1395/10/6 ۱۰:۴۸
تبارشناسی و نقد نظری نظریههای جامعهشناسی دكتر محمد علی همایون كاتوزیان با حضور علی اصغر سعیدی، حمید عبداللهیان، مصطفی عبدی، ابوالفضل دلاوری و داریوش رحمانیان
محسن آزموده : محمدعلی همایون كاتوزیان در عرصه پژوهشها درباره تاریخ و سیاست ایران را نمیتوان نادیده گرفت، دهههاست كه طیف وسیع آثار او در ابعادی گسترده و وسیع از سوی همه علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ و جامعه و سیاست ایران مورد توجه قرار گرفته است، در حوزههای سیاست، جامعهشناسی، اقتصاد و ادبیات. این اقبال گسترده تا جایی است كه برخی تعابیر برساخته او چون «جامعه كوتاهمدت»، «جامعه كلنگی»، «استبداد ایرانی» و «چرخه استبداد- آشوب» در زبان روزمره اهل فرهنگ و سیاست رایج شده است. ویژگی مهم كاتوزیان كثرت آثار؛ آن هم به زبان انگلیسی است كه موجب شده آثار او مخاطبانی غیرایرانی نیز بیابد. دیگر ویژگی اساسی كاتوزیان شاگردانی است كه تربیت كرده و برخی از آنها به تاریخنگاران و پژوهشگرانی برجسته بدل شدهاند. این ویژگیهای تحسینبرانگیز اما سبب نمیشود كه از نقد آثار و پژوهشهای كاتوزیان غفلت بورزیم، برعكس، بزرگترین ستایش از یك متفكر، توجه انتقادی و جدی به آثار و اندیشههای اوست، گو اینكه همین نقادی نشانهای دیگر بر اهمیت آثار كاتوزیان است. سیامین نشست گروه جامعهشناسی تاریخی انجمن جامعهشناسی و دومین جلسه از نشستهای نظریههای جامعهشناسی تاریخی نیز با موضوع تبارشناسی و نقد نظری نظریههای جامعهشناسی دكتر محمد علی همایون كاتوزیان به همین مهم اختصاص داشت. در این جلسه چهار ساعته كه در سالن انجمن جامعهشناسی برگزار شد، در حد یك نشست انتقادهای تندی از جانب سخنرانان به نظریه كاتوزیان وارد شد، البته همه حاضران به اهمیت آثار او اذعان داشتند. در این نشست علی اصغر سعیدی به دفاع از دیدگاههای كاتوزیان پرداخت، ابوالفضل دلاوری با رویكردی متعادلتر، برخی نقدها را بر او وارد كرد، حمید عبداللهیان نظریه دولت خودكامه را نقد كرد و داریوش رحمانیان و مصطفی عبدی، نظریه جامعه كوتاهمدت كاتوزیان را نقادی كردند. جلسه چنان كه اشاره كردیم، ٤ ساعت به طول انجامید كه با توجه به محدودیتهای صفحه از نظر فضا ناگزیریم به رئوس مطالب در پانل نخست بسنده كنیم.در ابتدای جلسه مصطفی عبدی، پژوهشگر و مدرس حوزه جامعهشناسی تاریخی و سیاسی درباره محتوای جلسه گفت: دكتر كاتوزیان یكی از نظریه پردازان مطرح در حوزههای مختلف علوم انسانی در ایران است و در این جلسه قرار است از منظر تبارشناختی به نظریات ایشان پرداخته شود. یعنی میخواهیم به این بپردازیم؛ مفاهیمی كه در دستگاه نظری ایشان است، چه خاستگاهی دارند؟
شبه مدرنیزم دستاورد مهم كاتوزیان در اقتصاد سیاسی
نخستین سخنران این نشست علی اصغر سعیدی، استاد جامعهشناسی اقتصادی دانشگاه تهران به ماندگاری و اهمیت نظریه كاتوزیان اشاره و در ادامه گزارشی از زندگی كاتوزیان ارایه كرد و گفت: محمد علی همایون كاتوزیان متولد ٢٦ آبان ١٣٢١ خورشیدی در خانوادهای پرجمعیت از طبقه متوسط در تهران به دنیا آمد، پدرش وكیل دادگستری بوده. بعد از دبستان به دبیرستان البرز میرود و از همان نوجوانی با فعالیتهای سیاسی آشنا میشود و با گروه خلیل ملكی و نیروی سوم آشنا میشود و سخت تحت تاثیر ایشان قرار میگیرد. از كودكی و نوجوانی به ادبیات فارسی بسیار علاقهمند بوده و به ویژه به سعدی علاقه داشته است. بعد به دانشكده پزشكی میرود، اما بعد از یك سال رها میكند و به انگلستان میرود. در انگلستان نخست در بیرمنگام اقتصاد میخواند و بعد دانشگاه كنت میرود و دكترایش را میگیرد. مدتی به ایران میآید و در دانشگاه شیراز فرصت مطالعاتیاش را میگذراند، از نحوه رفتار آكادمی این جا راضی نبود و به انگلستان برمیگردد. در آخرین دوره دولت آقای آموزگار پستی به ایشان در وزارت بازرگانی پیشنهاد میشود كه نمیپذیرد. كارهایی در زمینه اصلاحات ارضی انجام میدهد كه زمینهای برای كتاب مهم ایشان اقتصاد سیاسی ایران میشود. نكته مهم در كارهای كاتوزیان این است كه آنها را به زبان انگلیسی نوشته و در نتیجه مورد بحث و بررسیهای زیادی واقع شده است. البته ایشان بعدا مطالعات اقتصادی را كنار میگذارند و به ادبیات میپردازند. ایشان هماكنون در دانشگاه آكسفورد فعالیت میكنند. سعیدی نظریه شبه مدرنیزم كاتوزیان را از دستاوردهای مهم او در اقتصاد سیاسی خواند و گفت: شاید سه نفر راجع به اقتصاد رانتی صحبت كرده باشند كه یكی ایشان است. از قضا بر خلاف آن دو نفر، ایشان پیگیر این بحث ماند و نظریهای قوی در این زمینه ارایه و بحث مهمی در تاثیر نفت در قدرت گرفتن دولت و استبداد ایرانی بیان كرد. سعیدی نظریه كاتوزیان را مهم خواند و گفت نمیشود آن را با نقدی «كوتاهمدت» كنار گذاشت. مثلا بحث ایشان درباره جامعه كوتاهمدت را افراد در زندگی شخصیشان نیز میبینند. مثلا من كتابی درباره یك خانواده صنعتگر نوشتهام و نشان دادهام كه یك خانواده در ایران توانسته در عرض ٢٠ سال انباشت سرمایه را پدید آورد و این ناقض نظریه دكتر كاتوزیان است كه در ایران سرمایه داری به وجود نمیآید و دولت در اوج استبداد است، چرا كه اتفاقا در اوج استبداد یا خودكامگی این انباشت رخ میدهد. اما دیدیم كه در سال ١٣٥٧ جامعه با موجی مواجه شد كه تمام آن انباشت سرمایه از بین رفت. بنابراین جایگاه اجتماعی دكتر كاتوزیان بسیار مهم است. سعیدی در پایان به برخی رئوس نظریات كاتوزیان چون دولت در جامعه خودكامه، فقدان طبقات اجتماعی مستقل و انحصار حقوق مالكیت در نظام خودكامه اشاره كرد و گفت: تا پیش از بحثهای ایشان و دكتر اشرف تنها بحث درباره جامعهشناسی تاریخی ایران رویكرد طبقاتی ماركسیستی بود، در حالی كه این دو نظریه آن دیدگاه را زیر سوال بردند.
دغدغه كاتوزیان سیاسی است
ابوالفضل دلاوری، استاد جامعهشناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی سخنران دوم این نشست بود كه بحث خود را با خوانش شعری از دكتر كاتوزیان با تاكید بر مایههای ادبی او آغاز كرد و بر ضرورت اشراف به آثار ایشان برای نقد اندیشههایش و در ادامه به پروبلماتیك كاتوزیان اشاره كرد و گفت: در بیش از صد كتاب و مقاله كه به زبانهای انگلیسی و فارسی از دكتر كاتوزیان منتشر شده، حدود ٧٠- ٦٠ درصد ادبی، بخشی مرتبط به اقتصاد سیاسی و گروهی به سیاست اختصاص دارد. دغدغه كاتوزیان سیاسی است. در همان سالها كه در مدرسه البرز درس میخوانده، درگیر سیاست بوده است. گویا در كودكی یا نوجوانیاش شاهد رویداد تراژیك مهمی بوده است، او در ١١ سالگی شاهد كودتای ٢٨ مرداد بوده است. رویدادهای تراژیك بزرگ در كودكی تاثیر ماندگاری بر شخصیت انسان میگذارد. همین رویداد كاتوزیان را در ١٨ سالگی، در سال اول پزشكی به یكی از شخصیتهای بسیار مهم اما مغفول تاكنون، در عرصه سیاست ورزی ایران یعنی خلیل ملكی نزدیك میكند و در نخستین دیدار شیفته او میشود. یعنی سال ١٣٣٩، سالی كه این جامعه كوتاهمدت بعد از دورهای ركود، در حال غلیانی دیگر است، سالی كه به نظر من از كودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ تراژیكتر است. دلاوری در ادامه روایتی مختصر از نهضت ملی شدن صنعت نفت و كودتای ٢٨ مرداد و وقایع بعد از آن ارایه كرد و سپس به داستان دولت امینی و نحوه مواجهه نیروهای ملی با آن پرداخت و گفت: در سال ١٣٣٩ دولت نبود كه سیاست ورزی را تعطیل كرد، بلكه فعالان سیاسی درس ناگرفته از تحولات قبلی بودند كه سیاست را به محاق بردند. این امر به امكان ورود نیروهای جدید به عرصه سیاست انجامید كه تا به امروز ادامه دارد. وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: كاتوزیان یك هستیشناسی، معرفتشناسی، روششناسی و در عین حال مجموعهای از نظریات را وارد عرصه سیاسی- اجتماعی ایران میكند كه گرچه بیسابقه نبوده، اما تئوریزه كردن، تكرار مكرر و بازنمایی آنها در زمینههای متفاوت هنر، ادبیات، سیاست، اقتصاد، جامعهشناسی و تاریخ اهمیت داشته است و كل علوم اجتماعی و سیاسی ایران را متاثر میسازد. این شبه پارادایم فراز و نشیبهایی دارد و هر زمان ممكن است با اقبال مواجه شود یا به محاق رود كه این فراز و نشیبها البته به شرایط و زمینههای تاریخی ارتباط دارد. دلاوری كاتوزیان را پوپری خواند و گفت: این گرایش ابطال گرایانه را در آثار دكتر كاتوزیان در علم اقتصاد و در بررسیهایش از شخصیتها و رویدادهای تاریخی میبینیم. ایشان همه ارزیابیهای رایج در كتابهای معمول و مرسوم تاریخ سیاسی و اجتماعی ما را شالوده شكنی میكند، مثلا شخصیتی نظیر وثوق الدوله را به حوزه بازاندیشی میآورد و شخصیتی چون مصدق را به حوزه نقد میبرد. این نقد گرایی او ریشه در ابطال گرایی پوپری دارد و رویكرد خودش نوعی اصلاح گرایی است.
تحت تاثیر ماركسیستها
حمید عبداللهیان، استاد جامعهشناسی تاریخی دانشگاه تهران دیگر سخنران این نشست نخست به اثرپذیری دكتر كاتوزیان از دیدگاههای ماركسیستی و نظرات ویتفوگل اشاره كرد و گفت: ذهن امری شخصی نیست و تاریخ متعلق به یك نفر نیست و فلسفه ذهن و فلسفه تاریخ اهمیت ذهن جمعی را نشان میدهد. وقتی در تاریخ یك ملت فاجعه (تروما) ای رخ دهد، آن فاجعه ذهن جمعی را متاثر میسازد. در نتیجه دكتر كاتوزیان نیز تحت تاثیر امور كثیری از جمله ادبیات ماركسیستی بوده است. به تعبیر دكتر ابراهیمی دینانی عجب است كه ایرانیان تاریخی طولانی دارند، اما نظرشان را از دیگران میگیرند. وی در ادامه به مفاهیم دولت خودكامه و جامعه كلنگی در اندیشههای كاتوزیان اشاره كرد و گفت: كاتوزیان جامعه ایران را كلنگی میداند، در حالی كه من این مفهوم را نمیفهمم. این مفهوم تقلیلگرایی در فهم تاریخ ایران ایجاد میكند. تعریف دولت خودكامه از نظر ماركسیستها، ویتفوگل و كاتوزیان دولت مطلقه بدون نظارت قانونی است. بنابراین فقدان مالكیت خصوصی در ایران پیشامدرن را نتیجه میگیرند. در این دیدگاه دوران مدرن نیز از ١٣٤٢ یعنی اصلاحات ارضی آغاز میشود. نتیجه بعدی این است كه در ایران طبقات اجتماعی وجود نداشته و قدرت دولت در محدود كردن طبقات و شكلگیری اجتماعی زیاده بوده است. مساله بعدی خشكی منطقه و انزوای نهادهای اجتماعی و بنابراین قدرتگیری دولت است، بر خلاف اروپا. این برداشت موجب میشود كه شكلگیریهای اجتماعی پیشاسرمایهداری تبیینناپذیر شود و از نظر معرفتشناسی بحث دولت خودكامه دكتر كاتوزیان تاریخ ایران را یكپارچه میدید و نگرشی ایجاد میكند كه نقضناپذیر است. عبداللهیان گفت: از نظر ماركسیستها بحث دولت خودكامه و نتیجه آن یعنی شیوه تولید آسیایی باعث میشود كه كشورهای شرقی فاقد تاریخ شوند، زیرا نبرد طبقاتی در آنها شكل نمیگیرد. به همین خاطر طرح این بحث در دوران استالینی ممنوع بود، زیرا اساس ماركسیسم كه بر تضاد طبقاتی شكل گرفته را به لحاظ معرفت شناختی ناممكن میكرد. بحث دولت خودكامه در كاتوزیان بیشتر از ماركسیستها است، زیرا كاتوزیان مركزیت دولت را از طریق اعمال خودكامگی نامحدود میداند، در حالی كه ماركسیستها آن را به شیوه تولید آسیایی و عدم شكلگیری طبقات محدود میكنند. وی گفت: به نظر من دولت خودكامه در این شرایط میتوانست رشد كند: نخست توانایی شاه در مطیعسازی جمعیت، دوم موروثی كردن قدرت به طوری كه بتواند خودكامگی را حفظ كند، سوم فقدان نظام حقوقی. دولت مركزی در زمان فتحعلیشاه به نقل از كاتوزیان مدعی است كه قدرتی نامحدود است، در حالی كه همین فتحعلیشاه خارج از تهران هیچ قدرتی ندارد، ابزارش را نیز ندارد. تنها دولتی كه تا حدودی قدرت داشته، صفویه بوده كه در آن زمان نیز چنین داستانی كه دكتر كاتوزیان میگوید در آن وجود ندارد. چهارمین شرط دولت خودكامه توانایی مقابله با نیروهای خارجی است. پنجمین شرط دولت خودكامه توانایی اخذ مازاد اضافی است. در هیچ دوره تاریخ ایران چنین چیزی مشهود نیست كه شاه توانسته باشد مازاد اضافی را بگیرد و به مركز حكومت بیاورد و بازتوزیع كند. این شرایطی كه برای تاسیس دولت خودكامه لازم است، در ایران وجود نداشته است.
نسبتهای تبارشناختی كاتوزیان و ویتفوگل
مصطفی عبدی، پژوهشگر و مدرس حوزه جامعهشناسی تاریخی و سیاسی سخنران چهارم این نشست بود كه در آغاز به كتاب استبداد شرقی ویتفوگل اشاره كرد و گفت: بعد از انتشار این كتاب به فارسی و مطالعه دقیق آن متوجه شباهت بسیاری از مباحث او با آنچه برخی نظریهپردازان ایرانی چون آبراهامیان و كاتوزیان و... شدم، ضمن آنكه كتاب ویتفوگل به لحاظ زمانی مقدم بر آثار این نظریه پردازان است (چاپ اول ١٩٥٧) . در جلسه نقد و بررسی این كتاب هم كه با حضور دكتر رحمانیان و دكتر آقاجری و دكتر نوذری در پژوهشكده تاریخ اسلام برگزار شد (گزارش در روزنامه اعتماد، ٢ اسفند ١٣٩١)، با این ایده مواجه شدم كه بخش عمدهای از نظریات كاتوزیان به تعبیری مباحثی است كه ویتفوگل مطرح كرده است. بعدا این ایده را دنبال كردم و در یك پایان نامه دانشجویی با دانشجویی نسبتهای تبارشناختی دو دستگاه نظری ویتفوگل و كاتوزیان را بررسی كردیم. وی گفت: تا پیش از این به دلیل كمبود منابع بسیاری از نظریات و دیدگاهها بدون ذكر منبع ارایه میشد، اما وقتی این منابع ترجمه میشوند، متوجه میشویم كه آن دیدگاهها پیشتر توسط كسانی دیگر مطرح شده است. این فرض اصلی را راجع به نظریه كاتوزیان نیز دنبال كردم. در این كار از روش تبارشناسی نظری بهره گرفتیم. این بحث در حوزه جامعهشناسی نظری قرار میگیرد، زیرا ما به تاریخ ایران رجوع نكردیم، بلكه دو دستگاه نظری را با یكدیگر مقایسه كردیم. این بحث را از كتاب جامعهشناسی نظری دكتر تنهایی گرفتهام. ایشان در ویرایش چهارم كتاب شان ٦ گونه پژوهش نظری را معرفی میكند كه دو گونه آن یكی تبارشناسی نظری و دیگری نقد نظری است. در نقد نظری ما یك دستگاه نظری را برای یافتن نقدهایی به آن بررسی میكنیم، سه گونه نقد نظری ممكن است. كار ما نیز بیشتر نقد نظری بود. یعنی میخواستم ببینم كه چقدر از این مباحث از خود كاتوزیان و چقدر از دیگران است. برای این كار از تكنیك تحلیل عنصری بهره جستیم، یعنی عناصر نظری یك دستگاه فكری را یك به یك بررسی كردیم و رابطه این عناصر با یكدیگر را نیز بررسی میكردیم و سپس تبارشناسی نظری میكردیم، یعنی ریشهها و نسبتهای مشترك یك دستگاه نظری با دستگاه نظری پیشین را بررسی كردیم. این كار در مورد دو دستگاه نظری ویتفوگل و كاتوزیان صورت گرفت.
نقد نظری دستگاه فكری كاتوزیان
عبدی در ادامه به نقد نظری دستگاه فكری كاتوزیان اشاره كرد و گفت: كار كاتوزیان از اینجا شروع میشود كه به عقیده ایشان دولت در ایران متفاوت از دولت در جامعه فئودالی اروپایی است. پرسش آغازین هم این است كه چرا نیروهای سرمایه داری در مناسبات اجتماعی كشورهایی چون ایران رشد نكرده اند؟ ایشان با بررسی گروههای اجتماعی در ایران، ویژگیهایی در دولت یافتهاند و متاثر از مطالعات شرقشناسی و ایرانشناسی و نظریات تكاملی تك خطی پیش از خودشان و نقد این دیدگاهها، عناصر و ویژگیهای دولت استبدادی را بررسی میكند و برای توجیه شكلگیری آن از طبیعت و اقلیم ایران شروع میكند. به باور ایشان فقر طبیعت در ایران دو ویژگی را در تاریخ ایران ایجاد كرده است: نخست اینكه اجتماعاتی كه در ایران شكل میگیرد، عموما اجتماعات پراكندهای حول آب بودهاند، پراكندگی این اجتماعات موجب شده كه این نیروها قوای نظامی لازم برای مواجهه با تهاجمات را نداشته باشند. در نتیجه انباشت سرمایه شكل نمیگرفته است. از سوی دیگر اجتماعات متحركی هستند كه قوای نظامی دارند و به این اجتماعات پراكنده هجوم میآورند و مازاد تولید ایشان را تصاحب میكنند. در نتیجه با دسترسی این نیروهای نظامی متحرك به این مازاد تولید، دولت خودكامه استبدادی در تاریخ ایران شكل میگیرد. عبدی ویژگیهای این دولت استبدادی به تعبیر كاتوزیان را چنین برشمرد: نخست اینكه امكان تكوین فئودالیسم و پویایی تاریخ به شكلی كه در اروپای غربی مشاهده شد، را نمیدید، زیرا انحصار مالكیت در دست دولت بود و به مثابه امتیازی بود كه در دست پادشاه بود و هر وقت میخواست آن را تصاحب میكرد. در نتیجه تعهدات حقوقی پایداری مثل قانون ارث در فئودالیسم اروپا شكل نمیگرفت. از دیگر تبعات آن این بوده كه در تاریخ ایران بر خلاف تاریخ اروپای فئودال، نظم سیاسی بر نظم اقتصادی سیطره داشت. در نتیجه طبقات اجتماعی مستقل از دولت شكل نگرفت و دولت طبقات اجتماعی را كنترل میكرد. عبدی گفت: از دید كاتوزیان عدم وجود قانون منسجم و این شكل نظم سیاسی اصول خاصی را برای تحرك طبقاتی در ایران مثل فئودالیسم غربی امكان پذیر نكرد. ایشان نمونههای زیادی را نشان میدهد كه غلامان به طبقات بالا دست مییابند. در فقدان طبقات اجتماعی مستقل و حقوق پایدار، تضاد طبقاتی به عنوان موتور محرك تاریخ در اندیشه ماركسیستی در ایران شكل نمیگیرد. در نتیجه تضادی كه در ایران هست، تضاد میان دولت و ملت است. دكتر كاتوزیان همچنین مفهوم دیگری را بازشناسی میكند كه به شكلگیری جامعه كلنگی یاری میكند كه همان باور به وجود فره ایزدی در پادشاه است. این باور موقعیتی فراطبقاتی و فراقانونی به این دولت مستبد میداد كه در برابر هیچ كس پاسخگو نباشد. در نتیجه تنها تضاد ممكن در اندیشه ایشان، تضاد میان دولت و ملت است، نه تضاد میان طبقات. در نتیجه به تعبیر ماركسیستها، جامعه شرقی، جامعه ایستایی میشود.
كاتوزیان یا ویتفوگل
عبدی پس از بررسی عناصر اصلی نظریه كاتوزیان گفت: اما این مفاهیم تا چه میزان نو است؟ من قصد زیر سوال بردن نظرات ایشان را ندارم، اما نباید اندیشمندانمان را به نحوی مقدس كنیم كه نقدناپذیر شوند. این راهی برای برون رفت از فقر نظریهپردازی است كه متاسفانه در علوم انسانی با آن مواجه هستیم. متاسفانه در رسانههای ما برخی به شكلی به عنوان اندیشمند و صاحبنظر مطرح میشوند كه به تعبیر استاد عبداللهیان، گونهای پوپولیسم علمی است. در حالی كه باید فراسوی این تعارفها رفت و به دقت به نقد و بررسی اندیشمندان مان بپردازیم. این پژوهشگر در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینكه نظریهها در خلأ مطرح نمیشود، گفت: البته دكتر كاتوزیان در مكاتبه شخصی با بنده گفتهاند كه كتاب ویتفوگل را در زمان طرح بحث خودشان نخوانده بودند. اما ایشان شروع كارشان با نقد نظریه ویتفوگل آغاز میشود و میگوید كه ویتفوگل میگوید در شرق آب كم بوده و مردم برای دسترسی به آب ناگزیر از كارهای بزرگی بودند. كاتوزیان در شروع كار این را رد میكند و به جای سازماندهی بزرگ، از اجتماعات پراكنده به عنوان دلیل شكلگیری دولت استبدادی سخن میراند. البته باید توجه داشت كه ویتفوگل در انتهای كتابش با استناد به یكی از مباحث ماركس كه آبراهامیان نیز به آن اشاره كرده، از این احتمال سخن میراند كه ممكن است دهكدههای شرقی پراكنده منشا شكلگیری دولت باشند. او حتی معتقد است كنش انسانی میتواند برخی از این عناصر را جبران كند. این مباحث نشان میدهد كه نمیتوان جبرگرایی را به ویتفوگل نسبت داد. وی پس از اشاره به برخی از شباهتهای دیگر میان مباحث كاتوزیان و ویتفوگل در پایان گفت: با این مباحث باید تامل كرد كه آیا نظریه استبداد ایرانی كاتوزیان بدیع یا نویی است یا این نظریه به نوعی عملیاتی كردن نظریه و مفاهیم نظریه استبداد شرقی ویتفوگل در تاریخ ایران است؟ در حالی كه معمولا در ایران كاتوزیان را به عنوان نظریهپرداز میشناسند كه به اعتقاد من باید در این اندیشه بازبینی كرد.
گرفتار نظریه زدگی هستیم
داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران سخنران نهایی این نشست بود كه در آغاز بحث خود موضوع جلسه را بررسی اصالت نظریه كاتوزیان خواند و سپس به آثاری كه در زمینه نقد و بررسی آثار كاتوزیان نوشته یا گفته اشاره كرد و گفت: غیر از گفتارهای فراوانی كه در نشستهای متعدد به مناسبت به نقد اندیشههای كاتوزیان پرداختهام و همچنین مقالهای كه در یكی از مجلات به مناسبت انتشار ترجمه كتاب ایرانیان به فارسی نوشتم، در فصل ١٥ از كتاب تاریخ علتشناسی انحطاط و عقب ماندگی ایرانیان و مسلمین، در بحث از نظریه شیوه تولید آسیایی و هوادارانش به كاتوزیان و احمد اشرف و خنجی و دیگران پرداختهام. در مقاله مذكور از تعبیر شرقشناس بومی برای توصیف دكتر كاتوزیان و امثال ایشان استفاده كردم. در نشست نقد كتاب ویتفوگل در پژوهشكده تاریخ اسلام (گزارش در روزنامه اعتماد، ٢ اسفند ١٣٩١) در آسیبشناسی علوم انسانی در روزگار خودمان به ویژه در مطالعات اجتماعی تاریخ ایران از تعبیر نظریهزدگی استفاده كردم. ما دردهایی در حوزه تفكرمان در ایران معاصر داریم كه میتوان از آنها با تعابیری چون ایدئولوژی زدگی، روش زدگی به ویژه در حوزه تاریخ، عوام زدگی، سیاست زدگی و نظریهزدگی یاد كرد. این تعابیر را با دقت به كار میبرم. رحمانیان در توضیح نظریه زدگی گفت: ما خودمان را از پشت عینك غربی نگاه میكنیم. ایشان بر اساس مطالعاتی كه در تاریخ اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خودشان انجام دادند و نظریههایی به شكل نمونه آرمانی (ideal type) وبری برای تبیین تاریخ خودشان ساختهاند. ما در برابر این نظریهها منفعل و واردكننده هستیم و آنها را درست مصرف نمیكنیم. مشكل ما در پارهای از عرصههای تفكر و علم این نیست كه نمیتوانیم تولید كنیم، بلكه مشكل ما در بعضی از حوزهها حتی وخیمتر است، یعنی حتی نمیتوانیم نظریات تولید شده را به درستی مصرف كنیم و در نتیجه گرفتار «زدگی»های مذكور میشویم. البته دكتر كاتوزیان به این مباحث نظری در مقدمه و متن آثارش تاكید میكند، اما در عمل آنها را رعایت نمیكند. نظریه در كارهای ایشان تبدیل و تحمیل به خود واقعیت میشود. یعنی وجه انتزاعی نظریه كه برای تحلیل واقعیت انضمامی به مثابه یك ابزار باید لحاظ شود، نزد ایشان تبدیل به باوری كاملا منطبق با خود واقعیت میشود. این در تاریخ فاجعه ایجاد میكند.
كوتاهمدتی نظریه نیست
رحمانیان در ادامه گفت: ما در حوزه علوم انسانی و اجتماعی مفهوم زیاد داریم. مفاهیمی چون استبداد شرقی یا تولید آسیایی یا استبداد ایرانی و... از این دست است. اما اینكه مثلا «كوتاهمدتی» را یك نظریه بخوانیم، ناشی از خطای فاحش در ارزیابی این مفاهیم است. البته آقای كاتوزیان تلاش كرده این تعبیر را به مثابه یك مفهوم نظریهای به كار ببرد، اما باید توجه كرد كه كوتاهمدتی مساله (پروبلماتیك) ای است كه باید برایش نظریه ساخت. یكی از مشكلات كاتوزیان و بلكه بزرگترین مشكل ایشان این است كه در به كارگیری نظریه به دلیل اینكه نظریه برایش حكم باور و عقیده را یافته و به عنوان یك ابزار پلمیك (جدلی) به كار گرفته میشود و در واقعیت مورد مطالعهاش مصادره به مطلوب میكند، همواره در آثار و تحلیلهایش محملی برای صدور انواع و اقسام گزارههای مطلق میشود و تعابیر و تعمیمهایی چون «هرگز»، «هیچ»، «همیشه»، «همواره» و... در ادبیات علمی (و به نظر من شبهعلمی) ایشان زیاد دیده میشود. ضمن اینكه ایشان در قریب به ٥٠ سال از ارایه این بحث، تغییری در دیدگاه شان ندادهاند و گویی، در بر همان پاشنه میچرخد.
به طرز بلندمدتی كوتاهمدت!
این استاد تاریخ یك تناقض منطقی در كلان روایت كاتوزیان را چنین بر شمرد: در روایت ایشان ایران جامعه كوتاهمدتی است كه به طرزی شگفتآور و بسیار بلندمدت، كوتاهمدت است! یعنی كوتاهمدتی و استبدادزدگی ایران از نظر ایشان بلندمدت است و این كوتاهمدتی گویی سرشتی ازلی- ابدی پیدا كرده است. ضمن آنكه نظریه نباید با واقعیت تعارض جدی داشته باشد و اگر شواهد متعارض زیاد باشد، آن نظریه از درجه اعتبار ساقط میشود. به نظر من ایران جامعه بیثبات و بهشدت لرزان است، اما این بیثباتی یك بیماری است كه حادث و عارض شده و ذاتی ایران نیست. این پدیده مرتبط به هزار ساله اخیر تاریخ ما است و حتی در این هزار سال نیز در همه حوزهها ساری و جاری نیست. دكتر كاتوزیان به هیچ عنوان بلندمدتی قبل از دو قرن اخیر به ویژه ایران باستان را نمیبیند. این چه جامعه كوتاهمدتی است كه در عصر باستان برخی سلسلههای پادشاهیاش مثل اشكانیان و ساسانیان قریب به ٥٠٠ سال دوام آوردند. رحمانیان گفت: ما در عصر باستان جندی شاپور را در عصر ساسانیان داریم كه تا عصر اسلامی و خلفای عباسی چند صد سال دوام داشته است، در حالی كه ربع رشیدی با آن شكوه و جلال در عصر سلجوقیان بیش از ٢٠ سال دوام نیاورد. بنابراین واقعیت تجربی تاریخ ما مفهوم و نظریه كوتاهمدتی را تایید نمیكند، در حالی كه دكتر كاتوزیان عامدانه اینها را مورد بحث قرار نمیدهد. علت نیز این است كه كسانی كه بحث شان خصلت پلمیك مییابد، آنچه موید نظریه شان هست را برجسته میكنند و آنچه نقد نظریه شان است را یا نمیبینند یا استثنا میپندارند.
شرقشناسی بومی
رحمانیان در توضیح بحث شرق شناس بومی، به رویكرد نیچه ای- فوكوییاش در به كارگیری روش تبارشناسی اشاره كرد و گفت: در رویكرد نیچهای- فوكویی كاری به ریشههای تاریخی نداریم و در این رویكرد سوژه و مولف حذف میشود. اگر اسم دكتر كاتوزیان را از این «مجموعه آثار» (كه خودش در این رویكرد یك فریب است) كنار بگذاریم، این آثار از نظر گفتمانی كه در آن غالب است، با ذهنیتی كه در انبوه آثار غربیان هست، فرقی ندارد. در این ذهنیت یك دوگانه (dichotomy) مثل شرق-غرب یا وحشی- متمدن و... ساخته شده كه در این ذهن دوگانهساز غربی كه اروپامركز (Eurocentric) است، خودش را به عنوان روی روشن و نورانی معرفی میكند و دیگری را به عنوان روی تاریك و شر معرفی میكند. در نگاه دكتر كاتوزیان نیز این رویكرد مشخص است. ایشان بارها تاكید میكند كه در غرب، تاریخ، تاریخ آزادی و قانون است در حالی كه در ایران، تاریخ، تاریخ بیقانونی و آشوب و استبداد و... است. این ذهنیت شرقشناسانه، فراموش میكند كه این مفاهیم شرق و غرب، حتی اگر به مثابه هستی باشند، ذات نیستند و تاریخ دارند و با رویكرد ذاتباورانه نمیتوان تاریخ را مطالعه كرد. این مفاهیم همچنین در واقعیت یكپارچه و كلی نیستند. ضمن آنكه فراموش میكنیم كه خود این مفاهیم در تاریخ پدیدار شدهاند كه دگرگون میشوند. در حالی كه در روایت دكتر كاتوزیان شرق و غرب به ذوات ازلی و ابدی بدل میشوند. به همین خاطر در روایت ایشان تاریخی دیده نمیشود و در روایت ایشان تاریخ به طبیعت بدل میشود، زیرا همهچیز در نهایت سرانجام به اقلیم و آب و هوا و خشكی و... ختم میشود.
پیشینه استبداد شرقی
داریوش رحمانیان: اولا مفهوم استبداد شرقی پیشینه ٥٠٠ ساله دارد و تقریبا به ماكیاولی میرسد. ماكیاولی نخستین متفكری است كه با دقت نظر جالبی به قیاس سلطان عثمانی با پادشاهان اروپایی میپردازد و میگوید اطراف سلطان عثمانی اشراف مستقلی نیستند كه قدرت پادشاه را محدود كنند. از ماكیاولی به بعد این نظریه تا قرن نوزدهم سیر كرده و به ما رسیده است. كسانی چون مونتسكیو، آدام اسمیت، هگل، جیمز میل، جونز و... این مفهوم را به كار گرفتهاند. نزد ماركس و انگلس مفهوم استبداد شرقی (oriental despotism) به نظریه بدل شد، زیرا ماركس و انگلس جوان در اوایل دهه ١٨٥٠ بعد از اینكه مانیفست مشهورشان را نوشتند، درباره ماهیت تمدن شرق و آسیا بحث كردند. به این ترتیب دو روایت از شیوه تولید آسیایی شكل گرفت كه نخستین آنها با عنوان روایت دیوانسالارانه ماند و تبدیل به روایت شد و فراموش نشد، البته به دلایل معرفتی مثلا نزد انگلس نقد شد و به دلایل سیاسی نزد استالینیستها تلاش شد نادیده گرفته شود. فرض این روایت آن است كه در شرق آب نیست كه در نتیجه زمین نیست كه موضوع مالكیت قرار میگیرد، بلكه آب است كه به زمین ارزش میدهد و مالكیت آن مهم است، چون استخراج و به كارگیری آب هم دشوار است، در نتیجه این منشا پیدایش دولت در شرق میشود، در واقع از نظر ماركس و انگلس جوان راز اینكه شرق زودتر از غرب به دولت رسید، این بوده است. این نظریهای درباره دولت بود كه ماند و فرض بسیاری از ماركسشناسان به عنوان نظریه شیوه تولید آسیایی تلقی شد، حال آنكه ماركس چند سال بعد این نظر را كنار گذاشت و در مقدمهای میخواست بر نقد اقتصاد سیاسی بنویسد و به شكل دستنوشته باقی ماند، روایت دقیقتر و علمیتری ارایه كرد و آن جابهجای بحث از كم آبی و جغرافیای صرف، از عدم استقلال شهر از روستا در نظام آسیایی بحث كرد. كاتوزیان در برابر این نقد كه نظریه تو، همان نظریه شیوه تولید آسیایی است، در مقدمه تضاد دولت و ملت میگوید نظریه من اصیل است و نقدهای دیگران بیپایه است و آن را مثل شباهت بحثهای اصحاب قرارداد اجتماعی خوانده است. جالب آنكه دكتر كاتوزیان هیچوقت این نقد را آن قدر مهم ندانسته كه به تفصیل درباره آن بحث كند. در حالی كه ایشان راجع به ٣ هزار سال تاریخ مدون ایران این نظریه را بحث میكند.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید