1395/6/23 ۰۹:۱۹
«تجربه بنیادین ابراهیم(ع) از هستی» و «روزگار ما» ابراهیم و تجربه بنیادین وی از هستی، بنیاد یکی از بزرگترین سنن تاریخی جهان، یعنی هسته مرکزی سنت بزرگ ادیان ابراهیمی (سنت یهودی ـ سامی) است. این سنت تاریخی نقشی بسیار بزرگ در تاریخ بشر؛ چه در گذشته و چه در جهان کنونی ایفا کرده و میکند. داستان حضرت ابراهیم(ع) و تسلیم شدن وی به فرمان خداوند در خصوص قربانی کردن اسماعیل از نقشی محوری و اساسی در هر سه دین بزرگ سنت سامی ابراهیمی، یعنی در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام برخوردار است.
«تجربه بنیادین ابراهیم(ع) از هستی» و «روزگار ما»
ابراهیم و تجربه بنیادین وی از هستی، بنیاد یکی از بزرگترین سنن تاریخی جهان، یعنی هسته مرکزی سنت بزرگ ادیان ابراهیمی (سنت یهودی ـ سامی) است. این سنت تاریخی نقشی بسیار بزرگ در تاریخ بشر؛ چه در گذشته و چه در جهان کنونی ایفا کرده و میکند. داستان حضرت ابراهیم(ع) و تسلیم شدن وی به فرمان خداوند در خصوص قربانی کردن اسماعیل از نقشی محوری و اساسی در هر سه دین بزرگ سنت سامی ابراهیمی، یعنی در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام برخوردار است.
حضرت ابراهیم(ع) مانند بسیاری از چهرههای بزرگ تاریخ فرهنگ بشری از «تجربهای بنیادین» از «هستی» برخوردار بود و این تجربه بنیادین مرکز ثقل سه دین بزرگ ابراهیمی قرار گرفت. بر اساس تجربه بسیار اصیل و بنیادین ابراهیم از هستی، مرحله خاص و تکامل یافتهای از فهم و تفسیر جهان (تفسیر دینی و معنوی از جهان)، نوع خاصی از انسان (انسان مومن و تسلیم به امر قدسی) و سنت نظری تاریخی خاصی شکل گرفت. در تجربهای که ابراهیم از هستی دارد امر مطلق خودش را بر بشر آشکار میکند و در این رابطه فرد مومن خود را تسلیم محض امر مطلق میسازد. این تجربه یکی از مهیجترین، شورانگیزترین، انسانسازترین، تعالیبخشترین و در همان حال، مثل هر تجربه دیگری، پرمخاطرهترین تجربهای است که تاکنون بشر از هستی داشته است. بر اساس این تجربه بنیادین یکی از نیرومندترین و اثرگذارترین سنن تاریخی بشر، یعنی سنت ادیان ابراهیمی شکل گرفته است.
عدم درک عقل مدرن از ماجرای ابراهیم
حتی اگر از چشمانداز شیفتهترین گرایشات به فرهنگ و عقلانیت جدید و از منظر کینهتوزانهترین نگرش به سنن ماقبل مدرن با نقش مثبت سنت ابراهیمی در جهان کنونی موافق نباشیم و نپذیریم در سنت ادیان ابراهیمی بصیرتهای بسیار بنیادین و قابل تاملی در خصوص جهان، انسان و معنا و غایتزندگی وجود دارد، ولی به هیچوجه نمیتوانیم نقش مثبت، انسانساز و تقدیرآفرین سنت ابراهیمی (و سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام) را در تاریخ گذشته بشر انکارکنیم.
اما امروزه، در روزگار ما تجربه بنیادین ابراهیم بسیار کم محل امعاننظر و تامل قرار میگیرد. دلایل نظری بیتوجهی و بیتاملی در خصوص قصه ابراهیم را در دو جهت کلی میتوان پیگیری کرد: یکی اینکه در دوران مدرن بسیاری برآنند قصه ابراهیم و تسلیم او به اراده امر مطلق را در پرتو عقلانیت جدید و به واسطه مقولات عقل مدرن فهم کنند. وقتی بر اساس مقولات عقل مدرن با داستان ابراهیم و تجربه بنیادینی از هستی که خود را در این قصه مینمایاند، مواجه میشویم، روح این قصه، یعنی همان تجربه اصیلی از هستی که این قصه خواهان حکایت از آن است، نمیتواند برای ما، در مقام انسان مدرنی که در پرتو عقلانیت جدید میاندیشد، قابلفهم شود و وقتی میکوشیم عناصر و مولفههای این حکایت را به مقولات عقلانیت جدید و زبان علمی آن ترجمه کنیم، عناصر بسیار بنیادینی از داستان از کف میرود، بنابراین کل ماجرا مورد بدفهمی و سوء فهم بسیار قرار میگیرد. به زبان سادهتر، تلاش به منظور ترجمان داستان ابراهیم به مقولات علمی و روانشناختی دوران جدید حاصل نوعی خطای هرمنوتیکی نابخشودنی است. این خطای هرمنوتیکی ناشی از این امر است که ما میکوشیم با زبان و مقولاتی که متعلق به دوران تاریخی ماست به ترجمه متن، داستان و تجربهای بپردازیم که در دوران تاریخی دیگری صورت گرفته است و مانند هر متن و داستان و تجربه دیگری نیازمند زبان و مقولات خاص خودش است و با هر زبان و مقولات دیگری ترجمهپذیر نیست. به همین دلیل وقتی ما سعی میکنیم قصه ابراهیم را فرضا با مقولات مدرنی چون حقوق بشر، حقوق کودکان، اخلاق اجتماعی و... بفهمیم، قصه ابراهیم غیرقابل درک میشود و در نهایت ابراهیم که بنیانگذار یکی از بزرگترین سنن فرهنگی تاریخ بشر و یکی از بزرگترین سنن معنوی و نظری بشریت است که دستاوردهای بسیار بزرگی نیز برای حیات انسانی به ارمغان داشته است، در نگاه انسان مدرن قابل تعریف نمیشود. به همین دلیل است که میگویم تقرب جستن به داستان ابراهیم بر اساس مقولات عقل مدرن خطای هرمنوتیکی فاحشی است که سبب بدفهمی و تخریب داستان میشود.
داستان ابراهیم؛ سازگاری انسان با جهان است
اما از سوی دیگر، مومنان به ادیان ابراهیمی و بخش کثیری از مسلمانان که هر عید قربان یا به هر مناسبت دیگری گوسفندی را به جهت یادآوری ایمان ابراهیمی قربانی میکنند، به روح داستان و به تجربه بنیادین ابراهیم از هستی نمیاندیشند و این داستان را تامل ناشده، صرفا موضوعی برای یک اعتقاد نظری قرار میدهند بی آنکه آن را با جانشان زیسته باشند. از این سو نیز، داستان ابراهیم و تسلیم محضش به اراده خداوندی، که نهایت سازگاری انسان با جهان است ـ سازگاریای که غایت همه ادیان، مکاتب و فلسفههای بشری است ـ به جهت همین تاملناشدگی که در میان ما به بخشی از فرهنگ تبدیل شده، فاقد اثرگذاری زنده و اصیل باقی میماند. به همین دو دلیل مذکور، ما کمتر انسانی را در روزگارمان مییابیم که با قصه ابراهیم درگیر باشد.
اما متفکری مثل کییرکهگور با قصه ابراهیم به شدت درگیر است. کییرکهگور بیان میکند که همه میگویند فهم فلسفه گئورگ ویلهلم فریدریش هگل دشوار است اما من هگل را به راحتی میفهمم ولی وقتی در برابر قصه ابراهیم قرار میگیرم به جنون میرسم و متلاشی میشوم. فهم تجربهای که ابراهیم از هستی دارد بسیار ثقیل و سهمگین است. این تجربه در روزگار ما کمتر مورد تامل قرار میگیرد و می توان گفت از اساس از یادها رفته است. متفکری همچون کییرکهگور معتقد است قصه ابراهیم، در مقام شهسوار ایمان و کسی که نحوه زیستش بالاتر از زندگی استحسانی و جمالپرستانه (زندگی دم غنیمتی) و زندگی نظری و عقلانی فلسفی است، هنوز میتواند و باید محل تامل قرار گیرد و ما میتوانیم در خصوص تجربه بنیادین ابراهیم از هستی بیندیشیم. در پرتو اندیشیدن به تجربه ابراهیم افقهای زیادی در برابر ما میتواند گشوده شود و شاید پاسخ برخی از بحرانها، همچون بحران معنا و نیهیلیسم را در جهان کنونی بتوانیم در پرتو اندیشیدن به این قصه بیابیم. گرچه برای ما تکرار تجربه ابراهیم، همانگونه که وی آن را تجربه کرد، امکانپذیر نیست، اما اندیشیدن به تجربه ابراهیم در افق تاریخی ما شاید افقهای تازهای را در برابر ما بگشاید؛ ما به این گشوده شدن افق بسیار نیازمندیم.
منبع: روزنامه فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید