ادبیات در خدمت صلح یا کشتار!

1395/3/19 ۰۹:۱۷

 ادبیات در خدمت صلح یا کشتار!

"صلح"؛ واژه‌ای است که از فرط استعمال، کلیشه شده، اما خب هرگز محقق نشده، برای همین هم احتمالا شاعران، نویسندگان یا طنزپردازان آن را به عنوان موضوعی همیشگی برای ادبیات متصور خواهند بود... اما در این میان برای گونه ادبی طنز باید حسابی مجزا باز کرد..."طنز" را می‌توان ماهیتا جنگ ستیز دانست، چرا که همیشه با ابزاری انتقادی سراغ سوژه‌هایش رفته است.


فیض شریفی، اکبر اکسیر و بهزاد خواجات در گفت‌وگوهایی مجزا از تاثیر مفهوم صلح در ادبیات و شعر فارسی می‌گویند...

"صلح"؛ واژه‌ای است که از فرط استعمال، کلیشه شده، اما خب هرگز محقق نشده، برای همین هم احتمالا شاعران، نویسندگان یا طنزپردازان آن را به عنوان موضوعی همیشگی برای ادبیات متصور خواهند بود... اما در این میان برای گونه ادبی طنز باید حسابی مجزا باز کرد..."طنز" را می‌توان ماهیتا جنگ ستیز دانست، چرا که همیشه با ابزاری انتقادی سراغ سوژه‌هایش رفته است... "طنز" اصیل نه به مولفش امان می‌دهد، نه به مخاطبش و نه البته به سوژه‌اش... گویی سرِ شوخی را باز می‌کند تا چیزی اگر دستش دارد بکوبد بر سر مخاطب... "طنز" می‌داند که مخاطبش به زعم فرمالیست‌ها عادت زده شده... "طنز" می‌داند که برای تاثیر گذاری بر ذهن و روان مخاطب باید عادت او را به هم بزند، برای همین هم احتمالا اگر "صلح" را به عنوان سوژه انتخاب کند، سر بر قوالب یا پرداخت‌های کلیشه‌ای نمی‌گذارد...

فیض شریفی به هنرآنلاین می‌گوید: اصولا بن مایه ادبیات جهان با عشق و مهر و دوستی و صلح سرشته شده است . شاعری که وجودش را با عشق و آشتی عجین کرده با کینه و دشمنی بیگانه است و آدم حسابی وقتش رابا دشمنی تلف نمی کند. البته شاعرانی که ایده مسلک هستند با ایدئولوژی دیگران سر سازگاری ندارند. جنگ از همین جا کلید می خورد. ببینید در یونان باستان به راحتی افلاتون با ارستو به مجادله می پردازد. ولی اتفاقی حادث نمی شود. سربازان اسکندر او درگیر می شوند و می گویند این چه وضعی است بچه‌ها ی ما در یونان و مقدونیه تنهایند و تو می خواهی بعد از ایران به هندوستان بروی و آن جا را به توبره بکشی. ما نمی آییم. اسکندر دستور به قتل آنها صادر نمی‌کند.

او گفت: ما در قرن 21 زندگی می کنیم و نمی توانیم در یک دیالوگ ساده صبوری کنیم . شاعران ما هم از این قاعده مستثنی نیستند. ادبیات امروز ایران در سطح بین الملل غریب افتاده. ما قانون کپی رایت را رعایت نمی‌کنیم. آنها هم کتاب های ما را ترجمه نمی کنند. خودمان هم این کار را نمی کنیم. اگر کرده‌ایم کار دست و پا شکسته ای ارائه کرده ایم. واقعا هیچ کدام از شاعران برجسته ی ما چیزی از شاعران اروپایی بدهکار نیستند ولی زبانمان مهجور افتاده. ترکیب های تصویری هم در زبان ما فراوان است. در ترجمه مشکل ساز است. بنابراین چیز دندان گیری عاید آنها نمی شود که پیام ما را دریافت کنند. سینمای ما دارد جور ادبیات را می کشد. سینما در ایران مدیون ادبیات امروز است. پیام فرهادی بعد از دریافت جایزه اسکار کار چندین دفتر شعر و داستان را کرد.

این منتقد معاصر گفت: از نگاه من اگر کانون‌های فرهنگی هزینه کنند و کتاب هایی که پیام آور عشق ودوستی هستند ترجمه کنند دستاوردهای خوبی عاید مملکت ما خواهد شد. چشم انداز مثبتی در این زمینه به چشم نمی آید. وقتی بعضی ها برای یک دست دادن این همه هجمه وارد می کنند معلوم است که کسی جرات نمی کند، دست به چنین کاری بزند .
شریفی توضیح داد: مشکل ما در دونوع ادبیات است. ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیاتی که طلایه‌دار آن نیماست. شاعران جنگ تحمیلی هنوز زبان حماسی خود را تلطیف نکرده اند. با این زبان نمی توان درباره  صلح شعری گفت .در اجرا و عمل تا این شاخصه ها در نظر گرفته نشود، کاری نمی‌توان کرد.

او گفت: ذات ادبیات با جنگ میانه ای ندارد. البته همواره افرادی هستند که در هنگام جنگ از مزایای آن سخن می رانند و در آتش آن می دمند. البته همیشه جنگ و روحیه ی سلحشوری بد نیست. وقتی ملتی ناعادلانه گرفتار جنگ می شود باید مقاومت کند و شاعر و نویسنده هم موظف است از حقوق مردم حمایت کند . ببینید در عصر محمود غزنوی یک مشت شاعر که رسانه‌ها ی گروهی او بودند، زر و سیم می گرفتند و از پادشاه حمایت می کردند. از پادشاهی که وقتی هند را به توبره کشید بیش از هندو مسلمان کشت. در ایران هم اسماعیلی را به سیخ می کشید. فرخی سیستانی می گوید :دار فرو بردی باری دویست /گفتی این درخور خوی شماست .خب گزاره کلیشه‌ای همین جاست و مصیبت هم همین جاست که ادبیات در خدمت کشتار قرار گرفته.شاعرانی که اگر چون فردوسی و خیام عمل می‌کردند ما دچار این همه بلایا نمی‌شدیم.

فیض شریفی گفت: .شاعر متعهد که حامی ستمدیدگان است، جنگ را به نفع حاکمان می داند و علیه منافع مردم. شاملو در شعر آشتی می گوید:از دوزخ و بهشت و فرش و عرش بر می‌گذری / و دایره حضورت / جهان را / در آغوش می‌‍گیرد /نام توام من/ به یاوه معنایم مکن. این شعر قابل تامل زمینه نوعی آشتی را با خدا فراهم ساخته که نشانگر چگونگی عقاید او در آخر عمر است.

شریفی ادامه داد: او و شاعران هم‌دوره اش نگران انسان و سرنوشت او که تمامی بر محور عشق و آزادی و آشتی با معشوق و جهان است، هستند. اگر شاعرانی چون کسرایی و آتشی و اخوان و فروغ و نصرت رحمانی و...از مقاومت یا آزادی حرف می زنند و گاهی دم از مبارزه می زنند به خاطر یک صلح پایدار است.

او در پایان گفت: شاید باورتان نشود یا بعضی باورشان نشود اگر بگویم فردوسی در ادبیات کلاسیک شایسته لقب شاعر صلح باشد. بگذار راحتتان بکنم و قبل از آن که تمام قد از او حمایت بکنم لازم است که بگویم همو چند ایراد کوچک هم دارد و آن شعرهایی ست که به او نسبت داده‌اند یا از اوست. بیت هایی که برای عرب‌های مهاجم یا علیه ترکان سروده. شاید مقصود او کسانی باشد که در مقابل اهورامزدا ایستاده اند. ناسیونالیسم افراطی بار بسیاری از جنگ ها را به دوش کشیده است. این جنگی که اکنون در هزاره سوم وجود دارد زاییده همین اندیشه افراطی ست.

اکبر اکسیر می‌گوید: ادبیات عصاره شعور و شریف‌ترین دستاورد انسان زخم خورده است. آمده‌است تا دنیای دیوانه را به صلح و آرامش ابدی دعوت کند. شاعران ، برزیگران حروف صدادار، امیران مملکت کلمه و کلام و پیام‌آوران آب و خرد و روشنی‌اند که می‌کوشند صلح را خارج از قطعنامه‌ها به کره مصیبت بیاورند. آنها تخم نیکی می‌کارند تا از میانه طوفان خوشه‌های مهربانی درو کنند و از شما چه پنهان برای صلح چه جنگ‌ها که نکرده‌ایم!

او معتقد است: دفتر شاعران سرشار از صلح ، آزادی و خیرخواهی برای محیط‌زیست و نجات انسان از پلیدی و پلشتی‌ست. از رودکی تا هنوز ، هیچ شاعری جز برای نیکبختی نوع بشر نسروده است. اما تا چه حد این شعرها توانسته‌اند برای تحکیم صلح پایدار مفید باشند؟ هنوز خبرگزاری‌ها خبری مخابره نکرده‌اند چرا که صلاح اغلب ممالک در دست خسروان شوخ شیرین‌کار شهر آشوب بی‌شعوری بوده که در طول تاریخ سواد خواندن این شعرها را نداشته‌‌اند! و اگر داشته‌اند جنگ‌ها و فتوحات و حسادت‌های اهالی نجیب حرم‌سرا و توطئه و چاپلوسی بادمجان‌کاران شریف عضو تعاونی دورقاب چین فرصتی به آن‌ها نداده است تا به رفاه و آرامش مردم ستمدیده خود بیندیشند و جهان را به صلح و رفاه برسانند و عزت برباد رفته شاعران و هنرمندان و مردم فرودست را احیا کنند.

اکسیر، شاعر طنزپرداز معاصر در ادامه گفت: طنز به مفهوم مطلق کلمه برای روشنگری و اصلاح جامعه آمده‌است. نقطه طلایی این هدیه مقدس صلح و آزادی‌است و اگر به طنز شریف اعتماد کنند جامعه از فساد و پلیدی پاک خواهد شد چرا که وظیفه طنز نگهبانی از نیکی‌هاست. حرف در مورد فضیلت طنز بسیار است اما از آنجایی که این موهبت الهی کمی تا قسمتی تلخ است با منافع گروهی خاص در تضاد است و راه را بر سوء‌استفاده آنها می‌بندد لذا اغلب با کارشکنی‌ها و مقاومت منفی مواجه می‌شود و رفته رفته از فضیلت خود دور می‌ماند و به فکاهه ، لودگی و هزل و هجو بدل می‌شود.

او توضیح داد: طنز مهم‌ترین گونه ادبی در خدمت صلح است و هرجا که طنز متفکر و متعهد خارج از لودگی و تحقیر پا به‌میدان گذاشته توانسته گام‌های ارجمندی در راه تحکیم صلح بردارد. در جهان نابرابر امروز ، افشای دروغ ، ظلم ، فقر ، آوراگی ، بیماری ، تبعیض و ... هر یک از وظایف اصلی طنز است که به طرق مختلف ترسیمی ، تصویری ، تجسمی ، مکتوب و شفاهی بیان شده است و اگر در هیاهوی این همه اگزوز ، نتوانسته صدای واقعی انسان امروز را به گوش جان‌ها برساند و در راه تثبیت جهانی عاری از جنگ خودی نشان دهد آن‌را نباید به‌پای طنز و طنز آوران شریف بنویسیم، ریشه آن را باید در غفلت و خیانت سیاست‌مداران نسبت به آرمان‌های بشر دوستانه جست وجو کنیم چرا که طنز، مصلح مسلح سپهر واژگان قاموس روزگار ماست مسئولین نهادهای فرهنگی باید از این گونه مهم فرهنگی که شرافت کلمه است حمایت کامل کرده و نسبت به اعاده حیثیت از طنزپردازان از جان و دل بکوشند زیرا یک طنز پرداز متعهد به اندازه یک پادگان سرباز رشید در دفاع از حریم حرمت آزادی و آبادی جهان ارزش دارد.

اکسیر درباره موضوع صلح در شعر فارسی گفت: شعر فارسی ستایشگر صلح و آزادی‌است نماد صلح فقط آرم کبوتر بر پرچم آبی جهان نیست هرجا که گلی می‌شکفد و پرنده‌ای می‌خواند و رودی جاری می‌شود و درختی به بار می‌نشیند در آن‌جا صلح موج می‌زند تمام شاعران ایرانی ستایشگر صلح ، آزادی و حقیقت بوده‌‌اند چه آنهایی که در دربارها بدون رعایت حق کپی رایت به تبلیغ حماقت پادشاهان مشغول بوده‌اند چه آنهایی که مثل ناصرخسرو به جرم داشتن عقیده سرگردان کوه و بیابان شده‌‌اند . آما آنکه بیشتر از تمام شاعران در جهان نام‌آور شده مولانا جلال الدین محمد مولوی بلخی رومی بوده است که کتابش پرفروش‌ترین کتاب ینگه دنیا و طرفداران اندیشه‌های والایش خارج از شمار است شاعری که افتخارش مال ایرانی‌ها و درآمد سرشارش از بابت صنعت توریسم مال ترک‌هاست! حالا با سعدی و حافظ و خیام و نظامی کاری ندارم و همچنین گروه شاعران شریف شعر معاصر را که آوردن نامشان در حوصله این مقال نمی‌گنجد.

اما بهزاد خواجات شاعر معاصر می‌گوید: صلح یک واژه قشنگ است که هیچ کس با آن مشکلی ندارد اما مثل خیلی از مفاهیم انتزاعی دیگر در توفان تاویل‌ها و تفسیرها، از دسترس خارج شده است و نویسندگان هم به‌واسطه خصایص و دیدگاه‌های انفرادی خود، از این شرایط برکنار نیستند .به عبارتی امروزه راحت‌تر می‌توان از آنچه صلح نیست سخن راند، تا آنچه که صلح است.

او گفت: از سوی دیگر باید در نظر داشت که صلح، تمام رستگاری آدمی نیست و در مقابله با جهالت‌ها و رذایل انسانی، چندان نمی‌توان به صلح و سازش امید بست. پس وقتی که سخن از صلح می‌رود و وظیفه نویسندگان در قبال آن، نباید قائل به حکمی کلی بود و مورد به مورد می‌توان برداشت‌ها و رویکردهای متفاوت و متلونی را مشاهده کرد.

خواجات معتقد است: اصولا وقتی که شاعر یا نویسنده‌ای با حیات منفرد فکری اش به سراغ جهان و مفاهیم آن برود از پربسامدترین موضوعات و مفاهیم، طرح تازه‌ای درمی افکند مثل مفهوم عشق و مرگ و ... که هنوز از آنها می‌گویند و باز از آنها می‌توان شنید، اگر که نگاه تازه‌ای در کار باشد. در ضمن، صلح مفهومی است متصل به علومی چون جامعه شناسی، علوم سیاسی، ایدئولوژی، روانشناسی و ... پس طبیعتا شاعری که در این هزاره از آن حرف می‌زند، نمی‌تواند به این شبکه‌های فکری که حول این مفهوم (صلح) تنیده شده بی اعتنا باشد . جهان امروز به مقدار زیادی در تمام شئونات مادی و فکری و رفتاری خود پیچیده شده است و درک این پیچیدگی با درک یا تلاش برای درک آن میسر خواهد بود.

او در پایان گفت: ذات شعر به مسائل و فضایل انسانی متعهد و مقید است اما این گزاره در خود هزار توضیح ناگفته دارد. در رگ‌های شعر امروز ایران هم غالبا این مفهوم انسانی در جریان است، گر چه شعر یا داستان به طور مشخص بدان اشاره‌ای نکند. گاهی برای توضیح یک فضیلت باید نقطه مقابلش را نشان داد تا دیگران بدانند که فقدان آن فضیلت، چه فجایعی به بار خواهد آورد، اما باید در نظر داشت که به همان میزان که نوشتن از صلح، می‌تواند در عاطفه جمعی به یک خلأ پاسخ دهد، مطلق انگاری آن و عدم کوشش برای تبیین مؤلفه‌های آن می‌تواند به خلق انبوهی از آثار سطحی منجر شود.

منبع: هنرآنلاین

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: