افسوس که رجایی خاطرات ننوشت.../ محمود فاضلی

1393/6/5 ۰۷:۵۵

افسوس که رجایی خاطرات ننوشت.../ محمود فاضلی

در سالگرد انفجار ساختمان نخست‌وزیری در 8 شهریور 1360 و شهادت رجایی و باهنر، همیشه این سئوال که چرا رجایی با آن همه سابقه سیاسی فرصت نوشتن خاطرات سیاسی خود را نیافت، ذهن محققان تاریخ معاصر را بخود مشغول می‌کند. رجایی از جمله معدود چهره‌هایی است که با بسیاری از گروههای سیاسی مسلمان رابطه حسنه و نزدیکی داشت اما پس از انقلاب و پذیرش مسئولیت‌های مختلف، مجالی برای نوشتن خاطرات سیاسی خود نیافت. رجایی فعاليت‌های سياسی خود را با شرکت در جلسات تفسير قرآن و سخنرانی‌های آيت‌الله طالقانی در مسجد هدايت، همکاری با اعضای نهضت آزادی، روحانيون مبارز، بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق و بقايای هيئت‌های مؤتلفه اسلامی دنبال می‌کرد. در جو اختناق سال‌های 1342 تا 1346 که فعاليت‌های سياسی رو به رکود نهاده يا زيرزمينی شدند، فعاليت‌های رجائی نيز به طور چشمگيری کاهش يافت و فقط به شرکت در بعضی جلسات مذهبی و سخنرانی محدود گرديد. از سال 1346 تا آذر 1353 که مجددا دستگير و تا آستانه انقلاب‌اسلامی زندانی گرديد، فعاليت‌های سياسی خود را افزایش داد.

 

در سالگرد انفجار ساختمان نخست‌وزیری در 8 شهریور 1360 و شهادت رجایی و باهنر، همیشه این سئوال که چرا رجایی با آن همه سابقه سیاسی فرصت نوشتن خاطرات سیاسی خود را نیافت، ذهن محققان تاریخ معاصر را بخود مشغول می‌کند. رجایی از جمله معدود چهره‌هایی است که با بسیاری از گروههای سیاسی مسلمان رابطه حسنه و نزدیکی داشت اما پس از انقلاب و پذیرش مسئولیت‌های مختلف، مجالی برای نوشتن خاطرات سیاسی خود نیافت. رجایی فعاليت‌های سياسی خود را با شرکت در جلسات تفسير قرآن و سخنرانی‌های آيت‌الله طالقانی در مسجد هدايت، همکاری با اعضای نهضت آزادی، روحانيون مبارز، بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق و بقايای هيئت‌های مؤتلفه اسلامی دنبال می‌کرد. در جو اختناق سال‌های 1342 تا 1346 که فعاليت‌های سياسی رو به رکود نهاده يا زيرزمينی شدند، فعاليت‌های رجائی نيز به طور چشمگيری کاهش يافت و فقط به شرکت در بعضی جلسات مذهبی و سخنرانی محدود گرديد. از سال 1346 تا آذر 1353 که مجددا دستگير و تا آستانه انقلاب‌اسلامی زندانی گرديد، فعاليت‌های سياسی خود را افزایش داد.

رجایی به دلیل ارتباط گسترده‌ای که با کادرهای اولیه رهبری سازمان مجاهدین بویژه حنیف‌نژاد، احمد و رضا رضایی داشت بعضی از کمک‌ها را از طریق دوستانی که مانند وی با این سازمان همکاری داشتند در اختیار سازمان قرار می‌داد. خانم صدیقی (همسر رجایی) که خود نیز در جریان مبارزه بود رابطه رجایی با سازمان را چنین توضیح می‌دهد:«آقای رجایی با کادر مرکزی و رهبری اولیه سازمان در ارتباط بود اما هیچگاه عضو سازمان نبود، ولی سازمان بعنوان یک واسطه مهم روی ایشان حساب می‌کرد. زمانی که رضا رضایی از زندان فرار کرد و در خانه‌های تیمی مخفیانه زندگی می‌کرد رجایی مستقیما با او رابطه داشت. به گونه‌ای که یک شب به منزل ما پناه آورد و آقای رجایی به رغم مخاطراتی که این کار داشت به وی پناه داد». اعضای سازمان از خانه رجایی به عنوان یک خانه امن استفاده می‌کردند و در آن جا جزوه‌ها و بعضی از کتاب‌های خود را می‌نوشتند.

رجایی با ارتباطی که با سازمان داشت تعدادی از کتب دفاعیات کادر اولیه آن را در جلسات دادگاه به همراه تعداد دیگری از کتب‌هایی که ساواک در مورد آنها حساس بود به منزل یکی از خواهرانش انتقال داد. خواهر زاده او بدون کسب اجازه از رجایی تعدادی از این کتابها را به دانشگاه می‌برد و بین دوستان خود توزیع می‌کرد که یکی از آنها با واسطه به دست ساواک افتاد و منجر به دستگیر خواهرزاده وی و سپس خود رجایی شد.

وی در طول نزدیک به بیست ماه بازجویی و حبس در سلول انفرادی کمترین نشانه عجز و سازشی از خود نشان نداد و مدت زندانی شدن او در سلول‌های انفرادی وی را در زمره یکی از نادرترین زندانیان سیاسی قرار داد. بعضی از هم سلولی‌های وی می‌گویند بارها دیده می‌شد وی به دلیل ورم شدید کف پا بر اثر ضربات متوالی شلاق ایجاد شده بود در بازگشت به سلول به صورت چهار دست و پا راه می‌رود. هاشمی‌رفسنجانی در این رابطه چنین می‌گوید:«ما در تمام دوران مبارزه از سال 41 تا 57 هیچ موردی را سراغ نداریم که یک نفر بیست و چند ماه در یک سلول بماند و مرتب زیر شکنجه باشد و به رژیم حرفی نزند. من پیش ایشان اسراری داشتم که اگر فاش می‌کردند بنده را هم اعدام می‌کردند».

لطف‌الله میثمی یکی از کادرهای سازمان چنین نقل می‌کند:«رجایی در زندان سخت‌ترین شکنجه را تحمل کرد اما هیچ کس را لو نداد. او حداقل 5 نفر را از کادرهای علنی سازمان را می‌شناخت که حتی اگر یکی را لو می‌داد ضربه سنگینی برای سازمان بود اما او به طور عجیبی شکنجه‌های سخت را تحمل کرد». وی پس از محاکمات متعدد به پنج سال حبس محکوم گردید اما با اعترافاتی که یکی از اعضای سازمان مجاهدین‌خلق (منیژه اشرف‌زاده کرمانی) بر علیه رجایی در زندان داشت ساواک دریافت که رجایی به رغم آن همه شکنجه کمترین اطلاعاتی از روابط خود را بازگو نکرده است، وی را مجددا به شکنجه و بازجویی‌های طاقت فرسا کشاند. رجایی در این بازجویی‌ها با زیرکی رابطه با سازمان را در حد یک رابط ساده و عاطفی با کادر مرکزی قلمداد کرد و هیچ مسئولیتی را برعهده نگرفت. وی پس از تغيير مواضع ايدئولوژيک، برای هميشه از سازمان مجاهدين خلق جدا شد.

پس از اينكه قضايای انحراف عقيدتی سازمان بر همگان روشن شد، رجایی در ملاقاتی با یکی از اطرافیان تاکید کرده است اگر من در بيرون از زندان بودم و قضيه تغيير مواضع سازمان پيش آمده بود،‌ سرنوشتم مثل مجيد شريف واقفی و مرتضی صمديه لباف می‌شد؛ من زير بار انحراف نمی‌رفتم و مرا هم مثل آنها از بين می‌بردند. وی انحراف در سازمان را تلخ‌ترین خاطره دوران مبارزات سیاسی خود می‌دانست. در شرایطی که در سال‌های اخیر بعضا خاطرات غیرمستندی از دوران مبارزات اسلامی و چهره‌های تاثیرگذار این دوران منتشر می‌شود، افسوس که رجایی مجالی برای نوشتن انبوه خاطرات سیاسی خود را نیافت و جای خاطرات وی در تاریخ معاصر ایران خالی است.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: