در گفت‌وگو با بهزاد خواجات عنوان شد؛ کثرت مخاطب بر اهمیت شعر دلالت نمی‌کند

1396/12/13 ۱۲:۰۸

در گفت‌وگو با بهزاد خواجات عنوان شد؛ کثرت مخاطب بر اهمیت شعر دلالت نمی‌کند

بهزاد خواجات، شاعر و منتقد ادبی می‌گوید: شعر خوب، جلوتر از پسندهای مردم حرکت می‌کند و طبیعی است که مقداری برای مردم مهجور و ناشناخته باشد و نتوانند با آن رابطه برقرار کنند، بنابراین خواننده کمتری دارد. در هنر هرچیزی که سهل الوصول‌تر باشد، مخاطب بیشتری دارد، منتهی کثرت مخاطب بر اهمیت آن اثر دلالت نمی‌کند. کثرت مخاطب بر اهمیت شعر دلالت نمی‌کند

 
 
 

 مطهره ميرشكاری:  بهزاد خواجات، شاعر و منتقد ادبی می‌گوید: شعر خوب، جلوتر از پسندهای مردم حرکت می‌کند و طبیعی است که مقداری برای مردم مهجور و ناشناخته باشد و نتوانند با آن رابطه برقرار کنند، بنابراین خواننده کمتری دارد. در هنر هرچیزی که سهل الوصول‌تر باشد، مخاطب بیشتری دارد، منتهی کثرت مخاطب بر اهمیت آن اثر دلالت نمی‌کند.
کثرت مخاطب بر اهمیت شعر دلالت نمی‌کند
 
 از اولین بارقه‌های شعر سپید در شعر معاصر حدود 50 سال می‌گذرد. این قالب شعری از آغاز تاکنون فرازوفرودهای فراوانی را پشت سر گذاشته، گاهی مورد حمایت اهالی شعر و گاه مورد غضب عده‌ای کلاسیک‌تر قرار گرفته است ولی آنچه مسلم است در حال حاضر، محبوب‌ترین قالب بین شاعران است و اغلب کتاب‌های شعر موجود در بازار هم در همین قالب سروده شده‌اند، با وجود این آنگونه که باید مخاطب خود را نیافته و در مقایسه با ادبیات داستانی بازار فروش خوبی ندارد. برای اطلاع از وضعیت شعر و چرایی استقبال کم از شعر معاصر با بهزاد خواجات؛ شاعر، منتقد ادبی و صاحب مجموعه شعرهای «چند پرنده مانده به مرگ؟»، «جمهور»، «مثلا اروند از در مخفی»، «بو نوشتن برای شرجی» و کتاب‌های «منازعه در پیرهن»(نقدادبی)، «زبان و ادب فارسی» و چند عنوان دیگر، به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

 

 

در حال حاضر با وجود حجم زیاد مجموعه شعرهای نو و سپید در بازار کتاب، متاسفانه بازار شعر به اندازه ادبیات داستانی مخاطب نداشته و آن‌طور که باید به فروش نمی‌رسد. البته این مسئله مختص شاعران جدید و جوان نیست و کتاب‌های شعر شاعران بزرگ و مطرح هم یا به فروش نمی‌رسد یا با تیراژ پایین به فروش می‌رسد. به نظر شما دلیل این وضعیت چیست و چه عواملی بر آن موثر است؟
این معضل جدیدا شناسایی نشده، یعنی چند سالی است که هم خود شاعران، هم نویسندگان و هم منتقدان از چیزی به عنوان بحران مخاطب اسم می‌برند و صحبت‌های زیادی درمورد آن شده که چرا این اتفاق افتاده است. تحلیل من این است که بعد از انقلاب یک مقدار جامعه ایران دچار تحولات فکری، هنری و ... شد این تحولات هم روی سلایق مخاطبان و هم خود شاعران تاثیر گذاشت.
 حقیقت این است زمانی که این مسائل مطرح می‌شود ما یک سوءتفاهم داریم مبنی بر اینکه پیش از انقلاب یا قبلا شعر نو یا سپید بیشتر خواسته می‌شد؛ اگر اینطور هم بوده باشد - چون آماری در این مورد نداشتیم، آماری هم که اعلام می‌کنید فرضی است و هیچ تحقیق میدانی در این مورد صورت نگرفته تا ما بتوانیم نتیجه قطعی بگیریم- به این دلیل است که ما گمان می‌کنیم قبل از انقلاب شعر نو زیاد خوانده می‌شد، در صورتی که اصلا این طور نیست. خیلی‌ها به خاطر تب و تاب‌های سیاسی و پیگیری مسائل اجتماعی بود که شعر نو می‌خواندند، چون شعر سنتی متعلق به فضاهای سنتی بود و شاید زیاد با فضای مبارزاتی و فضای آن دوران سازگاری نداشت، ولی مثلا شعر نو که مقداری مدرن‌تر بود، این سازگاری را داشت، بنابراین کسانی که مثلا شعر سیاوش کسرایی یا شاملو را می‌خواندند، غالبا به خاطر پیگیری مسائل اجتماعی و سیاسی بود، نه اینکه به شعر آن‌ها به عنوان یک دستگاه هنری اقبال نشان می‌دادند. بنابراین این را باید لحاظ کرد، یعنی این پیش فرض را باید اینگونه تصحیح کرد که شعر پیش از انقلاب بیشتر خوانده نمی‌شد، اگر هم خوانده می‌شد به خاطر پیگیری موارد سیاسی و اجتماعی و... بود.

به اعتقاد من بعد از انقلاب، سینما و موسیقی گوی سبقت را از شعر ربودند، در این میان سینما همه را جا گذاشت و پیش رفت که در دلیل چرایی آن جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان باید بحث کنند ولی یک مشکل دیگر هم وجود دارد، آن هم اینکه بعد از انقلاب به‌ویژه از دهه هفتاد به بعد با ورود یک سری تئوری‌ها مثل پست مدرنیسم و این چیزها در شعر مواجه‌ایم که مقداری با فضاهای شعری ما سازگاری ندارد.

 

 

یکی از نکاتی که درباره شعر دوره ای که شما به آن اشاره کردید همیشه مطرح می‌شود این است که در آن دوران محافل و گعده‌های شاعران رونق زیادی داشته و همین تضارب آرا و بحث و گفت وگوها به رونق شعر کمک می کرده است نظر شما چیست؟
 فراموش نکنیم ما پیش از انقلاب محافل شعری قوی داشتیم که این محافل شعری باعث می‌شد، نقد و نظر بازار گرمی داشته باشد ولی بعد از انقلاب می‌بینیم که فضاهای آکادمیک زیاد به این اشعار توجه نمی‌کنند؛ این عدم توجه باعث می‌شود که روی این آثار مانور داده نشود و زیاد درمورد آن‌ها صحبت نشود و وقتی راجع به چیزی چیزی صحبت نشود، چون جامعه هم چندان الفتی با این فضاهای جدید و مدرن ندارد بنابراین طبیعی است که کتاب‌های شعر ناخوانده می‌ماند.

 ما به‌ویژه بعد از انقلاب با تکثر و فردیتی در شعرها مواجه شدیم که قبل از انقلاب نداشتیم.  اگر جریان‌های شعر فارسی قبل از انقلاب را بررسی کنیم، جریان رمانتیسم و جریان سیاسی_اجتماعی را می‌بینیم که خیلی قوی‌اند. این‌ جریان‌ها تعداد زیادی شاعر را زیر یک چتر جمع می‌کنند و زیباشناختی، حرف‌ها و ساختار مشترک دارند. یکی دیگر جریان‌های آوانگارد است که زیر مجموعه شعر هجو، موج ناب و موج نو قرار می‌گیرد. یک جریان خیلی کم‌سو هم جریان شعر عرفانی مثل سهراب سپهری است. ولی بعد از انقلاب این نهادهای تصمیم‌گیری برای شعر معاصر مضمحل می‌شود و در عین حال آلترناتیو و جایگزینی برای آن‌ها ساخته نمی‌شود. بنابراین شاعران ما در فردیت و با فردیت خودشان به سرایش شعر و ادامه جریان ادبی می‌پردازند. این باعث می‌شود که شعرها به میزان زیادی از اشتراکات دور شده و هر شعر فردیت متمایزی پیدا کند. حال اگر چه از لحاظ عاطفی، چه از لحاظ شعری، چه از تخیل و دستگاه زیباشناختی و لحن و ... این عوامل را که جمع کنیم، شاید بتواند به ما شمایلی مبنی بر اینکه چرا ما امروزه مخاطب شعری نداریم، بدهد. البته همان‌طور که گفتم آماری که داریم، آمار فرضی است و باید تحقیق میدانی انجام گیرد، ولی در مجموع چیزی که به نظر می‌رسد این است که خواننده شعر کم شده است. باید توجه داشت که فقط خواننده شعر شاعران جدید کم نشده، بلکه الان شاعرانی چون فروغ، شاملو، سپهری و نظیر آن‌ها هم به اشباع شده و دیگر خریده و خوانده نمی‌شوند. نکته آخر در این زمینه این است که نقش فضای مجازی هم نباید نادیده گرفت، چون خیلی از کسانی که دنبال شعر هستند، در فضای مجازی می‌توانند آن را پیدا کنند، بنابراین دلیلی بر خرید کتاب ندارند.

 

 

مسئله دیگری که شاهد آن هستیم، این است که به مدد فضای مجازی یک سری دلنوشته و شعرهای سطحی به جای شعر سپید در حال انتشار است، به نظر شما ویژگی اساسی که شعر نو و سپید را از این قبیل نوشته‌ها متمایز می‌کند، چیست؟
 این مسئله اصلا جای نگرانی ندارد، در تاریخ شعر ما همیشه جریان‌های سطحی و  مانع وجود داشته‌اند، حال این جریان‌ها، گاه جریان‌هایی بودند که اتفاقا قدرتمند هم بودند، مثلا پش از انقلاب شاعری به نام کارول بود که تا دلتان بخواهد طرفدار و خواننده داشت ولی شعر او در حد و سطح آنچنان بالایی نیست که آن را از نظر هنر بررسی کنیم. در هر حال این مساله وجود داشته و البته الان هم هست، الان هم شاعر داریم که کتابش به چاپ بیستم یا بیست‌و‌پنجم می‌رسد و... منتهی وقتی آناتولوژی یا تبارشناسی شعر امروز را می‌خوانیم، از این شاعر حتی اسمی هم برده نشده است، این نشان دهنده این است که اصولا جامعه نه تنها در مورد شعر که درمورد همه هنرها، در زمینه هنری پسند متعالی ندارد. یعنی به عبارتی عامه مردم- نه قشر متخصص و تحصیلکرده- شعر متعالی از نظر قواعد هنری را تشخیص نمی‌دهند .بنابراین شعرهای سطحی همیشه بوده‌اند، پس جای نگرانی وجود ندارد. در حقیقت جریان زنده شعر یک دوران را همین الک کردن‌ها
شعر خوب به خاطر اینکه جلوتر از پسندهای مردم حرکت می‌کند، طبیعی است که مقداری برای مردم مهجور و ناشناخته است و نمی‌توانند با آن رابطه برقرار کنند، بنابراین خواننده کمتری دارد. در هنر هر چیزی که سهل الوصول‌تر باشد، مخاطب بیشتری دارد، منتهی کثرت مخاطب بر اهمیت آن اثر دلالت نمی‌کند.
 وقتی می‌گوییم شعر خوب، شعر خیلی قابل تعریف است؛ درباره اینکه شعر خوب چیست و چه ویژگی‌هایی دارد، می‌توان ساعت‌ها بحث کرد اما به اعتقاد من چیزی که باعث می‌شود شعر یک اثر هنری ارزشمند و اصیل تشخیص داده شود، این باشد که در همه عناصرش نظیر تخیل، اندیشه، زبان، لحن، بیان، اولا دارای اصالت باشد، یعنی به فرهنگ شعر فارسی متصل باشد و آن را در خود هضم کرده باشد، مثلا کپی‌برداری از یک سری تئوری‌های غربی نباشد و نکته دوم این ست که این اصالت را در کیفیت بالایی داشته باشد؛ یعنی در تخیل، زبان و بیان ادعا داشته باشد و با روح زمانه هم همسان و همراه بشد و در حقیقت بتواند عاطفه جمعی روزگار خود را پاسخگو باشد که این عاطفه جمعی لزوما عاطفه همه مردم نیست، ممکن است مسائل قشر خاصی از مردم باشد. ما معتقد نیستیم یک شعر می‌‌تواند برای همه پاسخگو باشد و به همه احساسات جواب دهد ولی به هر قشری که می‌خواهد جواب دهد باید قدرت این را داشته باشد که پاسخگوی نیازهای فکری و احساسی آن قشر از جامعه باشد.

 

 

آیا فروش بالا و استقبال مخاطب و خریدار از یک مجموعه شعر دلیل بر خوب بودن آن است و می‌توان فروش بالا را امتیاز یک کتاب شعر خوب دانست؟
در کشور ما مصرف پفک از شیر بیشتر است در چنین شرایطی عجیب نیست اگر کتاب‌های مبتذل بیشتر از کتاب‌های خوب فروخته و خوانده شود که البته این شرایط مختص کشور ما نیست و در خیلی کشورها همین‌طور است. متاسفانه در سینما هم همین شرایط است، فیلمهای جشنوارها و فیلم‌هایی که جوایز جهانی می‌گیرد، غالبا بیننده ندارد یا بینده را خسته می‌کند. شعر خوب به خاطر اینکه جلوتر از پسندهای مردم حرکت می‌کند، طبیعی است که مقداری برای مردم مهجور و ناشناخته است و نمی‌توانند با آن رابطه برقرار کنند، بنابراین خواننده کمتری دارد. در هنر هر چیزی که سهل الوصول‌تر باشد، مخاطب بیشتری دارد، منتهی کثرت مخاطب بر اهمیت آن اثر دلالت نمی‌کند. در تاریخ ادبیات ایران و جهان که دقت کنید، می‌بینید که غالبا پیشتازان تنها بودند، یعنی کسانی بودند که با معیارهای شخصی سدهایی را شکستند و جلو رفتند که همین باعث می‌شد در جمعی که زندگی می‌کردند تنها باشند و وقتی که بعدها با مرگ متوقف شدند، سال‌ها سال بعد جامعه به پسندی که آن‌ها رسیده بودند، می‌رسد و آن‌ها را اجرگذاری می‌کند.

 

منبع: ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: