تاریخ نشر کتاب در ایران/ عبدالحسین آذرنگ - بخش اول

1393/6/9 ۱۲:۵۳

 تاریخ نشر کتاب در ایران/ عبدالحسین آذرنگ -  بخش اول

وزارت معارف و اوقاف، وزارتخانه ای که نام و تشکیلات آن چند بار تغییر کرده است، وزارت فرهنگ سابق و وزارت آموزش و پرورش لاحق، در عصر پهلوی اول گذشته از مسئولیت آموزش، مسئولیت امور فرهنگی کشور را هم بر عهده داشت. مسئولان آن وزارتخانه در نشستی در بهمن ماه 1312، نظامنامه ای را در زمینة چاپ و نشر، با عنوان« نظامنامة ادارة انطباعات » تصویب کردند. نظارت بر تالیف آثار در سراسر کشور، انتشار مطبوعات، و اجرای نمایشنامه ها و نظارت بر آنها ، حتی « ملاحظه و ممیزی کتب رمان و جلوگیری از قسمت های مخالف با اخلاق» 1 از وظایف آن اداره تعیین شد. ادارة انطباعات، که ریاست آن سال ها با غلامعلی رعدی آدرخشی، از افراد نزدیک به علی اصغر حکمت بود، آثار و سوابق دانشمندان، پژوهش گران، نویسندگان، مولفان، مصنفان، و مترجمان را شناسایی و گردآوری کرد. سیاست رسمی دولت در زمینة انتشار کتاب، در همین اداره تنظیم و تدوین، و پس از تصویب اعمال می شد. از مقررات تصویب شده و شیوة عمل آن می توان به حساسیت های دولت در برابر محتوای کتاب ها و نشریه های کشور پی برد. 2 تصمیم گیری ها در نشست پنجم از سلسله نشست های این اداره، در اسفند 1314، سیاست دولت را در زمینة کتاب و نشر دقیق تر و مشخص تر نشان می دهد. به نکته های مهم تر این تصمیم ها اشاره می شود:

                                                                                          

ادارة انطباعات

  وزارت معارف و اوقاف، وزارتخانه ای که نام و تشکیلات آن  چند بار تغییر کرده است، وزارت فرهنگ سابق و وزارت آموزش و پرورش لاحق، در عصر پهلوی اول گذشته از مسئولیت آموزش، مسئولیت امور فرهنگی کشور را هم بر عهده داشت. مسئولان آن وزارتخانه در نشستی در بهمن ماه 1312، نظامنامه ای را در زمینة چاپ و نشر، با عنوان« نظامنامة ادارة انطباعات » تصویب کردند. نظارت بر تالیف آثار در سراسر کشور، انتشار مطبوعات، و اجرای نمایشنامه ها و نظارت بر آنها ، حتی « ملاحظه و ممیزی کتب رمان و جلوگیری از قسمت های مخالف با اخلاق» 1 از وظایف آن اداره تعیین شد. ادارة انطباعات، که ریاست آن سال ها با غلامعلی رعدی آدرخشی، از افراد نزدیک به علی اصغر حکمت بود، آثار و سوابق دانشمندان، پژوهش گران، نویسندگان، مولفان، مصنفان، و  مترجمان را شناسایی و گردآوری کرد. سیاست رسمی دولت در زمینة انتشار کتاب، در همین اداره تنظیم و تدوین، و پس از تصویب اعمال می شد. از مقررات تصویب شده و شیوة عمل آن می توان به حساسیت های دولت در برابر محتوای کتاب ها و نشریه های کشور پی برد. 2 تصمیم گیری ها در نشست پنجم از سلسله نشست های این اداره، در اسفند 1314، سیاست دولت را در زمینة کتاب و نشر دقیق تر و مشخص تر نشان می دهد. به نکته های مهم تر این تصمیم ها اشاره می شود:

    تشویق کردن ناشران و کتابفروشان به تاسیس شرکت های طبع و نشر.

[ در آن زمان چاپ (= طبع) و نشر را پیوسته به هم در نظر می گرفتند، زیرا تکثیر گسترده محملی جز چاپ نداشت و  در باب شیوه های دیگر تکثیر با توجه به امکانات کشور مطالعاتی انجام نگرفته بود. ذهنیت و امکانات لازم برای کارهای  پژوهشی هم وجود نداشت].

    تاسیس مطبعه ( چاپخانه) در ولایات.

[ قرار بود که دولت تسهیلاتی در اختیار بگذارد، شرکت هایی خصوصی در محل ایجاد شود و بخش خصوصی در زمینة چاپ سرمایه گذاری کند تا به این وسیله بر شمار نشریه ها افزوده شود].

    حمایت معنوی از اهل علم و دانش در ولایات کشور.

[ بندی مبهم  و تفسیر پذیر که شاید نتیجة محصلی برای آن نتوان یافت].

    تهیه کردن صورتی از کتاب هایی که با توجه به زمینة جغرافیایی و تاریخی محل و امکانات و مقتضیات ، تالیف کردن آنها امکان پذیر باشد.

 [ سوابق نشان می دهد که صورت هایی تهیه شده است، اما چندان روشن نیست که از امکانات محلی تا چه حد توانسته اند بهره برداری کنند،  آن هم در اوضاع و احوالی که در بیشتر شهرها کتابخانة قابل توجه و استفاده نداشتند؛ حتی برخی از آنها اصلاً کتابخانه نداشتند و معلوم نبود پژوهش گران و مولفان بر پایة چه منابعی قرار بود اثر تالیف کنند. ناهماهنگی در اجزای سیاست گذاری و بی اطلاعی از اجزای روند تالیف و بی توجهی به عامل های اصلی در این کار، از عامل های اصلی شکست سیاست گذاری در زمینة نشر آن دوره بود].

    تشویق به تالیف از راه مسابقه و جایزه.

 [ این بند، پایة سیاستی دولتی را گذاشت که بعدها به صورت جوایز سلطنتی کتاب، و سپس جایزة کتاب سال و جایزه های دولتی دیگر در زمینة کتاب و نشر به اجرا در آمد].

    تالیف منابع درسی بر پایة نیاز محصلان.

 [ این بند تا حدی جدی تر از بندهای دیگر به اجرا گذاشته و پی گیری شد؛ علت اصلی آن هم فشار محسوسی بود که از ناحیة محصلان و معلمان و مدارس و خانواده ها وارد می شد. نیازی در سطح ملی وجود داشت که هیچ حکومتی نمی توانست آن را نادیده بگیرد، یا گرفتار پیامدهای ناگوار آن نشود. به جنبه هایی از این موضوع پیشتر اشاره شد].

    واداشتن آموزگاران  و دبیران سراسر کشور به ابراز نظر در باب کتاب های درسی.

 [ واداشتن از چه راه هایی و به چه وسیله ای؟ بیشتر شوخی به نظر می رسد. قاعدتاً  این گونه بازخوردها را در آرشیوها و سوابق وزارت معارف جست و جو باید کرد. بازخورد گرفتن و تصحیح کردن شیوه های عمل بر پایة آنها، به سازو کارهایی نیاز دارد که هرچه باشد، «واداشتن» در شمار آنها نیست. در عمل هم معلوم شد که بیش از دو دهه سیاست های دولتی در زمینة تالیف و انتشار کتاب های درسی نه تنها کارآمد نبود، بلکه بحران های این زمینه را هم نمی توانست مهار کند]. 3

                   ادارة انطباعات به هر حال نتوانست به کمک اهرم های سیاست گذاری و حمایتی در وضعیت نشر آن دوره، حتی نشر دولتی و وابسته به دولت، تاثیر محسوسی بگذارد. در سال های واپسین حکومت پهلوی اول که مانع ها و دشواری ها فزونی گرفت، نقش این اداره کم رنگ تر هم شد. پس از جنگ جهانی دوم و در دهه های 1320 و 1330 ش ادارة فعالی نبود.  با تاسیس وزارت فرهنگ و هنر در دورة پهلوی دوم، واحدی به  نام ادارة نگارش به همان وظایف پرداخت (در جای خود به آن اشاره خواهد شد) و به مرکز علنی سانسور کتاب تبدیل شد. به مدارک آرشیوی این اداره دست نیافته ام، اما از شواهد و شهادت ها بر می آید که ادارة نگارش در هماهنگی با واحدی در ساواک عمل می کرد که بر نشر و کتاب نظارت داشت. البته بررسی این رابطه بر پایة مدارک مفروضاً موجود، به سهم خود می تواند به ما کمک کند تا کانون های اصلی تصمیم گیری در بارة سانسور و سازوکارهای آنها را بهتر بشناسیم. به هر حال هرچه بود، عملکرد و پیامدهای اعمال ادارة نگارش، که سپر آشکار بخش پنهان سانسور در ساواک شده بود، از موجبات نارضایتی، به ویژه در میان اهل قلم،  در رژیم پیشین بود.

                    سازمان پرورش افکار در 1316ش  جانشین موسسة وعظ و خطابه شد. در این سازمان 6 کمیسیون تشکیل یافت که یکی از آنها کمیسیون مطبوعات بود و وظیفه داشت بر کار چاپخانه ها نظارت فنی اعمال کند. این سازمان به موازات ادارة انطباعات و هماهنگ با آن عمل می کرد. امکانات فنی چاپخانه ها بررسی می شد و چنانچه چاپخانه ای از امکانات و تجهیزات فنی کافی برخوردار نبود، ادامة فعالیت آن بر اساس مقررات مصوب امکان پذیر نبود. سازمان پرورش افکار هم به سهم خود به نارضایتی از سیاست های فرهنگی و انتشاراتی رژیم وقت دامن زد. کمیسیون مطبوعات این سازمان  در اصل ناشر ماهنامه ای دولتی به نام  ایران امروز  بود که با استفاده از بهترین امکانات فنی چاپ در زمان خود، همراه با عکس های نظر رُبا ، روی کاغذهای خارجی اعلا انتشار می یافت و محتوای مقاله ها و گزارش های آن تبلیغات به سود رژیم و در خدمت مقاصد تبلیغاتی رضا شاه بود. این نشریه را به زور به موسسه های دولتی و مقامات و کارمندان می فروختند. از وزارتخانه ها صورت کارمندانی را که حقوق ماهانه شان بیش از 100 تومان بود گرفته و آنها را اجباراً مشترک کرده بودند. برایشان ماهنامه می فرستادند و ادارة حسابداری وزارتخانه ها هزینة اشتراک اجباری را از حقوقشان کسر می کرد. مسئولیت این نشریه را محمد حجازی ( مطیع الدوله)، رئیس کمیسیون مطبوعات سازمان پرورش افکار، بر عهده داشت، نویسندة داستان های آئینه و زیبا  و بسیاری داستان های رمانتیک دیگر. او از روزنامه نگاران دولتی بود ، در زمینة تبلیغات و انتشارات فعالیت می کرد و بعد ها به چند سمت سیاسی، از جمله معاونت نخست وزیری و سناتوری انتصابی، دست یافت. گفته شده است که بعضی نوشته ها به امضای پهلوی دوم به قلم او بوده است. سازمان پرورش افکار ناراضیان بسیاری داشت و جزو نخستین نهادهای حکومتی بود که پس از شهریور 1320 منحل شد. 4  محمد حجازی هم  بعد ها  که فضای سیاسی باز شد ، یاداشت در روزنامة بابا شمل چاپ کرد و در آن یادداشت در صدد برآمده بود با قلم توانایش به خوانندگان توضیح دهد که مسئولیت ایران امروز را به او تحمیل کرده و او را مکلف کرده بودند در بارة ایران دیروز و امروز بنویسد. شاید نتوان به حقیقت امر پی برد، اما اصولاً گفته هایی ارزش حقوقی دارد که آزادانه و در اوضاع و احوال فارغ از جبر و فشار بیان شود. در روزگاری که همه مجبور ، یا کم و بیش مجبور بودند، لابد حجازی هم مجبور بوده است. در هر حال، محمد علی فروغی در آذر ماه 1320، تقریباً 3 ماه پس از آنکه به نخست وزیری رسیده بود، دستور داد اشتراک اجباری ماهنامة ایران امروز  لغو شود. در تیرماه 1321 این ماهنامه به کلی تعطیل شد، دلیل آن را مشکلات مالی آن اعلام کردند. 5

اختناق و سانسور کتاب

                قانون ها، به ویژه قانون های اساسی، کلیت و روح واحدی دارند. نمی توان موادی از آنها را به اجرا و مواد دیگری را معطل گذاشت. اگر موادی از قانون نقض شد، به تجربه ثابت شده است که سایر مواد هم از تعدی و نقض مصون نمی ماند. اصل بیستم متمم قانون اساسی ایران، مصوب14 ذیقعدة 1324ق می گفت:

عامة مطبوعات، غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین، آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است، ولی هرگاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود، نشردهنده یا نویسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات می شود. اگر نویسنده، معروف و مقیم ایران باشد، ناشر و طابع[چاپ گر] و موزع[پخش گر] از تعرض مصون هستند. 6

             [ در این بند  از قانون اساسی، واژة« مطبو عات» کتاب و انواع نشریات را  شامل می شد. عبارت « کتب ضلال» مبهم و تفسیرپذیر بود. حکومت ها هر وقت لازم تشخیص می دادند و اراده می کردند، دامنة معنایی آن را تا جایی که می خواستند و برای اطلاق بر هر موردی بسط می دادند.  مقصود از «ممیزی» همان سانسور بود. امروز به جای واژه های « طابع» و «موزع» بیشتر چاپ گر و پخش گر به کار می رود.]

                     حکومت رضا شاه مدعی بود که قانون اساسی ایران و متمم آن، دستاوردهای انقلاب مشروطه، را پذیرفته است، اما مواد این قانون ها، هرجا که مانع راه حکومت خودکامه بود، نقض می شد؛ از جمله مادة بیستم متمم قانون اساسی که به آزادی نوشتار و انتشار ارتباط می یافت و به بحث ما در اینجا مربوط  است. بنا به شاهد های تاریخی متعدد، با ارباب مطبوعات و مسئولان جرایدِ پای بند به قانون اساسی، همان گونه رفتار می کردند که با  سران عشایر نافرمان. این سران را طاغی می شمردند و با آنها به خشن ترین صورت رفتار می کردند. در 1300 ش، پس از کشته شدن کلنل محمد تقی خان پسیان، مطالبی در این باره در روزنامة ستارة ایران، به مسئولیت میرزا حسین خان صبا، منتشر شد. قزاقان بی درنگ به دفتر روزنامه ریختند ، میرزا را جلب کردند ، به قزاقخانه بردند ، در میدان مشق قزاق ها او را شلاق زدند و بعد به طویلة قزاقخانه انداختند. پس از تحقیر و تخفیف کافی، او را به اصطلاح مسلوب الروحیه به حضور رضا خان بردند. او پس از پرسش و پاسخ کوتاهی شخصاً به صورت میرزا حسین خان سیلی زد.  گفته شده است که دندان فلسفی، مدیر روزنامة حیات جاوید، را رضا خان شخصاً با مشت شکست. قزاق ها همچنین به دستور او به دفتر روزنامة وطن ریختند و مدیر آن، هاشم خان محیط، را کتک مفصل زدند و هرچه در آن دفتر بود چپاول کردند. هاشم خان را هم به قزاقخانه بردند و به مرگ تهدید کردند. همین خشونت های به حساب ، خودکامگی ها و بی قانونی ها نشانه های لازم را به همة کسانی می فرستاد که در رسانه های گروهی آن زمان فعال بودند و باید در برابر رضاخان ماست ها را کیسه می کردند.

          در اسفند ماه 1300، رضا خان در مقام وزیر جنگ، ابلاغیه ای خطاب به مطبوعات صادر، و بی پرده پوشی آنها را رسماً تهدید کرد. بخشی از تهدیدهای او از این قرار است:

 ... هرکس اعتراضی دارد... به خود من مراجعه نموده، و چون ضمن تمام گرفتاری ها، دیگر برای من غیر مقدور است که هر روز در جراید به مقام رفع شبهات خصوصی برآیم، صریحاً اخطار می کنم که پس از این، بر خلاف ترتیب فوق در هر یک از روزنامه[ها]  از این بابت ذکری بشود، به نام مملکت و وجدان، آن جریده را توقیف و مدیر و نویسندة آن را هم، هر که باشد، تسلیم مجازات خواهم نمود. 7

                 اقدامات به نام «مملکت و وجدان» ادامه یافت و از سیلی و شلاق و انداختن در طویله هم گذشت و بسی فراتر رفت. دایره ای که وظیفة نظارت بر مطبوعات را در وزارت معارف انجام می داد، به نظمیه منتقل شد و ناظر و ممیز مطبوعات در کنار مجری و مفتش و بازجو و  شکنجه گر و زندانبان، در یک نهاد ، زیر یک سقف و تحت لوای یک مدیریت انجام و ظیفه کرد. سر وکار اهل قلم اندک اندک و عملاً با نظمیه چی ها افتاد که بدون هیچ گونه قوة تشخیص و تمیزی فقط دستور اجرا می کردند. در واقع از زمانی که رضا خان مصمم شد زمام همة امور را خود به دست بگیرد و پدرسالارانه و یکه سالارانه مملکت را اداره کند، هجوم همه جانبه به آنچه مخالف نیات او قلمداد می شد، آغاز گردید، و همان گونه که سرشاخه های ظریف زودتر از  قسمت های دیگر درخت از سرما آسیب می بینند، بخش فرهنگی کشور با نخستین وزش سرمای ویران گر آسیب دید و اجزایی از آن از به کلی پای درآمد. .

                  در 1301ش، هنوز  دو سال نگذشته از کودتا،  قانونی با نام« قانون راجع به نظارت مطبوعات» از تصویب مجلس شورای ملی گذشت و  شخصی به نام شمس الافاضل به عنوان « ممیز مطبوعات» در وزارت معارف منصوب شد که وظیفة مصوب قانونی او نظارت بر[= سانسور] مطبوعات بود. 8   این نظارت، که در آغاز ظاهری قانونی داشت و به بهانة دفاع از صیانت شرع، به آن وجاهت داده می شد، به تدریج همة جنبه های مدنظر حکومت را در پو شش معنایی خود قرار داد. گرفت و گیرها مطابق معمول از روزنامه ها آغاز شد، به مجله ها و نشریه های ادواری دیگر رسید، و دست آخر سراغ کتاب رفت. هجوم به روزنامه ها که آغاز شود، نشر کتاب به سبب ویژگی هایش، از جمله  طولانی تر بودن زمان در مراحل تولید آن، فرصت بیشتری دارد تا خود را با سیاست ها و مشی های جدید سازگاری بدهد. آنچه بر نشریه ها حاکم شود، بر کتاب هم حاکم خواهد شد، و ناشران کتاب به سرعت خطر را حس می کنند و متوجه نکته می شوند. داس درو سانسور در  حکومت نظامی رضاخان هیچ نوشتة مکتوب و مطبوعی را بی نصیب نگذاشت؛ کار حتی به نظارت بر چاپ سربرگ کاغذ و به هر گونه تکثیر چاپی در چاپخانه هایی کشید که تجارتی بودند، اصلاً مطبوعاتی نبودند و شماری از آنها هیچ گاه کتاب و مجله چاپ نکرده بودند. 9    نظمیه و ادارة آگاهی و تامینات هم به میدان آمدند. مشت و لگد و شلاق و بدتر از اینها هم به تدریج در کار آمد و اختناقی سیاه ، و نیز بی سابقه تا آن روز، بر نشر دورة پهلوی اول حکمفرما شد. اگر روزی همة موارد و مصادیق سانسور در آن دوره روی کاغذ بیاید، فصلی مبسوط در  تاریخ سانسور  پیش روی ما گشوده خواهد شد.

                     در تیرماه 1303ش، چند روزی پس از انتشار روزنامة قرن بیستم، محمد رضا میرزاده (1272ـ 1303ش) معروف به عشقی/ میرزادة عشقی، شاعر، روزنامه نگار و نمایشنامه نویس جوان، که مسئول آن روزنامه بود، به طرز فجیعی به قتل رسید. این قتل، هشدار دهنده ترین نشانه به همة دست اندرکاران مطبوعات و چاپ بود. در پی آن ، ادارة نظمیه حکم صادر کرد که همة چاپخانه ها مکلفند برای چاپ هر ورق از نظمیه مجوز کتبی بگیرند.  پس از قتل عشقی، صدور بخشنامه، و ایجاد رعب و وحشت در مطبوعات و انتشارات، آن دسته از مطبوعات که با حکومت مناسباتی نداشتند، عملاً یا تعطیل، یا ساکت، یا به حاشیه رانده شدند. عباس خلیلی(1272- 1350ش)، روزنامه نگار، از پیشگامان داستان نویسی جدید در ایران، مترجم و مدیر روزنامة اقدام، پدر سیمین بهبهانی شاعر روزگار ما،  به دستور شخص رضا خان از تهران تبعید، و ناگزیر به اقامت در کرمانشاه شد. 10   مدیر روزنامة  ناهید در نامه ای اطلاع داد که قشون در امور مطبوعات مستقیماً  و علناً مداخله می کند و روزنامة او را ضبط کرده است. سیاست، روزنامه ای وابسته به جناح اقلیت مجلس، در همان روزها از سوی نظمیه توقیف شد. محمد تقی بهار(ملک الشعرا) که در آن ایام نمایندة مجلس شورای ملی و از اعضای جناح اقلیت بود، در نطقی در مجلس نه تنها به محدودیت های اعمال شده بر مطبوعات اشاره کرد، بلکه از این ماجرا هم پرده برداشت که: ماموران شبانه به چاپخانه ها می ریزند و مطالب روزنامة وابسته به جناح اقلیت را در خود چاپخانه در برابر چشم چاپ گران سانسور می کنند. 11

                     ارعاب، خشونت و سرکوب همچنان ادامه یافت. در1304ش،  روزنامه نگار دیگری به نام یحیی واعظ قزوینی، مدیر نشریة نصیحت در قزوین، به قتل رسید. 12 در شگردی دیگر، اشرف الدین حسینی گیلانی( 1249ـ 1313ش)، معروف به نسیم شمال، شاعر و روزنامه نگار، به اختلالات روانی متهم و روانة دارالمجانین شد. 13   محمد فرخی یزدی(1267ـ 1318ش) شاعر و روزنامه نگار، به اتهام چاپ و پخش شبنامه و به دستور مستقیم رضا خان به کرمان تبعید شد. او پس از گذراندن ایام تبعید به تهران بازگشت ، اما دیری نپایید که دستگیر و روانة زندان شد. چندگاهی در حبس ماند و سپس اعلام شد که بر اثر «مالاریا و نفریت»[ التهاب کلیه] در زندان در گذشته است. 14    در همان سال 1318ش، نیز اعلام شد که تقی ارانی ( 1282ـ 1318ش)، شیمی دان، فیزیک دان، از نخستین ترویج گران اندیشه های مارکسیستی در ایران، و مدیر مجلة دنیا، بر اثر « بیماری تیفوس» در زندان در گذشته است. 15                                                                                   ( ادامة مطلب در شمارة آینده)

         

زیر نویس ها

1.آفاق لرستانی، سید عبدالله، « برگهایی از تاریخ مطبوعات ایران»، در: پژوهشنامة تاریخ مطبوعات ایران، سال 1، ش2(1376)، ص 858- 859.

2.آشنا، حسام الدین، از سیاست تا فرهنگ: سیاستهای فرهنگی دولت ایران،  تهران، سروش، ص 173.

3. نیز نک: صورت جلسه ها در: تعلیم و تربیت، سال 6، ش 1 (فروردین 1315)، ص32-33.

4. آشنا، حسام الدین، از سیاست تا فرهنگ ...، ص166-172؛ نیز نک: دورة ماهنامة  ایران( 1317 تا 1321ش).

5. صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، راه نجات، 1327-1332؛ چ2: 1363 ش، ج1، ص325 ـ 330.

6. رحیمی، مصطفی، قانون اساسی ایران و اصول دموکراسی، تهران، امیرکبیر، 1357.

7. مسرت، حسین، پیشوای آزادی: زندگی و شعر فرخی یزدی، تهران، نشر نی،1384، ص178؛  قاسمی، سید فرید، مطبوعات ایرانی، تهران، نشر علم، 1389، ص 63-64.

8. بهار، محمد تقی(ملک الشعرا)، تاریخ مختصر  احزاب سیاسی، چ2، تهران، کتابهای جیبی، 1357 ،ج1، ص 258-259.

9. خامه ای، انور، خاطرات سیاسی، تهران، نشر گفتار،1372، ص 69 ؛

Karimi- Hakkak, Ahmad," Censsorship", in: Encyclopedia Iranica,vol. 5,pp.137-38;

10. بهبودی، هدایت الله، روزشمار تاریخ معاصر ایران، تهران، موسسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385- ، ج4، ص66.

11. بهبودی، هدایت الله، روزشمار.... ،ج4، ص145 و 180.

12.قاسمی، سید فرید، مطبوعات ایرانی، ص 81.

13. سلطان زاده، شهناز،« اشرف الدین حسینی»، در: دانشنامة زبان و ادب فارسی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ج1، 1384، ص432-433.

14. آذری شهرضایی، رضا، فرخی یزدی: سرانجام یک رویای سیاسی، تهران، شیرازه،1381؛ مسرت، حسین، پیشوای آزادی: زندگی و شعر فرخی یزدی، تهران، نشر نی،1384.

15. خامه ای، انور، پنجاه نفر...و سه نفر، تهران، هفته، 1362؛ شاکری، خسرو، تقی ارانی در آینه ی تاریخ، تهران، اختران، 1387.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: