یلدا در روزگار جدید

1396/10/2 ۱۰:۰۷

 یلدا در روزگار جدید

شب چله یا یلدا مداخله انسان ایرانی است در زمان ناب، كنشی فرهنگی در طبیعت. فرهنگ (culture) همیشه در تقابلی دو سویه با طبیعت (nature) و در نتیجه در نسبت مستقیم با آن شكل می‌گیرد و معنا می‌یابد. انسان در مقام حیوانی فرهنگی بر خلاف سایر موجودات، هستی را در معنای عام و طبیعت را در معنای خاص نشانه‌گذاری می‌كند و با این كار آن را از بی‌معنایی و نامفهومی در می‌آورد. به دیگر سخن فرهنگ گونه‌ای میانجی رابطه و نسبت انسان با طبیعت است، شیوه‌ای از ترتیبات و انتظام امور است كه انسان‌ها به واسطه آن زندگی خود و عناصر موجود در آن را معنادار می‌سازند. زبان، آداب، رسوم، مناسك و... برخی از این سازوكارهای فرهنگ برای فهم‌پذیر كردن طبیعت بی‌معنا هستند.


محسن آزموده: شب چله یا یلدا مداخله انسان ایرانی است در زمان ناب، كنشی فرهنگی در طبیعت. فرهنگ (culture) همیشه در تقابلی دو سویه با طبیعت (nature) و در نتیجه در نسبت مستقیم با آن شكل می‌گیرد و معنا می‌یابد. انسان در مقام حیوانی فرهنگی بر خلاف سایر موجودات، هستی را در معنای عام و طبیعت را در معنای خاص نشانه‌گذاری می‌كند و با این كار آن را از بی‌معنایی و نامفهومی در می‌آورد. به دیگر سخن فرهنگ گونه‌ای میانجی رابطه و نسبت انسان با طبیعت است، شیوه‌ای از ترتیبات و انتظام امور است كه انسان‌ها به واسطه آن زندگی خود و عناصر موجود در آن را معنادار می‌سازند. زبان، آداب، رسوم، مناسك و... برخی از این سازوكارهای فرهنگ برای فهم‌پذیر كردن طبیعت بی‌معنا هستند.
مقوله زمان از میان عناصر هستی انتزاعی‌ترین آنهاست كه از قضا انسان بیش و پیش از هر امر دیگری با آن سر و كله می‌زند، به خصوص كه انسان به تعبیر مارتین هایدگر، موجودی زمان‌مند است و هستی در بستر زمان خود را بر او آشكار می‌سازد و پهنه‌ای از امكانات خود را برای انسان‌ها عیان می‌سازد. نشانه‌گذاری‌ زمان راهی برای فهم این بستر مجرد زندگی او است. جشن‌ها و آیین‌های كهن انسانی را از این منظر می‌توان فهمید، كنشی فرهنگی از سوی انسان برای معنادار كردن زمان مجرد و انتزاعی. به عبارت دیگر انسان‌ها با استفاده از وقایع و رویدادها و نسبت دادن آنها به زمان، می‌كوشند زمان را معنادار بسازند و بدین وسیله هم آن را از غرابت و ناشناختگی در آورند و هم به زندگی خود معنا و مفهوم ببخشند .
ساده‌ترین راه این معنادار كردن زمان بهره گرفتن از وقایع و رویدادهای طبیعی مثل تغییر فصل‌ها و سال است و نمونه بارز آن جشن‌ها و اعیادی است كه در میان اقوام و ملل گوناگون برای شروع سال در نظر می‌گیرند. غربی‌ها شروع زمستان را به عنوان آغاز سال جشن می‌گیرند (البته آن را به رویدادی مذهبی نیز پیوند می‌زنند) و ایرانیان آغاز بهار را با عنوان نوروز جشن می‌گیرند. مساله قابل توجه این فهم زمان بر اساس طبیعت ویژگی چرخه‌ای آن است، یعنی از آن جا كه زمان طبیعت، زمانی چرخه‌ای و همچون حركت روی محیط یك دایره است، زمان ملموس و قابل فهم انسانی نیز ویژگی دایره‌گون می‌یابد و جشن‌ها و اعیاد و مراسم و مناسك فرهنگی كه برای معنادار كردن زمان خلق می‌شوند، تكرارپذیر می‌شوند. از همین جا ربط و نسبت وثیق میان طبیعت و فرهنگ با وجود تقابل‌شان چنان كه در آغاز كلام بدان اشاره شد، آشكار می‌شود. یعنی زمان فرهنگی و انسانی لاجرم متاثر و منبعث از ویژگی‌های زمان طبیعی است.
گردهمایی شب چله یا یلدا را از این حیث می‌توان گونه‌ای از نشاندار كردن زمان توسط انسان‌ ایرانی خواند، تا بدان وسیله زمان بی‌كرانه را كران‌مند و محدود سازد. یعنی به واقعه‌ای طبیعی یعنی فاصله زمانی غروب آفتاب در آخرین روز پاییز تا طلوع آفتاب در نخستین روز زمستان در نیم‌كره شمالی كه در آن بلندترین شب سال رخ می‌دهد، نام «شب چله» یا «یلدا» می‌دهد و از دیرباز مردمان این سرزمین و فرهنگ در این شب آداب و مراسمی را به جا می‌آورند. نكته حائز اهمیت در این معنادار كردن قطعات زمان اما آن است كه در گذشته كه هنوز رابطه انسان با طبیعت مثل جهان جدید چنین تقابلی نبود، این مراسم و جشن‌ها معنا و مفهومی اسطوره‌ای و در هم تنیده با عناصر طبیعی داشتند و فلسفه برگزاری این جشن‌ها نیز از همین معانی اسطوره‌ای اخذ می‌شد.
در مورد شب‌چله یا یلدا، این جشن با بهره‌گیری از عناصر طبیعی مثل روز و شب و روشنایی و تاریكی، معانی فرهنگی می‌یافت و به باورهای فرهنگی مردمان ایران باستان و مهم‌تر از همه آیین مهرپرستی (میتراییسم) پیوند می‌یافت. از این منظر شب یلدا به عنوان بلندترین شب سال، نقطه پایانی جدالی بود كه میان نور و ظلمت آغاز شده بود و از این شب به بعد است كه به تدریج غلبه نور و روشنایی با بلندتر شدن آن آغاز می‌شود و شكست تاریكی كلید می‌خورد. به عبارت دیگر «یلدا پیام‌آور بشارت‌هایی برای ایرانیان كشاورز بوده است: نخست، بشارت به زایش دوباره خورشید در این شب و بلند شدن روزها از پس آن و بالندگی و دیرمانی بیشتر خورشید در جولانگاه هر روزه خود در پهنه آسمان زمستان؛ دوم، بشارت به تولد میترا، ایزد- خورشیدِ نجات‌بخش در این شب؛ و سرانجام، بشارت به دمیدن سپیده صبح «خرّم‌روز» در ماه موسوم به دی، خداوندگار آفریننده، به نشانه آوردن برابری و برادری برای همه مردم لایه‌ها و طبقات اجتماعی و بهره‌مند كردن همگان از مائده‌های خوان مبارك یلدا در ضیافت الهی. »
در روزگار ما با تقابلی كه میان انسان و جهان یا فرهنگ و طبیعت پدید آمده، دیگر معانی اسطوره‌ای مذكور چندان گویای علت و دلیل برگزاری جشن یلدا یا شب چله نیستند. گو اینكه انسان صنعتی دیگر مثل انسان كشاورز وابسته به زمین و طبیعت بكر نیست و از این منظر برگزاری جشن یلدا در خانواده‌های ایرانی در روزگار ما نیازمند توجیهات فرهنگی و معناسازی‌های متفاوت است و معانی اسطوره‌ای مذكور تنها به عنوان پیشینه و قصه‌ای تاریخی خوانده می‌شود. به عبارت دیگر یلدا در روزگار ما كاركردی متفاوت با معنایی جدید یافته كه همان گردهمایی اعضای خانواده و تثبیت هویت اجتماعی فرد ایرانی در نهاد خانواده است. به دیگر سخن در زمانه ما یلدا شبی است كه در آن اعضای خانواده فراسوی همه اضطراب‌ها و تنش‌های زندگی جدید فرصتی می‌یابند تا دور هم جمع شوند و پیوندهای انسانی‌شان را تثبیت و با یكدیگر تجدید عهد كنند، ساعاتی برای خوش‌گذرانی (در معنایی مثبت) در كنار آدم‌هایی كه دوست‌شان داریم و دوست‌مان دارند و سرنوشت‌شان برای ما مهم است، لحظه‌هایی برای رهایی از تنهایی زندگی جدید و تجربه با هم بودن و در كنار یكدیگر زیستن.

 

 

منبع: اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: