1396/5/10 ۰۸:۳۲
مفهوم تفریح و سرگرمی به معنای اوقات فراغت، از پدیدههای نو در جامعه ایران اواخر قاجار و اوایل پهلوی اول به شمار میآمد. پیشرفتهای جهانی در بهرهگیری از ابزارهای نوین زندگی، یک دگرگونی بزرگ اجتماعی در جامعههای غربی رقم زد و این مسأله با گذر از مرزها به سرزمینهایی چون ایران نیز رسید. نسل تازه ایرانیان میکوشیدند زندگی خود را با دگرگونیهای زمانه همخوان کنند
اوقات فراغت، جاده ناهمواره شمیران و رانندگان بیفضیلت ماشینهای باری
مفهوم تفریح و سرگرمی به معنای اوقات فراغت، از پدیدههای نو در جامعه ایران اواخر قاجار و اوایل پهلوی اول به شمار میآمد. پیشرفتهای جهانی در بهرهگیری از ابزارهای نوین زندگی، یک دگرگونی بزرگ اجتماعی در جامعههای غربی رقم زد و این مسأله با گذر از مرزها به سرزمینهایی چون ایران نیز رسید. نسل تازه ایرانیان میکوشیدند زندگی خود را با دگرگونیهای زمانه همخوان کنند؛ این مسأله اما در جامعه سنتی ایران، دوگانگیهایی پدید میآورد. یکی از نویسندگان روزنامه اطلاعات به تاریخ ٢٨ مرداد ١٣٠٩ خورشیدی خاطرهای از تفریح در یکی از این تفرجگاههای تازه تهران روایت کرده است که پارهای ویژگیهای زندگی روزمره را در یک جامعه را در مرحله گذار از سنت به روزگار نو به نمایش میگذارد «ساعت ٩ و نیم بعدازظهر رفتهرفته چهار طرف میدان ایستگاه قلهک از اتومبیلهای شخصی خالی میشد و چراغهای کافهها و مغزبادامفروشها و گردوفروشها بهقدر کفایت روشنایی میداد، اتومبیلها در جاده ناهموار زرگنده گرد و خاکی راه میانداخت. من هم مثل سایر مردم چند بار حمله بایستگاه بردم که شاید جایی در اتوبوس پیدا کنم و بشهر برگردم ولی جمعیت و ازدحام مرا به قهقرا برد و برای دور شدن از بوی بنزین و دود ذغال سماور قهوهخانهها و مخصوصا منقل پردود بلالفروش میدان ایستگاه به تختهسنگی نزدیک رودخانه مثابل کافه زربلانش پناه آوردم». روایتگر این خاطره در روزنامه اطلاعات، شیوه تفریح ایرانیان را به نقد کشیده، مینویسد «با خود فکر میکردم که آنچه در ممالک دیگر اسباب راحتی و آسایش است در مملکت ما موجب زحمت و ناراحتی است چرا مردم این خیابان پست و بلند زرگنده که آبپاشی هم نمیشود برای تفرج انتخاب کردهاند و برای چه در این روز پرجمعیت عبور اتومبیلها را از این خیابان باریک که برای پزدادن از وسط جمعیت عبور میکنند قدغن نمینمایند». ایرانیان در سالهای مورد اشاره نویسنده، به تازگی با اتومبیل آشنا شده بودند. روزنامههای آن زمان نقدهایی بسیار درباره شیوه بهرهگیری مردم ایران از این اختراع شگفتانگیز غرب منتشر میکردند «این ماشینهای تقولق باری فورد و شورلت که روی آن اطاق زدهاند با این شوفورهای بیفضیلت و شاگردهای کثیف چیست چرا کسی در فکر این معایب نیست، همینطور که در این فکرها غوطهور بودم یک مرتبه کسی تنه محکمی به من زد که نزدیک بود هم خودش و هم من از بالای سنگ بوسط دره پرت شویم، معلوم شد او هم بیکاره بیتکلیفی مثل من است که آمده روی این سنگ بنشیند و تفریح کند، وقتی تنه محکم را زد که نزدیک بود معلق شویم بلافاصله گفت معذرت میخواهم! به خود آمدم و دیدم ساعت ١٠ و نیم است بایستگاه نزدیک شوم کمی خلوت شده بود و در این بین اتوبوس لیلاند آمد و خودی به آن انداختم و محتاج به توضیح نیست که این عالیجناب با همان طمانینه و وقار متجاوز از نیم ساعت طول کشید تا از قلهک به دروازه تهران رسید و این متانت لیلاند فرصتی به مسافرین خود میداد که همان عبارات خارج از نزاکت را بگویند و حرفهای خنک را تکرار کنند. این بود گردش عصر جمعه ما در خیابان زرگنده».
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید