1393/6/12 ۱۰:۵۱
عالمآرای نادری نوشته محمدكاظم وزیر مرو، مفصلترین زندگینامه نادرشاه افشار، و تاریخ حوادث روزگار اوست. این كتاب آیینه احوال ایران در دو قرن و نیم پیش، و بازگوی غمها و شادیهای مردم آن روز ایران است. و اهل خرد و اندیشه در لابلای سطور عبرتآموز آن حوادث بعدی را هم میتوانند ببینند. مؤلف از مردم ساده و عادی عصر خود بوده و كتاب خود را به زبان ساده و بیپیرایه و محاوره عصر خود نوشته كه چندان فرقی با زبان گفتگوی امروز ما ندارد. قسمت عمده كتاب خاطرات و مشهودات مؤلف، یا روایت از شاهدان عینی حادثههاست كه برای كتابدوستان خواندنی، و برای محققان زبان و تاریخ و فرهنگ ایران منبع دست اولی است كه نكتههای ارزنده نادری در بر دارد.
اشاره: عالمآرای نادری نوشته محمدكاظم وزیر مرو، مفصلترین زندگینامه نادرشاه افشار، و تاریخ حوادث روزگار اوست. این كتاب آیینه احوال ایران در دو قرن و نیم پیش، و بازگوی غمها و شادیهای مردم آن روز ایران است. و اهل خرد و اندیشه در لابلای سطور عبرتآموز آن حوادث بعدی را هم میتوانند ببینند. مؤلف از مردم ساده و عادی عصر خود بوده و كتاب خود را به زبان ساده و بیپیرایه و محاوره عصر خود نوشته كه چندان فرقی با زبان گفتگوی امروز ما ندارد. قسمت عمده كتاب خاطرات و مشهودات مؤلف، یا روایت از شاهدان عینی حادثههاست كه برای كتابدوستان خواندنی، و برای محققان زبان و تاریخ و فرهنگ ایران منبع دست اولی است كه نكتههای ارزنده نادری در بر دارد.
از این كتاب فقط یك نسخه خطی در روسیه، وجود دارد كه در 1962 تا 1966 روسها آن را به صورت عكسی در سه جلد چاپ كردهاند. آن نسخه به علت كثرت غلطها و ناخوانا شدن برگهایی از آن، غیرقابل استفاده گردیده بود تا اینكه مرحوم استاد ریاحی چاپ پاكیزه و پیراستهای از آن را عرضه كرد. آنچه در پی میآید، بخشهایی از مقدمه استاد است.
***
سلسله حوادث قرن دوازدهم، از شورش محمود افغان و سقوط اصفهان و حوادث بعدی، و برآمدن نادر و پیروزیهای بزرگ و سرانجام غمانگیز و عبرتآموز او، بیشبهه یكی از چهار یا پنج فصل دردناك تاریخ ایران است كه تأثیرات ژرف و گستردهای در حوادث قرنهای بعد و ساخت جغرافیایی و فرهنگی ایران و سرنوشت ملت ایران داشته است.
این طوفان وحشتناك از یك سو نتیجه حادثهها و بدبختیهای قرنهای قبلی و بدآموزیهای فكری و تنزل سطح فرهنگ جامعه و بیگانگی عمومی از خرد و دانش بود كه وضعی پدید آورد كه هر صفحه از تاریخ آن روز پر از خون و اشك و آتش است؛ از دگر سو مقدمه یك رشته حوادثی شد كه از نظر كشتار و ویرانی و بالاخره تجزیه ایران برای هر ایرانی دردناك است و خواهد بود.
سالهای دومین ثلث قرن دوازدهم، آن سیسالة سرنوشت، عبرتانگیزترین و تجربه آموزترین سالهای عمر چندهزار ساله ملت ماست. در آن سالها بود كه در وطن ما، دولت صفوی بعد از دو قرن و نیم، ناگهان مثل درخت كهنسال پوسیدهای به تندبادی در هم شكست و فرو ریخت و ملتی كه غرق رفاه و تجمل، و در عین حال غوطهور در فساد و جهل و بیخیالی بود، در گرداب ذلت و فقر و ناامنی و ... فرو رفت؛ اما ناگهان در میان دود و آتش، و اشك و خون، از میان این ملت حوادثدیدة تجربه اندوخته، دولتی دیگر سر بر آورد كه خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود.
مرد دلاوری از گوشه دورافتادهای سر بر میافرازد و دشمنان خارجی را میتاراند، اما در درون كشور چندگانگی و ستم و حقكشی بیداد میكند. همه به جان هم میافتند و تشنه خون یكدیگرند. كم كسی به اجل طبیعی میمیرد و آن كه نامی و اعتباری دارد، اگر هم خود بمیرد، درباره علت مرگش هزارگونه سخن بر لبهای خاموش جای دارد. نادر از میان میرود و كشوری میگذارد: همه ویرانی و پراكندگی و نومیدی. به دنبال این حوادث، این ملت بلاكش چهها كه ندید! جدایی قطعی سرزمینهایی از این كشور، و خواری كشیدنهای دیرباز این ملت دنباله و نتیجه همان حوادث بود.
ظاهر داستان از آنجا شروع میشود كه محمود افغان با گروهی نه چندان انبوه، از قندهار میآید و پایتخت را به آسانی فرو میگیرد و جهانیان را غرق حیرت میكند. و به دنبال آن روم و روس كه شغالوار در كمین نشسته بودند، وارد میدان میشوند و باهم میسازند و ولایات شمالی و غربی كشور را برادروار میان خود تقسیم میكنند و هر یك برای تصرف سهم خود دست به كار میشوند.
اما این ظاهر كار بود. حقیقت این است كه محمود ضربه كوچكی به یك بیمار نزدیك به مرگ زد؛ بیماری كه سالیان دراز نفسهای بازپسین را میكشید. قرنها بود جهان بیدار شده بود و به دانش و خرد روی آورده بود و جهانیان چهاراسبه به سوی قدرت دولتها و رفاه ملتهای خود میتاختند و ملت ما هنوز دیده از خواب غفلت نگشوده بود. این رعد و برق و طوفان ایرانیها را بیدار كرد. این بار هر ایرانی خود را گناهكار میدانست و ملامت میكرد، هر كس از گوشهای برخاست و میخواست برای نجات ایران كاری بكند، نادر هم از ابیورد به راه افتاد. این یكی موفق شد و ایران را نجات داد و آخر سر جان خود را هم در این قمار باخت.
اما اینكه نجات ایران به چه بهایی تمام شد، ناگفته مانده است: خونهایی كه در آن میان ریخته شد، خانمانهایی كه بر باد رفت، شهرها و روستاها و مزرعههایی كه ویرانه گردید... رفتاری كه نه با دشمنان ایران، با ایرانیان به عمل میآمد، حتی با كسانی كه برای نجات ایران برخاسته بودند، حیرتآور است. اینجا شرف و خون و جان ایرانی ارزش و احترامی نداشت. نه تنها قتل عام داغستان و دهلی لكه سیاهی در تاریخ ماست، بلكه رفتاری هم كه با خود ایرانیها میشد، شرمآور است.
كتاب تاریخ
كتاب «عالمآرای نادری» با زبان و دیدی ساده و بیپیرایی، حوادث تلخ و شیرین آن ایام را بازمیگوید از معدودی حاشیهرویها و افسانهپردازیهای مرسوم مورخان آن عصر كه بگذریم، این كتاب مجموعاً یكی از آثار ارزنده برای شناخت حوادث و وضع فكری و فرهنگی جامعه آن روزی ماست. مجموع كتاب به صورت داستان پر نكتهای از زندگی نادر و معاصران او و تاریخ ملت ایران است. خواریها و شكستهای آخرین روزهای شاه سلطان حسین، و امیدهای مردم ایران در آغاز كار نادر، و پیروزیهای باور نكردنی او را میخوانیم و آنگاه به بازپسین روزهای عمرش میرسیم كه آشفتگی فكری و روحی او، دیواری میان او و مردم ایران كشیده بود.
حقیقت این است كه نادر جسماً و روحاً بیمار بود. خستگی از یك عمر كار و تكاپو، دلتنگی از شكستهای داغستان، و عصیان حكام و سرداران و بركشیدگانش او را خشمگین كرده بود. از دگرسو میدید كه جنگهای مستمر بیحاصل موجب شده كه فساد مالی در سراسر كشور رواج یابد و حكام و مأموران مالیاتی از هیچ ظلمی برای غارت مردم و انباشتن كیسههای خود دریغ نمیكنند. خشم فرمانروای مقتدری كه فرمانش حكم قانون را داشت، سبب شد كه در رسیدگی به ابواب جمعی مأموران مالی و پس گرفتن آنچه خوردهاند و مجموعاً به نام «ابواب و مسترد» معروف شد، زندگی و خانمان گناهكاران و بسیاری از بیگناهان برباد رود. و البته در این سختگیری و زیادهروی اغراض و بیشخصیتی افراد و اطرافیانش هم آتش را بیشتر دامن میزد. به بهانه «ابواب و مسترد» «الف»ها خواسته میشد، و به گناه ناتوانی از پرداخت بدهی یا به اندك سوءظن فداكارترین سرداران سر به باد میدادند.
مردم و سرداران و سپاهیان، خون جگر میخوردند كه قهرمان محبوب آنها به صورت مظهری از خشم و آز درآمده است. داوری درباره نادر، حتی امروز كه دو قرن و نیم از دوره او گذشته، هنوز دشوار است. چنین مینماید مردی كه دوست و دشمن نبوغ شگفتآور او را قبول دارند، و تاریخ جهان او را یكی از فاتحان و سرداران بزرگ و همتای اسكندر و ناپلئون شناخته، دو چهره بهكلی متمایز دارد: یكی چهره سرداری رهاننده ایران، و بازگرداننده یگانگی ملت ایران كه پشت دشمنان را لرزانید و ایران را دگر باره در جهان بلندآوازه ساخت. دیگر چهره خودكامه آزمندی زراندوز و بیرحم و بیگذشت، همانند چهره بیشتر جباران تاریخ كه اگر جز این بودند، توفیق نمییافتند.
قهرمان خراسان را از همان روزگار خود او، هر كس در آیینه ضمیر خود به یكی از این دو صورت میدید. كسانی كه مدعی بودند خود یا خاندان و پدرانشان از نادر ظلم دیدهاند، طبعاً تصویر بدی از او در ذهن داشتند؛ مثلاً مورخان عصر قاجار به تصور اینكه اگر فتحعلیخان جد آن سلسله به دست نادر كشته نمیشد، بلافاصله بعد از صفویه، قاجاریه به سلطنت میرسیدند، با لحن مخالف از او نام بردهاند، یا مستوفیان و كاركنان دستگاههای مالی كه مزه «ابواب و مسترد» را چشیده بودند، با بیانی آمیخته به ناخشنودی از او یاد كردهاند.
از اینها مهمتر، مخالفت هواداران صفویه از همان روز اول با نادر بود كه آرزومند پادشاهی از آن خاندان بودند (مثل حزین گیلانی و مرعشی مؤلف مجمعالتواریخ). و سیاست تسامح مذهبی نادر(كه بحثی گسترده میخواهد و شرایط او در شورای دشت مغان در 1148 و تشكیل انجمن نجف در 1156 جلوههایی از آن سیاست بود) مخالفان بسیار در آن روزگار داشت، و این تودههای مخالف دل به خاندان صفوی بسته بودند. و نباید فراموش كرد كه این تمایل در میان طبقات عامه مردم كم نبود، و به همین سبب است كه رهبران بسیاری از شورشهای بر ضد افغانها یا بر ضد نادر، خود را شاهزاده صفوی مینامیدند و برخیها مثل محمدخان بلوچ و تقیخان شیرازی و علیمراد بختیاری هدف قیام خود را رفع ظلم از صفویه، و اعادة سلطنت به آنان اعلام كردند، حتی كریمخان زند نام سلطنت بر خود ننهاد و خود را وكیلالدوله(یعنی نایبالسلطنه) كودك شیرخواری به نام شاه اسماعیل سوم صفوی نامید و بعد از مرگ آن كودك، عنوان وكیلالرعایا را اختیار كرد.
در مقابل، اكثریتی از مردم ساده شهرها و روستاها كه مزه خفت و خواری را از تجاوز خارجیها و دستههای راهزن مرزی چشیده بودند، و دود ناامنیها به چشمشان رفته بود، و حب و بغض سیاسی نداشتند، و نه مدعی سلطنت و حكومت بودند، و نه عهدهدار خدمات مالی، كه پای حساب «ابواب و مسترد» كشیده شده باشند، هوای نادر را در سر داشتند.1
محمد كاظم بیك، مؤلف عالم آرای نادری از آن گروه است. به اصطلاح امروز «كارمند ساده متوسطی» بوده كه كتاب خود را در خلوت خود و برای خاطر دل خود نوشته؛ بنابراین آنچه را دیده یا شنیده یا احساس كرده، بر روی كاغذ آورده و در نوشتهاش صداقت و صمیمیت موج میزند. او در عین علاقه به نادر، از بیان كارهای نامطلوب او هم خودداری نكرده و جزئیات حوادثی را كه مؤلف جهانگشا به ملاحظه مصحلتبینی و تدبیر و تأمل نادیده گرفته بوده، ثبت كرد و تصویری زنده در آینهای روشن از حوادث آن روزگار بر جای گذاشته است.
تاریخ هر ملت آزمایشگاهی راستین برای شناخت تندرستی و بیماری جامعه و پیشبینی سرنوشت ملت و حادثههای آینده آن است. درباره این «سیساله سرنوشت» كتابهای بسیاری از نوشتههای ایرانیان و ترجمه آثار خارجیان در دست است كه در میان آنها عالمآرای نادری برای شناخت جامعه آن روز و خواستها و پندارها و اندیشههای مردم آن روز جایگاهی ممتاز دارد. تاریخهای دیگر مجموعه مشتی نام و سنه و روایت خشك حادثههاست؛ اما این یكی چون نوشتة یكی از افراد عادی مردم است، داوری مردم را درباره حوادث، و روحیه آنها را دقیقاً برجای نهاده است.
محیط زندگی و جهانبینی مؤلف
محمد كاظمزاده محیط پر آشوب مرو و پروردة فضای پردرد و اضطراب مشهد در آخرین روزهای عصر صفوی و نخستین روزهای قیام نادر است: عصری كه دوره انحطاط فرهنگی بود، و مخصوصاً در گوشه دورافتاده مرزی شمال شرق ایران در مرو، در شورش و تاخت و تازهای ازبكها و تركمنها اگر هم اندك توجهی بود، به حفظ جان بود و طبعاً نمیتوان انتظار داشت كه در چنان روز و حالی، دانشمند و شاعر و نویسندهای بزرگ تربیت شده باشد.
اینكه آن عصر، عصر انحطاط فكری و عقلی شمرده شده، دلیلش روشن است. در قرنهای پیش از آن، فرقههای مختلف با دلیل و منطق در اثبات حقانیت خود و بطلان عقیدة مخالف میكوشیدند؛ اما در آن سالها شیوه كار دروغبستن و دشنامدادن به مخالف و كرامتبستن به شیوه فكری خود بود، و سرانجام كشتن هر كس كه مثل او فكر نمیكرد. در جلد اول كتاب ضمن شرح آشوبهای مرو و زد و خوردهای میان قزلباشهای مرو و تركمنها و ازبكها، این وضع را خوب میبینیم.
از آن گذشته، توجهی به شعر و ادب نبود. و شاعرانی هم كه نامشان مانده، در قهوه خانهها یعنی انجمنهای ادبی چند شهر مركزی به بار آمدهاند، و بیشتر یا از اصفهانند یا از چند مركز نزدیك به اصفهان مثل یزد و كاشان و شیراز. اگر حزین نسبت گیلانی دارد، خود زاده و پروردة اصفهان بود، و عبدالرزاق بیگ مفتون اگرچه از طایفة دنبلی خوی است، اما در شیراز تربیت یافته بود. مخصوصاً در سرزمینهای شمال شرق ایران، كه خاستگاه اصلی فرهنگ ایرانی و زبان و سخن فارسی است، دیری بود كه آفتاب فرهنگ ایرانی غروب كرده بود. اگر روزی كاروانسالاران شعر فارسی فردوسی از طوس، رودكی از سمرقند، عنصری از بلخ، عمعق از بخارا، ابوحفص از سغد، و انوری همشهری نادر از ابیورد، و صدها شاعر از هر كوه و دشت و روستای آن دیار بودهاند، اما در این سالهایی كه سخن آن در میان است، دیگر صدای زنگ آن قافلهها به گوش نمیرسید. زادگاه مؤلف، مرو اگرچه در گذشتههای دور شهر كسایی مروزی و مسعودی مروزی (نخستین شاهنامهسرای ایران)، و دارالملك خاندان شعرپرور سلجوقی بود و صدها گوینده از آن شهر برخاسته، یا در آن زیسته و دیوانها سروده بودند، دیگر نه همان بود، دگرسان گشته بود. و از آن گذشتة پرشكوه جز خاطرهای دوردست آن هم در سینة كتابها نداشت، و ساكنانش ایلات و عشایری بودند با معتقدات مذهبی مغایر با هم و تشنة خون هم. و همه فكر و ذكر و كار و تكاپویشان این بود كه خود را از گزند فرقة مخالف در امان نگه دارند. و طبعاً دیگر جایی برای تربیت فكری و فرهنگی و ذوقی نمانده بود. مؤلف عالم آرا از چنین دیار و روزگاری بود. مردی سادهضمیر از مردم عادی كوچه و بازار، یك كارمند متوسط دفتری و مالی. این است كه تعجب نباید كرد كه گاهی افسانههایی را به صورت واقعیت تاریخی نقل میكند.
پینوشتها:
1ـ با گذشت زمان ناخشنودیها از یادها رفته و عقیده عمومی جامعة ایران این است كه تأثیر شخصیت نادر را در بقای ایران نباید نادیده گرفت. نویسندگان ایرانی هم با نظر ستایش به نادر نگریستهاند و علاوه بر كتب و مقالات تحقیقی، رمانها و نمایشنامههای متعددی هم دربارة او نوشتهاند و قصایدی در ستایش نادر؛ اما از آن طرف مؤلفان متأخر روس، (لابد به منظور ایجاد تأثیر خاص مورد نظرشان بر ساكنان آن نواحی متصرفیشان كه روزی در قلمرو ایران بوده) در نكوهش نادر راه مبالغه پیمودهاند.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید