1393/5/21 ۱۲:۳۵
به اين پرسش فقط بر اساس پيشينه هاي زبان نوشتاري مي توان پاسخ گفت، از آن هنگام كه خط در ایران زمین ابداع شده و به کار رفته است. اما به رغم اين واقعيت انكار ناپذير، نمي توان راه را بر گمانه زني در بارة دوره هايي بست كه خط هنوز در این سرزمین رواج نداشته است. البته اگر پژوهش های متخصصان زبان های باستانی، باستان شناسان و تاریخدانان با رویکرد به پرسش هایی که در اکنون در برابر ماست به کمک بیاید، شاید بتوان پاسخ آنها را یافت.
ترجمه در ايران از چه زماني آغاز شده است؟
به اين نكتۀ کلی و شناخته شده آگاهيم كه ملت ها و طايفه هاي مختلف از زماني كه با هم داد و ستد كالا، و به تبع آن مبادلة انديشه وفرهنگ داشته اند، امور آنها بدون ترجمه نمي گذشته است. از مردم ساکن در نجد(فلات) ايران، پيش از ورود آريائيان، اطلاع در خور توجهي در دست نیست. بومياني در این نجد مي زيسته اند، اما به چه زباني صحبت مي كرده اند و با آريائيان مهاجر یا مهاجم چه مناسباتي داشته اند؟ اگر آريائيان بدون جنگ و خونريزي به اين سرزمين راه يافته اند، آیا راه یافتن و استقرارشان بدون گفت و گو با بوميان ساكن امكان پذير بوده است؟ اگر شاهد هایي تاريخي به دست آید و اين نكته را تائيد كند، قدمت ترجمة نامكتوب در ايران به عصر ورود آريائيان باز مي گردد، یعنی تقريباً به حدود 2000ق م (4000 سال پيش).
مي گويند آريائيان دسته دسته و به صورت امواج مهاجر به نجد ايران وارد شده اند. مهاجرت آنها نه يكباره، بلكه طي سده ها و هزاره ها به تدريج ادامه داشته است. آنها دقیقاً از كجا و چرا آمدند؟ در پاسخ به اين پرسش، فرضيه هايي چند طرح شده است كه موضوع بحث ما در اينجا نيست . می دانیم كه در اين باب ميان صاحب نظران اتفاق نظر دیده نمی شود؛ نيز به قطع و یقین نمي دانيم كه آريائيان به چند زبان يا به چند گويش صحبت مي كرده اند. گفته می شود که سکونتگاه اصلی شان منطقه اي بسيار پهناور بوده است. آیا مهاجرت های پی در پی خود این طوایف طي سده ها و هزاره ها ، با همۀ خطرهایی که در آن روزگار آنها را تهدید می کرد، بدون نظم و هماهنگی، و در واقع بدون تفاهم های زبانی ممکن بود، آن هم در در حالی که شاهدی بر وحدت زبانی میان آنها در دست نیست؟ آیا آریائیان پیش از مهاجرت به ایران و در میان خود از ترجمه استفاده می کردند و با زبان های سرزمین های پیرامونی شان، سرزمین هایی که برای مهاجرت انتخاب می کردند، آشنایی داشتند؟
فرضية فعلاً رايج تر در بارۀ تیره ای از آریائیان که به خاک ایران مهاجرت کرده اند، اين است كه آنها به چند شاخۀ اصلی و فرعي تقسيم شده، و در شمالِ شرق ، غرب و جنوب غربي ايران كنوني مستقر شده اند. به استقرار يافتگان در غرب و جنوب غربي وشمال شرق ، به ترتیب طايفه ( یا طایفه ها) ی مادها، ، پارس ها ، و پارت ها گفته اند. اين تفكيك و جدايي، و بعد ها نيز اختلافات و رو در رويي این طایفه ها با هم، تا چه حد ناشی از تفاوت هاي زباني و فرهنگی بوده است؟ آیا بر پایۀ اطلاعات موجود می توان به این پرسش پاسخی دقیق داد؟
ترجمه در عصر مادها
پرسش های پاسخ نگرفته در بارۀ مادها فراوان است. به گفتة هرودتس/ هرودت، تاريخ نگار يوناني(ح485-ح425ق م) مادها از 6 طايفه تشكيل مي شدند. اين طايفه ها در منطقة گسترده اي از حدود تهران امروز تا درياچة وان در تر كيه، و از سوي ديگر تا فارس، به حالت پراكنده مي زيستند تا مدت هاي مديدي با هم در جنگ و جدال بودند. آیا اختلاف زبانی و فرهنگی از علت های جنگ و جدال آنها نبود؟ طایفه های همزبان و همفرهنگ، آن هم در حالتی که با تهدید طوایف دیگر رو به رو باشند، که به جان هم نمی افتند.
ظاهراً احساس خطر، و حمله هاي نظامي خارجي به آنها از عامل هاي اصلي روي آوردن طايفه هاي ششگانة ماد به همبستگي و بستن پيمان هاي دفاعي و همكاري در ميان آنها بود. ويژه خطر هول آور و بنياد برافكن امپراتوري نظامي و گسترش طلب آشور را از نظر دور نداریم كه دمار از روزگار اقوام و سرزمين هاي مجاورش درآورده بود. نياز حیاتی به ايجاد امنيت در منطقه را هم در نظر بگیریم. زندگی بخشی از مادها به داد و ستد و عبور كالاهاي بازرگاني از سرزمينشان بستگی داشت. این دسته از مادها با سرزمین ها و زبان های مختلف سر و کار داشتند و مبادلۀ کالا بدون تفهیم و تفاهم و اطمینان طرفین معامله در هیچ کجا امکان پذیر نبوده است. مادهای بازرگان، امنیت راه، عبور و مرور و تجارت می خواستند و از این رو اتحاد، شرط لازم فعالیت هایشان بود.
مجموع این عامل ها سبب شد که مادها اختلاف هایشان را کنار بگذارند و متحد شوند. پس از اتحاد، قدرت گرفتند و نخستين دولت متمركز در ايران را تشكيل دادند. اما اتحاد، همبستگی، داد و ستد گسترده و معامله با بیگانگان بدون خط امکان پذیر بوده است؟ در این باره که مادها اصلاً خط داشته یا نداشته اند، فرضیه ها مختلف است. اگر نداشته اند، آيا از خط ديگري، از سامانة نوشتاري اقوام همساية خود استفاده مي كرده اند؟ از زبان مادها سندی كتبي برجاي نيست، و فقط شماري واژة مادي ، شامل نام كسان، مكان ها، طايفه ها در نوشته هاي آشوري، بابلي، يوناني، در كتيبه هاي هخامنشي، الواح بابلي، اسناد آرامي بر جا مانده است. زبان شناسان با بررسي اين واژه ها و مقايسة آنها با زبان هاي كهن ايراني، گمانه هايي مي زنند، از جمله اينكه زبان مادها به زبان اوستايي نزديك بوده است ، يا به زبان هاي كردي، يا به زباني كه ما امروز به آن تاتي مي گوييم، زباني كه بازماندۀ آن در برخي نقاط شمال غرب و غرب تکلم می شود. در هر حال، اين گمانه زني ها از حد فرضيه هاي خام فراتر نمي رود. تكه هايي از نوشته اي به خط ميخي در كاوش هاي باستان شناختي در تپة نوشجان به دست آمده است كه تاكنون رمزگشايي نشده است. حدسی خام آن را بازماندة خطي می داند که گویا مادها نوآوري كرده باشند.
نكته اي كه با توجه به موضوع مقاله مهم است، اين است كه مادها هنگامي كه در غرب ايران استقرار يافتند، با همسايگاني رو به رو شدند كه پيشينة فرهنگي- تمدني ممتد و سامانه هاي نوشتاري داشتند، مانند بابليان، آشوريان؛ ايلاميان/عيلاميان، و ديگر اقوام ساكن در بخش هاي مجاور. جز اين، اقوام سكا، ماننا، هوري، لولوبي، گوتي هم دير زماني پيش از ورود مادها به غرب ايران، فرهنگ ها و تمدن هاي خود را پرورانده بودند. سر كردن در محيطي جغرافيايي كه با فرهنگ ها و تمدن هاي زنده اي احاطه شده و در ضمن محل گذر كالاهاي بازرگاني و داد و ستد هاي تجارتي بوده، به ناگزیر گفت و گو، تفاهم و مراودات فرهنگي را ايجاب می کرده است. نخستين شرط مراوده، آشنايي دو طرف با زبان هم و ترجمه كردن مقاصد به زبان يكديگر است. مادها با ايلاميان، كه حدوداً در خوزستان امروزي سکنی داشتند، در تماس نزدیک بودند. این تماس به ويژه از دیدگاه ترجمه اين نظر درخور بررسی است، زیرا ايلام برسر راه بازرگاني فعال و مهمي ميان تمدن های كهن هندي و چيني، و تمدن هاي ديرينه سال سومري و بابلي/ اكدي در سرزمين بين النهرين قرار داشت. ايلام از همة اين تمدن ها تاثير گرفته، و تركيب تمدني ويژه اي از آن خود پديدآورده بود، تركيبي كه بعد ها و يكجا نصيب هخامنشيان شد. ایلام خط ویژه ای هم از آن خود داشت و مادها با صاحبان این تمدن و خط مراودات گسترده ای برقرار ساخته بودند . فرض کنیم مادها اصلاً خط و سواد خواندن و نوشتن نداشته اند، اما باز خط که بی نیاز نبودند. آنها با اقوامي داد و ستد مي كردند كه خط داشتند و حساب و كتاب تجارتشان را به دقت یادداشت مي کردند. گذشته از حساب و كتاب تجارت، شماري از همسايگان ماد، از ادبيات مكتوب و غني و سنت هاي ادبي ديرينه سالی بهره مند شده بودند. سومريان در امور ديواني، ادارة امور عمومي وآموزش بسيار پيشرفته بودند، درسنامه هاي مدونی تهیه ، و حتی واژه نامه هاي تخصصي تدوين كرده بودند. از كاسيان هم، قومي كه در غرب ايران مي زيستند و تمدنشان به مرتبة تمدن بابل و آشور نمي رسيد، واژه نامه اي بازمانده است كه به دو زبان كاسي و بابلي است. نيز نامنامه اي بر جای مانده كه با ترجمة بابلي همراه است. از ميتانيان هم كه در غرب ايران مستقر بودند، رساله اي به ما رسیده است در بارة اسب و به زبان هيتي. واژه نامة تخصصي اين رساله در باب رام كردن اسب ها و نگه داري ارابه ها، با توضيحات همراه است.
از اينها گذشته، شماري از يهوديان از سرزمينشان به سرزمين مادها مهاجرت كردند و در ميان آنان زيستند. ميهمانان، با ميزبانان چگونه اختلاط مي كردند؟ گفته شده است كه دولت هاي همجوار رقيب يا متخاصم، جاسوسان و خبر چيناني مخفی در ميان يكديگر داشته اند. جاسوس يا خبرچين، بدون دانستن زبان مردمي كه در ميان آنها سر مي كند، و ترجمه كردن خبرها از زبان آن كشور به زبان كشورِ خواهان خبر، چگونه مي تواند به ماموريت هاي خود عمل كند؟ در عين حال، بر چه كسي پوشيده است كه در عرصة سياست، به ويژه در مواقع بحراني و حساس، دقت در خبر تا چه حد ضرورت دارد؟ آيا صحت و دقت در گردآوری و انتقال اخبار و اطلاعات، بدون ترجمۀ دقيق امکان پذیر است؟
يكي از مهم ترين و حساس ترين مسائل، كه شايد بيش از هرجنبة ديگري می تواند ذهن ما را به موضوع ترجمه در عصر مادها جلب كند، تهديدهاي نظامي امپراتوري آشور، و تلاش هاي ديپلوماتيك كشور هاي همساية آشور بود كه باید خود را در برابر آن تهدیدها حفظ می کردند . آشور، قدر قدرت منطقه،به ارابه هاي جنگي كارآمد و به سربازان جنگ ديده و تعليم يافتة با تجربه مسلح بود. ارابه هاي جنگي آشوري، كاركردي شبيه تانك هاي امروزي داشت. آشور هزينة توسعه طلبي ها، بلندپروازي ها، و نگاه داري ارتش بزرگ و كارآمد خود را از راه يورش به خاك كشورهاي همسايه ، تصرف سرزمين ها، و استثمار منابع آنها تامين مي كرد. مادها در آغاز جزو كشورهاي نيرومند منطقه نبودند، اما به تدريج با اتحاد دروني و ائتلاف با همسايگان، قدرت گرفتند. آيا اين گونه ائتلاف هاي سرنوشت ساز بدون مذاكرات پيچيده و سري، بدون حضور مترجمان امين و دقيق، يا تسلط به زبان میانجی ، یا تسلط كافي طرفين مذاكره به دو زبان، امكان پذير بوده است؟ هوخشتره (شاه ماد،633-585ق م)، با نبوپلسر، شاه بابل، محرمانه ديدار كرد ، و آن دو به طور رسمي برضد آشور پيمان اتحاد بستند. پیداست که چنين مذاكره ها و پیمان هایی بر ضد ابر قدرت زمان، و لابد پنهان از نظر جاسوسان ، خبرچينان ونفوذي ها دولت هاي ذي نفع، تا چه حد حساس بوده است. آيا سران ماد و بابل توافق هايشان شفاهي بود؟ آيا بابليانی كه خود خط داشتند و اسناد ديواني را به سنت سومري و به سنت كهن خود بر لوح ثبت و ضبط مي كردند، پيشينة توافقي سياسي تا به اين پایه مهم را مكتوب نكرده اند؟ آيا مادها كه آن قدر به بابل نزديك شده بودند كه راهبردي ترين پيمان نظامي تاريخشان را با آنها بستند، از سامانة نوشتاري بابلي و از كاربردهاي خط در میان بابلیان به کلی بي اطلاع بودند؟ اين پرسش ها اين گمان را تقويت مي كند كه منابع نوشتاري مادها به دست نيامده است، يا این منابع از ميان رفته است نه اينكه مادها با نوشتار یکسره بيگانه بوده اند. اگر روزي نشانه هاي الفبايي مادي يافته و رمز گشايي شود، یا خطی که از تمدن های همجوار اقتباس کرده بودند و به کار می بردند، به طور قطع فصل تازه اي در تاريخ ترجمه در ايران گشوده خواهد شد.
سران ماد به دور از چشم آشوریان و بر ضد امپراتوری آشور با سران ارارتو پيمان بستند. مذاكرات میان آنها به چه زبانی بود؟ آیا مترجمانی در اين ديدارهای پنهانی حاضر بودند؟ روند ترجمه به چه صورتي انجام مي گرفت؟ این پرسش ها حلقه هاي ديگری از زنجيرة مجهولات است.
در هر حال، پس از مدت ها مذاكرات طولاني و سري، سرانجام سران ماد كه از پشت و اطراف جبهه هاي آشور خيالشان آسوده شده بود، در 614 ق م به خاک ابرقدرت زمان یورش بردند و در نبردي سنگين شهر آشور را تصرف كردند. دو سال بعد نينوا، پايتخت آشور، را هم گرفتند، و سهمگين ترين قدرت نظامي روزگار را از پاي درآوردند. اين پيروزي نامنتظر، آغاز شكل گرفتن امپراتوري ايران بود.
ترجمه در عصر هخامنشیان
هخامنشيان پس از مادها به قدرت رسيدند و از 559 تا 330 ق م حكومت كردند. زبان فارسي باستان در آن عصر زبان گفتاري بخشي از ايران بود، اما در دورة پادشاهي داريوش اول (521-486 ق م) به زبان نوشتاري تبديل، و به كمك الفباي ميخي نوشته شد كه ايرانيان از همسايگان خود وام گرفتند و در آن تغييراتي دادند. اگرچه زبان فارسي باستان در همة نقاط آن روز ايران زمين تكلم نمي شد، اما به هر ترتيب زباني رسمي شده بود و كتيبه هاي مهم عصر هخامنشي ،كه از مهمم ترین ابزارهای شناخت ما در بارة آن عصر است، به اين زبان نوشته شد. در پايتخت هخامنشيان در شوش و در جاهاي ديگر، به اين زبان ، يا صورتي از اين زبان، تكلم مي كردند، اما پس از اينكه دولت هخامنشي گسترش يافت، به امپراتوري تبديل شد، و ملت ها و اقوام بسياري درون اين امپراتوري جاي گرفتند، پديدة دو و چند زبانگي و آشنايي با زبان هاي ديگر رشد كرد. براي مثال، خانواده هاي متمول ،آموزگاران و خدمتكاران ايلامي (= عيلامي) در خدمت داشتند، و فرزندانشان از كودكي با زبان ايلامي آشنا مي شدند. ايلام كه از حدود2400 ق م شكل گرفته بود، يعني تقريبا با قدمتي حدود 2000 سال بيش از تشكيل دولت هخامنشي، با همة ميراث كهن فرهنگي- تمدني اش، به شيوه اي صلح آميز در اختيار هخامنشيان قرار گرفت و در فرهنگ و تمدن ايراني در حال تكوين حل شد. بزرگان هخامنشي از توانايي هاي ايلاميان سود مي بردند، و يكي از نتيجه هاي اين سود، آشنا شدن فرزندان آنها با دو زبان بود. زبان ايلامي، از زبان هاي كهن، در منطقه اي گسترده رواج ، و ظاهراً با زبان ساكناني در شبه قارة هند خويشاوندي داشت. از این گذشته، از پشتوانة ادبي غني هم بهره مند بود. اگر زبان ايلامي در سنگ نبشته(كتيبه)ي سه زبانة بيستون، يكي از آن سه زبان است، بي دليل نيست، و جايگاه آن زبان را در عصر هخامنشي، يا دست كم ديوان و دولت آن عصر ، نشان مي دهد.
زبان رايج ديگر در آن عصر، زبان آرامي بود، زباني كه احتمال مي دهند در شمال سرزمين عربستان رواج داشته، و الفباي اين زبان هم در مقايسه با الفباهاي ديگري كه هخامنشيان مي شناختند، ساده تر بوده است. آراميان ، در مقايسه با همسايگانشان فرهيخته تر به شمار مي آمدند و دبيران كاردان و با تجربه اي از ميان آنان برخاسته بودند. پس از آنكه كورش، شاه هخامنشي (559-530 ق م) بابل را گشود، شماري از آراميان، به ويژه دبيران كارآزمودة آرامي، به خدمت دستگاه ديواني هخامنشي درآمدند، و زبان آرامي به عنوان زبان ديواني امپراتوري در حال تكوين هخامنشي انتخاب شد. دبيران آرامي از اين امتياز چشم گير برخوردار بودندكه در نواحي مختلف امپراتوري با زبان هاي محلي آشنايي داشتند و مي توانستند مكاتبات و گزارش ها ديواني را دست كم دوسويه ترجمه كنند. فرمان ها و دستورهاي شاهان هخامنشي از پارسي باستان به زبان آرامي ترجمه و به ساتراپ ها ( ولايات تابع) ابلاغ مي شد. شماري نامة ديواني هخامنشي كه به آرامي ترجمه شده، در مصر به دست آمده است. اين زبان، به عنوان زبان ميانجي، زباني بين المللي، با خطي ساده، وسيلة ارتباطي مناسب در امپراتوري پهناور ايران با سرزمين هاي تحت تابعيت و نفوذ بود. در واقع كاربردي بودن اين زبان و خط، علت اصلي انتخاب آن به عنوان زبان ميانجي بود، و همين نقش به مبادلات و داد وستد مادي و معنوي كمك مي كرد.
متخصصان زبان هاي كهن مي گويند زبان آرامي به کار رفته در مكاتبات هخامنشي، از نظر سبك نگارش، عميقا متاثر از زبان فارسي باستان است. آنها به واژه ها، عبارت ها، و جمله هايي اشاره مي كنند كه از اين زبان عيناً به آرامي برگردانده شده است. افزون بر زبان آرامي، سنگ نبشته هايي در ايران به زبان ايلامي است، و اين نشان مي دهد كه دبيران ايلامي هم در خدمت دستگاه ديواني هخامنشي بوده اند. در امپراتوري متنوعي كه پهناورترين امپراتوري جهان تا روزگار خود بود ، زبان هاي بسياري كاربرد داشت، و ترجمة شفاهي از زباني به زبان ديگر، ضرورتي روزمره به شمار مي رفت. شاهدهاي بازمانده، افزون بر كاربرد زبان هاي آرامي و ايلامي و پارسي باستان، گواه بر كاربرد زبان هاي بابلي، مصري، يوناني و چندين زبان ديگر است.
پس از حملة يونانيان به ايران،زبان يوناني جانشين زبان آرامي در ايران شد و نقش كاربردي آن را به عهده گرفت. در سرزمين هايي كه اكنون زبان آنها عربي است، زبان عربي جاي زبان يوناني را گرفت. سنگ نبشته هايي كه از عصر هخامنشي به زبان يا زبان هاي ديگري ترجمه شده است، به سه دستة دوزبانه، سه زبانه، و چهارزبانه تقسيم بندي مي شود. برخي سنگ نبشته ها هم فقط به زبان و خط پارسي باستان است. زبان ترجمه ها آرامي، ايلامي بابلي و مصري باستان است. در تخت جمشيد، سنگ نبشته هايي به زبان های پارسي باستان و ايلامي برجاست.
به دلايلي كه به آن اشاره می کنیم، هيچ سنگ نبشته اي در ايران به اهميت کتیبةبيستون نيست. این كتيبه ،مفصل ترين كتيبه و عروس كتيبه هاي جهان نام گرفته است. با رمز گشايي اين كتيبه بود كه علم باستان شناسي زاده شد و كليد كشف زبان هاي بابلي ، آشوري و همة زبان هايي كه به خط ميخي نوشته شده است، به دست باستان شناسانِ رمز گشاي خط هاي باستاني افتاد . اين كتيبه كه بر ديوارة سنگي كوه بيستون، نزديك كرمانشاه، نقر شده است ، از کم نظیر ترین آثار ایران پیش از اسلام، از پديده هاي منحصر به فرد در تاريخ ترجمه، و مهم ترين متن ترجمه شده در ايران عصر هخامنشي است. كتيبة بيستون، 22 متر درازا و 8/ 7 متر پهنا دارد. متن پارسی باستان در 5 ستون ، متن ایلامی در 8 ستون، و متن بابلی در 2 بخش جانبی کتیبه نوشته شده است. ارتفاع پائين ترين سطر کتیبه تا جادة بيستون به كرمانشاه حدود 80 متر است. اين كتيبه به فرمان داريوش اول، شاه هخامنشي،احتمالا بين 521 تا 517ق م،به سه زبان پارسي باستان،ايلامي و بابلي نوشته شده است. بررسي هاي علمي به اين نتيجه رسيده است كه كتيبه را در يك زمان ننوشته اند. از اين رو، اگر بتوان اصطلاح«ويرايش كتيبه» يا «كتيبه ويرايي» را مسامحتاً به كار برد، در واقع پیداست که با توجه به نماي نقش ها و كتيبه از فاصله اي معين، محل افزودن متن هاي جديد را بنا به ضرورت تعيين كرده اند. مقايسة سه متن با هم، به رغم برخي تفاوت هاي كوچك، از نمونه هاي ترجمة دقيق است. احتمال دارد ترجمه ها را چند زبان دان امین و معتمد مطابقت داده باشند . همين كتيبه به تنهايي، گواه آن است كه ترجمةدقيق و امين،همراه با ظرافت هاي هنري نقش و نقر برسنگ در آن دوره به چه مرتبه ای رسيده بوده است.
دو کتیبه از داریوش و پسرش خشايار شا( 485-465 ق م) در 3 ستون در در دامنة كوه الوند در همدان، برجاست. اين كتيبه ها كه به گنجنامه هم معروف است، يكي ديگر از کتیبه های سه زبانة عصر هخامنشی است .
آنچه گذشت ، شرح آثاری است که از دولت هخامنشی به جا مانده است، اما از ترجمه در میان مردم و جامعة آن عصر چه می دانیم؟ به ویژه اگر تاثیری را در نظر بگیریم که ایران آن روز از دیدگاه آئین کشورداری ، شیوه و ادارةآموزش و پرورش، اندیشه های نهفته در آئین زردشت بر سایر کشورها، به ویژه بر اندیشمندان یونانی داشت . به نکته هایی در فلسفة افلاطون، فیلسوف یونانی (ح 428- 348ق م) اشاره کرده اند که نشانة آشنایی او با سامانة فکری ایران در عصر هخامنشی است. از رگه هایی فکری در اندیشة یونانی یاد می شود که تاثیر آئین زرتشت را آشکارا نشان می دهد. برخی از پژوهش گران اروپایی بر این نظر اند که اندیشه های ایرانی، حتی پیش از زمان سقراط، آموزگار تفکر فلسفی(460-399ق م)، به یونان راه یافته، و نه تنها بر اندیشه های شماری از اندیش مندان یونانی، بلکه بر مسلک اورفئوسی هم تاثیر گذاشته است.
پرسش این است که یونانیان چگونه و از چه راه هایی با اندیشه های ایرانی آشنا شده بودند؟ آیا آشنایی با اندیشه های قومی دیگر، جز از راه ترجمه امکان پذیر است؟ پژوهش گران به تاثیر اندیشه های ایرانی بر اندیش مندانی در جامعة دیگری اشاره کرده اند، اما از تاثیر فکری جامعه ای دیگر بر اندیش مندانی در جامعة ایران در عصر مادها و هخامنشی، اکنون و به ظاهر، نشانی در دست نیست. مگر ممکن است که زرتشت با آن دستگاه فکری پیچیده اش در خلا فکری، و در محیطی فارغ از اندیشه ظهور کرده باشد؟ فلسفه، نگرش و قوامی که در سامانة بدیع آئین او دیده می شود، بدون پشتوانة فکری و زمینة اجتماعی مستعد، تصورپذیر نیست. جامعه ای که در آن می توان قوام فکری را دید، و رد تاثیرهای فکری آن را بر اندیشه های جامعه های دیگر می توان دنبال کرد، آیا ممکن است بدون ترجمه از زبان های دیگر به زبان خود، و از زبان خود به زبان های دیگر، به چنان قوام و تاثیری چگونه دست یافته باشد؟ گره این مجهولات را فقط به یاری پژوهش های گستردۀ زبانی، تاریخی، باستانشناختی، مطالعات تطبیقی و با مطالعات دیگری می توان گشود که بتوانند شواهد مستند و معتبری در باب پیدایش و رشد آغازین ترجمه را در ایران بیابند.
منابع:
« آریائیان»، در : دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج1( تهران، 1374ش).
بختياري، آرمان، "فرهنگ نگاري در ايران باستان" ، نامة ايران باستان، سال1،ش 2(پائيز و زمستان
1380 )، ص17-31.
تفضلي، احمد؛ آموزگار، ژاله، تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام (تهران، 1376).
دیاکونف، آ.م.، تاریخ ماد، ترجمة کریم کشاورز( تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345).
رواساني، شاپور، اتحادية مردم شرق ( تهران، امير كبير، 1386).
رضائی باغ بیدی، حسن، « آریائی، زبانها» ، در : دانشنامة ایران، ج2 ( تهران، 1386).
------------------ ، تاريخ زبان هاي ايراني (تهران، 1388).
سانسیسی، وردنبورخ، هلن، تاریخ هخامنشی، ترجمة مرتضی ثاقب فر ( تهران، توس، 1388).
سینائی، مریم ، « آریائی»، در : دانشنامة ایران، ج2( تهران،1386).
صادقي، علي اشرف، تكوين زبان فارسي ( تهران، دانشگاه آزاد ايران،1357).
علي يف، اقرار، پادشاهي ماد، ترجمة كامبيز ميربها (تهران، ققنوس،1388).
لوکوک، پی یر، کتیبه های هخامنشی، ترجمة نازیلا خلخالی؛ زیر نظر ژاله آموزگار ( تهران ،1382) .
مجتبائی، فتح الله، شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان ( تهران، انجمن فرهنگ ایران
باستان، 1352).
نارمن شارپ، رلف، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی ( شیراز، 1350) .
Garthwaite, Gene R.,The Persians( MA,USA,Blackwell,2007).
Olmstead,A., History of Persian Empire ( Chicago, 1948).
Yarshater, Ehsan, " Iran in Pre-Islamic Times(1)", Encyclopedia Iranica,vol 13,
pp. 214-217.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید