جایگاه مطبوعات در عصر مشروطه و خاطراتی از حبیب یغمایی در گفت و گو با محمد غلامرضایی

1393/5/14 ۱۲:۵۷

جایگاه مطبوعات در عصر مشروطه و خاطراتی از حبیب یغمایی در گفت و گو با محمد غلامرضایی

14 مرداد مصادف است با سالگرد پیروزی انقلاب مشروطیت. در این تاریخ مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضا کرد و تلاش بسیاری از آزادیخوان به ثمر نشست. زمانی که از آن روزها یاد می کنیم نمی توانیم نقش ادیبان و روزنامه نگاران را نادیده انگاریم. آنانی که قلم خود را سلاح کردند و با بضاعت اندک خود به مبارزه با تبعیض برخواستند. نقش روزنامه نگاران در انقلاب مشروطه بر کسی پوشیده است و این بهانه ای برای گفت و گو با دكتر محمد غلامرضایی عضو هیئت علمی دانشكده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی بود.

 

 

 

سیده معصومه کلانکی: 14 مرداد مصادف است با سالگرد پیروزی انقلاب مشروطیت. در این تاریخ مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضا کرد و تلاش بسیاری از آزادیخوان به ثمر نشست. زمانی که از آن روزها یاد می کنیم نمی توانیم نقش ادیبان و روزنامه نگاران را نادیده انگاریم. آنانی که قلم خود را سلاح کردند و با بضاعت اندک خود به مبارزه با تبعیض برخواستند. نقش روزنامه نگاران در انقلاب مشروطه بر کسی پوشیده است و این بهانه ای برای گفت و گو با دكتر محمد غلامرضایی عضو هیئت علمی دانشكده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی بود.

***

در دوران مشروطه انتشار روزنامه ها با رشد کمی و کیفی مواجه بودند. به اختصار کمی درباره فضای مطبوعات برای ما سخن بگویید؟

از زمانی كه روزنامه در ایران پدید آمده است تا عصر مشروطه، نشریۀ تخصصی در حوزۀ ادبیات تقریباً نمی‌توان یافت زیرا پیش از دوران مشروطه نشریات بیشتر جنبۀ خبری داشته تا تحقیقی و عملی. در دورۀ مشروطه نیز به سبب شور انقلابی حاكم بر جامعه، نشریات بیشتر به مطالب اجتماعی و سیاسی می‌پرداخته‌اند و اگر بعضی از آنها وجهه ادبی نیز داشته‌اند بیشتر ادبیات هم رتبه با اجتماع و سیاست بوده است. با وجود این باید توجه داشت كه تحولات اجتماعی و سیاسی از نیمۀ دوم عصر ناصرالدین شاه و آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن اروپایی و ترجمۀ برخی آثار ادبی فرنگ به زبان فارسی به تدریج زمینه‌های تحولات ادبی را نیز فراهم می‌كرده و به ناچار تجدد در حوزه‌های ادبیات ناگزیر می‌شده است. به همین سبب در مجلاتی مانند «دانشكده» به مدیریت ملك‌الشعرای بهار و «تجدد» به مدیریت تقی رفعت جدال‌های ادبی كهنه و نو را می‌توان ملاحظه كرد و مجلۀ بهار به مدیریت اعتصام‌الملك كه عرضه‌گاه بعضی ترجمه‌های ادبی بوده است نیز از مجله‌های تأثیرگذار در عصر خود به شمار می‌آمده است. به هر تقدیر در سال‌های حوالی دورۀ مشروطه مجلاتی پای گرفته است كه آن‌ها و جریان‌های مطرح در آن‌ها در وهله ‌های بعدی به نوعی ادامه یافته و سیر تكاملی یافته است.

البته در دورۀ دوم مشروطه – یعنی پس از فتح تهران به دست مجاهدان و خلع محمدعلی شاه مجلات ادبی دیگری نیز در داخل و خارج از ایران نشر یافت كه بحث در باب آن‌ها مجالی دیگر می‌خواهد.

 

دوره مشروطه را می توان رنسانس ادبیات ایران دانست. حال مطبوعات تا چه اندازه بر رونق فضای ادبی آن زمان موثر بودند.

مطبوعات از زمان پیدایش خود – یكی از عوامل تأثیرگذار در پرورش ادیبان به شمار می‌آید. شاید بتوان تأثیر مطبوعات را در چند زمینه دانست: یكی عرضۀ تحقیق‌ها و ترجمه‌ها و دیدگاه‌های ادبی دیگران. دوم نشان دادن روش كار، سوم شیوۀ نگارش مقالات عملی و ادبی. بی‌شك مجلاتی كه در دورۀ مشروطه و سال‌های نزدیك به آن و پس از آن در ایران و خارج از ایران چاپ می‌شده و به دست دوستداران آن‌ها می‌رسیده می‌توانسته دست كم در زمینه‌هایی كه مذكور افتاد یا در زمینه‌هایی مشابه این‌ها، در پرورش ذهن و ذوق دیگران مؤثر باشد و نیروی درك و نقد را در آنان تقویت كند. از باب مثال مقالاتی كه سید حسن تقی‌زاده با امضای محصل در مجلۀ «كاوه» نوشته از نظر دقت و مراجعه به منابع متعدد در عصر خود قابل توجه بوده و می‌توانسته است در شیوۀ مطالعه و كار علاقه‌مندان جوان مؤثر باشد.

بی‌شك مجله‌هایی مثل یادگار، آینده، مهر، یغما، سخن و امثال این‌ها كه چاپ كنندۀ مقالات برجسته‌ترین محققان ادبی و تاریخی روزگار خود بوده‌اند در پرورش ادیبان و پژوهشگران جوان عصر تأثیر داشته‌اند هم از جهت انتقال اطلاعات علمی به نسل جوان و هم از نظر معرفی پژوهشگران جوان و چاپ نوشته‌های آنان.

 

در یک نگاه تطبیقی در عصر مشروطه مطبوعات آزادی اندکی برای تغییر وضعیت موجود یافتند. پس از سقوط مشروطه آیا می توان فضای فکری تاریخی را در مطبوعات یافت؟

از روی كار آمدن رضا شاه به دلیل آزادی نسبی كه در جامعه حاكم بوده مجلات نیز در عرضۀ دیدگاه‌های نویسندگان آزادتر بودند. با قدرت گرفتن رضاشاه این آزادی در عرصۀ سیاست و اجتماعی محدود شد و پژوهشگران – حتی آنان كه در جریان انقلاب مشروطه در حوزۀ مسائل سیاسی و اجتماعی فعالیت می‌كردند و می‌نوشتند در دوران رضاشاه بیشتر به تحقیقات ادبی و تاریخی روی آوردند.

رضاشاه به گذشتۀ ایران و از جمله ایران باستان علاقه‌مند بود و ملی گرایی یكی از شاخه‌های مهم روشنفكری بود كه بنا بر مقتضیات اجتماعی و سیاسی در اواخر عصر قاجار شكل گرفته بود و برخلاف دیدگاه بعضی، تنها محصول سیاست رضاشاه نبود به همین علت تحقیق در زمینۀ مسائل تاریخی و ادبی گذشته در این عصر رونق گرفت و گروهی از مطبوعات ایران تا چند دهه بعد متاثر از این سیاست بود.

اصولاً در دوران‌هایی كه آزادی‌های سیاسی بیشتر می‌شده – مانند سال‌های 1320 تا 1332 بسیاری از مطبوعات نیز رنگ سیاسی می‌گرفتند و در دورانهایی كه این آزادی‌ها محدود می‌شد مانند سال‌های پس از كودتای 1332 تحقیقات ادبی و تاریخی بیشتر می‌شده و طبیعتاً مجلات ادبی نیز به پیروی از سیاست زمان ملزوم بوده‌اند. اظهار نظر در باب اینگونه مسائل البته نیازمند تحقیق است.

 

آیا آسیبی متوجه مطبوعات این عصر بوده است؟

مهمترین آسیبی كه متوجه نشریات بوده – درست همانند سایر زمینه‌ها – افراط و تفریط است. افراط و تفریط نشان بیماری اجتماعی است. اجتماع سالم معتدل است. افراط و تفریط‌ها ناشی از نوع سیاست‌های حكومت‌هایی است كه به جای اندیشیدن به پیشرفت اجتماعی به فكر رواج سیاست‌های انحصارطلبانۀ خود هستند.

اگر قرار باشد دربارۀ تبعات این مسائل گفتگو كنم بحث طولانی می‌شود زیرا این افراط و تفریط‌ها در مجلات نیز به گونه‌ای بازتاب می‌یافته است.

 

عملکرد مجلات ادبی را در این دوران چگونه ارزیابی می کنید. از میان مجلات ادبی آن دوران کدام مجله در جذب مخاطب و محتوا موفق تر عمل کرده است؟

برتر دانستن یك نشریه از دیگر نشریه‌ها كاری است دشوار و تا حدودی حاكی از نوعی نگرش یك جانبه است. می‌توان – به صورتی نسبی – از نشریه‌های بهتر و موثرتر در زمینه‌های گوناگون سخن گفت. در مجموع می‌توان از مجله‌هایی چون یادگار، مهر، یغما، سخن، راهنمای كتاب و فرهنگ ایران زمین و مجله‌های دانشكده‌های ادبیات چون تهران و مشهد و تبریز نام برد البته نام بردن از این مجلات با این معنی نیست كه مجله‌های دیگری هم سطح و هم شأن این‌ها وجود نداشته است.

 

این نشریات در نشریات دوران های پس از خود چه تأثیراتی داشتند؟

نشریات مهمی از حدود سال 1330 تا 1357 منتشر می‌شد. نشریاتی كه از لونی دیگر بود و تا حدودی مسائل به رنگی دیگر در آن‌ها بازتاب می‌یافت مجلاتی بود از نوع نگین و فردوسی. البته نشریات دانشگاهها را نیز نباید فراموش كرد مانند مجلۀ دانشكدۀ ادبیات دانشگاه تهران و مشهد و تبریز و امثال این‌ها.

 

با انقلاب ایران در سال 57 بسیاری از این مجلات به محاق رفتند چه بود؟

اینكه چرا بعضی از این مجلات پس از سال 1357 منتشر نشد یا دچار وقفه گردید برمی‌گردد به مسائل اجتماعی و سیاسی و گاهی به مسائل شخصی مدیران آن‌ها.

در سال‌های اول انقلاب، به سبب غلبۀ شور انقلابی و حوادث خارجی كه پیش می‌آمد و دیدگاه‌های خاصی كه وجود داشت امكان ادامه كار برای بعضی از این نشریات نبود. مجلاتی مانند یغما و سخن و نگین و فردوس و امثال این‌ها بنا به دلایل سیاسی و فكری و مالی امكان انتشار نباشند. مجلات دانشگاهی نیز به سبب تعطیلی دانشگاه‌ها دچار وقفه و تأخیر شدند.

ایرج افشار كه سابقۀ مطبوعاتی بیشتری داشت و از بعضی امكانات موقوفات دكتر افشار – مانند جایگاه دفتر مجله می‌توانست استفاده كند، امتیاز دورۀ جدید مجلۀ آینده را گرفت و توانست آن را به همان شكل و شمایل و شیوۀ مجلۀ راهنمای كتاب چند سال منتشر كند. این نكته كه بدان اشارت رفت البته تفصیلی دارد كه نیازمند جستجوی بیشتری است.

 

شما در آن دوران در مجله یغما فعالیت ها داشتید درباره آن دوران کمی برایمان بگویید و افت و خیزهایی که یغما طی کرد؟

حضور من در مجلۀ یغما بجز مدتی، مستمر نبوده است. خاطراتی كه از زمان حضور در مجلۀ یغما دارم بعضی مربوط به خود مرحوم یغمایی است.

شاید اكنون زمان باز گفتن آن نباشد. اما بیشتر آنچه را مربوط به مجله و مدیریت آن است در ارج نامه حبیب یغمای نوشته‌ام. تفصیل آن را در آنجا می‌توان دید. اما بعضی نكته‌های كلی این است كه: حبیب یغمایی مجلۀ یغما را در دفتری محقر و با كمترین امكانات اداره می‌كرد. او خود پیوسته در دفتر مجله حضور داشت و بر كارها نظارت می‌كرد و حتی اتفاق می‌افتاد كه شب‌ها نیز در همانجا می‌خوابید. با وجود این كارمند اصلی مجله كه معمولاً یك نفر بیشتر نبود – از جمع اول وقت تا پایان وقت كار اداری می‌ماند و معمولاً حدود ساعت چهار و پنج بعدازظهر دفتر مجله رسماً تعطیل می‌شد مگر آنكه برنامه‌ای خاص می‌بود یا حبیب یغمایی میهمانی ویژه می‌داشت. برای توزیع مجله در بعضی ادارات معمولاً حبیب یغمایی خود شخصاً حضور می‌یافت.

در بعضی ادوار كاغذ كاهی – كه مجله بر روی آن چاپ می‌شد از طریق مؤسسه فرانكلین برای مجله فراهم می‌شد. حق اشتراك مجله در مواردی به وسیلۀ كارمندان مجله وصول می‌شد. در دفتر مجله، دفتری وجود داشت كه نام و نشانی مشتركان مجله در آن ثبت بود و مجله پس از چاپ پاكت می‌شد و نام و نشانی مشتركان بر روی آن نوشته و به پست تحویل می‌شد. كه مواردی از آن را در ارج نامۀ حبیب یغمایی باز گفته‌ام – مجلۀ توقیف می‌شد و در نتیجه ورق یا اوراقی از مجله پس از چاپ حذف می‌شد.

مجلۀ یغما در آن روزگار جزء مجله‌های سنتی به شمار می‌آمد مرحوم یغمایی خود به شعر نو و ادبیات داستانی جدید چندان اعتقاد نداشت و در مواردی هم كه با آن‌ها موافق بود مجلۀ یغما را جایگاه عرضۀ آن‌ها نمی‌دانست و وجه تحقیقی مجله را بر وجوه دیگر ترجیح می‌داد به همین سبب در تمام شماره‌های مجله یغما بندرت می‌توان یافت كه نمونه‌هایی از شعر نیمایی یا داستانی كوتاه چاپ شده باشد و اگر موردی هم پیش می‌آمد كه از این اصل عدول می‌شد گروهی از خوانندگان یغما تلفنی یا با نامه اعتراض می‌كردند. حبیب یغمایی نیز مردی با ذوق و شوخ طبع بود. كسانی كه با او دوستی كرده یا در مجالس سخنرانی او حاضر بوده‌اند بدین نكته نیك آگاه‌اند. وی با كارمندان مجله نیز گاه گاه اینچنین بود اما بدخلقی‌های خاص خود را نیز داشت و رفتارش معمولاً قابل پیش‌بینی نبود. به همین سبب نزدیكان و اطرافیانش با او احتیاط می‌كردند.

در مجلۀ یغما شنبه شب‌ها گروهی از ادیبان و استادان با دعوت مرحوم یغمایی جمله می‌آمدند. معمولاً مرحوم‌ محیط طباطبایی و دكتر سید جعفر شهیدی و ایرج افشار و آقایان دكتر اسلامی ندوشن و دكتر مهدی محقق از این جمله بودند. مدتی می‌نشستند و گفتگوی علمی و ادبی می‌كردند.

بجز این دیگر استادان و ادیبان نیز برای ملاقات وی یا برای بعضی كارها به دفتر مجله می‌آمدند كه در هر صورت میان به اجمال یا تفصیل آنان مباحات ادبی در جریان بود. از جمله كسانی كه به یاد دارم به دیدار وی می‌آمدند عبارت‌اند از دكتر عبدالحسین زرین‌كوب، دكتر محمدامین ریاحی، دكتر حمیدی شیرازی، دكتر سادات ناصری، دكتر جعفر شعار، زنده یاد دكتر باستانی پاریزی، و از جمله كسانی كه تلفنی ارتباط داشتند كسانی بودند مانند استاد همایی و محمد تقی مصطفوی كاشانی و دكتر محسن یحیی یوسفی و امیری فیروزكوهی و پژمان بختیاری و ....

علاوه بر اینان مرحوم حبیب از كسانی بود كه طیفی وسیع از اهل علم و ادب را می‌شناخت و آنان نیز او را می‌شناختند و درستی و ارتباط آنان به آمد و رفت به دفتر مجلۀ یغما یا ارتباط تلفنی محدود نمی‌شد. از تورق كردن شماره‌های مجله‌های یغما و خواندنی خاطرات حبیب یغمایی تنها به بخشی از این آشنایی‌ها می‌توان پی برد. علاوه بر این، وی افراد را از نظر میزان سواد و اطلاعات و مهارت در كار به خوبی می‌شناخت. یكی از دوستان من كه در فرهنگستان ادب دستیار وی بود در تصمیم غزلیات سعدی، می‌گفت كه روزی در بیتی از سعدی به ابهامی برخورد كه رفع آن را می‌خواست از كسی بپرسد مرا گفت به نظر تو از كه بپرسم. گفتم از فلانی. نگاهش را به چشمانم دوخت و گفت او همانند خود توست! گفتم از شفیعی كدكنی. گفت: «گل گفتی».

استادی می‌گفت كه در یكی از كنگره‌های تحقیقات ایرانی كه به همت و سرپرستی مرحوم ایرج افشار برپا می‌شد، فرزند یكی از استادان در باب موضوعی سخن می‌گفت. چون بخشی از سخن ایراد شد مرحم حبیب یغمایی خطاب به سخن‌ران گفت: كافی‌ است!

بقیۀ مطلب را ارجاع می‌دهیم به مقدمۀ پدر بزرگوارتان بر فلان كتاب. وقتی كس دیگری در همان جلسه سخنرانی خود را به پایان رسانید گفت: این یكی تازه بود و قابل استفاده.

حبیب یغمایی براساس تجربه و شناختی كه داشت می‌دانست كه چه بكند تا كمتر دچار سانسور شود. از جمله به مناسبت برگزاری جشن‌های در هزار و پانصد ساله در سر مقالۀ مجلۀ یغما پس از ستایش از این مراسم در پایان نوشت اگر دولت می‌خواهد شیوۀ زندگی عهد كورش را به مهمانان خارجی نشان بدهد آنان را به خور بیابانك ببرد!

این جملۀ طنز‌آمیز با آن ستایش نخستین تناقضی شگفت داشت كه بر هیچ ظریف طبعی پوشش نیست.

روزی حبیب یغمایی همراه با برادرش اقبال یغمایی به مراسمی كه به آن دعوت شده بودند، رفتند. از قضا در آن مراسم محمد رضا پهلوی نیز حضور داشته است. هنگامی كه وی از صف مهمانان بازدید می‌كرده از حبیب یغمایی پرسیده بود كه برادرت هم مانند تو شاعر است؟ حبیب پاسخ داده بود. خیر. ایشان مثل من دیوانه نیست! این پاسخ نیز – با توجه به بعضی شعرها كه در اینجا چاپ می‌شد پاسخی معنی‌دار بود كه ظریف طبعان نیك آن را در می‌یابند.

 

در سالهای گذشته مجلاتی به متون کهن و بیان موضوعات ادبی روی آوردند. فضای این نشریات تا چه اندازه به نشریاتی چون سخن و یغما نزدیک است؟

توجه داشته باشیم كه مجله‌هایی چون یغما و سخن – كه جزو سرآمدن مجلات ادبی و تاریخی آن روزگار بود جایگاه عرضۀ مقالات تحقیقی استادان آن روزگار بود. در یغما كسانی مانند مجتبی مفیدی، استاد همایی، دكتر محمد معین، دكتر محمدجعفر محبوب، دكتر غلامحسین یوسفی، دكتر عبدالحسین زرین‌كوب، دكتر محمدعلی اسلامی ندوشن، ایرج افشار و امثال اینان مقالات خود را چاپ می‌كردند. مجلۀ یغما عرضه‌گاه نوآوری‌های ادبی و هنری بود – آنچنانكه مجلۀ سخن بود – اما از نظر عرضه كردن تحقیقات ادبی و تاریخی بر آن برتری نسبی داشت. بی‌شك یغما از جمله مجله‌های بود كه حلقۀ واسطۀ مجله‌های ادبی و تاریخی كهن‌تر – از نوع یادگار – با مجله‌هایی است كه پس از 1357 در ایران پای گرفته و منتشر شده است. مجله‌هایی سی سال گذشته از نظر موضوع مقاله‌هایی كه در آن‌ها چاپ می‌شد یكنواخت ‌تر و از نظر صورت مقاله‌ها منظم‌تر است و این موضوعی است محصول سیاست وزارت علوم و آموزش عالی و نیز گذشت زمان كه قاعدتاً مجلات و مقالات مندرج در آن‌ها از جهاتی سیر تكاملی پیموده است اما واقعیت آن است كه مجلات سه دهۀ گذشته – از نظر محتوای مقالات و پایگاه نویسندگان مجلات سه دهۀ گذشته – از نظر محتوای مقالات و پایگاه نویسندگان آن‌ها – با توجه به مقایسۀ زمانی – به پای بخشی از مقاله‌های تحقیقی چاپ شده در مجلاتی چون یغما نمی‌رسد.

میراث مکتوب

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: