1396/11/2 ۰۸:۲۴
حکیم سناییغزنوی، شاعر نامدار قرن ششم، به مدد بینش و حکمت شاعرانه خویش بیشترین بهرهبرداری را از تحولات سیاسی و اجتماعی قرن ششم به نفع فکر و اندیشه ایرانی برده است. وی که از مقطع پیش از تحولات سیاسی و اجتماعی قصیدهسرایی را با موضوعات درباری و مدحی آغاز کرده بود، توفیق یافت قصیده درباری را با رویکردی جدید و هنرمندانه در خدمت آرمانهای متعالی قرار دهد. حذف «تشبیب» از قصیده و توجه به قافیههای تازه و دور از دسترس شاعران گذشته و پاسخگویی هوشمندانه به شعرهای آنان، بخشی از کار سنایی در قصیدهسراییهای نو به شمار میرود.
حکیم سناییغزنوی، شاعر نامدار قرن ششم، به مدد بینش و حکمت شاعرانه خویش بیشترین بهرهبرداری را از تحولات سیاسی و اجتماعی قرن ششم به نفع فکر و اندیشه ایرانی برده است. وی که از مقطع پیش از تحولات سیاسی و اجتماعی قصیدهسرایی را با موضوعات درباری و مدحی آغاز کرده بود، توفیق یافت قصیده درباری را با رویکردی جدید و هنرمندانه در خدمت آرمانهای متعالی قرار دهد. حذف «تشبیب» از قصیده و توجه به قافیههای تازه و دور از دسترس شاعران گذشته و پاسخگویی هوشمندانه به شعرهای آنان، بخشی از کار سنایی در قصیدهسراییهای نو به شمار میرود. «قصیده توحیدی» ابتکار اوست. این شکل سخن، این لحن حرف زدن و این شکل قصیده را شروع کردن و به پایان رساندن در قرن ششم برای اولین بار اتفاق میافتد و در زیبایی و تاثیرگذاری آن همین بس که بلافاصله در قرن هفتم، سعدی این قصیده را در ده بیت به عنوان یک غزل میآورد.
نوشدن قصیده سنایی و این احیاگری که سنایی میکند، اتفاقی ناگهانی نیست، بلکه محصول و نتیجه تحولات بنیادینی است که با کناررفتن غزنویان، ازدستدادن خراسان و آمدن سلجوقیها آغاز میشود. این یکی از دلایلی است که میدان را برای کسی مثل سنایی فراهم میکند و وی موفق میشود بهرهبرداریهای کافی و وافی را در این زمینه ببرد. وقتی شخصیتی میخواهد نوگرایی کند یا روی نوشدن انگشت بگذارد، علتهایی دارد که باید بررسی شود.
استعداد فردی زمینههای نوگرایی سنایی
فرخی در قصیدهای ۱۷۴ بیتی از قصیدههای معروف آن دوره است و قرار بوده درباره نوشدن باشد، فقط به مدح و ستایش سلطان محمود غزنوی پرداخته است! در این قصیده از نوشدن هیچ حرف تازهای نمیبینید، چون شخصیتی مثل سلطان محمود مانع و سد همه فیضها و فیضانهاست و طبیعی است که آنچه از آن بیرون میآید، سه یا چهار دیوان است که همه مدح اوست. وقتی زمینههای نوگرایی و نوشدن را در شخصیتی مثل سنایی بررسی میکنیم، اولین چیز استعداد فردی است. سنایی استعداد، قابلیت دارد، درس خوانده، حکیم شده، فلسفه میداند و علوم رایج مدرسهای و خانقاهی را خوب فرا گرفته است که این میتواند اولین پیشنیاز و پیشزمینه نوشدن باشد.
نکته دوم که برای نوشدن و نوگرایی لازم است و سنایی دارد، انقلاب درونی است که این را در ناصرخسرو در قالب یک خواب و در سنایی با موضوع دیوانه لایخوار اتفاق افتاده است؛ حتی اگر هم خواب ناصرخسرو و هم حرف دیوانه لایخوار، افسانه و ساخته و پرداخته ذهن تذکرهنویسان ما باشد، آنچه میبینیم، خروجی کار و شخصیت سنایی است که کاملا تغییر کرده است.
نکته سوم، مدیریت کردن فرصتهاست. ما استاد از دست دادن فرصتها هستیم؛ سنایی اگر حرف و کار نو دارد و فرصت تحول سیاسی و تبدیل غزنوی به سلجوقی را خوب مدیریت و از آن استفاده میکند، همان کاری که سعدی در قرن هفتم و حافظ در قرن هشتم میکند، یعنی شاعران بزرگ کسانی هستند که در بزنگاه فرصتها و تحولات وقت را هدر ندادند و از آن استفاده کردند.
نکته چهارم اینکه اگر سنایی توانست نوگرایی در این زمینه را به نام خودش ثبت کند، علتش نهراسیدن از پارهای تهدیدها یا فشارهاست، به عبارتی وی خطرپذیر بود. در تمام یا برخی از آثاری که در باب سنایی نوشته شده، تأثیری که ناصرخسرو بر سنایی داشته، تقریبا مشهود است؛ چون خود سنایی چنین اقراری ندارد و عدم اقرار او هم به این دلیل است که او و ناصرخسرو سنخیت مذهبی با هم ندارند؛ اما ردپای ناصرخسرو را در دیوان سنایی میبینیم و تاثیرپذیریاش از ناصرخسرو آشکار است.
فرخی قصیدهای مشهور گفته است که تا قاآنی حدود صدوده یا صدوبیست شاعر بهتقریب از آن استقبال کردهاند؛ دو تا از متفاوتترین استقبالها از ناصرخسرو و سنایی است. پس سنایی ناگهان به سراغ فرخی سیستانی نرفته است؛ خطشکن اول در این زمینه ناصرخسرو است، اما سنایی در قصیدهها و نوقصیدهها، هدفش این است که شاعران سبک خراسانی قرنهای چهارم و پنجم را به نوعی کنار بزند و نه تنها در سایه آنها قرار نگیرد، بلکه بر آنها تفوق و برتری داشته باشد که انصافا در این زمینه موفق شد و کار را پیش برد.
سنایی، رسانه گرفتاریهای مردم
از طرف دیگر کار کسانی مثل سنایی و ناصرخسرو این است که حرف مردم را بزنند، درد مردم را حس و بیان کنند، در صورتی که در تمام شعر درباری خراسانی، یعنی اشعار فرخی، منوچهری و عنصری حتی یک بیت هم نمیتوان پیدا کرد که درد مردم را بیان کند یا حرف مردم را بزند و آیینه این حرفها هم تاریخ بیهقی است. در تاریخ بیهقی حتی یک جا هم پیدا نمیشود که مردم حرفی زده یا اظهار نظری کرده باشند؛ اما سنایی میخواهد رسانه رسا، صدای شیوا و بلند دردها، بدبختیها و گرفتاریهای مردم باشد، آنهم در جامعهای که ترازودار حبهدزدی میکند.
سنایی میخواهد در سایه قرار نگیرد، بنابراین در قصیده دست میبرد و یکی از کارهایی که میکند این است که از شاعران خراسان استقبال میکند، ولی در تعداد ابیات دست میبرد. او سیصدوده قصیده دارد که در نوع خود بینظیر است، منتهی قصیدههایش از پنج بیت تا هشتاد یا نود بیت، آنهم با عنوانهایی بیسابقه است. اینهم یک کار دیگر است که سنایی در قرن ششم از این فرصت خوب استفاده میکند، قصیده را نگه میدارد و طرد نمیکند، مثل سعدی که حدود شصت قصیده بیشتر ندارد، اما قصایدش مواعظ و مرثیه است و مدح نیست.
نکته دیگری که سنایی موفق به نوگرایی میشود، این است که اسلوب قصیده را مانند ناصرخسرو به هم میزند، تعداد ابیات و شیوه چینش آنها را تغییر میدهد. کار دیگری که او برای اولین بار موفق به انجامش میشود، این است که یک رشته از قافیههای جدید وارد شعر فارسی میکند که قبل از آن وجود نداشت، یا مثلا با وجود اینکه حرف الف جزء خانوادههای پرجمعیت قافیه در شعر فارسی است، در تمام دیوان فرخی، منوچهری یا عنصری اثری از قافیه «کربلا» نمیبینید، ولی سنایی در قصاید خود قافیه کربلا را آورده است که این کلمه اتفاقی نیامده، بلکه تعمدا و از سر علاقه ارادت و اعتقاد در دیوان نشسته است.
به هم ریختن بنیاد شعر درباری
تشبیب تا قبل از سنایی درباره ترکان ترکستانی و غلامان است؛ اما سنایی در یک قصیده مدحی تشبیب آورده و عمدا هم آورده که بگوید اگر من تا به حال تشبیب نیاوردهام، دلیل بر عجزم نیست و در این تشبیب همان مغازلهها و زیباییهای زلف و این قبیل اوصاف را دارد، اما آن زیبارویی که موضوع این تشبیب است، پیامبر اسلام(ص) است؛ یعنی سنایی موفق میشود تشبیب یا مقدمه قصیده را هم نو کند. نو کردن قالب به عنوان اولین مصداق نوآوریهای شاعرانه سنایی است. شکل دوم نوآوری در مضمون و محتواست که موفق میشود مضمون و محتوای تازهای را بیان کند؛ همان کاری که سعدی هم میکند و غزل عاشقانهای را که با انوری آغاز شده، به غزل عاشقانه اخلاقی تبدیل میکند یا عطار که غزل عارفانه صوفیانه را به غزل عارفانه قلندرانه تبدیل میکند. اگر این ابتکارها را به خرج نمیدادند، کارشان تکرار مکررات و پیمودن راه پیشینیان به شیوه تقلید بود.
کار دیگری که میتوان در نوآوری کرد، تغییر ساختار ادبی است که هم سنایی، هم سعدی و صائب و بیدل این کار را کردهاند و سنایی موفق میشود بنیاد شعر درباری را کاملا به هم بریزد. سنایی در قصاید مدحی، هم آن ساحت روشن را دارد و در مدایحش، هم میتوان نوآوریها را دید و هم شخصیت فرهیخته، فرزانه و فاضلش را. ابتکار در مخاطبیابی گونه دیگر نوآوری است. شعر ما به استثنای حکیم فردوسی و کسایی، ۲۰۰ سال قبل از سنایی درجا زده است و در این ۲۰۰ سال از محمدبن وصیف تا دوره سنایی میتوان گفت که شعر هیچ خدمتی به اجتماع نکرده است؛ اما نوآوری در مخاطبیابی در شعر سنایی دیده میشود.
نکته دیگر در نوآوریها، توجه به جغرافیای جامعه و اقلیمی است که شاعر زندگی میکند و این در شعر سنایی مشهود است؛ طوری که سنایی متولد غزنین یا غزنه است اما کارنامه بلخ دارد، اما در شعر دیگر شاعران خراسان چنین چیزی نیست. در شعر سنایی جغرافیایی که هست، جغرافیای مردم دردکشیده و دردشناسی عرفان ایرانی است و این از توفیقات اوست.
خانهتکانی بهنگام در قصیده
میتوان چنین گفت که سنایی یک خانهتکانی مفصل و بهنگام در قصیده سنتی فارسی انجام میدهد، قصیدهای که دویست سال در خدمت دربار بود. شاعران درباری خراسان مَثَل اعلای دونهمتی، نفی آزادگی و ترک شخصیت و هویت اصیل ایرانی هستند که مردم و دردشان در شعر آنها وجود ندارند. نمونههایی که از شعر مهم سبک خراسانی داریم، خروجی آن شخصی است به نام سلطان محمود غزنوی. اغراق و مبالغه حد و حسابی ندارد حتی شاعری مثل فرخی تحت تاثیر سکهها قرار میگیرد که در دو جای دیوان سلطان محمود را از پیامبر بالاتر میداند! وقتی شاعر وابسته به صلهها باشد، آزادگی و مناعتطبعش از بین میرود.
شعر درباری قبل از سنایی باب نقادی و انتقاد سازنده و به قصد اصلاح را میبندد و غلامبارگی، فسق و فجور و بادهنوشی ارزش میشود. این ۲۰۰ سال شعر مدحی باعث شد متاسفانه شاعران ما تکبعدی، یککاره، یکهنر و یکفن بار بیایند؛ اما سنایی آمد و این بساط را جمع کرد، کنار گذاشت و کار تازه و جدی به یادگار نهاد که اثرگذار بود و ما هنوز هم از آن استفاده میکنیم. سنایی متوجه است که باید فرخیسیستانی را با این قصیده سرجای خودش بنشاند. او موفق میشود شاعری جدید بسازد.
سنایی هوشمندانه خواص جامعه را غربال نکرده و از پادشاه تا قاضی و اهل خانقاه را آورده است و مورد انتقاد قرار میدهد و این لحن کوبنده را مدیون ناصرخسرو هستیم. شاعر با قصیده قرآن را تفسیر کرده است. موضوعی شخصی مثل مفاخره در دیوان سنایی به شکل تازهای مطرح میشود. در شعر درباری خراسانی شاعرها یکسان دیده میشوند و رقابت شاعرانه ندارند؛ اما در دوره سنایی شاعر حرفهایی میزند که حسادت ایجاد میکند و شاعر در یک مفاخره جواب همه را میدهد.
سنایی سنیمذهب این افتخار را دارد که اولین شاعر فارسیزبان است که برای امام هشتم شعر سروده است. غزنویان ارادات زیادی به امام رضا(ع) دارند. حادثه کربلا را سنایی در حدیقه برجسته میکند و بسیار دقیق، باهوش و ذکاوت و فراست موفق شده است نوگرایی و نوشدن قصیده را در زبان و بیان و اندیشه و هنر بیان کند.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید