جدال شاعر با سنت و مدرنیته / عبدالجبار كاكایی

1395/10/13 ۰۸:۴۴

جدال شاعر با سنت و مدرنیته / عبدالجبار كاكایی

«نیمایوشیج» شعرهای خوب بسیاری دارد اما یكی از شعرهای او كلیدواژه‌ای دارد كه این كلید‌واژه به نوعی حاوی مفهوم سیاسی و اجتماعی خاصی است. قبل از اشاره به این شعر باید بیان كنم كه از زمانی كه «وحدت‌ملی» ایرانیان بعد از دوران مشروطه بیشتر از گذشته شكل گرفت و به نوعی مفهوم «ملت» دچار تجدید حیات شد

امروز سالروز درگذشت نیما یوشیج است

«نیمایوشیج» شعرهای خوب بسیاری دارد اما یكی از شعرهای او كلیدواژه‌ای دارد كه این كلید‌واژه به نوعی حاوی مفهوم سیاسی و اجتماعی خاصی است. قبل از اشاره به این شعر باید بیان كنم كه از زمانی كه «وحدت‌ملی» ایرانیان بعد از دوران مشروطه بیشتر از گذشته شكل گرفت و به نوعی مفهوم «ملت» دچار تجدید حیات شد و «مردم» جایگاه ویژه‌ای پیدا كردند و از زمانی كه مجلس عدالتخانه تشكیل شد و مفهوم مردم جایگزین مفهوم رعیت شد، ملت و مردم دارای جایگاه ویژه‌ای شدند. یعنی مردمی كه به ملیت، به پرچم، به گذشته خود و به هویت‌شان اهمیت می‌دادند.

بر همین اساس یكی از كلماتی كه در شعر نیمایوشیج و شاعران همعصر او تبدیل به كلیدواژه شد، كلمه «خانه» بود. یعنی وطن مفهوم خانه گرفت. خانه‌ای كه همه اقوام در آن زندگی می‌كردند و لذا وقتی نیما‌یوشیج می‌گوید:

خانه‌ام ابری است

یكسره روی زمین ابری است با آن.

 از فراز گردنه، خرد و خراب و مست

باد می‌پیچد.

یكسره دنیا خراب از اوست.

من در این شعر به‌شدت احساس همگرایی عجیبی با این مفهوم می‌كنم. یعنی احساس می‌كنم، صدایی برخاسته كه این صدا وطن را خانه خودش می‌داند و از آن دل نمی‌كند. نیمایوشیج وقتی می‌گوید خانه‌ام ابری است، یعنی ایران من ابری است. ایران با همین پرچم سه رنگش. من كلیدواژه خانه را در شعر دوره مشروطه می‌شناسم و به خصوص در این شعر نیما كه می‌گوید خانه‌ام ابری است. این شعر را به‌شدت من می‌پسندم. چرا كه این نماد خانه و این نگاه را دوست دارم و می‌پسندم.

اما بد نیست در سالروز درگذشت این شاعر كمی دغدغه‌ها و تاثیرات او را در عرصه ادبیات و شعر كشور مرور كنیم. نیما‌یوشیج محصول دوره ورود به جهان تجدد است. برای انسان ایرانی و برای شاعر ایرانی، این دوره طبیعتا اثرات خودش را بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و جامعه باقی گذاشته است. به ویژه اینكه موضوع نهضت ترجمه تقریبا در آغاز اوج‌گیری خودش بود و همه این شرایط مسیر جدیدی را در جامعه ایجاد كرده بود.

در شاخه سیاست، فرهنگ، هنر و اقتصاد افراد دیگری بودند كه به موضوع تجدد می‌اندیشیدند اما در حوزه ادبیات و شعر یكی از برجستگان آن زمان نیمایوشیج بود. نیما در دوره‌ای از زندگی‌اش آثار كلاسیك موازین شعر سنتی خلق می‌كرد و در دوره‌ دیگری از زندگی‌اش به خلق آثار متفاوتی روی آورد و سبك جدیدی را درانداخت.

نیما یوشیج اما در آثاری كه در شعر نو خلق كرد، نشان داد كه جدال سنت و مدرنیته همچنان دغدغه او بوده است. بیشتر از اینكه قالب یا فرم نیمایی یا قالب پیشنهادی او كه نوشتن آثار به شكل پلكانی و بر اساس بند بود ذهن ما را به خودش مشغول كند، نهاد نیما یوشیج است كه باید مورد توجه قرار بگیرد. نهاد نیمایوشیج نهادی بوده كه در واقع منعكس‌كننده پارادوكس سنت و تجدد است. باید این پرسش مطرح شود كه تكلیف نیما در این مبارزه فكری چیست؟ نیما در این مبارزه فكری تلنگر ترویج این نهاد را به نسل‌های همدوره خودش وارد كرد. شاید آن یقین آنقدر درخشان، نه تنها در كار نیما و روشنفكران پس از او هم نبود، كه آیا پذیرفتن تجدد و رها كردن سنت مساوی است با ادامه حیات یا نفی حیات. حداقل در شعر «مانلی» نیمایوشیج كه یكی از آثار برجسته نیما است، جدال بین سنت و مدرنیته در سرنوشت مانلی كه بین ساحل و دریا مانده و آخر و عاقبت در دریا غرق می‌شود و شعر با پایان سیاه و تیره‌ای مواجه می‌شود، به نوعی آن تشویش و تردید ذهنیت نیما را در پدیده جهان جدید كه تردید همه روشنفكران بعد از نیما بود، می‌توان دید.

روشنفكری مثل سیدحسن تقی‌زاده كه ابتدای فعالیتش خیلی رادیكالی و تندروانه تمام مظاهر مدنیت غرب را می‌پذیرفت و بعد رفته‌رفته عقب‌نشینی كرد. این جهانی كه متولدان عصر مشروطه و همنسلان نیما در آن متولد شدند، اصولا جهان تردید بین سنت و مدرنیته بوده است. به بیان دیگر روشنفكران و همنسلان نیما در آن جهان بین تجدد و سنت سردرگم بوده‌اند.

حالا اگر قرار است به دستاورد نیمایوشیج توجه كنیم باید خاستگاه و بلاتكلیفی او و همدوره‌هایش را هم در نظر داشته باشیم. نكته‌ای كه در شعر نیما برجسته است، این است كه نیما نه تنها قالب‌های ادبی را تغییر داد و قالب شعر نیمایی را ایجاد كرد، بلكه روابط بین كلمات و نوع استفاده از دستورها و تعبیرات شعر فارسی را دگرگون كرد.

 به واقع نیما با فعالیت‌هایش زبان شعر فارسی را هم دگرگون كرد و باید بدانیم كه زبان شعر نیما، زبان شعر سنتی نیست. زبان نیما زبان متفاوت و خاصی است كه به نظر می‌آید این زبان تا حدود زیادی تحت تاثیر ترجمه‌های شعرهای خارجی است. اما در اینجا توجه به سه نكته اهمیت دارد؛ اول اینكه جنس زبان متفاوت می‌شود. دوم اینكه قالب شعر متفاوت می‌شود و نكته سوم اینكه نوع تفكر هم متفاوت می‌شود و این تفاوت در سه شاخه‌ای است كه به هر حال دستاوردش جریان عظیم شعر نیمایی است كه همچنان ماندگار است.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: