همخوانی کویری‌ها

1395/7/5 ۱۰:۴۶

همخوانی کویری‌ها

تأثیر زیست‌بوم بر لایه‌های ذهنی و عینی آثار هنرمندان کتمان‌شدنی نیست. نظریه‌های بسیاری در این زمینه از سوی منتقدان مطرح شده است. بسیاری این تأثیر را بی‌واسطه و مستقیم خوانده درحالی‌که برخی دیگر تحلیل‌های فراوانی بر مبنای چگونگی خلق وضعیت نشانه‌شناسانه برخاسته از محیط زیست براساس سیستم ناخودآگاهی ذهن هنرمند ارائه داده‌اند.

مکالمه ذهنی عکاس با نقاش: محمدرضا جوادی و علی فرامرزی

تأثیر زیست‌بوم بر لایه‌های ذهنی و عینی آثار هنرمندان کتمان‌شدنی نیست. نظریه‌های بسیاری در این زمینه از سوی منتقدان مطرح شده است. بسیاری این تأثیر را بی‌واسطه و مستقیم خوانده درحالی‌که برخی دیگر تحلیل‌های فراوانی بر مبنای چگونگی خلق وضعیت نشانه‌شناسانه برخاسته از محیط زیست براساس سیستم ناخودآگاهی ذهن هنرمند ارائه داده‌اند. این موضوع انکارنشدنی است که زندگی در هر محیطی می‌تواند بر دید و احساس هنرمند تأثیر گذارد و ازجمله زیست‌بوم کویری یا زندگی در مجاورت آن همواره تأثیراتی شگرف بر وضعیت فکری فرهنگی و به تبع آن، شرایط بصری آثار هنرمندان برخاسته از این اقلیم خواهد داشت؛ همچنان‌که نقاشان امپرسیونیسم با تأثیرپذیری از جغرافیای اروپایی و سرسبزی آن خطه، شیوه بیانی متناسب با آن را خلق کردند و حتی می‌توان ردپایش را در ضرب قلم‌های هنرمندانی مانند پیسارو، سزان، رنوار و... دید. به‌تازگی، موزه هنرهای معاصر تهران میزبان نمایشگاهی با عنوان «آهنگ آفتاب» شده که به بحث‌هایی در فضای مجازی دامن زده؛ نمایشگاهی از عکس‌های محمدرضا جوادی که بازنمایی چندوجهی از نگاه هنرمند به کویر از زوایای مختلف است. عکس‌های این هنرمند بی‌درنگ ما را به یاد آثار هنرمندانی می‌اندازد که در ٥٠ سال اخیر روی این موضوع کار و تأمل کرده‌اند؛ هنرمندانی مانند مارکو گرگوریان، پرویز کلانتری و علی فرامرزی. علی فرامرزی هنرمند شناخته‌شده‌ای است که در چند سال اخیر مجموعه‌نقاشی‌هاي گوناگونی با موضوع کویر ارائه داده و این گستره جغرافیایی را از زوایای گوناگونی مطالعه و بازنمایی کرده است؛ شاید یکی از نکات جالب در مجموعه کویری‌های فرامرزی با عکس‌های در حال نمایش محمدرضا جوادی در موزه معاصر، مشابهت در ابعاد و اندازه آثار ارائه‌شده از سوی هر دو هنرمند باشد و این درست موضوعی است که بیننده را متوجه نگاه‌های مشابهی می‌کند که به دلیل همسانی موضوعات و شرایط پیش‌ِرو، از روش‌های نسبتا مشابهی برای بیان خویش بهره جسته‌اند، اگرچه فاصله زمانی خلق و عرضه این آثار متفاوت باشد. این موضوع بیش از هر چیز تداعی‌کننده اهمیت موضوع کویر در فلات ایران و فرهنگ این مردمان است که تأثیر خود را نه‌فقط در تجسمی که در سایر هنرهای این جغرافیا، به‌خوبی نشان داده است؛ همچنان‌که برای مثال، در ادبیات که شاخص‌ترین آنها محمود دولت‌آبادی، در سینما عباس کیارستمی و در شعر سهراب سپهری است. بخشی از چرایی آن این است که این سوژه علاوه بر جنبه‌های پوئتیک و شاعرانه حائز جنبه‌های زیستی و علمی نیز است و توجه به آن به دلیل مشکلات کم‌آبی موجود در کشور و تأثیر زمین‌های کویری بر زیست‌بوم‌های مجاور خود، اهمیتی صد چندان یافته است. گرچه هنرمندان ایرانی از سال‌های دور بر اهمیت پرداختن و توجه به کویر-چه از ‌نظر زیباشناسی یا جنبه تهدیدکنندگی آن-هشدار داده‌اند و شاید ازهمین‌روست که فرامرزی آخرین دوره کویری‌هایش را هجوم نام نهاده است. گرچه نگاه مدرن و توجه به گوشه‌های دکوراتیو حرکت‌های کویری از ویژگی‌های آثار اوست.
موضوع دیگری که در این نمایشگاه لزوم پرداختن به آن را مؤکد کرده، مسئله تشابه آثار هنری هنرمندان مختلف با یکدیگر است؛ تشابهی که جنبه‌ها و زوایای گوناگونی برای بررسی دارد. جریان‌های فکری گوناگونی در فضای هنری امروز ایران این تشابهات را به شیوه‌های گوناگونی تحلیل و خوانش می‌کنند. برخی بلافاصله مسئله کپی و تقلید را به میان می‌کشند و گروهی دیگر به دنبال آن هستند که کدام هنرمند اثر خود را به لحاظ تاریخی زودتر خلق و ارائه کرده است تا از این طریق به این موضوع پی ببرند کدام‌یک متقلب و کدام خالق اصلی اثر است. این جریان‌ها با به‌کارگیری شیوه‌های بسیار ساده‌انگارانه و ناکارآمد با کمترین شناخت نسبت به پروسه خلق اثر هنری و کمترپرداختن به موضوع مورد شناخت هنرمند و چگونگی رسیدن به موتیف‌ها و وضعیت فرمی موجود در آثار هنرمندان، بی‌وقفه به دنبال آن هستند ثابت کنند به‌طور قطع، کسی از آثار کس دیگری به نفع خود استفاده کرده است. حال آنکه هرگز از وضعیت فکری، محیط زیستی و پروسه خلق اثر از هر دو هنرمند سؤالی پرسیده نمی‌شود. از سوی دیگر، مسئله مشابهت در آثار هنرمندان در ادوار مختلف تاریخی موضوعی پیچیده، حیاتی و به‌شدت چندوجهی است به‌نحوی‌که وضعیت‌های گوناگون و فاکتورهای متعددی در این راستا دخیل هستند و مسئله قابل مطالعه‌تر از آن است که در ابتدا به نظر می‌آید و باید اضافه کرد هنر و فرهنگ حادثه نیستند که ناگهان اتفاق بیفتند و هر دیدگاه و هر اثر متکی بر گذشته خویش است یا برای ‌مثال، ممکن است هر دو هنرمند هیچ‌گاه حتی اثر یکدیگر را ندیده باشند، اما شرایط زیستی مشابه، آنها را به سمت خلق وضعیت فرمی مشابهی سوق داده باشد و حتی شاید در دوره‌های مختلف آثار یکدیگر را دیده و تأثیرات ناخودآگاهی بر یکدیگر داشته باشند اما در نهایت آنچه حاصل کار آنهاست، نه به دلیل تقلید که حاصل نزدیکی دیدگاه و شیوه کاری یا زاویه نگاه آنها به موضوع مورد بحث است. این موضوع دارا جنبه دیگری نیز  است و آن وضعیتی است که در آن هنرمندی به‌عمد از موتیف‌ها و وضعیت فرمی یا شیوه ارائه هنرمندی بهره می‌جوید تا بتواند بستر فکری و دیدگاه خود را به شیوه‌ای که مدنظر خود اوست، بازنمایی کند. برای مثال، عنصر ریتم در هنرهای بصری، ازجمله عواملی است که هنرمندان زیادی از آن سود برده‌اند و از سویی دیگر، حرکت باد روی شن‌های نرم کویری باعث ریتم خاص و تکراری‌ای می‌شود که می‌تواند ازجمله المان‌ها و مشخصه‌های یک اثر تجسمی باشد و اگر این عنصر بصری در آثار هنرمندان گوناگونی که به کویر توجه داشته‌اند بیاید، نمی‌توان آن را ناشی از تقلید نامید، گرچه فرامرزی آن را تا سطح عنصری زیباشناسانه مستقل از واقعیت ارتقا داده است. به هر طریق، موضوع مشابهت آثار هنری، موضوعی بسیار گستره است و هرگز نمی‌توان به محض یافتن مشابهت بین چند اثر از دو هنرمند مختلف یا مشابهت در یک دوره کاری دو هنرمند به‌سرعت به سراغ قضاوت‌های ساده‌انگارانه درباره مسئله تقلید و کپی‌برداری برویم، چراکه در این پهنه مسائل متعدد و متفاوتی می‌تواند تعیین‌کننده شیوه و سبک ارائه آثار هر دو هنرمند باشد. صد البته دراین‌باره مثال‌های فراوانی نیز می‌توان یافت. برای مثال، سال‌ها پس از آنکه فرانتس کافکا، نویسنده شهیر قرن بیستمی، داستان «مسخ» خویش را نوشته و منتشر کرده بود، گوستاو یانوش یکی از دوستان نزدیک او با کتابی از یک نویسنده انگلیسی به سراغ او می‌آید و به او می‌گوید من نویسنده‌ای را یافته‌ام که از داستان مسخ تو تقلید کرده و با همان سبک، داستانی درباره زنی نوشته است که به گرگ تبدیل می‌شود. اما کافکا به دلیل نزدیکی زمان نشر هر دو اثر یعنی مسخ او و داستان نویسنده انگلیسی، زیر بار این موضوع نمی‌رود و موضوع تقلید را به‌کلی رد و تأکید می‌کند این مشابهت‌ها هرگز موضوع عجیبی نبوده و نیست، چراکه بسیار معمول است انسان‌هایی که در یک عصر با مسائل مشابه زندگی می‌کنند، در ثبت و بازنمایی دیدگاه‌های خویش مشابهت‌های فراوانی داشته باشند. این موضوع فقط یک مورد از موارد بسیاری است که در ادوار مختلف تاریخی مشابهت‌های فرمی و سبکی در آثار هنرمندان هم‌حوزه یافت می‌شود. اما نحوه مواجهه با این موضوع است که اهمیتی صد چندان دارد، چراکه همه ما می‌دانیم امروزه در علم حقوق رشته‌ای وجود دارد که به صورت تخصصی به موارد کپی‌رایت و تقلید می‌پردازد، اما وکلایی که در این زمینه به صورت تخصصی تحصیل و کار کرده‌اند نیز می‌دانند قضاوت درباره آثار هنری کاری بس دشوار است، چراکه فقط مشابهت هرگز نمی‌تواند روشن‌کننده موضوعی مشخص در زمینه تقلید و کپی هنرمندی از هنرمند دیگر باشد. از سوی دیگر، دنیای امروز با وجود گسترش خیل عظیمی از رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، فضایی برای ارائه ‌میلیون‌ها تصویر متنوع و متلون در بازه‌های زمانی کمتر از چند ثانیه است و این موضوع نیز تأثیر ژرفی بر ذهن و شیوه بیان انسان‌های این عصر و به‌تبع آن، هنرمندان داشته است. چگونه ممکن است شما در روز با صدها ‌هزار تصویر از مناظر طبیعی مناطق گوناگون دنیا گرفته تا لحظاتی از زندگی انسان‌های مختلف در نقاط متفاوت دنیا، مواجه شوید و این مواجهه بر ذهن و دیدگاه شما درباره جهان اطراف و مسائل گوناگون آن تأثیری نداشته باشد. حال آنکه هنرمند آینه تمام‌نمای عصر خویش است و هنگامی که او دست به خلق و بازنمایی اثری می‌زند، به طور قطع، تأثیرات این سبک از زندگی را می‌توان در آثار او به انحای گوناگون دید. به بیان روشن‌تر، در دنیای امروز با این گستره وسیع از تصاویر و تجربه‌ها که انسان‌ها هرروزه با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند، امکان مشابهت همواره افزایش می‌یابد. اما آنچه هر هنرمند را از دیگری جدا می‌کند، تفاوت در جزئیات و شیوه روایی آثار اوست، چراکه تفاوت‌ها اغلب از راه تأمل و دقت در مشابهت‌ها حاصل می‌شود. کویر زیست‌بوم مشترک بسیاری از ما ایرانیان در سال‌های دراز تاریخ این سرزمین است اما آنچه این پدیده زیست‌محیطی را برای ما پراهمیت می‌کند، شیوه‌های گوناگون پرداختن به آن از سوی هنرمندان این سرزمین است همچنان‌که درمورد اخیر یکی نقاش و دیگری عکاس است؛ موضوعی که جرجانی، زبان‌شناس و ادیب قرن پنجم هجری، این‌گونه بیان کرده است: «عملِ تخیل، پیش‌کشیدن تصویرهایی است که غایب مانده‌اند». در حقیقت تصویرهایی که غایب می‌مانند در ذهن و خیال هنرمند زمانی‌که با ظرفیت‌های خلاقه او درمی‌آمیزند، به شیوه‌های گوناگونی نمود می‌یابند که ازجمله، آن چیزی است که آنان از محیط و جغرافیای خود بروز می‌دهند و آن نمود حاصل همین تخیل و مجموعه خیالی است که زادگاه آن محیط زندگی مشترک ماست و ناگفته مشخص است تشابه در بستر و محیط فراهم‌کننده تشابه در خیال و وضعیت زیبایی‌شناسانه مخلوق ذهن‌های خلاق هنرمندان نیز خواهد بود؛ نکته‌ای كه از دیدِ نمایشگاه‌گردان‌های موزه هنرهای معاصر نیز به دور نبوده است، چراکه آنان در نمایشگاه «آهنگ آفتاب» در کنار آثار محمدرضا جوادی، آثار هنرمندان دیگری مانند مارکو گرگوریان، پرویز کلانتری و جلال شباهنگی را نیز در سالن‌های مختلف قرار داده‌اند، اگرچه نقاشی‌های فرامرزی که نزدیک‌ترین به این عکس‌هاست، غایب است. به طور قطع، تنها راه درک و دریافت تفاوت در آثار هنرمندان هم‌عصری که شاید به‌ظاهر مشابهت‌هایی در کارشان وجود داشته باشد، تأمل و دقت در شیوه کار، مسیر طی‌شده ذهنی و تکنیکی آنهاست، چراکه مداومت در ژانر هنری اتفاقی نیست و این تنها راه موجود برای نفوذ به پس‌وپشت اثر برآمده از ذهن هنرمند است. این شیوه بررسی، ما را از قضاوت‌های زودهنگام و ساده‌سازی موضوع مصون می‌دارد. در پایان این اقبال هنرمندان ایرانی به مشکلات سرزمینی را که می‌رود تا به‌ویژه در تجسمی ما تبدیل به حرفی مستقل برای گفتن شود، باید به فال نیک گرفت و قدر شناخت و ای‌‌بسا که بعد از سقاخانه، ایران می‌رود مکتبی دیگر را پایه‌ریزی کند.

منبع: شرق

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: