شاعران سرزمین بختیاری/ دکتر کیانوش کیانی هفت‌لنگ-(قسمت اول)

1395/7/27 ۱۳:۳۷

شاعران سرزمین بختیاری/ دکتر کیانوش کیانی هفت‌لنگ-(قسمت اول)

سرزمین بختیاری با تاریخی کهن و جغرافیای منحصر به فرد شاعرانی رادر خود پرورانده است که در کلامشان صداقت، معرفت و لطافت موج می‌زند. شادروان اوژن بختیاری، تعدادی از این شاعران را در کتابی بنام تاریخچه و شرح حال عرفا و شعرای دو قرن اخیر چهارمحال و بختیاری در سال 1332 شمسی گرد آورده است که شنیدم اخیراً توسط ناشری باز نشر شده است. چندی پیش به مناسبتی کتاب را ورق می‌زدم؛ چشم به چهار شاعر، زیباگوی خوش طبع با تخلص‌های ذره، خورشید، قطره و دریا افتاد. به پاس این حسن انتخاب و سلیقه زیباشناسانه، زندگینامه مختصر و یک نمونه از شعر این بزرگواران را برای خوانندگان ارجمند انتخاب و تقدیم می‌نمایم. باشد تا روح بزرگ آنان شاد و روانشان مینویی باد ...

 

اشاره: سرزمین بختیاری با تاریخی کهن و جغرافیای منحصر به فرد شاعرانی رادر خود پرورانده است که در کلامشان صداقت، معرفت و لطافت موج می‌زند.

شادروان اوژن بختیاری، تعدادی از این شاعران را در کتابی بنام تاریخچه و شرح حال عرفا و شعرای دو قرن اخیر چهارمحال و بختیاری در سال 1332 شمسی گرد آورده است که شنیدم اخیراً توسط ناشری باز نشر شده است. چندی پیش به مناسبتی کتاب را ورق می‌زدم؛ چشم به چهار شاعر، زیباگوی خوش طبع با تخلص‌های ذره، خورشید، قطره و دریا افتاد. به پاس این حسن انتخاب و سلیقه زیباشناسانه، زندگینامه مختصر و یک نمونه از شعر این بزرگواران را برای خوانندگان ارجمند انتخاب و تقدیم می‌نمایم. باشد تا روح بزرگ آنان شاد و روانشان مینویی باد ...

ذره؛

کوچکترین پسر «قطره» و برادر دریا، میرزا عبدالله متخلص به «ذره» بود. در تاریخ 1250 هجری قمری در نهاوند متولد شد. پس از فوت پدرش «قطره» در کنف محبت برادر خود «دریا» در سامان به آسودگی روزگار می‌گذرانید. در اواخر عمر به تألیف کتابی موسوم به تذکرة مجمع الانساب اوقات می‌گذرانید. ولی متأسفانه اجل مهلتش نداد تا آن کتاب نفیس را به اتمام رساند و در عنفوان جوانی و در سال 1285 هجری قمری بدرورد حیات گفت.

تا در برم آرام، دلارام ندارد

یک لحظه ز تشویش دل، آرام ندارد

گر چشم تر از من برمیده است، عجب نیست

چون در رمد آهو، دگر آرام ندارد

دارد چه تمتع به جهان هر که به ساغر

با لاله رخی باده گلفام ندارد

صیدی است به هر تار سر زلف تو دربند

بی‌صید، یکی تار سر این دام ندارد

«خورشید» مرادش ننماید به جهان روی

هر کس که به کف «ذره» صفت جام ندارد

 

خورشید؛

میرزا شکرالله، آفتابی بوده است که از یمن تربیت پدرش ذره، به خوبی درخشید و عالم ادب را نور بخشیده است. تولدش در سامان در تاریخ 1258 هجری قمری بود و همانجا نیز رخ در نقاب خاک کشید. این شعر از اوست:

تا دل مستان ز نرگس تو خواب است

آنچه به مجلس ضروریست، شرابست

نخست بپرهیز از این نگاه که از وی

خانه پرهیز اهل زهد خراب است

خیز و ز دریای مده تو از این بیش

پند به دیوانگان، که نقش بر آب است

ماه نقاب افکند برو اگر آن شوخ

جلوه دهد عارضی که زیر نقاب است

وه چه بلایی است تو ای نگار که «خورشید»

دیده‌اش از دیدن رخ تو پر آب است

 

قطره؛

میرزا عبدالوهاب ادیمی متخلص به قطره، یکی از بزرگترین شعرای قرن سیزدهم هجری قمری است. وی در سال 1206 هجری قمری در قریه سامان به دنیا آمد. مدت هفت سال در اصفهان به تحصیل علوم همت گماشت و سپس به تحصیل مقدمات عربی و تکمیل قواعد ادبی پرداخت.

پس از آنکه نزد استادان متعدد، جمیع فنون و علوم آن روزگار از قبیل حکمت الهی، طب، نجوم، منطق، ریاضی و تاریخ را به غایت فرا گرفت و عازم تهران شد، سالیان دراز در تهران و سایر نقاط ایران مانند نهاوند و زنجان در دربار سلاطین و امرای ارشد، رفت و آمد داشت و مورد تشویق فتحعلیشاه قاجار و سایر امراء قرار گرفت ولی سرانجام با مناعت طبع چشم از ذخائر و مکنت جهان پوشید و در سال 1250 هجری قمری به سامان برگشت و بقیه عمر را در آن سامان به عبادت و تنظیم دیوان‌های شعر خود پرداخت. تا اینکه در سال 1266 هجری قمری طوفان مرگ دیوان عمرش را در سن شصت سالگی در هم نوردید.

آثار قطره عبارتند از کتابی در تاریخ، موسوم به «شمس التواریخ» و کتاب «تذکرة الائمه» و دیوان قصاید و غزلیات و منظومه مختارنامه که جمعاً متجاوز یا در حدود یکصد و پنجاه هزار بیت می‌باشد. این قصیده از اوست:

 

نخست نامه، نام نامی آن خالق یکتا

که بی‌مثل است و بی‌انباز و بی‌مانند و بی‌همتا

دهد از سینه سنگی برون، لعلی گران‌قیمت

کند از قطره آبی، چمان سرو سهی بالا

صدف را در بحار ژرف از لؤلؤ رخشان

زلال جانفزا سازد روان از صخره صما

به طرز طره خوبان برآرد سنبل خوشبو

به‌سان عارض جانان نماید لاله حمرا

کند از باد نوروزی، زمین پر دیبه ششتر

کند از ابر نیسانی زمان پر لؤلؤ لالا

اگر از صنعتش گویم، ندارد صنعتش پایان

اگر از قدرتش گویم، ندارد قدرتش مبدا

.......

نه پنهان است و نه پیدا، بود پیدا و هم پنهان

نه اینجا هست و نه انجا، بود اینجا و هم آنجا

به شکرش «قطره» را باشد دهان، هر روز و شب جنبان

به ذکرش «قطره» را باشد زبان، هر سال و مه گویا

 

میرزا لطف‌الله ادیبی هنرمند آگاه، عالم و ارجمند، فرزند ارشد «قطره» و متخلص به «دریا» قطره در هنرمندیش سروده است:

 

بر هوا می‌افکند هر دم کلاهی از حباب

«قطره» زین شادی که «دریایی» از او جوشیده است

 

از فرط همت بلند، ثناخوانی و مدحت‌سرایی را شیوه خود نساخته و چندان سر به شعر شاعری فرود نیاورده و جز در مواردی آن هم بر سبیل تفنن اشعاری نسروده است:

تولدش در شهر زنجان در تاریخ 1225 هجری قمری، زمانیکه پدرش قطره در خدمت یکی از امرای آن شهر موسوم به امان الله خان بسر می‌برد، اتفاق افتاد و در سن بیست و پنج سالگی نیز به اتفاق پدر بزرگوارش به خطه سامان قدم نهاد و هم در آنجا در حدود سال 1290 قمری پس از شصت و پنج سال زندگی به سرای دیگر پیوست. این اشعار از اوست:

 

من که با خود رشکم آید شهر یار خویش را

کی توانم دید با یک شهر، یار خویش را

سر نهم روزی به خاک پای او، جان می‌دهم

تا به چشم خود به‌بیند، جان سپار خویش را

ای دریغا، خود نداد اشک گلو گیرم امان

تا بگویم شمه‌ای احوال زار خویش را

یک جهان را دل شود لرزان و زار و بیقرار

چون بلرزاند دو زلف بیقرار خویش را

نیز نازم می‌زنی تا کی بجان مستمند

رحمی آخر ای شکار افکن، شکار خویش را

سرگران با ما و سرخوش با رقیب است آن نگار

وه که از دشمن نداند دوستدار خویش را

گر نخواهی خلق عالم فوق طوفان الم

منع کن «دریا» دو چشم اشکبار خویش را

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: