1396/8/20 ۱۱:۱۴
نامگذاری گذر لوطی صالح نیز به عهدآغا محمدخان قاجار برمی گردد. این گذر درشمال خیابان مولوی فعلی و جنوب بازار تهران در امتدادگذر قاطرچی وکوچه باغ ایلچی قرار دارد.
عضـدالـدوله سـلطان احمـدمیرزا در تاریـخ عضـدی شـرح کوتاهی درباره لوطی صالح نوشـته است که خواندن آن خالی از لطف نیست:
«آغـا محمـدخان به جعفر قلی خان برادرش نهایت میل را داشت.جعفر قلی خان هم بسـیار مرد رشـیدی بود و در همه جا خـدمات عمده برای برادر تاجور خود کرده بود. معاندین بتدریج خاطر پادشاه غیور را بر برادر آشـفته ساختند.شبی در مجلس شـرب، لوطی صالح شـیرازی که در عهدکریمخان در شـیراز اظهار چاکری بلکه جاسوسی به جهت شاه شهید[لقبی که به آغا محمدخان پس از کشـته شـدنش دادنـد!] می نمود، بعضـی مطالب به طور مضـحکه درخدمت جعفرقلیخان گفته بودکه خلاف احترام سـلطنت بود.
خبر به آغا محمـدشاه رسـیدو باطنا نهایت تغیر را به همرسانیدند. در وقت خواب، به قانون معمول یکنفر شاهنامه خوان برای شاه مشغول خواندن شهنامه می شد. شاهنامه خوان درخدمت شاه شهیداین بیت راخواند:
به هرجا سر فتنه جویی که دید// ببریدو بر رخنه ملک چید
حضـرت پادشاهی به مجرد شـنیدن این شعر،حالتش منقلب شده در همان شب یا شب دیگرش جعفر قلیخان به طناب افتاد. بعداز قتـل برادر، برادرزاده خودجهانبـانی[منظور فتحعلی شاه است] راخواسـته بود و برسـر نعش برادر به سـر وسـینه می زد و به جهانبانی می فرمود: برای تدارك سـلطنت توچه کارهاکردم. یک برادرم به خاك روسـیه فراری شد. برادر دیگرم از دیدگان نابینا ماند. این یکی را هم به این حـالت می بینی...
بعـداز فقره قتـل جعفر قلیخـان برادرش، لـوطی صالـح را،که آشـنای قـدیم خـودش بود، در خلـوت خواسـته فرمود به جهت مسـخرگی وصـحبتهایی که در مجـالس اجرای سـلطنت زنـدیه و درحضورخود وکیـل می کردی، سرمایه و مکنت تو را می دانم. باید راست و بی کم و کاست بگویی و تقدیم کنی تا جان تو سلامت بماند. لوطی صالح عرض کرد:
- راست می گویم و تقـدیم می کنم. امـا خداونـد عـالم در وجود تو گـذشت خلقت نفرموده، می گیری و بـازجان مرا تلف می کنی.
فرمودند:تو نگفته من میدانم چه داری. از ملک و مال و پولی که پیش تجارسپرده ای قریب پانزده هزار تومان داری. لوطی صالح عرض کرده بود:
- به خدا قسم زیاده بر هشت هزار تومان ندارم و می دهم.
فرموده بودند این مبلغ از اوگرفته شود. روز دیگر او راخواسته فرمودند:
- می بایددرحق تو رفتاری شودکه دیگر روی رفتن به مجالس وصحبت مضاحک را نداشته باشی.
حکم شد دماغ او را بریدند. بعداز بریدن دماغ،چو ن لوطی صالح آشـنای ا یام گرفتاری بود، بازجرأت نموده عرض کرد، دیدی که خدای تعالی در وجودت گذشت نیافریده؟
آغا محمـدشاه فرمودنـد آنچه از اوگرفته شـده بود ردکردنـدو فرمودندبرو به عتبات مجاورت اختیارکن. زیرا می ترسم بازطرف غضب من واقع شوی و حرف تو راست شود. لوطی صالح، بدون آنکه دیناری ضـرر مالی تحمل کند، با همان دماغ بریده درکمال تردماغی، رفت و در مشهدکاظمین علیه السلام تا زمان وفات مجاورت داشت.»
منبع: حسین شهیدی مازندرانی ،سرگذشت تهران، تهران: راه مانا: دنیا، ۱۳۸۳. ،ص۳۷.
منبع: حلقه کاتبان - قاجاریه
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید