1396/2/9 ۰۸:۲۷
میل به «شناخت آینده» نه تنها در مردمی که پیش رمالها و کفبینها میروند ومیخواهند آینده خود را در کف فنجان قهوه ببینند؛ بلکه در محافل علمی، فلسفی، آکادمیک و سازمانهایی که مأموریتهای راهبردی دارند، اهمیت ویژهای دارد.
رمزگشایی از «زمان»
مهسا رمضانی: میل به «شناخت آینده» نه تنها در مردمی که پیش رمالها و کفبینها میروند ومیخواهند آینده خود را در کف فنجان قهوه ببینند؛ بلکه در محافل علمی، فلسفی، آکادمیک و سازمانهایی که مأموریتهای راهبردی دارند، اهمیت ویژهای دارد. آیندهپژوهی یک دیسیپلین و نظامواره علمی فرارشتهای است که به بهرهبرداری هدفمند از روشهای گوناگون علوم مختلف و بومیسازی آنها در ساحت معرفت شناسی میپردازد. در ایران نیز مثل امریکا آیندهپژوهی نخست در مراکز رسانهای و نظامی کلید خورد؛ نخست در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران و بعد در دستگاههای استراتژیک شکل گرفت. آینده پژوهی در ایران در دوران طفولیت خود بسر میبرد و نباید توقعات فزاینده از آن داشت. در بین سیاسیون، مرحوم آیتالله هاشمی بهعنوان شخصی شناخته میشود که جهتگیری استراتژیک و تفکری آیندهنگر داشت.
در دنیایی که گویی «زمان» رنگ باخته و تحولات شتابی غیرقابل تصور یافته است، «آینده» بهعنوان سوژهای برای مطالعه از سوی بسیاری از دانشمندان مورد کنکاش قرار میگیرد. بشر امروز میکوشد تا «زمان» را نیز همچون سایر ساحتهای زندگی، به تسخیر درآورد. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، فقدان قطعیت نهفته در آینده، فرصتی گرانبهاست تا جامعه را در مسیر مطلوب خود سامان دهیم و «علم آیندهپژوهی» پاسخی به این دغدغه است. از این رو، به سراغ دکتر مهدی مطهرنیا، رئیس گروه آیندهپژوهی اجتماعی انجمن جامعهشناسی و عضو شورای علمی مرکز آیندهپژوهی فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه تربیت مدرس رفتیم تا «وضعیت آیندهپژوهی در ایران» را از او جویا شویم. آنچه در ادامه میآید ماحصل این گپوگفت است که میخوانید.
جناب دکتر مطهرنیا، ولع «دسترسی به آینده» گاه افراد را به سمت فالگیرها و رمالها سوق میدهد. اما در سالیان اخیر برخی سعی کردهاند در قالبی علمی و آکادمیکتر به شناخت آینده برسند. از نظر شما «جذابیت آینده» برای بشر امروزی چیست؟ و انسان با تسخیر آینده چقدر میتواند حالِ «امروز» خود را بهتر کند؟ آینده همیشه در دیدگان بشر جذابیت داشته است و انسان همیشه در پی آن بوده که خود را از وزن «گذشته» رها کند و بتواند فشار «حال» را بهعنوان یک نیرو و انرژی در جهت ساخت «آینده» به کار گیرد. در تجربهگرایان، عرفانگرایانِ فیثاغورثی، سقراط و افلاطون و ارسطو، جامعهشناسی مارکسیستی مارکس، جامعهشناسی تفهمی وبر و... میل به شناخت آینده وجود دارد. بنابراین، میل به شناخت آینده نه تنها در مردمی که پیش رمالها و کفبینها میروند میخواهند آینده خود را در کف فنجان قهوه ببینند؛ بلکه در محافل علمی، فلسفی، آکادمیک و سازمانهایی که مأموریتهای راهبردی دارند، اهمیت ویژهای دارد. شناخت آینده با «اچ. جی. ولز»، جامعهشناس و تاریخنگار انگلیسی، در سال 1902 کلید خورد. او تلاش کرد تا ما به مسائل آینده بیشتر توجه کنیم. در غرب بویژه ایالات متحده امریکا اندیشکدههای متعددی ایجاد شد و در کشورهای مسلمان هم بعضی از کنشگران عرصه آکادمی به این موضوع توجه نشان دادند. مطالعه آینده، نخست در «آیندهپژوهی فناوری» وارد شد چون، به طرز آشکارتری جلوی دیدگان قرار داشت،زمانی که به طور مثال، ژول ورن «کاپیتان نمو» را تصویرنگاری میکرد و از ماجرای اسرارآمیز شهر زیر دریاها سخن میگفت آینده در قالب داستانهای علمی– تخیلی نمود مییافت. آیندهپژوهی یک دیسیپلین و نظامواره علمی فرارشتهای است که به بهرهبرداری هدفمند از روشهای گوناگون علوم مختلف و بومیسازی آنها در ساحت معرفتشناسی میپردازد؛ بر این اساس، ما آیندهپژوهی اجتماعی، فناوری، اقتصاد، محیط زیست، سیاست، ارزشی و فرهنگی، ارتشی و نظامیگری، امنیتی و... نیز داریم و حداقل میتوانیم هشت حوزه را برای آیندهپژوهشی بهعنوان حوزههای کلان در نظر بگیریم.
«شناخت آینده» در ایران از چه زمانی به موضوعی برای مطالعه بدل شد؟ در ایران، نیز مثل امریکا آیندهپژوهی نخست در مراکز رسانهای و نظامی کلید خورد؛ نخست در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران و بعد در دستگاههای استراتژیک ما شکل گرفت.
دلیل اینکه مراکز استراتژیک و نظامی بیشترین اقبال را از علم آیندهپژوهی دارند، چیست؟ به دنبال ساخت فیلم نوسترا داموس و پیشگوییهای او در مورد آینده انقلاب اسلامی بود که در سال1383 مرکز آیندهپژوهی علوم و فناوری وزارت دفاع بهعنوان یکی از مراکز اصلی راهاندازی شد و در ادامه دانشگاه بینالمللی امام خمینی در زمان ریاست دکتر غفوریفرد نخستین دوره دکتری آیندهپژوهی در سال 88 و 89 کلید خورد. به موازات آن، دانشگاه عالی دفاع ملی، صنعتیشریف، علم وصنعت، امیرکبیر و همچنین پژوهشگاه چشمانداز و پژوهشگاه علوماجتماعی و انقلاب دانشگاه آزاد اسلامی (که من ریاست آن را به عهده دارم) جهتگیریهای آیندهپژوهانه را در مأموریت خود قرار دادند.
در میان اهالی سیاست، علم «آیندهپژوهی» چقدر موضوعیت یافته است؟ در بین سیاسیون، مرحوم آیتالله هاشمی بهعنوان شخصی شناخته میشود که جهتگیری استراتژیک و تفکری آیندهنگر داشت. مرحوم هاشمی در دانشگاه آزاد اسلامی و در جو عمومی، در دهه گذشته در خطبه بعد از نماز جمعه در ارتباط با بحث مترو، در بین نخبگان سیاسی توجه ویژهای را به بحث آیندهپژوهی داشت. اما پیش از همه اینها در سال 1353، آیندهپژوهی توسط دکتر اسدی و دکتر تهرانیان از منظر ریشه تاریخی با عنوان «مطالعه آینده» در حوزه اجتماعی طرح و بحث شد و با کمک رئیس وقت صدا و سیمای ملی ایران، رضا قطبی، طرحهای آیندهپژوهانه را کلید زدند. معتقدم، در کنار مراکز نظامی و سیاسی، دانشگاههای ما در تمام رشتههای علمی باید معارف را شکل و محتوا ببخشند؛ و از حوزه «معرفت» به حوزه «تئوری»، از حوزه تئوری به حوزه «خط ومشی» و سپس به حوزه «عمل» برای مدیریت آینده جامعه بشری برسند. دانشگاه «معرفت» را هم به لحاظ محتوایی میسازد و هم «کارگزار معرفت» پرورش میدهد. اگر معرفت موجود در آکادمی به حوزه اقدامها و عملها ورود کند ما با معضل و مشکلات کمتری روبهرو خواهیم شد و چالشهایمان به بحران بدل نمیشود. این در حالی است که باید «چالشها» را به «مسأله» بدل کرد و مسائل را با تکیه بر آرا علمی حل کرد.
اینکه «چالشهای» ما به «مسأله» منجر میشوند فکر میکنید به این دلیل است که از مطالعات «آیندهپژوهانه» غافل هستیم؟ ما هنوز به این باور مشترک نرسیدهایم که کارهایمان باید علمی و تحقیقی باشد. به همین دلیل معتقدم آیندهپژوهی در ایران در دوران طفولیت خود بسر میبرد و نباید توقعات فزاینده از آن داشت.
منظور شما این است که ما چندان «پیشبینی» را جدی نمیگیریم؟ مقصود من، تنها پیشبینی نیست. پیشبینی بخشی از تلاش برای شناخت آیندهها است. در ادبیات کلاسیک آیندهپژوهی، ما سه پارادایم داریم؛ یکی از آنها «پیشبینی» است که متکی بر «روشهای پوزیتیویستی» است و آینده را استمرار گذشته میداند و تلاش میکند با فهم روندها و رویدادها و برونیابی آنها آینده را پیشبینی کند؛ مثل پیشبینی آب و هوا،اما همهچیز را نمیتوان پیشبینی کرد؛ بخشی از آیندهاندیشی متوجه «پیشنگری» میشود. مبانی معرفتی پیشنگری دیگر پوزیتیویستی نیست، بلکه «پساپوزیتیویستی» است؛ به بیان دیگر، به کوهنیسم و ساختار انقلابهای علمی و همچنین هرمونتیک، تفسیر و تأویل برمیگردد. بخشی از آیندهپژوهی از پیشنگری هم میگذرد و به «پیشنگاری» میرسد؛ اینجا دیگر مبانی معرفتی هرمنوتیکی مطرح نیست و «واقعگرایی انتقادی» برجسته میشود و از مبانی معرفتی پساپساپوزیتیویسم استفاده میکند و از «پیشپردازی، یا پیشنُمایی» حرف میزنند. به این معنا که متوجه خردورزی انتقادی و وجه کمال یافته عقلانیت انتقادی در چارچوب تخیلورزی یا سورئالیسم انتقادی است. داستانهای علمی تخیلی همین کار را میکنند؛ «آیندهپردازی» میکنند؛ پردازش چیزهایی که بیشتر متکی برآیندههای ممکن هستند و امروز ممکن است در زوایای واقعیتها پذیرش آن برای ما سخت باشد.
آینده «آینده پژوهی در ایران» را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیندهپژوهی را باید به جایی برد که آیندهپژوهی میخواهد و نباید توقعات فزاینده از آیندهپژوهی داشت.
شما واژه «باریخشناسی» را برای «مطالعه آینده» پیشنهاد کردهاید. استدلال تان برای این معادلیابی چیست؟ آینده بخشی از زمان است که مملو از عدم حتمیتها و عدم قطعیتهاست و به همان اندازه و بیشتر از آن، انباشته از کشش برای حصول به آن است. بشر در یک منطق زمانی، خلق شده است. به باور من، آدمی یک موجودیت درون زمانی است و «هستومندی» او چه از منظر آرایش شکلی و چه از منظر آرایش محتوایی در درون ظرف زمان صورت پذیرفته است. به این معنا که زمان نه timeاست که به واسطه وجود انسان در زمان سنجیده میشود بلکه یک «هستومندی» مجزا و یک شعور خاص است. ما از دریچه نگرشِ علم شناخت زمان متوجه بازشکافی زمان و ارتباط دیگر عناصر خلقت با یکدیگر در درون زمان هستیم. آن بخشی که به ریختشناسی گذشته این وضعیت اختصاص دارد، «تارخ زمان» است که «از گذشته تا اکنون» را دربرمیگیرد. این گذشته زمان و نیمرخی از زمان است؛ که بر ما گذشته است. «تارخ زمان» را ما با ابزار و روشهای خاصی مورد مطالعه قرار میدهیم تا از آن پند یا همان عبرت را حاصل کنیم و با بهرهبرداری از این پندها، یعنی انباشتههای تاریخی خود به آینده زمان رجوع کنیم. من آینده زمان را «بارخ زمان» مینامم؛ رخی از زمان که هنوز بر ما نگذشته است. از این رو، «تارخ» را تاریخ؛ یعنی، ریختشناسی گذشته زمان خواندهایم. من آینده زمان را که به ریختشناسی آینده زمان توجه دارد، «باریخشناسی» نامیدهام که در ادامه تاریخشناسی به بخشی از زمان میپردازد که هنوز نیامده است. «باریخشناسی» با لحظههایی سر و کار دارد که از اکنون آغاز و به بخشهایی از زمان ارجاع میدهد که هنوز نیامده است. این بخش به «بارخ زمان» نه به «تارخ زمان» اشاره دارد. از اینرو و با توجه به تلاش برای عمومی کردن آیندهپژوهی و پرش از چالش ذهنی موجود در تودهها در غیرممکن دانستن شناخت آینده و حواله دادن دیسیپلین علمی آیندهپژوهی به رمالی و... در ذهنیت حاکم تودهها و برخی نخبگان! به آن «باریخشناسی» اطلاق کردهام. بر این اساس، آینده زمان، معرفت جانشین است؛ این تعبیر از آنِ «کودینگتون »است. او میگوید آنچه از گذشته تا اکنون به ما رسیده، به تعبیر من «معرفت همنشین» ما است، با ما بوده و در ما تهنشین شده است،اما از امروز به آینده «معرفت جانشین» ما است؛ معرفتی که ما باید آن را بهدست آوریم و بتوانیم نه تنها از گذشته زمان و اندوختههای خود بلکه از داشتههای اکنون خود نیز استفاده کنیم تا آینده زمان را بخوبی مدیریت کنیم و به آیندهای برویم که مطلوبتر از حال است. این است که آیندهپژوهی از منظر یک دیسیپلین فرارشتهای، ساخت آینده مطلوب و رفاه همه بشریت را بهعنوان هدف عالی خود معرفی میکند چراکه بر آن است که از انباشتهها استفاده کند تا معرفتی جانشین خود برای آینده بفرستد و خود را از نظر معرفتی به آینده پرتاب کند و به این وسیله به کاوش در آیندههایی که هنوز نیامده است بپرداز
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید