کیش شخصیت و وسوسه‌های قدرت از دیدگاه مولانا / دکتر احمد کتابی - بخش دوم

1397/7/10 ۰۹:۰۵

کیش شخصیت و وسوسه‌های قدرت از دیدگاه مولانا / دکتر احمد کتابی - بخش دوم

مهمترین زیان و پیامد مدح و ثنا، تحریک و تقویت احساس خودپسندی و خودبرتربینی در آدمی است. این احساس رفته‏ رفته قوّت می‏گیرد و منشأ آثار و عواقب خطرناکی در شخصیت ممدوح می‏گردد تا آنجا که به گفته یکی از مثنوی‌پژوهان، نفس را که در آغاز به مثابه موری ضعیف است، به فیلی قوی جثه تبدیل می‏کند

 

 

مهمترین زیان و پیامد مدح و ثنا، تحریک و تقویت احساس خودپسندی و خودبرتربینی در آدمی است. این احساس رفته‏ رفته قوّت می ‏گیرد و منشأ آثار و عواقب خطرناکی در شخصیت ممدوح می‏گردد تا آنجا که به گفته یکی از مثنوی‌پژوهان، نفس را که در آغاز به مثابه موری ضعیف است، به فیلی قوی جثه تبدیل می‏ کند؛ چنان‌که ابتدا ممکن است مدح را با تردد خاطر تلقی کند، ولی به مرور زمان و در صورت تداوم مدح، کم‏کم امر برخود وی نیز مشتبه می‏شود و عاقبت ‏الامر چنان به فضیلت و برتری خود متقاعد می‏شود که اگر وی را ستایش نکنند، رنجیده‌ خاطر می‏گردد و مدح را به منزله وظیفه‏ ای برای مردم تصور می‏کند که اهمال در ادای آن، نشانه مخالفت و دشمنی آنها، و در صورت برخورداری از قدرت، موجب استحقاق مجازات شمرده می‏شود!

مولانا هوشمندانه انسان‏ها را اندرز می‏دهد که نفس را باید به خواری عادت داد و جهات منفی و نقاط ضعف آن را پیوسته به رخ آن کشید تا ستایش موجب گمراهی نشود. (فروزانفر، ۱۳۴۵، ص۷۳۹ـ۷۳۸)

نفس از بس مدحها فرعون شد‌‌‌‌

کُن‌ ذلیل النفس‌ هوناً لا تسُدّ

(دفتر اول: ۱۸۶۷)

 

مقایسه تأثیر مدح و ذم در روحیه انسان‏ها

نکته بسیار مهمی که مولانا هوشمندانه بدان توجه یافته، اطمینان خاطر بی ‏اساسی است که بسیاری از ممدوحان، از سر غفلت و یا براثر خودفریبی، بدان دچارند و تصور می‏کنند که حمد و ثنا در آنها بی‏ تأثیر است. مولانا بطلان این تصور را از طریق مقایسه تأثیر مدح (ستایش) و ذم (سرزنش) در روحیه آدمیان به اثبات می‏رساند: بنا به استدلال مولانا، هجو نوعاً موجب رنجیدگی و دل‏شکستگی مخاطب آن می‏شود و آزردگی و فشار روحی ناشی از آن، ایام متمادی باقی می‏ماند و به این سادگی‏ ها فراموش نمی‏شود. مدح هم دقیقا واجد همین خصیصه است و آثارش از نظر برانگیختن و تقویت احساس تکبر و ایجاد زمینه خودفریبی در ممدوح، تا مدتها برجای می‏ ماند:

تو مگو آن مدح را من کی خورم؟

‌‌ از طمع می‏گوید ‌او: ‌پی ‌می‏برم

مادحت ‌گر‌ هجو‌ گوید ‌برملا

روزها‌ سوزد‌ دلت ‌زان سوزها

گرچه دانی کو ز حرمان گفت آن

‌‌‌کان طمع که داشت از تو، شد زیان

آن ‌اثر ‌می‏ماندت ‌در‌ اندرون‌‌‌

در مدیح ‌این حالتت هست آزمون

آن‌ اثر‌ هم ‌روزها‌ باقی بود‌‌‌

مایه کبر و خداع‌ جان شود

(همان‌جا: ۱۸۶۱ـ۱۸۵۷)‌

ملخص کلام: افراد ستایش‏ جو و تملق‌دوست، ساده‏ اندیشانه تصور می‏کنند که فریب نمی‏ خورند و چاپلوسی راه پیشرفت و دستیابی به حقایق و واقعیات جهان خارج و شناخت ماهیت اطرافیان ستایشگر را به روی آنها نمی‏بندد و حال آنکه این، اشتباهی بزرگ و پنداری یکسره نادرست است. معیاری که این اشتباه و توهم را آشکار می‏کند، هجو و مذمت است. این مدعیان خرد و هوش که خود را در برابر مدح و ثنا آسیب ‏ناپذیر می ‏دانند، همین که کسی زبان به مذمت آنها بگشاید، یکباره آزرده و آشفته‏ خاطر و خشمگین می‏شوند. پس معلوم می‏شود که احساس خودخواهی و خود برتربینی در آنها قوی و مؤثر است، و گرنه می ‏باید که از سرزنش و نکوهش هم دلتنگ نشوند.

باری! آدمی ممکن نیست فریب تملق را نخورد و اگر عنایت الهی دستگیری نکند، فرشتگان هم از لغزش مصون نمی‏ مانند تا چه رسد به انسان که پیوسته زندانی غرایز و عادات و محصور در شهوات و تلقین‏ها و وسوسه‏ های اطرافیان خود است. (فروزانفر، ۱۳۴۵، ص۶۰۶)

 

تشبیه مدح و ذم به حلوا و مطبوخ

مولانا در مقام توجیه مضار مدح و ثنا، به مقایسه دیگری می ‏پردازد: شنیدن مدح را به خوردن حلوا و شنیدن نکوهش را به خوردن مطبوخ‌تشبیه می‏کند: حلوا به دلیل شیرینی ‏اش، طبعا مطلوب طبع آدمی است؛ ولی شیرین‏کامی ناشی از آن چند لحظه‏ای بیش دوام نمی‏یابد و دیری نمی‏پاید که پیامد ناگوارش به ‏صورت جوش یا دُمل ظاهر می‏شود. در مقابل، مطبوخ یا حب مسهل، در اندک زمانی مزاج را می‏شوراند و دل‏ پیچه ایجاد می‏کند و رنج ناشی از آن مدتها ادامه دارد. مدح نیز مانند حلوا، سازگار و موافق میل است، لیکن لذت آنی آن، همانند حجابی، مفاسد و مضارش را می‏پوشاند و بدین جهت، آدمی از ثمرات وخیم و عواقب سوء آن غافل می‏ماند؛ از این‏رو می‏توان گفت که مذمت در مجموع، برمدح رجحان دارد؛ زیرا کم‏ و بیش سبب بیداری و تنبّه است و حال آنکه مدح، بالقوه موجب غفلت ورزیدن و بازماندن از کمال است:

لیک ننماید‌چو شیرین است ‌مدح

‌‌بد نماید ز انک تلخ افتاد قدح

همچو مطبوخ است و حب کان را خوری

تا به دیری شورش‌و رنج اندری

ور خوری حلوا، بود ذوقش‌دمی

‌‌‌این اثر چون آن نمی‏پاید همی

چون ‌نمی‏پاید، همی‌ پاید ‌نهان‌‌‌

هر ضدی را تو به ضد آن ‌بدان

چون شکر ‌پاید‌ همی ‌تأثیر ‌او‌‌‌

بعد حینی ‌دُمّل ‌آرد ‌نیش ‌جو

 

ستایش مطلوب و ستایش مذموم

از نظر مولانا بعضی ستایش‏ها مطلوب و مستحسن‏اند، نظیر ستایش از مردان حق و اهل فضل و کمال و در مقابل، برخی مذموم و ناپسندند مثل ستایش از نااهلان؛ بنابراین موجه (بجا) یا ناموجه (نابجا) بودن ستایش، به مورد آن (و یا به تعبیر دقیق‏تر به شخصیت و شایستگی یا ناشایستگی ممدوح) بستگی دارد. مولانا ستایش را به بادی تشبیه می‏کند که در خیکی دمیده می‏شود و بسته به این که خیک سالم و بی‏ عیب و یا ناقص و معیوب باشد، آثار متفاوتی از آن ناشی می‏شود:

خاصه مرد حق که در فضل است چُست

پُر شود زان باد، چون خیک درست

ور نباشد اهل،‌ زان‌ باد‌ دروغ‌‌‌‌

خیک بدریده‌ست، کی گیرد فروغ؟

(دفتر چهارم: ۱۱۹۷ـ۱۱۹۶)

وی یادآور می‏شود که تمثیل مذکور از آن او نیست و آن را از پیامبر اکرم(ص) اقتباس کرده است:

این مثل از خود نگفتم ای رفیق

‌‌‌‌سرسری مشنو چو اهلی و مفیق

این، پیمبر گفت چون بشنید قدح

‌‌‌که چرا فربه شود احمد به مدح؟

(همان‌جا: ۱۲۰۰ـ۱۱۹۹)

 

ستایش نابجا و آثار زبانبارش

از دیدگاه مولانا ستایش و مدح نابجا، منشأ آثار ویرانگر و عوارض و توالی فاسد متعددی است که ذیلا از اهم آنها یاد می‏شود:

۱ـ تملق ‏گویی از ناشایستگان و اهل شقاوت، موجب سستی اعتقاد و دلسردی نیکوکاران و اهالی تقوا می‏گردد:

می بلرزد عرش از مدح شقی

‌‌‌‌‌بدگمان گردد ز مدحش متقی

(دفتر اول: ۲۴۰)

 

۲ـ تملق‏ گویی و چاپلوسی موجب فساد تدریجی ارباب قدرت و تباهی پندار و کردار آنها می‏شود: در میان سخنوران فارسی‌از متقدمان گرفته تا متأخران و معاصران‌کمتر کسی را می‏توان یافت که همانند مولوی، به چگونگی تأثیر تملق و چاپلوسی و نیروی خارق‏ العاده آن در به انحطاط کشیدن خلق و خو و رفتار حاکمان و زمامداران و سوق دادن آنان به ورطه خودرایی و خودکامگی پی‏برده و واقع‏گرایانه به توصیف و تحلیل آن پرداخته باشد. ابیات زیر که از بخشی از قصه بازرگان و طوطی تحت عنوان «مضرّت تعظیم خلق و انگشت ‏نمای شدن» نقل شده است، به روشن‏ترین و گویاترین شیوه، وسوسه ‏هایی را که متملقان و چاپلوسان در دل و جان ارباب قدرت می‏افکنند، بیان کرده است. به راستی کدام انسانی را می‏شناسیم که بتواند در برابر این وساوس شیطانی مقاومت کند، خود را نبازد و از دست نرود؟ به‏خصوص که این تلقین‏های مزورانه دقیقا در جهت موافقت و همراهی با غریزه حب نفس آدمی اندیشیده و ارائه شده است.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: