جنس در اسمها‌ي فارسي باستان / مهرنوش عسگری

1397/9/26 ۱۲:۲۸

جنس در اسمها‌ي فارسي باستان / مهرنوش عسگری

زبان فارسی باستان چون دیگر زبان‌‌های هند و ایرانی دارای ویژگی صرفی است. این ویژگی در مورد اسم‌ها بسته به جنس آنها در حالت های مختلف صرفی (چون فاعلی، مفعولی، ندایی و ...) شکل می‌گيرد. مقالۀ زیر که ترجمه و تلخیص یکی از مقاله‌های رودیگر اشمیت، یکی از بزرگترین متخصصان فارسی باستان معاصر است، می‌کوشد، نقدی بر آثاری بیاندازد که به راحتی جنس اسم‌های فارسی باستان را سرخود تعیین کرده‌اند.

 

زبان فارسی باستان چون دیگر زبان‌‌های هند و ایرانی دارای ویژگی صرفی است. این ویژگی در مورد اسم‌ها بسته به جنس آنها در حالت های مختلف صرفی (چون فاعلی، مفعولی، ندایی و ...) شکل می‌گيرد. مقالۀ زیر که ترجمه و تلخیص یکی از مقاله‌های رودیگر اشمیت، یکی از بزرگترین متخصصان فارسی باستان معاصر است، می‌کوشد، نقدی بر آثاری بیاندازد که به راحتی جنس اسم‌های فارسی باستان را سرخود تعیین کرده‌اند. از جملۀ آنها کتابی است از کنت (Kent, 1953, Old Persian Grammer) که ترجمۀ فارسی آن از سعید عریان نیز موجود است. رودیگر اشمیت، یکی از زبانشناسان و متخصصانی است که با تسلط بر زبان‌های کهن ایلامی، اکدی، یونانی باستان، لاتین، سنسکریت ، اوستایی و فارسی باستان، بیش از 40 سال پژوهش‌های خود را بر فارسی باستان متمرکز کرده است و کتیبه‌های فارسی باستان را از نو مورد برررسی و پژوهش موشکافانه ای قرار داده است و نتیجۀ آن پیکرۀ جدیدی از کتیبه‌های فارسی باستان شده است. او بیش از صدها مقاله در زمینۀ فارسی باستان دارد و تمامی مطالعات پیش از خود را مورد نقد و بررسی قرار داده است. سوای این، کتابهای زیادی در زمینۀ آثار جنبی فارسی باستان با توجه به آثار مورخان یونانی به چاپ رسانده است. متاسفانه در ایران آنقدر که اثر کنت شهرت دارد و در دانشگاه‌های ما مورد استفادۀ دانشجویان و استادان قرار می‌گیرد، کمتر به آثار اشمیت توجه می‌شود.

 

Rüdriger Schmitt, “Das grammatische Geschlecht der Substantive des Altpersischen”, 1986, im Studia Grammatica Iranica Festschrift für Helmut Humbach, SS.311-326.

 

رودیگر اشمیت، «جنس دستوری اسمهای فارسی باستان»، 1968 در پژوهشهای دستوری ایرانی جشن نامۀ هلموت هومباخ، ص 311-326.

ترجمه و تلخيص: بهار مختاريان

 

بخش 1: جنس دستوري (genus) يك اسم در زبان‌هاي هند و اروپايي كهن و حتي نو از لحاظ قوانين ستاکی مورد بحث و بررسي قرار نگرفته است. اين بررسي تنها در برخي صورت‌هاي صرفي مستقيم از یک ستاک خاص ممکن است، مثلاً حالت مفرد فاعلي كه به صورت *-o-m هند و اروپايي برمي‌گردد، اسم خنثي است، و يا بنا بر برخي داده‌ها براي اسامي مونث دست دوم قابل توضيح است، مثلاً áśva- در ودا = اوستايي aspā- = لاتين epua «ماديان».

در غير اين صورت ويژگي جنسي يك اسم قاموسي تنها از طريق صفت يا ضمير صرف شدة همراه آن ممكن می‌شود و بر اين اساس مي‌توان تعيين كرد يك اسم مذكر، يا مونث يا خنثي است. در اينجا بايد ذكر كنم كه البته اين مسئله در مورد همة ضماير و صفات هم مصداق ندارد، زيرا فرضاً ضماير فاعلي، جنسي را روشن نمي‌كنند.

همچنین مسئلة جنس دستوري موضوع محتوايي واژگان است كه به مدلول آن برمي‌گردد. پس براي اسامي با هر معنايي، جنس طبيعي آن قابل اجراست، يعني براي ناميدن جانداران مونث يا مذكر، جنس دستوري از قبل قابل تصور است.

بخش 2: حال اگر كسي محدوديت‌هاي مختلف براي مشخص ساختن جنس دستوري را در نظر بگيرد، آنوقت از اينكه همة فرهنگ‌ها به راحتي براي هر واژه جنس آن‌را نيز مي‌آورند، شگفت‌زده خواهد شد. براي اينكه در عمل ببينيم كه اين داده‌ها تا چه حد بر اساس قياس و ريشه‌شناسي منطبق‌اند، شواهد بسيار کارا هستند. ما در اينجا در مورد زبان فارسي باستان چنين قصدي را داريم. در مورد دستور زبان فارسي باستان، تنها از ميله-بنونيست عبارتي در بارة جنس اسامي داریم. اما كتاب كنت به چنين موضوعي نپرداخته است، با اينحال در واژه ‌نامة خود براي هر اسمي جنسيت آنرا نيز به راحتی مشخص ساخته است.ً بدون بررسي دقیق در جنس این اسم‌ها، تعيين جنس اسم‌هايي چون āvahana- «جاي»، θarmi- «چوب سوزني» خطاست.

بخش 3: در مواردي تعيين جنسيت از متن ممكن است، براي مثال بهترين نمونه براي آن مورد dahyu- «سرزمين» است كه از روي صفات، مسندات، ضماير اشاره، موصولات و تصريفات قابل بررسي است كه بر اين اساس مي ‌توان جنس مونث آنرا تعيين كرد.

بخش 4: بر اين اساس مي‌توان گروه‌هاي مختلف را بر اساس زير طبقه‌ بندي كرد:

1: 4 نام افراد (اسم خاص) را مي توان بر اساس جنسيت آنها تعيين كرد، و به هيچ وابستة ثانوي، چون موصولات نيازي نيست. مثلِ Gaumāta haya maguš (گئوماتای مغ) که جنس مذکر او معلوم است.

2: 4 همين موضوع در مورد نام نادر ايزدان نيز صادق است. مثلاً Anāhitā-، گرچه اين نام در كتيبه‌ هاي متاخر استثناّ با صرف فاعلي اشتباهي با °ta نوشته شده، مونث است.

3: 4 بيش از 30 مورد نشانه‌ هاي شخصي، چون انساب و عناوين و مشاغل، كه يا از طريق محتواي معنايي آنان قابل تشخیص است، مثل apaniyāka- «نيا» و يا napāt- «نوه»، niyāka- «پدربزرگ»، pitar- «پدر»، puça- «پسر»، brātar- «برادر» و يا از ارتباط بافتي با شخص مشخصي، چون anušiya- «ياريگر»، aŗštika- «سپرگير»، uv- aŗštika - «سپرگير خوب»، aŗštibara- «سپردار»، asabāra- «سوار»، uv-asabāra- «سوارخوب»، xšaçapāvan- «شهربان»، (ص. 314) xšāyaθiya- «شاه»، jantar- «زدار، كشنده»، θanuvaiya- «كمان‌گير»، uv-θanuvaniya- «كمان‌گير خوب»، dauštar- «دوست»، pasti- «پياد‌ه نظام»، framātar- «فرمانده»، bandaka- «بنده»، vaçabara- «جامه‌دار»، zūrakara- «بدكار»، u-šhamaranakara- «نبردة خوب»، كه از اين طريق جنسيت و در پي آن جنس دستوري مشخص مي‌شود. تاكنون تعدادي از اسامي مذكر از این طریق روشن شده اند: چون anušiya- «ياريگر»، (به صورت مسند براي ضمير موصولي tayai-šaiy در NP)، knuvaka- «سنگ‌تراش»، xašāyaθiya- «شاه»، daraniyakara- «زرگر»، baga-«بغ»، magu- «مغ»، martiya- «مرد».

برخلاف موارد ياد شده تعيين جنس مذكر براي daiva- «ديو» (تنها در حالت جمع مذكر daivā آمده) و marikā «مرد جوان، ميره» (تنها در حالت ندايي مفرد marīkā) فقط از طريق فارسي باستان ممكن نيست.

بخش 4: 4 گروهي ديگر از نام‌ها نام اقوام و مليت‌هاست كه بنا بر كتيبه‌ها يا با ضمير اشارۀ iyam و يا در حالت فاعلي مفرد مختوم به a از لحاظ صوري مذكر تشخيص داده شده‌اند. اما در بين آنان برخي از نمونه‌ها با اشخاص مرتبط هستند، مانند Asagartiya-، Pātišuvari-، Mārgava-، و برخي از طريق ضمير تعيين مي‌شوند مانند Ūvjiya- از طريق ضمير اشارة avaiy و Murdrāya- با ضمير avaiy، يا Yauna- با ضمير avaiy، Saka- با ضمير موصولي tayaiy و Spardiya- با ضمير اشارة avaiy.

بخش 5: مشكل اصلي تعيين جنس اسامي بيشتر در مورد نام‌هاي جغرافيايي است، كه از ميان آنها Bābiru- «بابل» مذكر (با مسند hamiçiyam در حالت فاعلي مفرد در DB I 80 = داریوش بیستون/یکم) جنسيت آن از لحاظ نحوي تعيين شده است. اسامي دیگری كه ظاهراً از طريق صرف هاي موجود مي‌توان جنس آنرا تعيين كرد، اسم Pārsa- است كه با مونث و خنثي نيامده و مي‌توان آنرا مذكر دانست؛ همچنين Marguš است.

بخش 1: 5) در مورد بسياري ديگر از اسامي، تعيين جنسيت آنها همچنان مشكوك باقي مي‌ماند. مخصوصاً در مورد a-ستاك‌ها با حالت فاعلي مختوم به a كه نمي‌توان آنها را اسم خنثي دانست، چون: Autiyāra،Arabāya, Armina, Asagarta, Ū(v)ja, Uvādaicaya, Katpatuka, Kampanda, Gandāra, Gandutava, Tigra, Dubāla, Nisāya, Pŗga, Parθava, Pirāva, Maka, Māda, Mudrāya, Yauna, Lab(a)nāna, Vkāna, Saka, Sug(u)da, Skurda, Sparda, Zāzāna, Zūzahya, Zranka, Haraiva.

تعيين جنس مونث براي اين اين اسامي بنا به قاعدة اسامي مونث oستاك يوناني-لاتيني ممكن نيست و از همين رو تاكنون استدلالي ناممكن دانسته شده. از آنجا كه در ايراني باستان شاهدي براي مونث aستاك نيست، باز نمي‌توان زبان ايراني را با زبان هند و آريايي يكي دانست و با قطعيت مذكرها را مختوم به a- و مونث‌ها را مختوم به ā- دانست. فعلاً اين مسئله را نمي‌توان قطعي انگاشت كه آیا اين ويژگي زبان‌هاي هند و ايراني است و يا خاص زبان هند و آريايي است.

بخش 2: 5) بر همين قياس اسامي ā ستاك نيز بر همين سياق‌اند. اسم‌هایی مانند Aθurā-، Arbairā، Izalā-، Uyamā- ، aŗšādā-، Kuganakā-، Tāravā-، Tigrā، çūšā-، Paišiyāuvādā-، Patigrabanā-، Yadā، Yutiyā-، Raxā-، Ragā- جنسشان روشن نیست.

 

بخش 3: 5) همچنين آن دسته اسم‌هایی كه به جهت مختوم شدن حالت فاعلي آنها به š، خنثاي i يا u ستاك نيستند، چون: Abirāduš, Arakadriš, Kāpišakāniš, Kunduruš, Θataguš-, Mā[ru]š, Viš[pa]uz[ā]tiš, Sika[y]uvatiš-, Hinduš- .

3.1. 5 )چنين جنبة چند پهلويي براي نام Uvārazmiš (خوارزم) نيز مطرح است كه بنا به گونة Uvārazmīy (با /-ī-/ بنا به صورت صرفي نمونة devī- كه مايرهوفر دربارة آن مقاله دارد. ر. ك zu iranische Reflexen des vŗkī-Typus, 1980 ) تغيير شكلي است از اسم –ī- ستاك Uvārazmī- كه در اصل مونث انگاشته مي‌شود. درمورد نام Bāxtriš (بلخ) و Harauvatiš (هرات) نيز جريان به همین منوال است چراكه صورت اوستايي آنها يعني Bāxδī- و Haraxvaitī- (= Sárasvatī-) بايد مورد قبول باشد (ر. ك . Schmitt, 1984, Zur Ermittlung von Dialekten in Altiranische Zeit).

بخش 4. 5) برعكس موارد فوق جنس دستوري واژة Ufrāstu- (پانوشت 14. كه بنا بر كنت مذكر است (ص. 176) و بنا بر شپيگل (FR. Spiegel, Vergleichende Grammatik der alteriranischen Sprachen, Leipzig, 1882, 399) مونث دانسته شده، نامشخص مي ‌ماند چراكه تنها در DBI 92 (داریوش بیستون/ یکم) در حالت بايي مفرد آمده است. همچنين نام Kŗmāna- كه در حالت ازي مفرد در كتيبة DSf 35 (داریوش سوئز/ ف) آمده است و بر اين اساس نشان از aستاك دارد و نيز نام Kūša- در حالت ازي مفرد و نيز Hagmatāna- در DB II 76, 77 در حالت دري مفرد به همين گونه ‌اند.

بخش 5. 5) با توجه به توضيحاتي كه در بخش‌هاي پيشين داده شد، مي‌توان نتيجه گرفت كه صورت ستاك به تنهايي براي تعيين جنس دستوري كافي نيست. حاصل این بحث این است كه علاوه بر آنكه جنس دستوري بر پاية جنسيت شكل مي‌گيرد، دستة سومي از واژگان نيز وجود دارند كه جنس دستوري آنها بر اساس Appellativ (اسامي عام) و به ويژه بنابر تنظيم اين گروه قابل تعيين است.

بخش 6) در حوزة اسم‌های عام كه در آنها هيچ نشانة فردي وجود ندارد، همانند اسم‌های جغرافيايي می توان با توجه به شواهد نحوي بيشتر در مورد آنها به شرح زير دست یافت:

1. 6) آن دسته اسم‌هایی كه از طريق صفات و ضماير از لحاظ نحوي جنس آنها مشخص شده است: مثل apadāna- مذكر «قصر، آپادانا»؛ āranjana- خنثي «رنگ»، aruvasta- خنثي«پركار»، asman- مذكر «آسمان»، ustačanā-/°tašanā- مونث «پله»، kāra- «سپاه»، kāsaka- مذكر «سنگ نيمه‌قيمتي، كريستال»، xšaça- خنثي «شاهي»، taumā- مونث «تخمه، جنس»، tačara- مذكر «قصر، تچر»، θard- مونث «سال»، θarmi- مذكر «چوب درخت سوزني»، θikā- مونث «ريگ»، daivadāna- مذكر «ديوخانه، بت‌خانه»، dāta- خنثي «داد، آيين»، dahyu- مونث «سرزمين»، didā- مونث «برج»، (ص. 318) duvarθi- مذكر«تالارستون‌دار»، drayah- خنثي «دريا»، patikara- مذكر «پيكر»، paθi- مونث «راه»، pīru- مذكر «عاج»، framānā- مونث «فرمان»، būmĭ- مونث «بوم»، mayŭxa- مذكر «سرستون، قبه»، yauviyā- مونث «كانال، راه‌آب»، raučah- خنثي «روز»، rautah- خنثي «رود»، viθ- مونث «خانه، ايوان»، sinkabru- مذكر «سنگ »، stāna- خنثي «جاي»، stūnā- مونث «ستون»، šiyāti- مونث «شادي، خوشي»، hadiš- خنثي «نشستگاه، كاخ»، hadugā- مونث «شهادت، حکم»،

بخش 1. 1. 6) تعيين جنس اسمهای زير نوسان دارد: ŭnară- «ورزيدگي، هنرمندي»، كه در DNb 46 (داریوش نقش رستم/ب) با ضمير موصولي tayā مذكر است و در DNb 48 با ضمير اشارة imaibiš خنثي است و در XPl 53f. (خشیارشا پرسپولیس/ل) با ضمير اشارة مونث به صورت imābiš unarābiš بر āستاك، يعني مونث اشاره دارد (. نيز نك Schmitt, 1969 in Kratylos). همين ويژگي را در وام ‌واژة dipi- خنثي «خط» در DB IV 89 و مونث «كتيبه» در DB IV 70f. مي‌بينيم.

بخش 2. 6) از طريق صورتهاي صرفي مشخص نيز مي ‌توان جنس دستوري برخي از اسم‌ها را تعيين كرد. مثل : āvahana- خنثي «جاي»، aŗdata- خنثي «نقره»، tauman- خنثي «نيرو، توان»، daraniya- خنثي «زر»، dāru- خنثي «چوب»، dušiyāra- خنثي «دژسالی، خشکسالی»، nāman- خنثي «نام»، pariyana- خنثي «برتري، تفوق»، manah- خنثي «معنا، مانا»، miθah- خنثي «ظلم، بدي»، yāna- خنثي «عنايت، لطف»، vŗdana- خنثي «شهر»، zūrah- خنثي «زور»، hamarana- خنثي « نبرد»،

بخش 3. 6) در موارد ديگر نمي‌توان به قطعيت جنس دستوري آنها را بيان كرد. همانطور كه در بخش 5. 5 گفتيم، تنها تعلق به يك ستاك براي تعيين جنس دستوري يك اسم كافي نيست. بايد تاكيد كنيم كه از طريق ريشه ‌شناسي و ساخت‌ واژه‌اي (مورفولوژي) مشابهات يك نام در اوستا و ودا (همانطور كه در بخش 2. 6 ديديم تا هنگامی که خلاف آن ثابت نشود) مي‌توان تعيين جنس دستوري يك اسم را محتمل كرد. به عنوان نمونه: aθanga- «سنگ» در حالت مفعولي مفرد در DSf 24 aθangam پس a ستاك؛ p- «آب» در حالت دري مفرد در DBI 95f api-šim ، که در ودا و اوستا به صورت ắp- مونث است. āyadana- «پرستشگاه» در حالت مفعولي جمع در DBI 63 كه در آنجا مذكر بودن آن از طريق ضمير موصولي tayā روشن مي ‌شود. arašni- «ارش» فقط در حالت مفعولي جمع arašnīš در DSf 26 كه نشان از نه خنثاي iستاك دارد. afuvā- «هراس، ترس» (ص. 320) فقط در حالت ازي در DNb 38= XPl 42f. يعني ā ستاك برابر با ودايي apvă- ودايي كه مونث است. ardastāna- «طاقچة پنجره ‌دار» فقط در حالت فاعلي مذكر در DPc (داریوش پرسپولیس/س) a ستاك غير خنثي. asa- «اسب» فقط در حالت مفعولي مفرد asam در DBI 87 (اسم جمع) نشان حيواني، پس مذكر. asan- «سنگ» در حالت فاعلي مذكر در DSf 40f. كه مي‌تواند مذكر يا خنثاي nستاك باشد. isuvā- «كمان ‌دان» فقط در حالت مفعولي مفرد در DNd 2 پس āستاك ؛ išti- «خشت» فقط فاعلي مفرد در DSf 29 (اسم جمع) پس نه خنثاي iستاك؛ upastā- «ياري» فقط در حالت مفعولي جمع زياد آمده، پس āستاك؛ aŗšta- «درستي، راستي» در حالت مفعولي مفرد در DBIV 64 پس āستاك؛ aŗšti- «سپر» فقط در حالت فاعلي مفرد در DNa 44 كه برخلاف صورت ودايي ŗșţī- مونث و اوستايي aršti- نوسان بين جنس مذكر و مونث دارد؛ kaufa- «كوه» فقط در حالت فاعلي مفرد پس نه خنثاي aستاك؛ kāma- «كام» فقط در حالت فاعلي مفرد پس شايد به قياس ودايي kắma- مذكر؛ kayādā- «يكساني» فقط در حالت فاعلي مفرد در A2Sa 6؛ xraθu-/xratu- «خرد» در حالت مفعولي مفرد xraθum در DNb 3 ~ xratu[m] در XPl 3 پس نه خنثاي uستاك ، بيشتر مذكر قس اوستايي xratu- و ودايي krátu؛ xap- «شب» فقط در حالت اضافي مفرد در DBI 20 احتمالاً مونث بنا بر اوستايي xap- و ودايي kșápgaiθā-«گاوداري» فقط در حالت مفعولي مفرد در DBI 65، پس āستاك ، احتمالاً مونث قس اوستايي gaēθā-، gauša- «گوش» در حالت مفعولي مثني در DBII 74, 89 و در حالت بايي مثني در DNb 53 پس aستاك؛ gāθu- «گاه، تخت» در حالت مفعولي مذكر در DNa 41 و در حالت دري مفرد در بسياري از موارد، پس نه خنثاي uستاك؛ čarman- «چرم» فقط در حالت دري مفرد در DB IV 90 احتمالاً خنثي چون اوستايي čarəman- و ودايي čármantanū- «تن» در حالت فاعلي مفرد در DNb 33= XPl 37 و در حالت مفعولي مفرد در XPf 31، پس نه خنثاي ŭستاك؛ اما با توجه به اوستايي tanū- مونث و ودايي tanú- مونث، پس مونث؛ dasta- «دست» در حالت دري مفرد در DBIV 35 و در حالت بايي مثني در DNb 41=XPl 45، پس aستاك و مذكر چون ودايي hásta- مذكر؛ duvara- «دروازه» در حالت دري مفرد و نيز مفعولي مفرد و نيز ازي مفرد ، پس (ص. 321) نه خنثاي aستاك، بلكه بيشتر مذكر چون. اوستايي draoganāh- «بيني» فقط در حالت مفعولي مفرد در DBII 74, 88f. نه خنثاي صامت‌ستاك؛ pāda- «پاي» فقط در حالت بايي مثني در DNb 41=XPl 46، پس aستاك؛ pavastā- «لايه، پوست» فقط در حالت دري مفرد در DBIV 89f.، پس āستاك؛ bāji- «باج» فقط در حالت مفعولي مفرد در موارد بسيار، پس نه خنثاي iستاك؛ baršan- «ژرفا/ارتفاع» فقط در حالت بايي مفرد در DSf 26 ، پس nستاك، اما شاهد كافي براي مرتبط كردن آن با اوستايي barəzan- نيست؛ māniya- «مان، خدم وحشم» فقط در حالت مفعولي مفرد در DBI 65 پس aستاك؛ maškā- «مشك، پوست» فقط در حالت دري جمع در DBI 86، پس āستاك؛ māh- «ماه» فقط در حالت دري مفرد در بسياري از موارد، پس صامت ‌ستاك (پانوشت 29 : پذيرش ستاك تماتيك دار، يعني māhyā از كنت، يا با ساخت ī-، يعني مونث *māhī- ازهينتس در NW,143 مورد قبول نيست، نيز ر.ك Schmitt, 1974, GGA 226) يا مذكر چون اوستايي māhyakā- «چوب» فقط در حالت فاعلي مفرد در DSf 34، پس āستاك؛ vašna- «خواست» فقط در حالت بايي مفرد در بسياري از موارد، پس aستاك؛ hainā- «سپاه دشمن» در حالت فاعلي مفرد در DPd 19 و حالت ازي مفرد در DPd 16f.، پس āستاك، احتمالاً مونث چون اوستايي haēnā- و ودايي sénā- هر دو مونث.

بخش 4. 6) در موارد زير نه تنها جنس دستوري كه حتي صورت واژه نيز نامشخص است و تنها نيمي از آن روشن است: مثل aguru- «آجر» در حالت مفعولي مفرد در DSf 53 كه بر اساس صورت بابلي a-gur-ru بازسازي شده است. ắbicari- «خانة دهقاني» شايد حالت مفعولي جمع ābicarīš در DB I 64f. از ābičari- «جايي كه خدمتكاران در آن سكونت داشتند» (Schmitt, 1976, KZ, Altpersiche Minutien- «گوش، هوش» در حالت مثني فاعلي در DNb 28 و.. در حالت بايي مثني در DNb 37=XPl 41 و در حالت اضافي مثني در DNb 35=XPl 39، اين صرف ثانوي احتمالاً بر روي صامت ‌ستاك ساخته شده،(قس. اوستايي -) كه ī- آن نشان از جنس دستوري خنثي دارد؛ aŗtu-/aŗta- (aŗtā-cā در XPh 41, 50f, 53f تفسير اين اسم جای بحث دارد و يا در حالت بايي مفرد و يا در حالت ازي مفرد atā- از ata- «حقيقت، راستي» (چون اوستايي aa- اسم خنثي و ودايي rtá-) بايد دانسته شود و يا در حالت دري مفرد atā- از atu- « در زمان درست» (نك. Schmitt, 1963, Ein altpersiches ghostword, in Orientalia 32.) [برابر با ودايي ŗtú- مذكر]؛ (ص. 322) kŗša- «وزن»، به صورت kŗšā در Wa 1 كه احتمالاً در حالت فاعلي مثني است و بنابرين مذكر است، و نيز در حالت بايي مفرد در Wc 1 و Wd 1 كه در معناي دري فهميده مي‌شود؛ čašman- «چشم» از ستاك čašman- خنثي [= اوستايي čašman-] و در صورت čašam از *čaša-؛ *paridaidā- «فردوس، باغ لذت، محصور»، تنها در يك مورد با خطاي نگارشي به صورت p-r-d-y-d-a-m/paradayadām/ در A2Sd 3 در حالت مفعولي مفرد آمده است كه با صورت اوستايي pairrdaēza- بر ساخت āستاك منافات دارد؛ pŗtanắ(ya)- (pŗtanāyā در XPl 15 و [p]ŗtanayā در DNb 13f. كه آنرا برخي در حالت دري مفرد از pŗtana- و يا °- «در جنگ» دانسته و برخي در حالت فاعلي مفرد از pŗtanāyā- «جنگ ‌خواه، جنگ ‌دوست» گرفته‌اند؛ در DNa 47 چه در قرائت آن و چه در معناي آن بحث زيادي صورت گرفته، در حالت مفعولي مفرد parataram اسم مذكر به معني «دشمن» دانسته شده و يا به خطا مفعولي مفرد *ptanam اسم خنثي «نبرد» [چون اوستايي pəšana-؟] گرفته شده؛ bātugara- «باده» در حالت فاعلي مفرد كه از لحاظ نحوي در پايان كتيبة A1I ايراد دارد؛ yātu- «جادو» صورت yātum در A2Sa 6 ناروشن باقي مي ‌ماند؛ اينكه واقعاً در حات فاعلي مفرد هم باشد، جاي شك دارد؟ نك. 1967, 30f. , 49 Mayrhofer-Brandesteinspāθmaidā- «سربازخانه» كه در متن DNb 30f. در حالت دري مفرد به صورت spāθmaidāyā آمده [قرائت جديد به جاي °dăyā]، اين واژه در متن مشابه XPl 34f. به صورت spāyatiyayā نوشته شده؛ hanatā- «پيري، كهنسالي» در حالت دري مفرد كه در DSe 46 به صورت ha[natāyā] بازسازي شده است كه البته از سوي استيو Steve, 1952 توجه نشده و تمام عبارت را به گونه‌اي ديگر خوانده است؛ hizan- «زبان» در حالت مفعولي مفرد /hizānam/ در DBII 74، مي توان تصور nستاك hizan- را برابر با مادي *hizban-، قس. پارتي ‘zb’n، فارسي «زبان» قبول كرد و صورت a ستاك hizāna- را كنار گذارد، در هر حال در هر دو صورت نمونة ديگري جز در زبان‌هاي ايراني ندارند.

بخش 7) با توجه به مطالبي كه ياد كرديم، مي ‌توان نتيجه گرفت ارائة جنس دستوري اسامي فارسي باستان در همة موارد ممكن نيست (ص. 323). ستاك‌ها خود به تنهايي، به هيچ رو براي تعيين جنس، به ويژه با محدوديتي كه فارسي باستان دارد، بسنده نيستند. بر خلاف ديگر زبان‌ها كه بنا بر داده ‌هاي دستوري تاحدي اطمينان وجود دارد، در فارسي باستان شواهد كمي وجود دارد تا بر اساس آن بتوان ارتباط برخي از صورت‌ها يا ستاك‌ها را با جنس آنها تعيين كرد. همانطور كه گفتيم آيا در فارسي باستان هم چون زبان هند و آريايي تمام āستاك‌ها مونث هستند و يا آنكه بر اساس چنين الگويي تنظيم شده ‌اند، قطعيتي وجود ندارد؛ مانند اسامي سرزمينها، رودها، جاي‌ها، گياهها، درختان، ميوه ها و هر نوع تصميم قطعي يا عجولانة زبان‌شناسان تحقيق ناب در اين زمينه را از بين مي‌برد.

منبع: انسان شناسی و فرهنگ

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: