1395/10/4 ۰۸:۳۸
امروز نهمین ایستگاه جایزه ادبی جلال منتظر توقف این قطار ادبی و معرفی آثار برتر و شایسته تقدیر در بخشهای «داستان بلند و رمان»، «مجموعه داستان کوتاه»، «نقد ادبی» و «مستند نگاری» است. جایزهای که سالهای ابتدایی برگزاریاش بواسطه اختصاص 110 سکه طلا به نفرات برگزیده اغلب بیشترین حرف و حدیثها را در حوزه فرهنگ به همراه داشت.
نویسندگان اثرگذار در راهند
مریم شهبازی: امروز نهمین ایستگاه جایزه ادبی جلال منتظر توقف این قطار ادبی و معرفی آثار برتر و شایسته تقدیر در بخشهای «داستان بلند و رمان»، «مجموعه داستان کوتاه»، «نقد ادبی» و «مستند نگاری» است. جایزهای که سالهای ابتدایی برگزاریاش بواسطه اختصاص 110 سکه طلا به نفرات برگزیده اغلب بیشترین حرف و حدیثها را در حوزه فرهنگ به همراه داشت. حالا تقریباً دو سالی میشود که دیگر خبری از این تعداد سکه نیست و نفرات برتر، همچون جایزه کتاب سال تنها 30 سکه دریافت میکنند تا شاید این جایزه دیگر مانند قبل با حاشیههای متعددی روبهرو نشود. جایزه جلال عصر امروز در حالی به میزبانی تالار وحدت به پایان میرسد که نهمین دورهاش شاهد اضافه شدن بخش ویژه «ادبیات افغانستان»، آن هم با هدف بررسی آثار فارسی زبانی که خارج از مرزهای کشور منتشر میشوند خواهد بود. البته این رویداد ادبی امسال با تغییر محسوس دیگری هم روبهرو شد که آن انتخاب یک زن بهعنوان دبیر علمیاش بود. تا به امروز نه تنها در جایزه جلال، بلکه حتی در جایزه ادبی پروین اعتصامی که خاص خود زنان است چنین اتفاقی رخ نداده بود. منیژه آرمین سابقهای چهل ساله در عرصه ادبیات، پیکرسازی و سفالگری دارد و تا به امروز بیش از 15 جلد کتاب تألیف کرده و مجسمههای بسیاری هم ساخته است. او سابقه دبیری، داوری و همچنین عضویت در شورای سیاستگذاری جایزههای متعددی نظیر بینال نهم، هشتم، نمایشگاه زنان سفالگر و همچنین جایزههای متعدد ادبی را برعهده داشته است.
سطح آثاری که در این دوره جایزه جلال بررسی شد چطور بود؟ قویترین آثار به بخش رمان تعلق داشت؛ شاید جالب باشد بدانید در این بخش با رشد چشمگیری روبهرو بودیم. پیشرفتی که هم از نظر کمی و هم کیفی قابل توجه است. نویسندگانی که آثارشان در جایزه جلال امسال بررسی شد با دریافتها و نگاههای متفاوتی به مسائل اجتماعی، زندگی، شناخت انسان و... پرداخته بودند. این تفاوت در نگاهها برای جامعه ایرانی اتفاق خوبی به شمار میآید و نشان میدهد که تفکر زندهای در ارتباط با داستان به جریان افتاده است.
با این تفاسیر غیر از حوزه رمان، در سایر بخشها چه جایگاهی برای ادبیات داستان معاصرمان قائل هستید؟ تا جایی که من در جریان هستم و بواسطه این جایزه متوجه شدم جایگاه فعلی ادبیات داستانی قابل قبول است. اینکه نویسندگان ما یاد گرفتهاند با نگاههای متفاوتی به مسائل نگاه کنند و بنویسند از اهمیت بسیاری برخوردار است. در داستانهایی که به بهانه جایزه جلال بررسی شد و دو جایزه دیگری که در آنها حضور داشتم بیش از هر زمان دیگری میتوان رد پای تجربههای شخصی نویسندگان را دید.
نگاه اصلی داستانهایی که معتقد به رشد کمی و کیفی آنها هستید بیشتر در چه موضوعاتی بودند؟ موضوعات سیاسی، اجتماعی و تاریخی از جمله موضوعاتی هستند که با بیشترین اقبال از سوی خالقان آثار روبهرو بودند. توجه به موضوعات اینچنینی از این جهت اهمیت دارد که در نهایت به شناخت بیشتر انسان از خودش میانجامد. البته نکاتی که به آنها اشاره کردم بیشتر در مورد رمان است.
در داستان کوتاه هم با چنین تغییراتی روبهرو بودید؟ در داستان کوتاه با چنین سطحی از تغییرات روبهرو نبودیم. داستانهای کوتاه هنوز قدری فرم زده هستند. تقریباً 10 سال قبل نویسندگان بیش از مضمون به فرم و ساختار داستان توجه داشتند اما در شرایط فعلی میتوان گفت که رمان خودش را از این شرایط رها کرده است. اما در داستان کوتاه نویسندگان همچنان گرفتار فرم و قالبهای ادبی هستند. رمان در بستر تحولات اجتماعی، سیاسی، تاریخی و... جریان پیدا میکند و امکان ممیزی آن بیش از داستان کوتاه است. با وجود این شما میگویید رمان با رشد بیشتری روبهرو بوده، آن هم در کشور ما که آثار قبل از انتشار ممیزی میشوند! در اغلب داستانهایی که خواندم آزادی بیان جریان داشت و چندان با تأثیر منفی ممیزی بر آنها موافق نیستم. البته نمیتوان منکر این شد که ممیزی نه تنها در ایران، بلکه در تمام کشورهای دیگر به شکل و شمایل مختلفی وجود دارد. بنابراین آنچنان نیست که گمان کنید تنها آثار نویسندگان ایرانی ممیزی میشود.
البته در بسیاری از کشورها تنها خطوط قرمز اصلی مشخص شده و آثار قبل از انتشار ممیزی نمیشوند! شاید شیوه ممیزی جوامع دیگر با کشور ما تفاوت داشته باشد اما مهم این است که بالاخره ممیزی دراغلب کشورها وجود دارد. اتفاقاً معتقدم که ادبیات فعلی ما، ادبیاتی آزاد و کاملاً سالم است.
این ادبیات سالمی که از آن میگویید حاصل فعالیت کدام نسل از نویسندگان است؟ در پاسخ به سؤال شما نمیتوانم به نسل خاصی از نویسندگان اشاره کنم؛ برخلاف برخی تقسیم بندیهای رایج در ادبیات، چندان به مرزبندی بر اساس جنسیت و دورههای زمانی اعتقادی ندارم. گاهی اوقات دیده شده یک نویسنده جوان از چنان مطالعاتی برخوردار بوده که به تجربیاتی فراتر از نویسندگان نسلهای قبل از خود دست یافته و آثاری قابل توجه خلق کرده است. طی چهل سال اخیر به ادبیاتی دست یافتهایم که دیگر وارداتی صرف نیست. ادبیات داستانی فارسی در حال حاضر کاملاً ایرانی است و نمیتوان گفت که تقلیدی از ادبیات داستان فلان کشور یا فلان نویسنده است.
بواسطه چه ویژگی خاصی معتقدید که ادبیات داستانی معاصر با پیشرفت خوبی روبهروست؟ همان گونه که اشاره شد برخی از داستانهایی که خواندم گویا اتکای خالقان آنها به مطالعات بسیار بود. از سوی دیگر صمیمیت موجود در لحن نویسنده هم عامل اثرگذار دیگری بود که در آثار مذکور یافت میشد و من آن را در آثاری که در جایزه جلال امسال خواندم به وفور دیدم. شما معتقدید بخشی از آثاری که در جایزه جلال خوانده اید نشان دهنده مطالعات عمیق خالقان آنان است؛ این در حالی است که اغلب منتقدان و پیشکسوتان حوزه کتاب معتقدند که نه تنها مردم، بلکه حتی خود اهالی قلم هم چندان اهل مطالعه نیستند و ضرورت آن را درک نکردهاند! بله، این یکی از نقدهایی است که نه تنها به مردم، بلکه به خود اهالی کتاب هم وارد میشود. اما آثار خوبی که در حوزه تاریخ خلق شدهاند نشان دهنده توجه هر چه بیشتر نویسندگان جوان به مطالعه است. کمی قبلتر اغلب نویسندگان ما افتخار میکردند که شبیه فلان نویسنده ایرانی یا خارجی بنویسند و تنها به دنبال تقلید بودند. اما در شرایط فعلی گمان میکنم که نویسندگانمان قدری از این فضا دور شدهاند و قلم خاص خودشان را فراتر از الگوبرداریهای صرف به دست آوردهاند. این جریان خوبی است که در ادبیات داستانی معاصر آغاز شده و نوید بخش اتفاقات خوبی در آینده ادبیاتمان است.
وضعیت مطلوبی که برای ادبیات داستانی معاصر قائل هستید آنچنان هست که بتوان انتظار ظهور نویسندگانی اثرگذار و آثار درخشانی را نظیر آنچه در دهه چهل شاهد بودیم داشته باشیم؟ بله و حتی چه بسا نویسندگانی بهتر و اثر گذارتر از دورانی که به آن اشاره کردید را خواهیم داشت؛ امیدوارم بزودی شاهد چنین اتفاقی باشیم.
درخششی که معتقد به وقوع آن هستید بیشتر در محتوای ادبیات داستانی خواهد بود یا در فرم؟ مگر میشود شاهد انتشار اثر خوبی باشیم که تنها یکی از این دو مورد را شامل شود؟ نوشته اثرگذار، نوشتهای ست که ساختار و محتوای آن کاملاً بر هم منطبق باشد. اگر بدون تعارف بگویم، بعد از انقلاب داستانهایی منتشر شدند که از مضامین خوبی برخوردار بودند اما فرم و ساختار قابل قبولی نداشتند. بعد از آن نویسندگان عمده توجهشان را بر فرم و ساختار گذاشتند و این بار مضمون به حال خود رها شد! در هر دو نمونهای که عنوان شد تعادل در ادبیات داستانی از میان رفت. گمان میکنم نویسندگان امروزمان در حال دستیابی به این تعادل هستند و دیری نمیپاید که شاهد خلق آثاری قابل توجه باشیم. میتوان مدعی شد که ادبیات داستانیمان تثبیت شده و حتی نویسندگانمان هم بیش از قبل متعهد شدهاند.
شما به ایرانی شدن ادبیات داستانیمان اشاره کردید؛ با این وصف میتوان به عبور آثار خلق شده فراتر از مرزهای کشور امید داشت یا اینکه ادبیات داستانی معاصر فارسی آنقدر بومی شده که برای مخاطبان خارج از ایران چندان قابل درک یا جذاب نیست؟ موافق اینکه ادبیات بومی راهی برای جهانی شدن ندارد نیستم. به نظر من تا زمانی که آثار داستانیمان از نظر بومی قوی نشود فرصتی برای درخشش در آن سوی مرزها نمییابد. برخی از نویسندگان کشور گمان میکنند باید مانند نویسندگان خارجی بنویسند تا جهانی شوند. این در صورتی است که باید آنقدر بومی بنویسیم که برای مخاطبان آن سوی مرزها جذاب باشد و حتی حرف تازهای داشته باشد.
همان ویژگی ای که موجب درخشش آثار نویسندگانی همچون مارکز شد؟ بله، اتفاقاً من هم میخواستم به دلیل درخشش ادبیات امریکای لاتین اشاره کنم که مارکز هم یکی از آنها به شمار میآید. ادبیات امریکای لاتین در جهان مطرح شد چراکه برخوردار از ویژگیهای بومی همان منطقه بود. نویسندگان این کشور به دنبال امریکایی، فرانسوی یا روسی کردن ادبیات خود نبودند؛ آنان با ادبیات بومی خاص خود به عرصه جهانی قدم گذاشتند. اتفاقاً همین ویژگی ست که موجب پیروزی ادبیاتمان میشود.
با اینکه ورود ادبیات داستانی مدرن به کشورمان با داستان کوتاه اتفاق افتاد اما شما تأکید دارید که رمانهایی که بواسطه این جایزه خواندید بسیار قویتر هستند. چطور میشود که با وجود سابقه بیشتر در داستان کوتاه اما در رمان موفقتر باشیم؟ پاسخ دقیق به این سؤال بدون بررسی دقیق ممکن نیست، با وجود این معتقدم که در شرایط فعلی ادبیات فارسی، رمان بسیار جلوتر از داستان کوتاه است.
آیا اوضاع نقدمان تا این اندازه نابسامان است که در بخش نقد امسال نه تنها برگزیده، بلکه حتی اثر شایسته تقدیر هم معرفی نشد؟ اینکه هیچ اثری حتی بهعنوان شایسته تقدیر در بخش نقد هم معرفی نشود خواست داوران این بخش بود؛ داوران بخش نقد همگی افرادی مجرب هستند و اگر چنین نظری داشتهاند آن را کاملاً قبول دارم. مهمترین دلیلی که برای خالی گذاشتن نام آثار برگزیده و شایسته تقدیر از سوی داوران عنوان شد علاوه بر ضعف بسیار در این حوزه، این بود که حداقل به این واسطه زنگ خطری برای فعالان عرصه ادبیات به صدا درآید.
همه اهالی ادبیات از فقدان حضور منتقدان حرفهای در این عرصه میگویند اما کسی راهکار جدی ارائه نمیدهد. پاسخ سؤال شما به یک بررسی دقیق و کارشناسی شده نیاز دارد. باید بپذیریم که وضعیت نقد ادبی پیش از انقلاب خیلی بهتر از زمان حاضر بوده است. متأسفانه به نقد ادبی قدری عوامانه نگاه میشود؛ این زنگ خطر برای این است که فردی که تنها پنجاه کتاب خوانده به خودش اجازه ورود به این عرصه را ندهد و بداند اثری که در این زمینه نوشته در مراحل نخست داوری حذف شده است. از سوی دیگر در نقد ادبی بیش از سایر بخشهای ادبیات با نگاهها و اعمال نظرهای شخصی و سلیقهای افراد روبهرو هستیم. نقدهای غیر منصفانه هم آسیبی جدی به ادبیات و فراتر از آن کتاب وارد میکند.
هر سال تعداد زیادی دانشجو از دانشکدههای مختلف ادبیات فارغالتحصیل میشوند؛ پس خروجی این دانشگاهها چیست؟ شاید نتوان از فضای آکادمیک انتظار تربیت نویسنده یا شاعر بزرگ داشت اما تربیت منتقد ادبی که خواست زیادی نیست! این داستان تنها مربوط به یک دهه اخیر نیست و از ابتدا مطرح بوده است. متأسفانه دانشگاه هیچ گاه ادیب و هنرمند پرورش نمیدهد. شاید دانشگاه قادر به تربیت فیزیکدان و شیمیدان باشد اما در حوزه ادبیات و حتی هنر نمیتوان چنین انتظاری داشت. دانشکده ادبیات از سال 1313 تأسیس شده و دانشکده هنرهای زیبا هم حدوداً از همان زمان؛ اما از همان ابتدای تأسیسشان نویسنده یا شاعر چندان بنامی از آنها به جامعه فرهنگی معرفی نشده است.
نه تنها نویسنده و شاعران بنام، بلکه در فضای دانشگاهی امروز حتی خبر چندانی از استادانی نظیر فروزانفر یا خانلری هم نیست! قادر به اظهار نظر در این باره نیستم اما گمان میکنم دانشگاه به خودی خود چنین توانی ندارد. آنچه که باعث مطرح شدن یک نویسنده، شاعر، منتقد و حتی استاد دانشگاه میشود وابسته به مطالعات بعد از دانشگاه افراد و حتی میزان فعالیتهای آنان است. به بحث نقد بازگردیم، در نقد ادبی حتی از نظر مادی هم عواید چندانی نصیب منتقد نمیشود که بتوان او را به فعالیت حرفهای در این راه تشویق کرد؛ با این تفاسیر میتوان امیدی به برطرف شدن این فقدان مهم در ادبیاتمان داشت؟ شاید بد نباشد که نقد ادبی به صورت یک واحد دانشگاهی ارائه شود تا فضای آموزشیاش قدری جدیتر شود. برخلاف نظر برخی، من معتقدم که بر اساس یک فرمول نمیتوان به نقد آثار دست زد؛ اتفاقاً یکی از مشکلات ادبیات امروز ما همین است. منتقد باید کتاب را فراتر از سلیقه و ایده آلهای خود بررسی کند. منتقد باید با کتاب مانند یک موجود زنده رفتار کند. همان طور که در پزشکی هر فردی را باید بر اساس ویژگیهای خاص همان فرد بررسی کرد در مورد نقد کتاب هم نمیتوان با یک الگوی مشخص دست به کار شد.
پس اطلاع صرف از تئوری، منتقد را قادر به کاری اصولی نمیکند؟ نه، به هیچ وجه، برای منتقد شدن به مطالعه بسیار و ممارست نیاز است.
برگزاری کارگاههای ادبی تا چه اندازه به تربیت منتقدان مجرب کمک میکند؟ از برگزاری همایشها نمیتوان انتظار چندانی داشت اما کارگاههای ادبی اگر به شیوه اصولی برگزار شوند تأثیر خوبی در برطرف کردن فقدان این بخش خواهند داشت. از طریق همایشها تنها میتوان چالشها و آسیبها را مطرح کرد.
وقوع انقلاب و بعد از آن جنگ تحمیلی موجب ورود علاقه مندان بسیاری به بخش مستند نگاری شد؛ وضعیت آثار بررسی شده در این بخش چطور بود؟ در بخش مستندنگاری هنوز به ایدهآلهایمان دست نیافته ایم، با وجود این از ادبیات داستانی که بگذریم، وضعیت آثاری که در این بخش بررسی شد بهتر از سایر بخشها بود. مستندنگاری کار چندان سادهای نیست و به مطالعات و پژوهشهای بسیاری نیاز دارد. برخی گمان میکنند برخلاف ادبیات داستانی، در این بخش به خلاقیت نیاز چندانی نیست، این در حالی ست که عنصر خلاقیت در مستند نگاری هم تأثیری جدی دارد.
حضور زنان در بخشهای مختلف جایزه جلال چگونه بود؟ حضور زنان در جایزه جلال این دوره قابل توجه بود. البته این حضور بیشتر به لحاظ کمی اهمیت داشت و از نظر کلی در نوشتههای مردان آثار شاخص بیشتری مشاهده میشد.
جایزه جلال از همان سالهای ابتدایی برگزاریاش با حاشیههای متعددی همراه بود. شما تا قبل از انتخاب بهعنوان دبیر علمی جایزه جلال، چه نگاهی نسبت به آن داشتید؟ در مورد دورههای قبل نمیتوانم نظر دقیقی بدهم اما گمان میکنم آن گونه که برخی میگویند هم نباشد و بتوان آن را در زمره جایزههای معتبر قرار داد. برخلاف برخی دوستان و همکاران، هیچگاه نسبت به جایزههایی که برگزار میشوند بدبین نبوده و نیستم. در جوایز هنری و ادبی بسیاری بهعنوان داور و همچنین دبیر حضور داشتهام ولی در هیچ کدام از آنها با حاشیههایی که گاه شنیده میشود روبهرو نشده ام. درباره این دوره هم تأکید میکنم که هیچگونه رانت و رابطهای بر نتیجه داوریها تأثیری نداشته است. داورانی که از سوی هیأت علمی انتخاب شدند بسیار مجرب بودند و منصفانه دست به نقد زدند. از سوی دیگر وقتی یک جایزه به شکل شورایی اداره شود امکان اثرگذاری فردی بر نتیجه کار کمتر میشود. البته نمیتوان به طور کامل منکر خطای انسانی شد چراکه هیچ جایزهای از این مسأله مبرا نیست.
شما از سلامت اغلب جایزههای ادبی – هنری داخلی میگویید پس چرا این رویدادها نتوانستهاند به جایگاه مقبولی میان همه طیف و جناحها دست پیدا کنند؟ اتفاقا امسال در میان آثار برگزیده و شایسته تقدیر از اغلب نویسندگان و حتی مؤسسات نشر آثاری انتخاب شدهاند.
شما معتقد به حضور نمایندگانی از همه گروهها در جمع داوران و حتی نتیجه نهایی جایزه هستید؛ این در حالی ست که وقتی به اسامی داوران این دوره جایزه جلال نگاه میکنیم به اسامی افرادی فراتر از دیگر جایزههای دولتی نمیرسیم. به نظر میرسد نام برخی افراد بهعنوان داور و... در اغلب جایزهها تکرار میشود! با این داوران از نزدیک کار کردهام و معتقدم که فارغ از نگاههای دولتی یا حتی جناحی آثار را بررسی کردهاند. شاید خودشان به طیف خاصی تعلق داشته باشند اما داوری هایشان تحت تأثیر این مسائل نبوده است.
بهتر نبود برای انتخاب داوران به طیف گسترده تری از جناحها توجه میشد تا حداقل اعتمادسازی بیشتری در میان اهالی کتاب صورت میگرفت؟ مخالف نظر شما نیستم اما انتخاب داوران بر عهده هیأت علمی بود. نام برخی افراد بهعنوان داور پیشنهاد ومطرح شد و بعد از رأیگیری در هر گروه افرادی انتخاب شدند.
هدف از برگزاری جایزه جلال در اساسنامه، حمایت از ادبیات متعهد عنوان شده است، این واژه متعهد، تصور خودی و غیر خودی را در ذهن مخاطبان تداعی میکند. منظور از این واژه چیست؟ فراتر از تعاریفی که برخی از این واژه دارند معتقدم ادبیات در ذات خود متعهد است و نمیتواند غیر این باشد. البته این تعریف هیچ تداخلی با آزادی بیان ندارد اما مسأله اینجاست وقتی فکری در قالب ادبیات عرضه میشود باید به یکسری مسائل انسانی توجه داشته باشد که در اساسنامه جایزه جلال هم همین مد نظر بوده است. ادبیات متعهد، ادبیاتی سالم است؛ عقیده شخصی من این است که ادبیات هیچ گاه نمیتواند معلمی غیراخلاقی باشد. این تنها مختص ایران نیست و همه کشورها را شامل میشود. شما حتی اگر به جایزه نوبل هم نگاه کنید فارغ از نگاههای سیاسی غالب بر آن خواهید دید هیچ گاه نویسندهای که آثارش فساد برانگیز باشد انتخاب نمیشود.
در جایزههای دولتی ، معمولاً نگاههای سیاسی سنگینی میکند. چطور میتوان سایه نگاههایی از این دست را کنار زد؟ درباره جایزههای دیگر نمیتوانم با قاطعیت صحبت کنم اما حداقل در جایزه جلال که اینگونه نبود. روند بررسی آثار در این جایزه بر اساس نگاهی کاملاً غیردولتی انجام گرفت. البته من در دیگر جایزههایی که حضور داشتهام چنین چیزی ندیده ام.
پس چرا این تصور بین اهالی کتاب جا افتاده که فلان جایزه دولتی به سبب سیاستگذاریهایی که دارد اعتبار چندانی ندارد؟ نمی دانم چرا تمام گلایهها متوجه جایزههای دولتی ست! به نظر من حتی در جایزههای خصوصی هم بسیاری اوقات آثار خوب نادیده گرفته میشوند. بنابراین نمیتوان با قاطعیت درباره هیچ کدام از جایزهها صحبت کرد گرچه بازهم تأکید میکنم که مواردی از این دست در جایزه جلال در کمترین حد ممکن بود. معتقدم که نباید اجازه بدهیم نگاههای سیاسی وارد رویدادهای ادبی شود هرچند در تمام جوامع چنین اتفاقهایی رخ میدهد. باید یاد بگیریم هر فردی با هر عقیدهای که مینویسد قابل احترام است و نباید نگاه جناحی و حزبی به آثار یکدیگر داشته باشیم. اندیشه امری مقدس است که باید به آن احترام گذاشته شود.
در همین جایزه نوبلی که به آن اشاره شد به محض اعلام نام نفر برگزیده، مردم درباره آثار نویسنده یا شاعر برنده کنجکاو شده و آنها را میخوانند. اما در مورد جایزههای ما اینگونه نیست. این طور نیست که بگوییم حالا که جایزه جلال برگزار شده مردم به دنبال مطالعه آثار برگزیدگان میروند. اینجا باز بحث همان اعتباری به میان میآید که براحتی نمیتوان برای جایزههای داخلی قائل شد! این مسأله از بیاعتباری جایزههای ما ناشی نمیشود، بلکه به دلیل این است که ما ایرانیان اصولاً مردم کتابخوانی نیستیم. چند وقت پیش خانمی برای تهیه فیلم به سراغ من آمده بود که حتی کتاب هایم را نخوانده بود! اینجا که دیگر بحث فلان جناح یا دولتی و خصوصی بودن مطرح نیست. مسأله اصلی بیتوجهی ما نسبت به مطالعه است. وگرنه برای افرادی که اهل مطالعه باشند چنین مسائلی مهم است.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید