پایگاه روشنفکران انقلابی

1397/11/10 ۱۰:۵۶

پایگاه روشنفکران انقلابی

درگذشت محمد همایون و ناصر میناچی، پایه‌گذاران حسینیه ارشاد در ۵ بهمن تلاقی و تصادف جالبی است. درگذشت همایون ۵ بهمن ۱۳۵۶ و میناچی ۱۳۹۲ بود و به همین سبب به فعالیت‌ها و تأثیرات حسینیه ارشاد بر فضای سیاسی دهه ۴۰ و ۵۰ پرداخته‌ایم.

 

نگاهی به فعالیت‌ها و تأثیرات حسینیه ارشاد بر فضای سیاسی دهه‌های ۴۰ و ۵۰

درگذشت محمد همایون و ناصر میناچی، پایه‌گذاران حسینیه ارشاد در ۵ بهمن تلاقی و تصادف جالبی است. درگذشت همایون ۵ بهمن ۱۳۵۶ و میناچی ۱۳۹۲ بود و به همین سبب به فعالیت‌ها و تأثیرات حسینیه ارشاد بر فضای سیاسی دهه ۴۰ و ۵۰ پرداخته‌ایم.

نسرین مختاری: فكر ایجاد موسسه‌ دینی غیررسمی كه به جای مساجد سنتی بتواند نسل جدید و مخاطبان تازه را به خود جذب كند اگر چه منحصر در حسینیه ارشاد نبود و كانون نشر حقایق اسلامی محمدتقی شریعتی در مشهد در این زمینه پیشگام بود، اما حسینیه ارشاد دامنه تاثیرگذاری و جریان‌سازی بیشتری داشت و توانست مخاطبان بیشتری پیدا كند و در روند تحولات منتهی به انقلاب اسلامی تاثیرگذار باشد. در همان روزهایی كه مهندس بازرگان و دیگر اعضای نهضت آزادی به اتهام فعالیت‌های سیاسی مخالف حكومت محاكمه می‌شدند و رژیم گمان می‌كرد با حبس آنان می‌تواند تیشه به ریشه افكارشان بزند، دوستان و شاگردان آنان در حال گشودن جبهه مبارزاتی دیگری، اما این‌بار از سنخ فرهنگی و عقیدتی بودند بنابراین تاسیس حسینیه ارشاد را می‌توان ادامه فعالیت نواندیشان مذهبی و در راستای بسط فكر و اندیشه احیاگران و نوگرایان دینی دانست، اما با وجود جریان‌سازی موثری كه از دل فعالیت‌های حسینیه بیرون آمد، اختلاف‌ها و تنش‌های درون آن باعث شد ثمره آن به درستی به بار ننشیند و با خارج شدن از مسیر اولیه میوه‌های نارس آن یا از بین رفتند یا تغییر ماهیت دادند.

 

خلاف ‏آمد منبر و واعظ

حسینیه ارشاد پیش از آنکه در تاریخ ۲۴ دی سال ۱۳۴۶ به شماره ۹۳۳ در اداره ثبت شرکت‌ها و دایره موسسات غیرانتفاعی توسط محمد همایون، عبدالحسین علی‌آبادی (دادستان کل کشور) و ناصر میناچی‌مقدم واقع در جاده قدیم شمیران (دکتر شریعتی فعلی)، ایستگاه چالهرز، به ثبت برسد، با برپا داشتن چادر در قطعه زمینی واقع در خیابان قبا در سال ۱۳۴۳ فعالیت‏های خود را آغاز کرده بود. طراحی داخلی حسینیه ارشاد و نامی که برای این مکان برگزیده شد، موید بازنمایی اهداف بنیانگذاران آن نیز هست، چنان که فضای داخلی حسینیه دارای محرابی بزرگ است اما برخلاف مراکز مذهبی رایج در آن دوره سالن آن به صورت یک آمفی تئاتر متشکل از یک سن بزرگ و تعداد بسیاری صندلی با ظرفیت ۱۰۰۰ نفر در طبقه اول و ۵۰۰ نفر در طبقه دوم ساخته شد و نام آن هم دال بر هدایت با صبغه دینی بوده است. محل احداث حسینیه در شمال تهران که سکونت‌گاه یا محل رفت و آمد طبقه متوسط شهری بود در جذب قشر دانشگاهی و تحصیل‏کرده بی‏تاثیر نبود. ناصر میناچی در كتاب «تاریخچه حسینیه ارشاد» درباره هدف از برپایی حسینیه ارشاد می‏گوید: «از همان ابتدای تشكیل و حركت حسینیه من و دوست و هم‌فكرم، مرحوم محمد همایون كه تا حدودی به مسایل مذهبی، مطالعات دینی و به‌ویژه جنبه‌های عرفانی دین آشنایی داشت، در این حركت جدید دینی و اسلامی همكاری داشتیم و به واقع مشوق ایشان من بودم، تا شاید برای نجات نسل جوان كه به دین‌گریزی خو گرفته بود و به مكاتب الحادی پناه می‌برد خدمتی صورت بگیرد و برای ایجاد یك حركت دینی در این نسل، تشكیلات مناسبی دایر شود كه اداره آن از حالت سنتی موجود آن زمان به شكل نو و منطبق با وضعیت روز تغییر یافته و برای اجرای تبلیغات واقعی اسلامی، آن هم به شكل سازمان یافته، فعالیت كند».

 

در ابتدای امر نخستین سخنرانان حسینیه، مرتضی مطهری، محمدتقی شریعتی، علامه محمدتقی جعفری و حجت‏الاسلام شاه‏چراغی بودند که هرکدام از آنان به نوعی تفاوت‏هایی با وعاظ و روحانیون سنتی زمان خود داشتند. به طور مثال منبر رفتن به نوعی معادل با متکلم وحده بودن واعظ بود اما گفته می‏شود در حسینیه ارشاد، با پایان یافتن سخنرانی‏های مطهری، زمانی به پرسش و پاسخ در باب موضوع سخنرانی می‏گذشت. این حسینیه در سال‏های بعد شخصیت‏های تاثیرگذار دیگری را هم به خود دید از جمله فخرالدین حجازی، مجتهد شبستری، ناصرالدین صاحب‌الزمانی، اسماعیل رضوانی، صدر بلاغی، عباس زریاب‌خویی، کاظم سامی، حبیب‌الله پیمان و علی شریعتی.

 

نقد توأمان ارشاد و شریعتی

حسینیه ارشاد و علی شریعتی هر کدام، تداعی‏کننده دیگری است. علی شریعتی پس از بازگشت از فرانسه در دانشگاه مشهد از سال ۱۳۴۵مشغول به تدریس شد. در سال ۱۳۴۷ مطهری از شریعتی برای سخنرانی در حسینیه دعوت و او در سوم آبان همان سال با سخنرانی‏ای با عنوان «نسل جدید مسلمان» همکاری خود را با حسینیه آغاز کرد. پیش از آن در شهریور ۱۳۴۷ که اولین نشریه حسینیه ارشاد با عنوان «محمد خاتم پیامبران» در دو جلد برای بزرگداشت آغاز پانزدهمین قرن هجرت منتشر شد، شریعتی نیز به درخواست مطهری دو مقاله «هجرت تا وفات» و «سیمای محمد» را برای آن نشریه فرستاد. این دو مقاله با اقبال بسیاری از سوی مطهری و دیگر همکاران و خوانندگان روبه‌رو شد و زمینه حضور مستمر شریعتی در حسینیه را فراهم آورد.

 

از اواخر سال ۱۳۴۷ و اوایل ۱۳۴۸ زمزمه‏های انتقاد و اعتراض از سوی محافل و اشخاص مذهبی نسبت به عملکرد حسینیه و سخنرانی‏هایی که در آن برگزار می‏شد اوج گرفت. این انتقادات منجر به اختلافات بسیاری میان مطهری از یک سو و میناچی و همایون از دیگر‌سو شد. البته علی رهنما در کتاب «مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد» می‏نویسد: «شریعتی زمانی وارد ارشاد شد كه این موسسه از مدتی قبل دستخوش آشفتگی شده بود و كمتر از سه ماه پس از اولین سخنرانی وی، كشاكش‌هایی كه هیچ ربطی به شریعتی نداشت، به اوج خود رسید». رهنما بیان می‌کند که در واقع اختلافات بر سر سخنرانی‏های حجازی به وجود آمد چرا که به باور روحانیون سنتی «سخنرانی‏هایش مخاطبان آنان را به خود جلب می‏کرد و از اعتبار و نفوذشان می‏کاست». با این حال از سال ۱۳۵۰ مطهری به انتقاد صریح از شریعتی بویژه دیدگاه‌های او درباره روحانیت پرداخت چرا که نقد برون‌دینی را پذیرا نبود و معتقد بود خود علما و روحانیون دینی باید در زمینه مباحث و مسائلی دینی نقد و پرسشگری داشته باشند. هرچند که مهدی هادوی در طی مصاحبه‏ای می‏گوید: «اصلاً اختلافی در کار نبود. بعد از شهادت آقای مطهری بعضی‌ها این قصه‌ها را مطرح کردند. شما گزارش‌های ساواک را هم که بخوانید خواهید فهمید که اینها با هم اختلافی نداشتند. چه اگر اختلافی بود ساواک از آن نهایت بهره‌برداری را می‌کرد ». اما زمانی که شریعتی به صورت آشکار آماج انتقادات قرار گرفت، مطهری خواهان برگزاری جلسه‏ای شد. پرویز خرسند در نقل بخشی از خاطرات خود می‏گوید: «میناچی داشت به مطهری می‌گفت که در هیأت مدیره این بحث مطرح بوده که شریعتی بماند یا مطهری؟ بعد هم ادامه داد که چون همه جوان‌ها برای شریعتی به حسینیه می‌آیند، در هیأت مدیره بحث زیادی پیش آمد. میناچی رویش نمی‌شد بگوید ولی مطهری پرسید بالاخره چه شد؟ میناچی هم گفت معذرت می‌خواهم ولی تصمیم گرفتند که شریعتی بیاید چون در غیر این صورت جوان‌ها می‌روند» و وقتی شنیده‏هایش را برای شریعتی بازگو کرد: «علی عصبانی و برافروخته شد و گفت سخنرانی من چه ارتباطی به سخنرانی مطهری دارد؟ مگر می‌شود که بگوییم مثلاً در این مدرسه معلم فیزیک کافی است و دیگر نیازی به معلم شیمی نداریم؟ ما دو درس جداگانه می‌گوییم». به هر روی جلسه‌ای متشکل از مطهری، همایون و میناچی برگزار شد و در آن جلسه مطهری خواهان لحاظ کردن معیارها و ضوابط جدیدی برای سخنرانان شد. در این تبصره‌ها عدم تجاهر به فسق و پایبندی به تقوا و پرهیز از گناهان کبیره گنجانده شده بود که پس از پیشنهادات مطهری، محمد همایون می‏گوید: «پس لطف کنید یک تبصره هم بگذارید که سخنران کچل هم نباید باشد»[اشاره به شریعتی]. در نهایت با مخالفت میناچی و همایون مبنی بر حذف شریعتی به عنوان یکی از سخنرانان حسینیه، مطهری استعفای خود را به هیات امنا تقدیم می‌کند. میناچی در ارتباط با اهمیت حضور شریعتی می‏گوید: «حسینیه‌ای که در طول چندین سال فعالیتش فقط توانسته بود ۲ جلد کتاب محمد خاتم پیامبران بیرون دهد و جلد دوم با عدم استقبال مردم مواجه شده بود و اگر جلد اول به چاپ‏های بعدی رسید به خاطر دو مقاله شریعتی بود، چگونه با حذف شریعتی حسینیه می‌تواند به کار خود و رسیدن به سطح عالی ادامه دهد؟»

 

در پی استعفای مطهری و خروج دیگر همفکران او از حسینیه و گفته‏های مطهری درباره شریعتی مبنی بر ضربه‌ی جبران‌ناپذیر او به هماهنگی روحانیت و طبقات تحصیل‌کرده، خطرناکتر تلقی کردنش نسبت به کمونیست‏ها و ...، از فروردین ۱۳۵۰ حسینیه ارشاد عملا تبدیل به پایگاهی برای ترویج و بیان اندیشه و افکار شریعتی شد.

 

سربداران

از سال ۱۳۵۰ حسینیه ارشاد فعالیت‏های خود را در حوزه‏های دیگر گسترش داد و کلاس‏هایی در زمینه‌های اشراق‌شناسی، جامعه‌شناسی، قرآن و نهج‌البلاغه برگزار کرد. همسو با این برنامه‏های تازه زمینه برای فعالیت‏های هنری نیز فراهم شد. برپایی چند نمایشگاه عکس و نمایشگاه کتاب کودک و همچنین اجرای چند نمایش از جمله «ابوذر»، «هیات متوسلین به سایر شهدا»، «چون با ادب و تمیز باشی، نزد همه کس عزیز باشی» و «سربداران» به کارگردانی محمدعلی نجفی که آخرین آنها منجر به تعطیلی حسینیه ارشاد تا انقلاب ۵۷ شد. طرح مسائل دینی در قالب و بیان فرمی هنری همچون تئاتر با مخاطبی که متاثر از اندیشه‏های نو بود، به مذاق روحانیون سنتی خوش نمی‏آمد. مخالفت با مضمون این نمایش مزید بر علت بود چرا که سخنان شریعتی نیز که به نواندیشی دینی تعبیر می‏شود سرشار از هم‏پیوندی مفاهیم دینی و مفاهیم نوین علومی چون جامعه‏شناسی بود. سخنانی که در آن از نسبت دین با تعهد اجتماعی و امثالهم پر بود با «انگِ» «بدعت‏آمیز» بودن مواجه شد.

سرانجام حسینیه ارشاد در روز جمعه ۲۶ آبان ۵۱ بسته شد. بنا به گزارش ساواک روز بعد، حدود ۳۰۰ نفر که به حسینیه مراجعه کرده بودند، توسط ماموران از حضور آنان در آن مکان ممانعت شد و لذا مراجعین دست به تظاهرات زدند و عده‌ای دستگیر شدند. در پی بستن حسینیه، شریعتی هم به مدت یک‏سال و نیم به زندان افکنده شد و پس از آزادی ممنوع‌القلم بود و اجازه فعالیت نداشت.

 

منابع:

ناصر میناچی، تاریخچه حسینیه ارشاد، نشر حسینیه ارشاد، ۱۳۸۴

علی رهنما، مسلمانی در جستجوی ناکجا‌آباد، ترجمه کیومرث قرقلو، گام نو، ۱۳۸۳

رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۰

مصاحبه پرویز خرسند با مهدی قدیمی با عنوان «مطهری می‌گفت شریعتی عوام‌فریبی می‌کند»

مصاحبه مهدی هادوی با مسعود رفیعی طالقانی با عنوان «عامل جدایی مطهری از حسینیه وعاظ سنتی بودند»

 

محمدهمایون؛ خیّر نواندیش

محمد همایون با سرمایه‏گذاری برای ساخت حسینیه ارشاد در مقام یکی از اعضای هیات امنا و بنیانگذاران آن جای گرفت. او پیش از این از جمله خیرین مهم روستای مادری‏اش، برگجهان بود. از مهم‌ترین و اثرگذار‌ترین خدمات او به این روستا ساخت نخستین جاده دسترسی روستا بود که در فاصله سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۸ احداث شد و همچنین ساخت نخستین و تنها مدرسه روستا، که درسال ۱۳۳۳ به بهره‏برداری رسید.

برادر بزرگتر همایون، احمدخان یکی از اعضای گروهی متشکل از نظامیان و غیرنظامیان با هدف براندازی رضاشاه بود که در ارتباط با این طرح دستگیر و به ۱۵ سال زندان محکوم شد. شاید بتوان گفت چنین پیشینه‏ای در خانواده همایون، در همراهی محمد همایون با دیگر موسسان حسینیه ارشاد برای اهداف مورد نظرشان بی‏تاثیر نبود. همایون در جریان اختلافات مطهری و میناچی در دوره فعالیت حسینیه ارشاد، از سوی هاشمی‏رفسنجانی که واسطه مطهری برای ارائه پیشنهاداتش بود، در جهت ماندن و رفتن مطهری و شریعتی، طرف مشورت قرار گرفت اما در نهایت امیدی بر ادامه همکاری مطهری نماند.

محمد همایون قبل از پیروزی انقلاب وفات کرد و در مسجد فیروزآبادی شهرری و در نزدیکی مزار جلال آل‌احمد به خاک سپرده شد. شریعتی درسال ۱۳۵۶ به مناسبت درگذشت محمد همایون آورده است: «بار‌ها با خود می‌گفته‌ام آیا این مرد می‌داند که در عصر ما برای دوباره تابیدن نور اسلام و برافروختن آتش علی در مغز و دل این نسل چه کرده است؟ خدا و خلق گواه‏اند که تو در هر گامی که عصر ما در این راه برمی‏گیرد و هر قطره خونی که در این آستان به زمین می‌ریزد و در هر شعله ایمانی که در آتشگاه سینه جوانی زبانه می‌کشد، سهیمی».

 

ناصر میناچی؛ از حسینیه ارشاد تا دولت موقت

ناصر میناچی دیگر شخص بنیان‌گذار حسینیه ارشاد و عضو هیات امنای آن بود که تا پایان عمر مدیریت حسینیه را برعهده داشت. میناچی که وکیل و حقوقدان بود در همان اوایل انقلاب به همراه چند تن دیگر از حقوقدانان از جمله لاهیجی و کاتوزیان، به درخواست امام خمینی به تهیه پیش‏نویس اولیه قانون‏اساسی همت گماشتند هر چند به دنبال اتفاقاتی، آن پیش‌نویس مورد توجه و استفاده قرار نگرفت. میناچی با تشکیل دولت موقت بازرگان سمت وزارت تبلیغات و جهانگردی را عهده‏دار شد.

پس از اشغال سفارت آمریکا، توسط دانشجویان موسوم به خط امام، به ارتباط غیرمتعارف با آمریکا متهم و یک روز پس از آن در منزل خود بازداشت شد.

این اقدام انتقاد اعضای شورای انقلاب را در پی داشت. میناچی پس از ۲۴ ساعت آزاد شد. میناچی در زمان وزارت خود با انتقادات زیادی که به عملکرد وزارتخانه‏اش منتسب می‏شد، مواجه شد و با اوج گرفتن انتقادات علیه دولت بازرگان و استعفای دولت، او نیز از سمت خود کناره گرفت.

ناصر میناچی در ۵ بهمن ۱۳۹۲چشم از جهان بربست. به‌رغم وصیت او که خواهان به خاک سپرده شدن در حسینیه ارشاد بود و اجازه آن هشت سال پیشتر در زمان شهرداری احمدی‏نژاد صادر شد اما در روز مراسم از سوی ماموران امنیتی ممانعت بسیاری برای خاکسپاری در این مکان صورت گرفت و سرانجام با اقامه نماز میت بر پیکرش توسط احمد منتظری در آرامستان علی‏ بن‏ جعفر در قم به خاک سپرده شد.

منبع: سازندگی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: