گفتن حقیقت به مردم، رو در روی قدرت

1395/12/14 ۱۰:۴۳

گفتن حقیقت به مردم، رو در روی قدرت

احسان شریعتی سرسختانه از انقلاب و آرمان‌های آن دفاع می‌كند و معتقد است كه حتی جنبش اصلاحات تداوم همان خواست‌های انقلاب است كه خود در بستر یك سیر تداومی در تاریخ معاصر ایران بیش از صد سال است، از سوی مردم و نیروهای آگاه و تحول‌خواه دنبال می‌شود. او در گفتاری كه به تازگی در شهریار ارایه شد، تحقق این آرمان‌ها را امری یك روزه و دفعی ندانست و تحقق آنها را مستلزم تجربه عملی و علمی عمیقی خواند و بر نقش روشنفكران در این زمینه تاكید كرد و كار آنها را گفتن حقیقت به مردم در مقابل قدرت با شفافیت و بدون تعارف خواند.

 استمرار آرمان‌های انقلاب در جنبش اصلاحی ایران در گفتاری از احسان شریعتی

آدم سیاسی و حزبی نیستم، روشنفكر و شهروند هستم

محسن آزموده: احسان شریعتی سرسختانه از انقلاب و آرمان‌های آن دفاع می‌كند و معتقد است كه حتی جنبش اصلاحات تداوم همان خواست‌های انقلاب است كه خود در بستر یك سیر تداومی در تاریخ معاصر ایران بیش از صد سال است، از سوی مردم و نیروهای آگاه و تحول‌خواه دنبال می‌شود. او در گفتاری كه به تازگی در شهریار ارایه شد، تحقق این آرمان‌ها را امری یك روزه و دفعی ندانست و تحقق آنها را مستلزم تجربه عملی و علمی عمیقی خواند و بر نقش روشنفكران در این زمینه تاكید كرد و كار آنها را گفتن حقیقت به مردم در مقابل قدرت با شفافیت و بدون تعارف خواند. در ادامه گزارشی از سخنان او را می‌خوانیم:

تفاوت جنبش اصلاحی با اصلاح‌طلبی سیاسی
احسان شریعتی در آغاز به موضوع بحث یعنی نحوه استمرار عناصر انقلابی در جنبش اصلاحات در ایران اشاره كرد و گفت: باید تك تك این اصطلاحات و عناصر این تعبیر را باز تعریف كرد. یعنی وقتی می‌گوییم جنبش اصلاحات باید روشن شود كه چه جنبشی را در نظر داریم. آیا منظور همین دولت است، آیا طیف اصلاح‌طلبان منظور است. به نظر من جنبش اصلاحات هیچ كدام از اینها نیست، بلكه جنبش اصلاحات جنبشی است كه از پایین میان مردم در تداوم انقلاب با همان خواست‌ها و آرمان‌ها و البته با شیوه‌های جدید و با توجه به تغییر دوران و گفتمانی تازه در كشور پیدا شده است. بنابراین مراد از جنبش اصلاحات، جنبشی مردمی مثل انقلاب اسلامی بهمن 1357 است كه البته خود آن هم باید با توجه به شبهاتی كه پس از انقلاب به وجود آمده، بازتعریف شود.
انقلاب ایران در تداوم تحول‌خواهی ایرانیان
شریعتی تاكید كرد: انقلاب 1357 تداوم نهضت‌های گذشته در تاریخ ایران است، مثلا در دهه 1350 نهضت مبارزه مسلحانه را داشتیم كه یكی از نمودها و گواهان و شاهدان زنده آن مهندس لطف‌الله میثمی است. پیش از این دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دكتر محمد مصدق را داشتیم كه جنبش ملی را به راه انداخت. پیش از آن جنبش‌های منطقه‌ای را داشتیم، در شمال جنبش میرزاكوچك‌خان و در مناطق دیگر جنبش‌های دیگر. و پیش از آن در راس همه نهضت مشروطه را داشتیم كه فراتر از یك نهضت یك انقلاب بود و در آن نظام و قانون اساسی عوض شد و تغییری ساختاری را پدید آورد. در تمام این انقلاب‌ها از صدر مشروطه تا جنبش‌های منطقه‌ای و نهضت ملی و جنبش قهرآمیز و انقلاب 1357 ما یك رشته مطالبات و آرمان‌ها را شاهدیم. در راس همه آنها آرمان و خواست استقلال ملی است. استعمار انگلیس و قدرت روس كه در برخی جاها با هم در تضاد بودند و گاهی نیز اشتراك منافع داشتند، در سرنوشت ما دخالت می‌كردند و در اواخر قاجار كه دچار ضعف سیادت ملی شدیم و بخش‌هایی از كشور بعد از معاهده‌های ننگین گلستان و تركمنچای و... جدا شده بودند، كشور به صحنه تاخت و تاز این دولت‌های استعمارگر بدل شده بود. بنابراین نهضت مشروطه خواستار استقلال بود و این آرمان تا انقلاب 1357 تداوم یافت و خوشبختانه بعد از انقلاب 57 از دولت ملی مستقل برخوردار شدیم كه این را می‌توان یكی از دستاوردهای پیروز انقلاب 1357 دانست. امروزه ایران قدرتی انكار ناپذیر و مستقل در منطقه است. در حالی كه در نظام شاه ایران ژاندارم منطقه بود، به این معنا كه خواست‌ها و منویات قدرت‌های بزرگ و در راسش امریكا را به خصوص بعد از كودتای 28 مرداد 1332 پیش می‌برد. ما در ظفار و جنوب یمن به خاطر خواست امریكا و انگلیس می‌جنگیدیم. در حالی كه از آن زمان به بعد مستقل شدیم.
علیه استبداد تاریخی
شریعتی دیگر آرمان انقلاب را یك توسعه همگون متوازن ملی مردمی برای ایرانی آباد و آزاد خواند و در ادامه استبداد تاریخی ایران در تقابل با شعار جمهوری پرداخت و گفت: می‌دانیم كه سنت 2500 ساله ما رژیم‌های پادشاهی و سلطنتی بوده است، اما پس از انقلاب خواستار یك تغییر اساسی و تاریخی یعنی خواستار جمهوری شدیم، البته یك جمهوری اسلامی و ایرانی با توجه به صبغه و تاریخی كه داشتیم. این امر در پیش‌نویس قانون اساسی هم مشهود بود كه در آن نظام پارلمانی و همه شروط و لوازم دموكراسی لحاظ شده بود. اما در این بخش كه بحث آزادی مطرح می‌شود، چون این سنت در سرزمین ما مطرح نبوده است، هم از نظر عملی و هم از حیث نظری، نسبت به مردمسالاری و جمهوری به معنای عینی كلمه ناآشنا بودیم.
وی گفت: وقتی مردم شعار حكومت اسلامی سر می‌دادند، بسیاری به میشل فوكوی متفكر ضد قدرت فرانسوی كه برای یك روزنامه ایتالیایی در ایران گزارش تهیه می‌كرد، ایراد كردند و گفتند تو از انقلابی دفاع می‌كنی كه شعار حكومت مذهبی سر می‌دهند. او در پاسخ می‌گفت در این شعار ایراد در قسمت اسلامی و مذهبی نیست، بلكه ایراد درحكومت است. یعنی فوكو تاكید داشت كه مفهوم حكومت مبهم است. زیرا وقتی از جمهوری سخن می‌گوییم آن را در معادل تعبیر «res publica » به كار می‌بریم، یعنی «شیء یا چیز عمومی». از زمان ارسطو ما از نظر سیاسی دو نوع نظام بیشتر نداریم یا نظام استبدادی است كه معادل واژه despotism است و اتفاقا واژه‌ای ایرانی است، دسپوت یعنی ده پوت و یعنی كدخدا منشی. یعنی در نظام‌های استبدادی و شاهنشاهی و سلطنتی به قول هگل فیلسوف آلمانی یك نفر آزاد است و دیگران رعیت او هستند. نظام دیگر نظام جمهوری یا republic است، یعنی جایی كه امر عمومی وجود دارد و مصلحت عمومی یا همگانی آن را سازمان می‌دهد و دولتشهری به نام polis یا مدینه یونانی می‌سازد و در این دولتشهر شهروندان آزاد و برابر هستند. بنابراین یا رابطه ارباب- بردگی داریم یا رابطه شهروندان آزاد و برابر كه «ایزونومی» یا تساوی در برابر قانون خوانده می‌شد.
نقش نواندیشان دینی
شریعتی در رابطه با نظام جمهوری به زمینه‌سازی نواندیشان دینی اشاره كرد و گفت: این امر در حوزه روحانیت با زمینه‌سازی مراجع سه‌گانه نجف و در راس ایشان آخوند خراسانی رخ داد، به طوری كه ستارخان می‌گفت ما حكم علمای نجف را اجرا می‌كنیم، زمانی هم كه علامه نایینی رساله تنبیه‌الامه و تنزیه المله را نوشته و سال‌ها بعد مرحوم طالقانی آن را باز نشر و شرح كرد، از سوی دیگر روشنفكران مسلمان مثل مهندس بازرگان و دكتر سحابی و از همه موثرتر دكتر علی شریعتی را داریم. در نتیجه دانش‌آموزان و دانشجویان از طبقه متوسط شهری پیشگامان و پیش قراولان مبارزات در شهرهای بزرگ بودند و با این اندیشه‌ها در انقلاب شركت كردند و پیشتاز بودند و این زمینه فكری فراهم آمده بود كه این نظامات جدید و سیستم‌های دموكراسی و سوسیال دموكراسی و دستاوردهای عصر جدید را بپذیرند و آن را با جهان‌بینی توحیدی و با فرهنگ ملی و مذهبی خودشان تبیین مجدد كنند. شركت در انقلاب با چنین چشم‌اندازی رخ داد و از این حیث انقلاب ایران در ادامه آرمان‌های گذشته بود و انتظار داشتیم این آرمان‌ها یعنی استقلال، آزادی، عدالت، توسعه و جمهوری اسلامی-ایرانی تحقق پیدا كند. شریعتی گذر چند دهه را فرصت مناسبی برای بازنگری در این آرمان‌ها خواند و گفت: به موضوع استقلال اشاره كردم و نشان دادم كه در این زمینه موفق بودیم. اما در زمینه آزادی و حقوق شهروندی هنوز مشكلاتی داریم. این مشكلات اساسی، ساختاری، بینشی و عملكردی هستند. در زمینه آرمان سوم كه حكومت عدل علوی و عدالت بود، وضع وخیم‌تر است و این را متاسفانه در اختلافات طبقاتی و مشكلات معیشتی مردم می‌بینیم. ما بحران‌های مختلفی داریم، مثل بحران محیط زیستی كه در مساله آب و خاك و آتش و هوا مشهود است. قدما از عناصر چهارگانه سخن می‌گفتند و ما متاسفانه در هر چهار عنصر با بحران مواجه هستیم.
آدم حزبی نیستم
شریعتی تاكید كرد كه در بحث فعلی به جزییات و اشخاص كار ندارد و گفت: من یك آدم سیاسی و حزبی نیستم كه به گروه خاصی تعلق داشته باشم و خانواده فكری من از نظر تاریخی مشخص است. شریعتی متعلق به یك خانواده ملی و مذهبی بود. من هم در دوران انقلاب و زمان جنگ حضور داشتم و در دوران اصلاحات هم حضور داشتم، اما عضو هیچ گروه سیاسی نیستم و حتی خودم را یك فرد سیاسی به معنای متعارف كلمه نمی‌دانم، بلكه یك روشنفكر هستم و به عنوان یك شهروند با شما صحبت می‌كنم و اگر انتقاداتی به این طیف‌ها دارم، آزادانه بیان می‌كنم. یعنی برای خودم این حق را قایلم كه انتقاداتم را به اصلاح‌طلبان نیز بیان كنم و البته این نشانه سعه صدر اصلاح‌طلبان خواهد بود كه انتقادات من را بشنوند زیرا اصلاح‌طلبان هم مشكلاتی دارند.
غفلت از امر اجتماعی و تقدم امر خصوصی
وی تاكید كرد: آنچه برای ما مهم است، فقدان بینش اجتماعی و بینش ملی و تقدم امر اجتماعی بر امر خصوصی است. به نظر من این بینش نولیبرالی در اصلاح‌طلبان و در این دولت فعلی نیز حضور دارد؛ بینشی كه حتی درك درستی از لیبرالیسم نیز ندارد. من شخصا در كشورهای لیبرال زندگی كردم و در آنجا اصل حاكمیت قانون است و بر اساس آن، آزادی‌ها تعریف می‌شود و این آزادی‌ها تعریف شده و محدود است، یعنی اگر من بخواهم در اروپا نرده‌های خانه‌ام را رنگ كنم، باید تمام اعضای مجتمعی كه در آن زندگی می‌كنم، حضور داشته باشند و این رنگ بر اساس تناسب با رنگ‌های ساختمان‌های مجاور و محله باشد. این در دیگر عرصه‌ها نیز مشهود است. یعنی تصمیمات باید بر اساس همفكری و مشورت همگانی اتخاذ شود. در حالی كه اینجا این مشاركت و مشورت وجود ندارد، به طوری كه هر كس هر طور می‌خواهد تصمیم می‌گیرد. در یك محله شاهد حضور همه سبك‌های زندگی هستیم، مثلا یك جا سیستم كمون اولیه است، یكجا سیستم برده‌داری است، یكجا سیستم سرمایه‌داری است، یكجا سیستم سوسیالیستی و جای دیگر سیستم فئودالی است. نام این هرج و مرج لیبرالیسم نیست، بلكه نوعی بی‌قانونی است، یعنی منافع خصوصی ترجیح دارد و مافیاهای ماشین و ساخت و ساز و... حضور دارند، یعنی گروه‌های ذی‌نفعی كه با وجود منفعت ملی عمل می‌كنند. شریعتی تحقق دولت ملی را با تقدم امر اجتماعی تعریف كرد و گفت: در چنین وضعیتی مثلا حق تقدم با وسایل حمل و نقل عمومی مثل آمبولانس‌ها، اتوبوس‌ها، متروها و... است. در حالی كه اینجا می‌بینیم كه این امر رعایت نمی‌شود. اگر قضیه پلاسكو را به صورت علمی و همه‌جانبه تحلیل كنید، به همه مشكلات ما پی می‌برید. یعنی هم مشكلات رفتار مردم را می‌بینید، هم مشكلات عملكردی مسوولان مشهود است. یعنی همه مشكلات ساختاری و فرهنگی ما از این پرونده مشهود است. این مثال نشان می‌دهد كه ما از نظر سیاست‌های توسعه و نه این دولت و آن دولت چه مشكلاتی داریم. اصلا در صد سال گذشته سنگ بنای غلطی ریخته شده و كلانشهرهای ما بر اساس مهاجرت‌های كلان شكل گرفته‌اند، به گونه‌ای كه هم سیستم تولیدی قدیمی از بین رفته و هم سیستم صنعتی علمی بر پا نشده و ما یك اقتصاد سالم نداریم.
انقلاب اصیل فراتر از انقلاب سیاسی
این استاد فلسفه در ادامه یك بینش انقلابی اصیل را فراتر از انقلاب سیاسی و تحول در نظام سیاسی خواند و گفت: انقلاب اصیل به معنای تغییر ساختارها است. در فرانسه دو قرن گذشته است تا انقلاب فرانسه بعد از گذر جنگ داخلی، ترور (حكومت وحشت)، ترمیدور، بازگشت سلطنت و انقلاب دوباره و بعد جمهوری و... تحقق یافته است. یعنی فراز و نشیب‌های بسیار رخ داده تا به تدریج به یك توازن رسیده است. قرن‌ها طول می‌كشد تا عادات و ساختارها و رفتارها و بینش‌های عمیقی كه در جان ما خانه كرده است، عوض شود. به همین خاطر است كه ما در زمینه فهم عمیق نظام جمهوری و دموكراسی مشكل داریم، چون یك پدیده جدید است و در قرون تازه رخ داده است. ما باید آموزش زیادی ببینیم.
نقش روشنفكران
شریعتی در ادامه به ضرورت بازنگری روشنفكران و نیروهای آگاه تاكید كرد و گفت: حتی روشنفكران و نیروهای آگاه ما باید برای شناخت این مسائل یعنی مفاهیم سیاسی مثل حكومت به تعبیر میشل فوكو و لوازم و شرایط و تعاریف علمی آنها دوره‌ای طی می‌كردند. انقلاب ما به تعبیر دكتر شریعتی به شكل زودرس پیروز شد. دكتر شریعتی با اینكه ملقب به معلم انقلاب بود، تاكید داشت كه چند دهه یا حتی چند سده طول می‌كشد تا به نتایج مطمئنی برسیم. در حالی كه انقلاب ما خیلی سریع پیروز شد، زیرا نظام گذشته خیلی شكننده و فاسد و غیرمعتبر بود و به تعبیر خودشان مثل برف آب شد. ناگهان كار به دست انقلابیون افتاد. من خودم در آن ایام انقلاب به خوزستان می‌رفتم و با مردم كه فكر می‌كردند ما بعد از انقلاب كاره‌ای هستیم و از مشكلات معیشتی و زندگی خودشان صحبت می‌كردند. ایشان فكر می‌كردند بنده كه فرزند معلم انقلاب هستم، مقامی دارم. مثلا در جزیره خارك حتی مردم رژه نظامی می‌رفتند و انتظار داشتند ما مشكلات را در همه ابعاد حل كنیم. در حالی كه ما می‌دانستیم كه تشكیلاتی نیست. معمولا در انقلاب‌ها، تشكیلات و احزاب سال‌ها مبارزه می‌كنند و از تجارب هم می‌آموزند. اما به تعبیر آقای خلخالی در كتاب خاطراتش مثلا ما در زمینه قضایی هیچ تجربه‌ای نداشتیم و به همین خاطر به تجربه‌های دیگر كشورها نگاه می‌كردیم و مثلا به فیدل كاسترو نگاه كردیم و از او آموختیم و از روش‌های او بهره گرفتیم. به هر حال این امر باعث شد كه به خصوص در دهه 1360 دچار مشكلات ساختاری شویم و از آرمان‌های اولیه انقلاب فاصله گرفتیم.
روشنفكران مسوول باشند
شریعتی در ادامه به فضای جامعه سیاسی بعد از انقلاب و به خصوص دهه 1360 اشاره كرد و گفت: انقلاب با گل در برابر گلوله و حضور همه نیروهای اجتماعی و گروه‌ها رخ داد، اما پس از انقلاب مشكلاتی در جامعه پدید آمد و چون ما تجربه دموكراسی نداشتیم، اختلافات به ستیز میان گروه‌ها كشید و این امر سبب شد كه آن شكل آرمانی آزادی تحقق نیابد. بعد از جنگ شاهد سیاست‌های نولیبرالی بودیم و در نتیجه نوعی آزادی به معنای هرج و مرج و رانت خواری و رشد مافیاهای ثروت و قدرت پدید ‌آید و موجب شد كه عدالت تحقق نیابد و سیاست توسعه‌ای پدید آمد كه نتوانست روندهای غلط پیش از انقلاب را به شكل انقلابی اصلاح كند. برای مثال مركزگرایی كه با مهاجرت‌های گسترده در دهه 1340 آغاز شد، ادامه یافت. جنبش اصلاحی می‌خواست آرمان‌های انقلاب را با خوانش جدید و عمیق‌تر و البته نقادانه نسبت به خودش و روش‌های گذشته نیروهای روشنفكر و تحول خواه از سر بگیرد. به خصوص كه به نظر من در جامعه ما كه مقامات مسوول نیستند، باید روشنفكران و نیروهای آگاه مسوول باشند. یعنی از صدر مشروطه تا به امروز در پروژه‌های فكری كه عرضه شده، اشكالاتی وجود داشته و باید بازبینی شود. یعنی دوره به دوره باید حافظه تاریخی توسط نسل جدید و دانشجویان بازخوانی شود تا ببینیم چرا از زمان مشروطه كه پیشگام همه ملل منطقه در زمینه آزادیخواهی و عدالت‌طلبی و استقلال‌طلبی بودیم، هنوز این آرمان‌ها به معنای كامل كلمه تحقق نیافته است؟
شریعتی با اشاره به مشكلات انقلاب‌های مدرن به تعبیر هانا آرنت مثل خشونت به تغییر روش‌ها در اصلاحات پرداخت و گفت: در دوره اصلاحات از روش‌های خشونت پرهیز، آگاهی بخش، مسالمت‌آمیز و حتی المقدور قانونی حركت می‌كنیم، یعنی می‌خواهیم قانون اجرا شود و اصلاح قانون نیز در چارچوب قانون صورت می‌گیرد. بنابراین مبارزه اصلاحی گونه گون است، یعنی جنبه‌های متنوعی دارد و سازمان‌های مردم نهاد پدید می‌آیند. در این دوره جامعه مدنی پیش می‌رود و آن را جنبش اصلاحات می‌خوانیم. جنبش اصلاحات با جناح اصلاح‌طلب فرق دارد. جنبش اصلاحات یعنی همان انقلاب. در آن زمان این آرمان‌ها با روش‌های انقلابی دنبال می‌شود و در دوره بعدی با روش‌های مسالمت آمیز و خشونت‌پرهیز اما بدون تعارف و با شفافیت. شفافیت یكی از شعارهای جنبش‌های دموكراتیك است.
رودرروی حقیقت بدون تعارف
شریعتی در پایان گفت: شفافیت یعنی ما به عنوان روشنفكر و شهروند بی‌تعارف رودرروی قدرت حقیقت را بیان كنیم. این سخن یعنی گفتن حقیقت به قدرت در یك حدیث نبوی هم بیان می‌شود. اما در دوره جدید این سخن (speaking truth to power) به صورت یك شعار مطرح شده است. این روش این سوال را پیش می‌آورد كه مگر قدرت حقیقت را نمی‌داند؟ چامسكی با طرح این سوال گفته اولا قدرت حقیقت را می‌داند و ثانیا می‌كوشد آن را پنهان كند، ثالثا این قدرت نیست كه باید حقیقت را بداند.پاسخ به چامسكی این است كه در كلام نبوی و علوی و در مبارزات مردمی معنای گفتن حقیقت به قدرت این نیست كه قدرت حقیقت را نمی‌داند و ما باید به اطلاع آن برسانیم، بلكه معنایش این است كه رودرروی حقیقت اما خطاب به مردم حقیقت را بیان كنیم؛ حقیقتی كه قدرت‌ها می‌خواهند پنهانش كنند. بنابراین مخاطب افكار عمومی و مردم هستند و آگاهی بخشی یعنی نشان دادن اینكه حقیقت چیست و مردم با آگاهی تبدیل به نیروی فشار برای تغییر و تحول می‌شوند. بنابراین مخاطب روشنفكر مردم است و در چنین شرایطی باید بدون تعارف و با شفافیت سخن بگوید. ما بدون تعارف در زمینه شناخت آزادی، عدالت و توسعه و شناخت عمیق و عمل به جمهوری از حیث سیاسی و اجتماعی مشكل داریم و متاسفانه در زمان ما بینش نولیبرالی با محافظه‌كاری همراه شده‌اند و این در دولتمردان به خصوص آنها كه تكنوكرات هستند، وجود دارد و ضرورت دارد كه راه سومی را در بحثی كه بین دو جناح است، بگشاییم و صدای مردم و روشنفكران و نیروهای اصلاحی تحول خواه متنوع را هم سو با طیف اصلاح‌طلب و دولت معتدل مطرح كنیم. مراد از راه سوم ایجاد شكاف نیست، بلكه می‌خواهیم آرمان‌ها و مطالبات جامعه را بیان كنیم، خطاب به مردم و رودرروی قدرت و بگوییم این انقلاب چه بوده و با حافظه تاریخی خودمان تجدید عهد كنیم و آن را با روش‌های جدید خشونت پرهیز و مردمی‌تر استمرار دهیم. آرمان‌های انقلاب تخیلی نیستند و همین الان در جهان نظام‌هایی داریم كه این آرمان‌ها را به نظام‌های واقعا موجود علمی و عملی تحقق بخشیده‌اند. البته این امر در كشورهای مختلف نسبی است، اما به هیچ‌وجه تخیلی نیست و یك مطالبه حداقلی است. این نقش ما روشنفكران است كه در یك مبارزه بینشی بتوانیم آن مطالبات و آرمان‌ها را تبدیل به رهنمودهای عملی و ممكن بكنیم.


منبع: اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: