صدای مخملین شعر فارس

1396/4/3 ۰۹:۱۳

صدای مخملین شعر فارس

ینترنت ما را تنبل کرده است؛ نه اینکه نسل حاضر را فقط از راه به در برده باشد، ما را هم از راه به در برده است. چسبیده‌ایم به این دو زار و ده شاهی اطلاعاتِ گوگل که سرِ جمع، مال همین 16-15 سال اخیر است و هر کسی قبل از این دوره، به دیدار حق رفته باشد، گاهی اوقات انگار که وجود هم ندارد! باز هم منابع انگلیسی، فرانسه، روسی، آلمانی یا حتی عربی! منابع فارسی گوگل، درباره آدم‌های فارسی گوگل، خیلی کم اطلاعات دارند؛ ما هم که به اعتبارِ «علامه گوگل»[اصطلاحی از سهیل محمودی-جهت رعایت کپی‌رایت!-]، خوانده‌های‌مان، کتابخانه‌های‌مان، خاطراتمان را ترک گفته‌ایم. روزگار غریبی‌ست نازنین! تاریخ شفاهی هم که با آدم‌ها می‌رود بهشتِ زهرا؛ دیگر چه می‌ماند مگر ذکر خیری از آنها که روزگاری بودند و زیستند و سرودند؛ از جمله اورنگ خضرایی عزیز که روزگاری نامش، بسیار شنیده می‌شد و مرگ، ما را فراموشکار می‌کند.اول تیرماه تولدش است.


 

یزدان سلحشور: اینترنت ما را تنبل کرده است؛ نه اینکه نسل حاضر را فقط از راه به در برده باشد، ما را هم از راه به در برده است. چسبیده‌ایم به این دو زار و ده شاهی اطلاعاتِ گوگل که سرِ جمع، مال همین 16-15 سال اخیر است و هر کسی قبل از این دوره، به دیدار حق رفته باشد، گاهی اوقات انگار که وجود هم ندارد! باز هم منابع انگلیسی، فرانسه، روسی، آلمانی یا حتی عربی! منابع فارسی گوگل، درباره آدم‌های فارسی گوگل، خیلی کم اطلاعات دارند؛ ما هم که به اعتبارِ «علامه گوگل»[اصطلاحی از سهیل محمودی-جهت رعایت کپی‌رایت!-]، خوانده‌های‌مان، کتابخانه‌های‌مان، خاطراتمان را ترک گفته‌ایم. روزگار غریبی‌ست نازنین! تاریخ شفاهی هم که با آدم‌ها می‌رود بهشتِ زهرا؛ دیگر چه می‌ماند مگر ذکر خیری از آنها که روزگاری بودند و زیستند و سرودند؛ از جمله اورنگ خضرایی عزیز که روزگاری نامش، بسیار شنیده می‌شد و مرگ، ما را فراموشکار می‌کند.اول تیرماه تولدش است.

شعر از سکوت تو آغاز می‌شود
با واژه‌های شبانه
در لحظه عظیم، مردان عشق
در آذرخش خون، تطهیر می‌شوند
و هر نعره‌ای نماز بلندی‌ست
تا آفتاب و ماه بتابد.
ای ابر مهربان پر از بارش!
ما را گذر ده از پل رنگین‌کمان
و زنگار را بشوی
عشق از طلوع تو آغاز می‌شود.
اورنگ خضرایی شاعر روزگاری‌ست که شاعرِ مستعد در آن کم نیست و همه هم امید دارند یا فروغ بشوند یا اخوان یا شاملو یا نصرت رحمانی و برخی‌شان هم که اهلِ نظریه و نظریه‌بازی‌اند، نمی‌خواهند نیما بشوند، اصلاً خود را، نیما می‌دانند! اما خضرایی، بنا به شواهد و اسناد اندکی که به جا مانده، آن هم از آرشیو جُنگ اصفهان و برخی متون محمد حقوقی و البته خاطراتِ غیرِ مکتوبِ شاعران و نویسندگانِ جُنگ اصفهان و دوستان نزدیک محمد حقوقی [که با برخی‌شان، گپ و گفتی هم داشتم]، اهلِ هیاهو برای هیچ نبود. زبانِ نرمی داشت که ذاتی اقلیم فارس است انگار و یک دفعه این شاعرِ آباده‌ای می‌شود جزو بچه‌های جُنگ اصفهان که به هر حال زبان‌شان-زبانِ شعرشان- بیشتر اهلِ قدرت‌نمایی و زورآزمایی بیانی‌ست نه نرمش برابرِ مخاطب؛ با این همه، خضرایی و شعرش، شاید اندکی بیش از «آن دیگران»، به چشم می‌آیند هم برای مخاطبانِ دهه‌های چهل و پنجاه و هم شاعرانِ آن دوره و هم شاعرانِ دوره‌های بعد. خسته‌تان نکنم! روایت درباره این بخش از زندگی خضرایی زیاد نیست؛ آن‌هایی هم که هست، مشخص نیست نقل از چه کسی یا چه کسانی‌ست اما مشترکاتی دارند این روایت که ثابت می‌کند، از «واقع» به دور نیستند. از جمله اینکه 1336 به اصفهان می‌رود برای محصلی و بعد دانشجویی و آنجاست که هسته اولیه جُنگ اصفهان شکل می‌گیرد و شماره اولش هم [به روایت ویکی‌پدیای فارسی] در سال 1344 منتشر می‌شود. هسته اصلی جُنگ این‌ها بودند: محمد حقوقی، اورنگ خضرایی، روشن رامی، رستمیان، جلیل دوستخواه، محمد کلباسی، هوشنگ گلشیری و احمد گلشیری.» اما خضرایی در سال 45، اصفهان را به قصد الیگودرز ترک می‌کند تا طرحش را بگذراند. یک سال هم در الیگودرز می‌ماند و همان جا ازدواج می‌کند. بعد به آباده برمی‌گردد. از سال 1347 تا 1377 در این شهر زندگی می‌کند، صاحب سه فرزند می‌شود، در دبیرستان و دانشگاه پیام نور تدریس می‌کند و البته شعر می‌گوید. سال 1377 هم به شهر محبوبش، اصفهان برمی‌گردد تا سال پایانی عمر را با دوستان و خاطرات قدیمی‌اش سر کند. خضرایی که اول تیرماه 1321 به دنیا آمده بود، چهاردهم تیرماه 1378 بعد از یک عمل قلبی ناموفق به جهان سایه‌ها می‌رود و در باغ رضوان اصفهان، قطعه 28، بلوک 5 می‌آرامد.»
اطلاعات دیگری هم هست از جمله اینکه در حوزه فرهنگ مردم و همین طور شاهنامه‌پژوهی هم کار کرده بود.خضرایی را می‌توان یک نمونه کلاسیک شاعری اهلِ شهرستان دانست کسی که اگر در تهران ساکن می‌شد خیلی بیشتر قدر می‌دید، یا بر صدر می‌نشست. یادمان باشد که محمد حقوقی و هوشنگ گلشیری هم در تهران از لحاظِ رسانه‌ای بر صدر نشستند! خضرایی 30 سال در آباده زندگی کرد آن هم چه سی سالی! سال‌هایی که تحولات عمیقِ فرهنگی-اجتماعی-سیاسی در ایران رقم می‌خورد و اگرچه شاید گوشه عافیتی بود اما دور از چشم هم بود لااقل تا اوایل دهه هفتادش، که دور از چشم بود با این همه نام او اغلب به گوش می‌رسید در نشریات تهرانی و شعرش خوانده می‌شد و خود او هم آن قدر خودش را به روز نگه داشته بود که در واپسین‌آثارش، فاصله کمی را شاهدیم بین شعر او و شعر متعادل دهه هفتاد. هوشنگ گلشیری روزگاری در نامه‌ای به او نوشته بود:«اورنگ‌جان... دوستانه بگویم، اگر می‌خواهی کاری بکنی باید از این پیر رند و فیلسوف شاعر و این زنگی مست قونیه و دیگرها، کوله‌باری گرانسنگ ببندی و با شعرها و قال‌هاشان اخت بشوی، این را به‌عنوان دستور نمی‌گویم، بل به منظور طرح مسأله است برای من و تو که بعدها دیگر فرصت خواندن نخواهیم داشت و فقط نوشتن می‌ماند، حالا که آنجا افتاده‌ای این راه‌ها را پشت‌سر بگذار زبان هم یادت نرود و تازه جور بودن با خاک و درخت و زمین همان ده که زمینه اصلی‌ شعر تو خواهد بود و با دردهای مردمان آن سامان و فضایشان نه با دیدی سطحی و گذرا بلکه باید نشست و با دو کنده و رنج‌ها را دید فی‌المثل قالی‌بافی‌هاشان‌ را و توشه گرفت و غنی شدوگرنه توی روزگاری که ما هستیم متشاعر خیلی هست و شاعر انگشت‌شمار و این ما هستیم که باید ببینیم که اگر به حقیقت هیچ‌کاره‌ایم دنبال کارمان برویم و این راه سختی است که شاعر بودن و با زمانه بودن که با تلاش دوجانبه‌ در کتاب و بیشتر در زندگی حقیقتی و زاینده مایه می‌گیرد، نه از حرف فلان آدم یا گپ‌زدن‌های بیهوده کافه‌ها و قهوه‌خانه‌ها؛ و این حرفی است که شاملو زده است که پس از همه گشت و گذارها در ادبیات فرانسه بازگشتش به حافظ است و اگر قبول کنیم که این حرف کوچه علی‌چپ نیست و حضرتش این گم نکرده است به جویندگان موارد تقلید او در ترجمه‌هایش و شعرهای فرانسه برای ما درسی است که با همه پرداختن به ادبیات دیگر کشورها باز بازگشتی داشته باشیم به خاک این سرزمین.»
کوتاه می‌کنم این قال را و با نظر محمدعلی سپانلو و فیض شریفی[شاعر، منتقد، تاریخ‌نگار شعر مدرن] مقال را به پایان می‌برم.
سپانلو درباره شعر خضرایی می‌گوید: «اورنگ خضرایی یکی از شاعران نسل پیشین است که کم‌تر شناخته شد. آثار مفصلی ندارد و در کارهایی که از او باقی مانده، جنبه‌های ابداعی و یک تخیل جذاب به چشم می‌خورد. او در واقع شاعر طبیعت بود، اما نه یک طبیعت بی‌زمان؛ بلکه طبیعت مربوط به زندگی امروز.» [چیزی که سپانلو را هم از شاعرانِ هم‌نسل‌اش متمایز می‌کند] و فیض شریفی هم در گفت‌و‌گویی که با وی درباره شعر اقلیم فارس داشتم گفته بود:«خضرایی بچه آباده بود و از فضای شعر شیراز مدتی دور افتاده بود و بیان تغزلی داشت.زبانش مثل خیلی از شاعران هم‌عصرش متأثر از زبان فروغ بود اما با تلاش توانسته بود به استقلال نسبی برسد. به نظر من شاعر موفقی بود که میان مضامین عاشقانه و اجتماعی، وفاقی در شعرش اتفاق افتاده بود که منجر به خلق شعرهای دلپذیری شده بود اما خیلی زود درگذشت یعنی نتوانست کارش را به سرانجامی که در آرزویش بود برساند.»
راستی یادم رفت یادی کنم از حضور خضرایی در «ده شب انستیتو گوته»[شب پنجمش] که درخشیده بود در سال 56؛ ۱۸ تا ۲۷ مهرماه؛روزهای تکرارنشدنی برای شعر مدرن ایران.

هوشنگ گلشیری: اورنگ‌جان... دوستانه بگویم، اگر می‌خواهی کاری بکنی باید از این پیر رند و فیلسوف شاعر و این زنگی مست قونیه و دیگرها، کوله‌باری گرانسنگ ببندی و با شعرها و قال‌هاشان اخت بشوی، این را به‌عنوان دستور نمی‌گویم، بل به منظور طرح مسأله است برای من و تو که بعدها دیگر فرصت خواندن نخواهیم داشت و فقط نوشتن می‌ماند.
محمدعلی سپانلو: اورنگ خضرایی یکی از شاعران نسل پیشین است که کم‌تر شناخته شد. آثار مفصلی ندارد و در کارهایی که از او باقی مانده، جنبه‌های ابداعی و یک تخیل جذاب به چشم می‌خورد. او در واقع شاعر طبیعت بود، اما نه یک طبیعت بی‌زمان؛ بلکه طبیعت مربوط به زندگی امروز.
فیض شریفی: بچه آباده بود و از فضای شعر شیراز مدتی دور افتاده بود و بیان تغزلی داشت.زبانش مثل خیلی از شاعران هم‌عصرش متأثر از زبان فروغ بود اما با تلاش توانسته بود به استقلال نسبی برسد. به نظر من شاعر موفقی بود که میان مضامین عاشقانه و اجتماعی، وفاقی در شعرش اتفاق افتاده بود که منجر به خلق شعرهای دلپذیری شده بود.

 

منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: