانی خود معتقد است پدرش از خواص و محرم اسرار مدرس محسوب میشد. ابوالحسن طالقانی با توجه به شیوه زیست اجتماعی و همچنین فعالیت گسترده دینیاش مورد احترام مراجعه بزرگ روزگار خود از جمله آیتالله نائینی ، آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و آیتالله حائری قرار داشت.
طالقانی در همان سال به نجف اشرف رفت و از اساتید معروف بهره برد و پس از شش سال از عالم بزرگ آیتالله اصفهانی اجازه اجتهاد گرفت و به ایران بازگشت. او به قم رفت و از آیتالله حائری اجازه اجتهاد و از آیتالله مرعشی اجازه حدیث گرفت. او در آن سالها از طرفی به ادامه تحصیل پرداخت و از طرفی مشغول آموزش به جوانان شد. به این ترتیب رسماً وارد مبارزه با رژیم و برای اولین بار توسط مأموران رضاخان دستگیر و به شش ماه حبس محکوم شد. در سال 1320 بود که کانون اسلام را در خیابان امیریه تشکیل داد و در همین سال مجلهای به نام دانشآموز نیز برای اولین بار از سوی روحانیت انتشار یافت. وی همزمان در نشست های انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و انجمن اسلامي مهندسين که در همين سالها تشکيل شده بود فعالانه شرکت ميکرد.
طالقانی و تشکل های مذهبی
بیتردید اصلاح فکر دینی مهمترین مشغله ذهنی نوگرایان اسلامی پس از شهریور 1320 بود. آیتالله طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی از پیش قراولان حرکت نوگرای دینی دهه بیست و سی در عرصه فعالیت های اجتماعی فکری محسوب می شدند. پایگاه آنان مساجد، دانشگاه و تشکلهای دینی به ویژه انجمنهای اسلامی دانشجویان بود و مخاطبان آنها عمدتا دانش آموزان، دانشجویان، دانشگاهیان، کارمندان و نظامیان و سایر اقشار جوان و نوجوان کشور بودند. همچنین حرکت نیرومند مارکسیستی که پایگاه گستردهای در محافل علمی و میان روشنفکران یافته بود، حساسیت نوگرایان دینی را برانگیخت تا به پرسشها و چالشهایی که غالبا در جهت نفی باورهای دینی مطرح میشد، پاسخ جدید بدهند. طالقانی فعالیتهای حرفهای خود را به خدمات اجتماعی و دینی پیوند زد و آن را به شیوه پدر ادامه داد. برخورد عقلانی و ملاطفت آمیزش با همه افراد صرف نظر از گرایشهای سیاسی و مذهبی آنها ادامه یافت.
طالقانی در این دوره با تشکل کانون اسلام که هسته اولیه آن را محمد علی مهیاری بنا نهاده بود ارتباط یافت. طالقانی پایگاهی ثابت و مخاطبانی علاقه مند یافت که با سخنرانیهای مذهبی بر شور اشتیاق حاضران میافزود. به گفته بازرگان کانون اسلام محل معارفه و برخورد افکار و اشخاص بود. از دیگر بسترهای فعالیت فکری، دینی و آموزشی طالقانی تشکلی مذهبی – دانشجویی موسوم به «انجمن اسلامی دانشجویان» بود. این تشکل از سوی دانشجویان اسلام گرای دانشکده پزشکی تهران شکل گرفت . اصلاح جامعه طبق دستورات اسلام، کوشش در ایجاد دوستی و اتحاد بین افراد مسلمان، انتشار حقایق اسلامی با ایجاد موسسات تبلیغاتی و مطبوعاتی و مبارزه با خرافات، اصول چهارگانه این انجمن بود. طالقانی همچنین ارتباط خود را با مساجد و بویژه مسجد «منشور السلطان» و دیگر محافل دینی و سیاسی ادامه داد. وی در این دوره سلسله سخنرانیهای رادیویی با هدف پر کردن خلاهای مذهبی با عنوان «حقیقت تربیت و تربیت از نگاه قرآن» داشت .
طالقانی و نهضت ملی شدن نفت
ايشان در نهضت ملی شدن صنعت نفت تلاشهای فراوانی نمود و با آيتالله کاشانی روابط صميمانهای برقرار ساخت. در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی از سوی مردم شهرهای چالوس، نوشهر و شهسوار به عنوان نماينده انتخاب شد ولی به دليل ابطال انتخابات در برخی از حوزهها توسط دولت، به مجلس راه نيافت. پس از کودتای 28 مرداد 1332 جمعی از فعالان ملی و مذهبی به طور مخفی نهضت مقاومت ملی را تشکيل دادند که آيتالله طالقانی از جمله آنان بود. سال 1334 بعد از ترور حسين علا، نخستوزير توسط فدائيان اسلام به اتهام پناه دادن به نواب صفوی و دوستانش دستگير و مدتی بازداشت شد. دو سال بعد ساواک با يورش به مراکز نهضت ملی در شهرهای مختلف ايران بسياری از اعضای فعال آن از جمله آيتالله طالقانی را دستگير کرد که بيش از يک سال در زندان به سر برد.
طالقانی همه همت و توان عملی خود را وقف پیشبرد این نهضت کرد. هنگامی که اختلافات میان رهبران ملی و مذهبی بالا گرفت به میانجگیری پرداخت. وی پس از کودتای 28 مرداد به همراه بازرگان و سحابی به شهرهای مختلف ایران سفر کرد تا مراجع وقت را به شناخت ماهیت تحولات سال های پس از کودتا و نیز هواداری از راه مصدق برانگیزد. طالقانی پس از آزادی از زندان در سال 1346 در اولین فرصت جهت ادای احترام و فاتحه به آرمگاه مصدق در احمد آباد رفت، اقدامی که بارها تکرار شد. طالقانی در اولین مراسم بزرگداشت مصدق پس از پیروزی انقلاب و در 14 اسفند 1357 او را با بالاترین تعابیر ستود. وی مصدق را سمبل بیش از نیم قرن مبارزه ملت ایران و حلقه واسطی میان نهضت های پیش و پس از خود در برابر ظلم و استبداد و استعمار و استثمار دانست.
طالقانی و فدائیان اسلام
طالقانی از بدو تاسیس جمعیت فدائیان اسلام با آنها مناسبات دوستانه برقرار ساخت. البته این روابط هیچگاه در چارچوب سازمان و تشکیلات قابل تعریف نبود بلکه عمدتا بر بنیاد روابط عقیدتی استوار بود. اولین رویدادی که به مبنایی برای تاسیس جمعیت فدائیان اسلام تبدیل و به پیوند اعضای آن با طالقانی منتهی شد مسئله کسروی بود. طالقانی در دیدار با نواب صفوی وی را تشویق به گفت و گوی حضوری با کسروی نمود. ظاهرا نواب به این امر مبادرت کرد و مشغول مباحثه با کسروی شد و چون نتیجه بخش نبود کسروی ترور گردید. قتل وی سرآغاز حرکت گستردهتر فدائیان اسلام برای اثرگذاری بر روند رخدادهای کشور بود که به نام دفاع از احکام و ضوابط دینی صورت می گرفت و رنگ و بوی سیاسی می یافت. سرکوب فدائیان اسلام از سوی رژیم آغاز شد. در این وضعیت حساس سران این گروه به طالقانی پناه بردند و به پیشنهاد وی رهسپار طالقان شدند و هفته ها در آن دیار زیستند و با توجه به به جایگاه طالقانی، از بذل محبت روستائیان و هم محلی های طالقانی بهره فراوان بردند و مدتی از چشم ماموران دولت در آرامش زیستند.
هنگامی که روابط جمعیت فدائیان اسلام با دولت مصدق رو به تیرگی و سرانجام به دستگیری جمعی از اعضای این جمعیت انجامید و در راس آن نواب رهسپار زندان شد، طالقانی پیوند خود را با فدائیان اسلام نگسست. حتی ادعا میشود که تلاش گستردهای برای پرکردن شکافهایی که میان جمعیت و دکتر مصدق پدید آمد بود، صورت داد اما توفیقی نیافت. در سال 1333 هنگام بازگشت نواب از سفر مصر با وجود حکومت نظامی و ممنوعیتها و محدودیتهای ناشی از آن در فرودگاه مهرآباد به استقبال نواب رفت. طالقانی پس از آن بارها کوشید تا با وساطتهای خود میان هیئت علمیه تهران که از استوانههای اصلی نهضت مقاومت ملی بود و جمعیت فدائیان اسلام پیوند برقرار کند. فدائیان اسلام بار دیگر به منزل طالقانی پناه آوردند و پنج روز در آنجا اقامت داشتند. طالقانی از آنان پذیرایی شایانی به عمل آورد. راز چنین رفتارهای طالقانی تنها در چارچوب وسعت نظر او در برخورد با جریانهای سیاسی و فکری مبارز به ویژه با رویکرد دینی نهفته بود.
طالقانی و نهضت آزادی
سال 1340 آيتالله طالقانی به همراه گروهی از فعالان مذهبی جمعيت نهضت آزادی ايران را تشکيل داد. سال بعد در پی اعتراض به رفراندوم شاه دستگير و زنداني شد. بعد از واقعه پانزده خرداد 1342 نهضت آزادی ايران اعلاميه شديداللحنی با عنوان «ديکتاتور خون ميريزد» منتشر ساخت و رژيم شاه که آيتالله طالقانی را مسبب اصلي اين اعلاميه ميدانست، وي را دستگير و در دادگاه نظامی به ده سال زندان محکوم کرد. ايشان زندان قصر را به دانشگاه زندانيان سياسی تبديل نمود و کلاسهای تفسير قرآن، نهجالبلاغه و تاريخ اسلام داير نمود و تدوين چند جلد تفسير پرتوی از قرآن و تکميل کتاب اسلام و مالکيت حاصل همان سالهاست. سرانجام رژيم شاه بر اثر فشار افکار عمومی در ايران و جهان ايشان را در سال 1346 آزاد نمود.
یکی از کارهای مهمی که آقای طالقانی در سال 1340 انجام داد حضور در هیأت مؤسس نهضت آزادی ایران بود. طالقانی به پیشنهاد آیت الله زنجانی به عضویت این جمعیت پیوست. بازرگان و سحابی دیگر اعضای نهضت آزادی بودند. از دیدگاه طالقانی، نهضت آزادی به لحاظ مشی سیاسی، مرامنامه ، سوابق و معتقدات افراد شکل دهنده آن با احزاب آن دوره کاملا متفاوت بود. به تدریج نهضت آزادی در میان کانون های مخالف و مبارز جایگاه استواری یافت و با فروپاشی جبهه ملی به نهضت روحانیون پیوست. شعبات فراوانی در سراسر کشور و در کشورهای اروپایی دایر کرد. طالقانی در بسیاری از مراسمها و میتینگهای نهضت آزادی حضور فعالی داشت. وی در این دوره مخالفت خود را با انقلاب سفید و اصلاحات ارضی اعلام و آنرا فریبکاری بزرگ و مخالف قانون اساسی دانست.
در پی بالا گرفتن فعالیتهای سیاسی طالقانی به ویژه همکاری با جبهه ملی، نهضت آزادی و حرکت روحانیون، سرانجام در چهره مخالف آشکار با انقلاب سفید و بستر سازی قیام 15 خرداد، نمود یافت. رژیم کوشید تا براساس یک نقشه حساب شده مقادیری مواد منفجره در منزل نامبرده جاسازی کند و با کشف اعلامیهها و مکاتبات وی پروندهای قطور برای او و سران نهضت آزادی تشکیل دهد. به دنبال این صحنه سازی، طالقانی بازداشت، زندانی و محاکمه شد. او دیگر رهبران نهضت آزادی بدون کوچکترین تزلزلی سرسختانه بر مواضع خود پای فشردند و از تقاضای «عفو ملوکانه» که امری رایج بود خودداری کردند. در نتیجه پیامدها و مجازات سنگین دادگاه نظامی رژیم را به جان خریدار شدند. این محاکمات که از آخرین دادگاههای علنی پهلوی دوم بود از سوی سران نهضت آزادی به صحنه محکومیت رژیم استبدادی شاه و دفاع از آزادی، دینداری و مشروطیت تبدیل شد و استقامت آنها در محاکمات و دوران زندان زبانزد عام شد. وی در دادگاه محاکه کنندگان را بشدت تحقیر کرد. وی پس از اعلام رای دادگاه «سوره والفجر» را قرائت کرد و اعلام داشت «بروید به اربابانتان بگوئید که شما محکوم هستید نه ما». در واقع این دادگاه پس از محاکمه مصدق طولانیترین و پرسرصداترین دادگاه نظامی بود. طالقانی پس از گذشت پنج سال از مدت محکومیت در روز نهم آبان سال 1346 از زندان قصر آزاد شدند.
طالقانی و مسجد هدایت
مسجد هدایت ابتدا مقبرهخاندان هدایت بود. طالقانی در سال 1327 رسماً امام جماعت مسجد هدایت شد. بعد از سال 1332، اعضای انجمن اسلامی مهندسان و نمازگزاران با تهیه پول مسجد را بازسازی کردند. از همان سال اول تفسیر قرآن آقای طالقانی در آن مسجد شروع شد. مسجد هدایت علاوه بر جلسه تفسیر و صحبتهای آقای طالقانی، محل دیدار دانشجویان هم بود. آنها به مناسبتهای مختلف در مسجد جمع میشدند و به صحبتهای آقای طالقانی گوش میدادند. آقای طالقانی در مسجد هدایت به همراه آقای مطهری به تحلیل مسایل اجتماعی و افشاگری کارهای رژیم میپرداخت. در خلال انتخابات مجلس شورای ملی در سال 1339، رژيم شاه مجبور به تعطيلی جلسات و فعاليتهای ايشان در مسجد هدايت گرديد زيرا جلسات مسجد ياد شده با حضور متفکران و منتقدان رژيم تبديل به پايگاهی قدرتمند برای مبارزه با رژيم و فعاليتهای استبدادی و خفقانآور شده بود. پس از تعطيلی مسجد اين جلسات به صورت سيار در تهران، کرج و گاهی در طالقان برگزار میشد.
فعالیت طالقانی در نهضت مقاومت ملی حساسیت ساواک را برانگیخت و مسجد هدایت تحت کنترل ساواک درآمد. رفت و آمدها، ملاقاتها، سخنرانی های وی با واکنش هایی همراه بود و بارها از سوی شهربانی احضار و مورد بازجویی و بازداشت قرار گرفت. اوج این حرکتها در پی حضور دو تن از دانشجویان مصری در مسجد هدایت و گفت و گو با طالقانی بروز یافت. به دنبال این تحرکات سازمان اطلاعات و امنیت شهرستان کرج موظف شد کلیه رفت و آمدها وی را به بخش طالقان به طور غیرمحسوس کنترل کند. پس از آزادی وی در سال 1346 و برخلاف فضایی که بر جامعه سیاسی حاکم بود و نفسها را در سینهها حبس میکرد، همچنان با همان حالات و احساسات پیش از زندان، فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی خود را از سر گرفت و نشستها و رفت و آمدهای مسجد هدایت را دوباره به راه انداخت و به گردآوری نیروها و هواداران خود و بازسازی آنها همت گماشت. مسجد هدایت رونق از دست رفتهاش را بازیافت و به پایگاه فکری جوانان تبدیل شد.
سال 1349 در خطبه نماز عيد فطر به مسئله فلسطين پرداخت و خواستار جمعآوری فطريه برای مردم فلسطين شد. در مهر ماه همان سال برگزاری مجلس يادبودی به مناسبت درگذشت جمال عبدالناصر رهبر مصر و مبارزات وی علیه صهيونيسم در مسجد هدايت، رژيم را غافلگير نمود. در روز عيد فطر سال 1350 از برگزاری نماز عيد توسط ايشان جلوگيری به عمل آمد و منزلش به مدت يک ماه در محاصره مأموران حکومت درآمد و سپس در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال تبعيد در زابل محکوم گرديد که اين حکم به يک سال و نيم تبعيد در بافق کرمان تبديل شد و سرانجام پس از سپری شدن اين مدت در خرداد 1352 به تهران بازگشت. از آن پس، از اقامه نماز جماعت و ايراد سخنرانی منع شد و در پاييز سال 1354 مجدداً بازداشت و به ده سال حبس محکوم گرديد.
طالقانی و شریعتی
طالقانی در این دوره همکاریهای گستردهای با چهرههای شاخص روشنفکری همچون مطهری، شریعتی، بازرگان و دیگر متفکران نواندیش این دوره داشت. به تعبیر مطهری، پایه گذار آشنایی و علقه نسل جوان به دین اسلام نه من هستم و نه شریعتی. بلکه اولین کسانی که دین اسلام را در بین جوانان احیا کردهاند آقایان طالقانی، سحابی و بازرگان میباشند. شریعتی شخص طالقانی را چنین مورد ستایش قرار داد که «در سال های خفقان و ظلمانی پس از کودتای 28 مرداد 1332 تنها طالقانی و مسجد هدایت چون منارهای در کویر، قامت بلند آزادی و قامت فریاد بود. در این دوره طالقانی در معرض همان حملاتی قرار داشت که بیدریغ نثار شریعتی میشد. به او میگفتند «وهابی» هستی چون از شریعتی دفاع میکنی. اما طالقانی همواره از شریعتی و اندیشههای او دفاع میکرد. از دیدگاه وی شریعتی هم از جهات شخصیتی و اخلاقی و هم از جهت اندیشه و مظاهر آن یعنی گفتار و نوشتار چهرهای بیمانند بود.طالقانی در پیامی که به مناسبت بزرگداشت فوت شریعتی صادر کرد او را بسان ستارهای تابان تصویر کرد که از درخت گسترده و پرشاخ و برگ و خجسته زیتون سوخت میگیرد.
پیروزی انقلاب
با اوجگيری انقلاب اسلامی، رژيم شاه به منظور فريب افکار عمومی زندانيان سياسی را به تدريج آزاد میکرد و آيتالله طالقانی در روز هشتم آبان 1357 با استقبال مردم انقلابی از زندان قصر آزاد شد. منزل ايشان از بدو آزادی تا ورود امام خمينی به تهران مهمترين کانون انقلاب بود و بسياري از برنامهها و سازماندهیهای سياسی ضد رژيم در آنجا شکل میگرفت. طالقانی برای درهم شکستن حکومت نظامی و اعلان قدرت مردم به جهانيان در روزهای تاسوعا و عاشورای سال 1357 ملت مسلمان ايران را به راهپيمايی همگانی فراخواند. روز دهم بهمن همان سال طی پيامی به پرسنل ارتش از آنان درخواست نمود تا به صفوف انقلابی مردم بپيوندند. وی با حمایت از مواضع رهبری انقلاب ضمن مخالفت با نخست وزیری بختیار همکاری با بختیار را جایز ندانست. وی با قطعی شدن تاریخ ورود امام خمینی به ایران کوشید برخی از شخصیتهای ملی و مذهبی را به مراسم استقبال دعوت کند. به دلیل بیماری تلاش داشت با پیروزی انقلاب کم تر در سیاست مداخله کند اما به اصرار مقامات مسئول همچنان در صحنه باقی ماند.وی در این دوره بارها بر این موضوع که «دنبال صدارت و وزارت نیستم» تاکید داشت.
مشارکت در اداره کشور
با توجه به کسالت جسمی، طالقانی به سهم خود در اداره کشور کمک شایانی نمود. موضوع عضویت طالقانی در شورای انقلاب با مخالفت عدهای در این شورا رو به رو گردید. دلیل مخالفین، عضویت وی در جبهه ملی که سابقه آن به سالهای 1320 بر میگشت و همچنین عضویت در نهضت آزادی بود. در تماس یزدی با طالقانی وی تاکید داشت «بعد از آزادی از زندان نه عضو شورای نهضت آزادی هستم و نه جبهه ملی، برای اینکه بتوانم همه نیروها را جمع کنم فکر کردم به هیچ حزب و گروهی وابسته نباشم بهتر میتوانم وظیفهام را انجام دهم». به دستور امام وی به عضویت شورای انقلاب که در واقع مافوق دولت موقت بود، درآمد. حضور وی در شورا و ریاست بر آن وزن و اعتبار خاصی به مواضع و سیاستهای آن میبخشید. طالقانی از عضویت جریان های فعال به منظور فراگیر شدن شورا و همچنین تفکر شورایی حمایت می کرد.
طالقانی در برابر سازمان مجاهدین و همه اشخاص و جریانهایی که شعار انحلال ارتش را میدادند به شدت انتقاد نموده و آنرا نقطه مقابل منافع ملی و آرمانهای انقلاب میدانست. وی از حامیان برگزاری رفراندم جمهوری اسلامی بود. به گفته وی «هرچند مردم در تمامی ایران با راهپیمایی خود به این نظام رای دادند اما برای مشروعیت بینالمللی آن و همچنین پایان دادن به انتقادات و اعتراضات گروههای معارض داخلی این رفراندم شروع خواهد شد».وی در انتخابات مجلس خبرگان از سوی حزب جمهوری، نهضت آزادی، مجاهدین خلق و نهضت زنان مسلمان مورد حمایت قرار گرفت و به عنوان نفر اول انتخابات تهران با کسب 551/004/2 رای از مجموع 381/525/2 رای در صدر مجلس خبرگان قرار گرفت. اما به دلیل بیماری خود را کاندیدای ریاست نکرد. نخستين نماز جمعه بعد از پيروزی انقلاب اسلامی در پنجم مرداد سال 1358 در دانشگاه تهران توسط ایشان برپا شد.
وی در نخستین روزهای انقلاب و پس از طرح خودمختاری کردستان از سوی قاسملو و تنش و درگیر در کردستان به اتفاق تعدادی از مقامات به منطقه سفر نمود و ضمن دیدار با تعدادی از رهبران کرد، خواستار پایان درگیریها و ایجاد فضای دوستی و برادری در منطقه گردید.این هیات پس از سه روز اقامت در سنندج و اطمینان از برقراری آرامش نسبی این شهر را ترک کرد.
طالقانی و نظریه شورا
نظریه شورا مهمترین جنبه از تفکر اجتماعی و سیاسی طالقانی بود. وی سالها دغدغه تفکر شورایی داشت و بمناسبتهای مختلف آنرا ابراز و همواره از آن بعنوان یک مدل مشارکت مردمی دفاع و آنرا نشانه جامعه اسلامی می دانست.وی همچنین از مدافعین مرجعیت شورایی بود. طالقانی طرح اجرایی کمیتههای محلی را با عنوان شورای محلی ارائه کرد که وظیفه اش مشاوره و تصمیم گیری در شهرها و محلههای مختلف بر اساس نیازها و توزیع قدرت در لایههای درونی اجتماعی بود.وی ایجاد شوراها را یک اصل مترقی و پیام انقلاب و قرآن خواند و اینکه مردم احساس کنند در سرنوشت خود دخالت دارند.وی در گفتار و نوشتار و حتی در آخرین خطبهاش، نمونهها و مصادیق فراوانی از لزوم رجوع به شورا را ارائه نمود.
آثار و تالیفات طالقانی
طالقانی در مدت کوتاه عمر خود و سابقه مبارزاتی و دوران زندان و تبعید دارای کتب، شماری خطابه و مقالات پراکنده است.حجت الاسلام دعائی از نزدیکان امام خمینی میگوید «روزی یک از طلاب در نجف از امام خمینی در باره آثار شخصیتهای اسلامی سئوال کرد و از عدهای نام برد. امام در باره مطهری و طالقانی گفت «هرچه ایشان نوشتند درست است».طبق آمار موجود طالقانی دارای سیزده عنوان کتاب در هجده جلد است.وی همچین دارای دو جلد «پرتوی از قرآن» و نیز دو کتاب «بنام آزادی تا شهادت و منارهای در کویر» است که شامل تعدادی از گفتارها و نوشتارهای اوست که پس از فوتش منتشر شده است.در سالهای نخست انقلاب بسیاری از ناشران مقالات و سخنرانیهای وی را بعنوان کتاب منتشر نمودند و عنوانی برای آن برگزیدند.طبق آمار موجود 44 جلد کتاب در 47 جلد در باره ایشان انتشار یافته است.
فوت طالقانی
پس از پيروزی انقلاب اسلامي تا آخرين روز زندگی راه خدمت به اسلام، انقلاب و ملت ايران لحظهای از پا ننشست و سرانجام پس از يک عمر مبارزه و مجاهدت و بیماری در نخستين ساعات بامداد روز دوشنبه 19 شهريور 1358 و در سن 68 سالگی در تهران دارفانی را وداع گفت.پس از رحلت ایشان در بعضی از محافل و از جمله در مجلس یکی از نمایندگان از درگذشت وی به عنوان شهادت یاد نمود که با اعتراض سایر نمایندگان روبرو گردید و موجب رد اعتبار نامه وی شد.به منظور پاسخ به چنین شایعاتی دختر طالقانی نامهای را منتشر نمود و علت فوت را تحمل سختیها، فشار و رنجهای ایشان دانست.پیکر وی بعد از عزاداری و تشيیع جنازه کم نظير توسط ملت مسلمان در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.رهبر انقلاب نیز یکی از کم نظیرترین پیام ها را بمناسبت فوت ایشان صادر نمود و از ایشان بعنوان «برادری بسیار عزیز، مجاهدی عظیمالشان، ابوذر زمان و شمشیر مالک اشتر» یاد نمود.
منابع :
- زندگینامه سیاسی آیت الله طالقانی، علیرضا ملائی توانی ، نشر نی ، 1389.
- پیک آفتاب، پژوهشی در کارنامه زندگی و فکری سیدمحمود طالقانی، محمد اسفندیاری، صحیفه خرد، 1383.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید