1396/2/9 ۰۸:۰۱
نگاهی به تاریخ پیدایش و تحول نمایش سیاه بازی به مناسبت سالمرگ سعدی افشار غم وشادی از دوگانههایی هستند به قدمت خلقت انسان و نمایش تلاشی بوده برای اظهار و انتقال و حتی خلق آنها.
نگاهی به تاریخ پیدایش و تحول نمایش سیاه بازی به مناسبت سالمرگ سعدی افشار
غم وشادی از دوگانههایی هستند به قدمت خلقت انسان و نمایش تلاشی بوده برای اظهار و انتقال و حتی خلق آنها. به استناد مدارک و اسناد پژوهشگران، ایرانیان برای مراسم شاد و جشنهایشان از گذشتههای دور نمایشهای شادی آور و کمیک داشتهاند. این نمایشها از دربارها شروع می شد و تا خانهها و کوچه و بازار و میدانگاههای روستاها امتداد مییافت. نمایش هایی مانند رقص، آواز، تقلید مسخرگی، معرکه گیری، به رقص آوردن جانوران(عنتر و لوطی)، تخت حوضی، سیاه بازی به وسیله مطرب ها و دوره گردها از جمله این نمایشها بودهاند. هر یک از این نمایشها گرچه از شادی سیراب میشدند اما کارکرد خاص خود را داشتهاند و مانند هنرهای امروزی هر یک مخاطب خاص خود را داشتهاند. آنچه در ادامه میآید نگاهی است اجمالی به معروف ترین نمایشهای شاد ایرانی و سیاه بازی، البته بدیهی است اینها در برابر نمایشهای شاد آیینی و محلی، جزئی است از پیکرهای به نام روح تاریخی و شاد ایرانی... این نوشته، در سالگرد درگذشت سعدالله رحمتخواه مشهور به سعدی افشار(30 فروردین 1392) منتشر میشود.
دلقک بازی
نمایشهای شاد در ابتدا بهصورت انفرادی اجرا میشده و فرد اجراکننده دلقک و نمایش، دلقک بازی نامیده میشد. دلقک، قصههای خنده دار را با جست و خیزهای مضحک بازی میکرد و برای خوشایند ولی نعمت خود به مسخره کردن دشمنان او میپرداخت. هنر عمده او تقلید از حرکات و رفتار فرد مورد نفرت یا نام آشنای حضار بود.برای این کار از تمام آنچه در چنته داشت بهره میبرد؛ از صداهای ناهنجار گرفته تا مطایبات و هزلیات. حرکات دلقک اگرچه گاهی خوشمزه و خنده آور یا نیشدار و زننده بود ولی عموماً فاقد معنی و گاه دور از ادب بود.دلقک بازی بر پایه بداههسازی بود ودلقکها دارای ذوق و قریحه ذاتی بودند.
گروههای روحوضی یا تخت حوضی
ریشه نمایش سیاه بازی و تخت حوضی را به دوره صفویه نسبت میدهند اما از آنچه به صورت اسنادی میتوان به آن اشاره کرد اینکه در اواخر حکومت قاجاریه، عروسیها و جشنها عموماً در خانهها برگزار میشد؛ خانهها معمولاً حوضی داشتند که روی آن تخته و فرش و گلیم میانداختند که کارکرد سن نمایش را داشت، بعد روی آن نمایشهای شادی آور اجرا میشد که به آن نمایش روحوضی میگفتند. گروههای روحوضی در حکومت قاجار و دوران ناصرالدینشاه تشکیل شد که پاتوقشان در باغ ایلچی، انتهای بازار عباسآباد و قهوهخانه مشهدی صفر در سرپولک خیابان سیروس تهران بود. اوج نمایشهای روحوضی در دوران فعالیت سیداحمد مؤید معروف به «باشی» بود. او در سال 1300 با همکاری عدهای ،گروهی تشکیل داد که با هزینه شخصی در منازل با استفاده از تختههای بزرگ و نصب آنها روی حوض و پوشاندنشان با قالی و گلیم صحنهای ترتیب میدادند و به اجرای منظم نمایش می پرداختند.
در دوران رضاشاه نیز نمایش روحوضی همچنان پررونق بود. در سالهای بعدی و دردوره پهلوی دوم نمایش روحوضی رو به افول نهاد و در نهایت از صحنه هنر رخت بربست. علل و عوامل گوناگونی در اضمحلال این نوع نمایش نقش داشتند. با ظهور سینما و تلویزیون و کاباره نشینی و سایر تفریحات جدید، نمایش سیاه بازی کمکم از توجه عموم میافتد و این افول بویژه از دهه چهل و پنجاه شمسی به بعد، همزمان با جریان نوسازی و مدرنیزاسیون و تغییر سبک زندگی مردم، شدت مییابد. از طرفی به دلیل نیاموختگی و عامی و ذاتی بودن این هنر پوستاندازی مطابق با شرایط در آن رخ نمیدهد و با کهولت سن هنرمندان، روز به روز مهجورتر میشوند.
سیاه و سیاه بازی
فردی لوده، حاضر جواب، بداهه گو با رفتار جسورانه و لهجه ویژه که کلمات را پس و پیش میگفت با لباسی قرمز وچهرهای تیره میشد سیاه یا مبارک. او به نوعی نماینده افراد فرودست جامعه بود که با منابع قدرت مانند ارباب، زن ارباب، سلطان، خلیفه، وزیر، سردار و... بگو مگو میکرد و در تعارضات گوناگون موجب خنده تماشاچیها میشد. سیاه با وجود سیاه بودن قلبی رئوف داشت، او نماد اعتراض به منابع قدرت بود که با جسارت و بدون لکنت حرفش را میزد به همین سبب مردم عامی با او احساس همدردی وهمذاتپنداری میکردند و او را فریادرس خود در برابر اربابان و قدرتمندان می پنداشتند.سیاه، تمام این کارها را با پس زمینه جدی توأم با خنده و شوخی و لوده بازی و بدون از دست دادن جان انجام میداد و این لذت تماشای سیاه بازی را چندین برابر میکرد.
استعداد، بازی درآوردن، تخصص در تقلید نقشی معین، خوش زبانی، زیبایی صورت، شوخ طبعی و خوشمزگی، سرعت انتقال و بداهه سرایی، داشتن صدای خوب، آشنایی با موسیقی، داشتن بدن آماده برای رقصیدن و مهارت در انواع رقص ها از ویژگیهای بازیگران گروه سیاه بازی بود.
در نمایشهای سیاه بازی، دکور بسیار ساده و کم حجم و عموماً شامل چند صندلی، پردههای نقاشی و چیزی شبیه تخت سلطانی میشد.
ریشههای سیاه
تاریخ دقیق پیدایش این هنر معلوم نیست. عدهای نمایش سیاه بازی و شخصیت حاجی و سیاه را به حاجی فیروز و مبارک سیاه نسبت میدهند که در پایان سال با دایره زنگی به کوی و برزن میرفته و پیام آور رسیدن بهار بودند.
پژوهشگران دیگر بر این اعتقادند که ورود بردگان سیاه با کشتیهای پرتغالی از سواحل آفریقا به سواحل خلیج فارس مخصوصاً بوشهر و شوخ طبعی سیاهان و زبان نامأنوس آنها زمینه ساز سیاه بازی بوده باشد. در آن دوران سیاهان به صورت نوکر در خانههای اربابی کار میکردند و در بسیاری مواقع اربابان برای شاد کردن خود و اطرافیان این نوکران برده بذله گو را دست میانداختند و مجلسداری میکردند.
دکتر یاکوب ادوارد پولاک طبیب مخصوص ناصرالدین شاه در مورد خصوصیات این سیاهان می نویسد «اغلب غلامان و کنیزان زرخریدی که در ایران زندگی میکنند در آفریقا متولد شدهاند و در کودکی از طریق بوشهر و مسقط و تعداد کمی هم از راه بغداد و عربستان به اینجا آمدهاند. در بین آنها دو نژاد مشخص است. 1- حبشی، که بینیهای باریک و کشیده دارند، فقط کمی لب هایشان به بالا برگشته است و موهایشان پیچ درپیچ و مجعد است ولی کرکی نیست.
2- زنگی، که از زنگبارند و کاملاً از نژاد سیاهان محسوب میشوند. حبشیها به علت زیبایی اندام و هوش خود مطلوب تر وگران تر از زنگیها هستند... غلام را در ایران هرگز به کار سخت و شاق یا کشاورزی نمیگمارند بلکه آنها را در خانههای اعیان مانند یکی از وسایل تجملی نگاه میدارند.»
از میان دوگروه غلامان و سیاهان در منازل اعیان و اشراف با توجه به خصوصیات فیزیکی و رفتاری ذکر شده از زنگباری (زنگیها) برای انجام کارهای سخت و از حبشیها برای انجام کارهای سبک تر استفاده میشد که این گروه به دلیل ظرافتهای موجود در فیزیک و ضمناً روابط نزدیک تر با اربابان، به دلیل نوع کار، بیشتر مورد توجه تقلیدچیان بودهاند و در مورد خصوصیات این غلامان مرحوم حسین کسبیان آورده است که: «زنگباریها قد کوتاه تر دارند، چاق ترند و عضلات پیچیده تری دارند. چشم هایشان درشت تراست. لبهایشان کلفتتر است، با نیروی بدنی بیشتر. قیمتشان هم ارزانتر از حبشیها بود اما سیاه حبشی الگوی شاخص سیاههای تخت حوضی است. باریک و بلند، بدون عضله، اما نیرومند. چشمها سیاه و لبها کلفت. بسیار هشیار و همان طور که دکتر پولاک اشاره میکند صمیمی ترند. این سیاهها زود رنج بودند و متوقع محبت و این خصوصیات همه به سیاه تخت حوضی نیز منتقل شده است. غرولند کردن، انتقاد کردن، دخالت بیجا در کار دیگران، دستور دادن و...»
عدهای دیگری از صاحبنظران نیز میگویند که اصولاً واژه تلخک که در ادبیات فارسی به کرات در شعر و نثر مطرح شده، شخصیتی است که در رکاب شاهان بوده و موجبات شادی شاه و درباریان را فراهم میکرده و همین شروعی بوده برای نمایشهای دسته جمعی مانند سیاه بازی.
اما استاد بهرام بیضایی بر این باور است که: «کولی های دربه در آسیایی و خصوصاً هندی هرچند یک بار به این طرف رو می کردهاند. اینها در سراسر ایران پراکنده بوده اند و دوره گردی و مطربی و رقص و تقلید جزء ذاتشان بوده است... حتی آنهایی را که در دسته های دوره گرد با نام حاجی فیروز و آتش افروز می بینیم که با صورت های سیاه کرده یا سیماچه ای بر چهره، می رقصند و مسخرگی و لودگی درمی آورد، از بقایای همین کولیان هستند.»
سیاه از اندرونی به بیرونی
این هنر در روند تکاملی خود از نمایشهای خانگی و عامه مردم که چندان پایبند تکنیکهای تئاتری نبوده جدا شده و در ردیف هنر تئاتر قرار میگیرد و کارش از روی حوضهای منازل به سن تئاتر میرسد و اصالت اولیهاش از دست میرود. طی این مدت سیاه بازی منبع الهام بخش تئاترهای کمدی ایران می شود و حتی شخصیت سیاه گاهی بهصورت مستقل در تئاترهای جدی هم مورد استفاده قرار میگیرد.
محمود آقا ظهیرالدینی (1314-1278) از هنرمندان مدرسه مستظرفه بود که متوجه ظرفیتهای تعزیهها و نمایشهای شاد عامه پسند میشود و از آن در هنر تئاتر بهره میبرد. وقتی محمود آقا در مدرسه صنایع مستظرفه درس می خوانده در زمان استراحت و تنفس در گوشهای از مدرسه همراه همشاگردیهای خود صحنههایی از تعزیه و نمایشهایی را که دیده بودند اجرا میکنند. این فعالیتها موجب میشود که کمال الملک در سال 1300 او را به سید علی نصر رئیس گروه کمدی ایران معرفی کند، از آن پس او تحت تعلیم سید علی نصر قرار میگیرد. نمایشی روحوضی در شب عروسیاش مهمترین جرقه برای ورود او و اجزای نمایش روحوضی به تئاتر میشود. این نمایش اقتباس پیش پا افتادهای از طبیب اجباری مولیر بود. دیدن اجرای این نمایش موجب شد او با دوستان مدرسه شروع به تمرین و اجرای آن بکند. بعدها محمود آقا به قهوه خانههایی که در آن نمایشهایی برپا بود رفت و آمد کرد. قهوهخانههای زرگر آباد در چهارراه چراغ برق و کریم آباد از مهمترین این قهوه خانهها بودند. او این نمایشها را میدید و به دوستان خود میآموخت. کم کم محمود آقا گروه تئاتری «کمدی اخوان» را در سال 1303 تأسیس میکند. در گروه کمدی اخوان هنرمندانی چون حسن سیاسی، محمود الهی، ابوالقاسم لاچینی، رفیع حالتی، نعمت مصیری، احمد منزوی و بانو لرتا همکاری میکردند و برنامههای خود را در تئاتر هنر واقع در لاله زار به صحنه میبردند.
سیاهان معروف
بابا تیمور، مهدی مصری، سید حسین یوسفی و سعدالله رحمتخواه معروف به سعدی افشار، ذبیح الله ماهری و رضا عرب، حسین حولهای، غلامحسین ملت، اسدالله قاسمی، محمود یکتا، حسین کسبیان از معروفترین سیاه بازان بودند. بابا تیمور سیاه دوره قاجار بوده و به نوعی جزو پیشکسوتهای این هنر محسوب میشد که بسیاری از سیاهان تحت تأثیر او بودهاند.ذبیح الله ماهر نقش سیاه با لهجههای نهاوندی، قزوینی، نطنزی و اصفهانی را بخوبی اجرا میکرده.اما در عصر معاصر سیاهی سعدی افشار از جنس و نوع دیگر بود. شاگرد استادانی چون ذبیحالله ماهر، مهدی مصری و حسن یوسفی که حاضرجوابیها، مناسبت خوانیهای فی البداهه ، مهارتهای آوازی، بیان بدنی گویا و صدای زنگدارش زبانزد خاص وعام بود. «از بچگی سیاه بازی را دوست داشتم. کار سیاه افشاگری است، افشای بدیها و تلخیهای جامعه. من در تمام این سالها «عمله طرب» بوده ام.»
منابع:
نمایش در ایران، بهرام بیضایی، انتشارات روشنگران، 1392
عالیجناب سیاه، لاله عالم، انتشارات پژوهنده، 1391
سینما تئاتر، یادی از محمود آقا ظهیرالدینی، سعید محبی، 1375 شماره 13
تهران مصور، این سیه رویان شادی آفرین، 1349، شماره 1390
سفرنامه پولاک «ایران و ایرانیان»، پولاک، یاکوب ادوارد-کیکاووس جهانداری، انتشارات خوارزمی، 1368
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید