1395/5/30 ۰۹:۲۰
حوزه علمیه قم در عهد آیتآلله حائری از سال 1314 تا 1320 که دوران خفقان سلطنت رضا خان پهلوی بود، دوره بسیار سخت و مشقتباری گذراند و رژیم برای اینکه حوزه را تحت نظر داشته باشند و کم کم آن را به تعطیلی بکشانند، از طرف وزارت فرهنگ امتحانی برای طلاب گذاشتند تا در پوشش آن بتوانند طلاب علوم دینی را محدود کنند و آنان به ناچار لباس روحانیت را ترک گویند، به نحوی عصر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم ، دوره اوج فشار نسبت به دین و روحانیت بود.
حاج شیخ عبدالکریم حائری و تأسیس حوزه علمیه قم:
شهر مذهبی قم زمانی رسما مورد توجه دولت و ملت ایران واقع شد و اهمیت واقعی خود را بدست آورد ، که دولت صفویه تلاش کافی در بزرگداشت این شهر و علما و سادات و ساکنین آن مبذول داشت.
قبل از آمدن مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ، در قم حوزهای به طور رسمی وجود نداشت با اینکه علمای برجستهای همانندمیرزای قمی ، حاج شیخ ابوالقاسم زاهد، اقا شیخ مهدی پایین شهری ... در این شهر تاریخی ـ مذهبی سکونت داشتند. 1
حاج شیخ عبدالکریم برای ادای نذر رهسپار مشهد میشود و پس از زیارت اما رضا (ع) در بازگشت از مشهد در سال 1332 به دعوت علمای اراک که آن زمان به آن شهر سلطانآباد عراق میگفتند ـ وارد و تا سال 1340 ق در آنجا سکونت ورزیدند.2 در حالی که قبلا هیچ قصد و نیتی برای ماندن در ایران نداشتند، پس از چندی علمای قم در تدارک این هستند که ایشان را به قم بیاورند، از این رو حاج شیخ برای زیارت حضرت معصومه (س) در سال 1301 شمسی از اراک به قم آمد و با پیشنهاد بعضی از علمای بزرگ قم در آن شهر ماندگار شدند، حتی علما، ایشان را مجبور میکنند تا در صحن نو حضرت معضومه نمازمغرب و عشا را برپا کنند، بعد از اقامه نماز ، حاج شیخ محمد سلطانالواعظین تهرانی، به توصیه علما به منبر میرود و مردم را تهییج میکند که ایشان را نگه دارید و مردم قم با یک شوق و حال مخصوصی به ایشان میگروند حاج شیخ برای برای ماندن در قم استخاره میکند و این آیه آمد : «در اتونی بأهلکم اجمعین»3 این آیه مربوط به قضیه حضرت یوسف است که به برادرانش میگوید: برو پدرم را با اهل و عیال بردارید و بیاورید». آیتالله حائری با الهام از این آیه شریفه دستور دادند بروند و اهل و عیال وی را به قم بیاورند و با ورود ایشان به قم حوزه علمیه حیات تازهای را آغاز نمود و به احیاء حوزه و تعلیم و تربیت فضلا پرداخت.4
تأسیس حوزه علمیه قم به وسیله آیتالله حائری متأثر از عوامل مختلفی بود از جمله:
1ـ موقعیت خاص مذهبی شهر قم و تأکید روایات به جایگاه این شهر.
2ـ اساس نیاز مذهبی مردم به وجود چنین پایگاهی در ایران.
3ـ فراهم شدن پشتوانه مالی تأسیس حوزه به وسیله تجار و دیگر اقشار مؤمنین.
4ـ تشویقها و سخنرانی حاج شیخ محمد سلطانالواعظین در جهت تأسیس حوزه.
5ـ تلاشها و ترغیب شیخ محمدتقی بافقی.
6ـ دعوت و اصرار و استقبال علما در جهت تأسیس حوزه در قم.
7ـ تأسیس حوزه در حکم سدی در مقابله با نفوذ کمونیسم.
8ـ وجود نکات برجسته شخصی در وجود آیتالله حائری همچون تدبیر و تدبر، توان مدیریت مطلوب ، حسن خلق و نیز هشت سال سابقه و تجربه وی در تأسیس حوزه علمیه اراک.
9ـ تنگ شدن عرصه بر علما در عتبات عالیات و از بین رفتن زمینههای فعالیت روحانیون در حوزه علمیه عراق.5
وضع حوزه علمیه در زمان زعامت آیتالله حائری
حوزه علمیه قم در عهد آیتآلله حائری از سال 1314 تا 1320 که دوران خفقان سلطنت رضا خان پهلوی بود، دوره بسیار سخت و مشقتباری گذراند و رژیم برای اینکه حوزه را تحت نظر داشته باشند و کم کم آن را به تعطیلی بکشانند، از طرف وزارت فرهنگ امتحانی برای طلاب گذاشتند تا در پوشش آن بتوانند طلاب علوم دینی را محدود کنند و آنان به ناچار لباس روحانیت را ترک گویند، به نحوی عصر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم ، دوره اوج فشار نسبت به دین و روحانیت بود.6
آیتالله بدلا که خود شاهد عینی آن زمان حوزه بود میگویند: رضاخان تبلیغات شدیدی علیه اسلام و روحانیت کرده بود، عدهای به روحانیت بدو بی راه میگفتند، از جمله به رانندهها گفته بودند اگر آخوند سوار ماشین بکنید، ماشین پنچر میشود! خود من خواستم از تهران به قم بیایم، با اینکه ماشین جا داشت، گفت؛ سوار نمیکنم، زیرا پنچر میشود! روضهخوانی به شدت ممنوع بود، خود ما طلاب در ایام عاشورا در سالن بزرگ که در گوشه مدرسه فیضیه قرار داشت بعد از نماز صبح مختصر ذکر مصیبتی انجام میدادیم و فورا متفرق میشدیم.
اقدامات ریاکارانه رضا خان تا مدتها پوشیده ماند، شاهی که دست به برپایی مجالس روضهخوانی و عزاداری زده، از جانب اربابهایش به وی تعلیم میدهند که در قم به منزل حاج شیخ عبدالکریم حائری برود و در تهران به خانه سید عبدالله بهبهانی و برادرش سید کمالالدین برود و خود را مرید آنها جلوه دهد تا در زمان مناسبت از این موقعیت استفاده کند. راه انداختن دستههای عزاداری و شمع در دست گرفتن او در شب شام غریبان افراد ضعیفالنفس را تحت تأثیر قرار میداد.7
در قم رضاخان ، به دیدار حاج شیخ عبدالکریم میآید و رضاخان رساله وی را میآورد و میگوید: من مقلد شما هستم و هر امری بفرمایید اطاعت میکنم».
البته این ظاهرسازی با دین عدهای از علما میفهمند و میدانستند باطن رضاخان غیر از این است، و در هر صورت آن باطن از بروز نداده بود و مخالفت مشکل بود تا اینکه قضیه نظام اجباری از طرف وی مطرح شد و علما این را بهانه قرار دادند و برای مبارزه با رضاخان و اینکه او میخواهد با بردن بچههای مردم به سربازخانهها آنها را بیدین کند.8
رضاخان در تاریخ دوازدهم خرداد 1313 به ترکیه رفت و ضمن دیدار با آتاتورک و نقاط مختلف آن کشور ، پس از چهل روز به ایران بازگشت، این مسافرت رضاخان تنها مسافرت وی به خارج از کشور به حساب میآید، این مسافرت عواقب سوئی برای جامعه دینی ایران به همراه داشت چرا که مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه یک حکومت غیر دینی را بنیانگذاری کرده بود و راهنماییهایی را جهت سرکوبی علما و از میان بردن شعائر دینی و غربی نمودن ایران را به وی داده و رضاخان با کولهباری از تجربیات یک حکومت لائیک و غیردینی ترکیه و برای مزدوری انگلستان به ایران برگشت.9
رضاخان در بازگشت از ترکیه، سال بعد مسأله اتحاد تشکل و در هفدهم دی ماه 1314 ش بیحجاب کردن زنان ایران را اعلام و در اجرای آن سخت کوشید.10
آیتالله حائری از آنجا این قضیه را با نهادن اصل صریح اسلام میدانست، مهمترین عکسالعمل خود را در برابر رژیم نشان داد، و زمانی که دو تن از علمای تهران و گروهی از مردم نزد وی میروند و کسب تکلیف میکنند، ایشان به رگهای گلویش اشاره کرد تا پای جان باید ایستاد و من ایستادهام چرا که مسأله، مسأله حجاب ، ضرورت دین و بنا به نص صریح قرآن واجب شمرده میشود.11
در تاریخ یازدهم تیرماه 1314 ش حاج شیخ عبدالکریم تلگراف معروف خود را برای رضاخان میفرستد و بیان میدارد:
«حضور مبارک اعلیحضرت شاهنشاهی خلدالله ملکه بعد از تقدیم ادعیه خالصانه، مشهود خاطر همایونی بوده، که احقر همیشه تعالی و ترقی دولت علیه منظور داشته و اهم مقاصد میدانستم، فعلا هم به همین نظر عرضه میدارد: اوضاع حاضره که بر خلاف قوانین شرع مقدس و مذهب جعفری (ع) است موجب نگرانی داعی و عموم مسلمین است. البته بر ذاب ملوکانه که امروزه حامی و عهدهدار نوامیس اسلامیه هستید حتم و لازم است که جلوگیری فرمایید و عموم اهالی ایران بلکه مسلمین دنیا را قرین تشکر فرموده، امید است وضع اضطراب این ضعیف و عموم ملت شیعه شود. «الاحقر عبدالکریم حائری».12
رژیم ادعا میکرد که زنان ایرانی خودشان مایل به بیحجابی هستند و تنها آخوندها هستند که سنگ حجاب را به سینه میزنند، وقتی حاج شیخ رحلت کردند، در جریان تشییع جنازه ایشان ، بانوان با حجاب کامل اسلامی ظاهر شدند و حتی از چادرهای قدیمی و سنتی استفاده کردند و آن روز علاقه شخصی و خودجوش زنان، به این دستور قرآنی ثابت شد.13
مدیریت آیتالله حائری:
شیوه مدیریت آیتالله حائری بسیار صمیمی و خودمانی بود، و حوزه علمیه بر خلاف تشکیلات و سازمانهای روحانیت مسیحی بدون کمک دولتی و یا تأمین کمک اجباری افراد، فقط با وجوهات شرعی که طبق دستور اسلام، مردم متدین به مراجع میپردازند ، اداره میشود آنچه مسلم است این که حاج شیخ نسبت به معیشت طلاب حساسیت ویژهای داشت و تا زمانی که رفع نیازمندیهای طلاب را نمینمود آسوده خاطر نبود، گذشته از چگونگی تأمین مسائل مالی، در امر مدیریت حوزه چند نفر با وی همکاری نزدیک داشتند و از آنجا که مدیریت حاج شیخ دوستانه و صمیمی بود، افرادی که با وی همکاری داشتند، با صداقت تمام به فعالیت میپرداختند.14
خلاصه اینکه آیتالله حائری توانست این مدرسه بزرگ علوم دینی را حدود پانزده سال با وجود مشکلات سیاسی ـ اجتماعی و مالی که گریبانگیر آن بود، همچنان آن را پا بر جا نگه دارد و از انحلال و نابودی جلوگیری نماید و همچون دستاوردی عظیم آن را به آیندگان ارزانی دارد.15
آیتالله حائری در جهت اصلاح حوزه اقداماتی انجام داد و برای سامان دادن به وضعیت علمی حوزه نظرات مثبتی مطرح ساختند از جمله به علم فقه از دیدگاه تخصصی نگریسته و معتقد بود چه لزومی دارد که مردم ، در همه مسائل از یک نفر تقلید کنند، با وجود تفکرات اصلاحطلبانه حاج شیخ در امور حوزه باز هم عدهای با نظرات ایشان به مخالفت برخاسته و به جهت تنگ نظریهای فکری و فرهنگی پیوسته موانعی را برای ایشان ایجاد نمودند، به عنوان نمونه ایشان به فکر افتادند که یک عده از طلاب را به زبانهای خارجی و بعضی مقدمات علوم جدید مجهز کنند تا بتوانند اسلام را در محیطهای تحصیلکردگان کشور و بلکه در کشورهای خارجی تبلیغ نمایند، اما وقتی این خبر منتشر شده گروهی از عوام و شبه عوام از تهران به قم آمدند و اتمام حجت کردند. که این پولی راکه مردم به منزله سهم امام میدهند برای ایننسبت که زبان کفار را یاد بگیرند، اگر چنین وضعی پیدا کند ما چنین و چنان خواهیم کرد، ایتالله حائری که ادامه کار را که باعث انحلال حوزه علمیه و خراب شدن اساس کار میدید موقتا از نظر خود صرفنظر نمود.16
رحلت آیتالله حائری و واکنش رژیم پهلوی:
آیتالله حائری در شب دهم بهمن 1315 ش (1355 ق) در سن هفتاد سالگی بر اثر بیماری رحلت نمودند.
بعد از فوت ایشان اولین کاری که رضاخان انجام داد این بود که از برگزاری مجالس فاتحه جلوگیری نماید و ترس و وحشت رژیم از برگزاری مراسمهای متعدد در رثای حاج شیخ نمایان بود، حتی اعلام گردیده تنها یک مجلس ختم در هر شهری برگزار گردد و نه بیشتر بازارها و مدارس و ادارات حق تعطیل کردن نداشتند.17 در قم مراسم تشییع جنازه وکفن دفن بیش از نصف روز طول نکشید و همان شب فاتحای گرفتند و از فردای آن روز مجلس فاتحه قدغن شد. در تهران نیز از طرف دولت، مجلس ترحیمی در مسجد شاه برگزار شده امام جعمه تهران هم قصد داشت مراسم ترحیمی بگیرد، اما رژیم پهلوی به وی اجازه نمیداد.18
به دلیل این سختگیریها ، نزدکیان و علاقهمندان به حاج شیخ مجبور شدند در منازل به صورت مخفی به بزرگداشت ایشان بپردازند. عمال رژیم کسی که قصد داشت مراسمی برگزار کند به تفرقهاندازی و جدایی بین ملت و دولت متهم میکرد اگر در یک شهر دو مجلس ترحیم برگزار میشد، مأموران رژیم پس از آگاهی ازاین قضیه یکی از آن مجالس را تعطیل میکردند.19
حوزه علمیه قم در زمان زعامت مراجع ثلاث:
بعد از رحلت آیتالله حائری، مدیریت حوزه علمیه قم، به سه تن از مراجع بزرگ یعنی آیتالله سید محمد حجت، آیتالله سید صدرالدین صدر و آیتالله محمدتقی خوانساری ـ که به آنها مراجع ثلاث میگفتند ـ واگذار شد، این سه مرجع به همکاری و هماهنگی، مدیریت حوزه را بر عهده گرفتن واز پاشیده شدن آن جلوگیری کردند.
وضع حوزه علمیه در زمان مراجع ثلاث شرایط بهتری نسبت به زمان آیتالله حائری نداشت، و با وجود خدمات و زحمات این بزرگان حوزه از انحلال نجات یافت اما رشد و ترقی پیدا نکرد چرا که نکته مهم این بود که مرجعیت در نجف مستقر بود.20
بعد از سقوط رضا شاه ، نسبتا فضای آزادی ایجاد گردید و عدهای از روحانیون خلع لباس شده و ما نیز حضور طلبههای جدید، به خاطر مسائل مالی، سازماندهی و تعدد رهبری ، مدیریت حوزه با مشکل جدید مواجه کرد.21
اگرچه تعدد مراجع و اختلاف نظرشان در مسائل فقهی، امری طبیعی و قابل قبول و بلکه مایه پیشرفت علوم دینی و اسلامی است و به تعبیر پیامبر اسلام (ص) «اختلاف امتی رحمه» ولی در امور مدیریتی زحمت و بسیار مضر و باعث کندی روند کار و متوقف شدن امور میگردد همچنان که درباره وجود دو خدا و معبود در عالم تکوین، هم خداوند متعال در قرآن میفرماید: « لوکان فیها آلهه الا الله لفسدتا» یعنی وجود دو خدا در عالم موجب فساد و تباهی میشود، چون هر یک میخواهد طبق فکر و سلیقه و یا حکمت خویش جهان را پدید آورد و اداره کند واین موجب ناسازگاری و ناهماهنگی بین این دو خدا میشود.22
مراجع ثلاب هم جدا از جنبههای پاکی و قداستشان که هیچ تردیدی در آن وجود ندارد، میخواستند امور حوزه و طلاب را بر طبق فکر و سلیقه خودشان اداره کنند که این امر به طور طبیعی مشکلاتی را پدید میاورد به همین جهت اختلاف سلیقه ـ که در اداره حوزه ـ داشتند، حوزه را در نابسامانی به سر میبرد زمانی که کسی وارد حوزه میشد با سه نوع طرز فکر رو به رو میگردید؛ برای مثال در خصوص امتحان و گزینش طلاب هر یک از این آقایان و اطرافیانشان صلاحدیدی داشتند و روش و سلیقه دیگری را نمیپسندیدند و تأیید و تقویت این افکار و سلایق توسط اطرافیان نمیگذاشت که یک فکر خاص در حوزه ترویج شود و به مرحله اجرا در آید و همین امر ضمن اینکه قدرت مرجعیت را کاهش میداد باعث میشد اوضاع حوزه سامان درستی پیدا نکند.23
یکی از مسائل حوزه، پرداخت شهریه طلاب بود که ابتدا مراجع ثلاث شهریهها را روی هم میگذاشتند و یک شهریه میدادند، ولی به دلایلی شهریهها جدا شد، چند ماهی آیتالله خوانساری شهریه میداد، ولی بعد گفتند: من در امور مالی دیگر دخالت نمیکنم، از آن پس ایشان نه شهریه دادند و نه شهریه گرفتند.آقای صدر هم نتوانست شهریه طلاب را بدهد، آیتالله حجت هم در آن زمان مسئول گرفتن وجوهات شرعی و پرداخت شهریه بود، به طلبههای با سابقه پنج شش تومان پرداخت میکرد و طلبههای تازه وارد که به قم میآمدند از دریافت شهریه محروم بودند.24 آیتالله میانجی دراین مورد میگوید «من شهریه نداشتم چون تازه به حوزه علمیه آمده بودم ....عجب وضع سختی برای طلاب بود، بدیهی است سختی زندگی طلاب فشار بر مدیریت حوزه را مضاعف میکرد».25
همطرازی این سه مرجع مشکلی بود که گریبان حوزه را گرفته ، چه اینکه اعلم علما ـ طبق سنت عالمان شیعه ـ در طول زمان خود به خود بروز میکرد و او نیز به شکل طبیعی زعیم حوزهها و شیعیان و یا زعیم حوزهای خاص. یا منطقهای از مناطق شیعهنشین میگردید، حتی اگر تعیین اعلم صورت میگرفت، بدون زمینه طبیعی، اقدامی بیثمر بود، این مشکلی بود که حوزه علمیه قم با آن رو به رو بود، به همین علت به سرعت این مسأله در حوزه بر سر زبانها افتاد که باید فقیهی برتر زعامت حوزه را بر عهده بگیرد و مرحوم آیتالله خوانساری جلسهای تشکیل داد و رسما این مطلب را عنوان کرد.26
از نظر ویژگیهای علمی، اخلاقی و سیاسی مراجع ثلاث سخنان فراوانی موجود است، آیتالله حجت کوه کمرهای از نظر علم و تقوی و کمالات معنوی در مرتبه بالایی قرار داشت، مراتب علمی و تقوایی آیتالله خوانساری نیز که زبانزد خاص و عام است و بینیاز از توصیف و تنها نماز باران ایشان و استجابت دعایش برای پی بردن به تقوی و خلوص آن بزرگوار کافی است، ایتالله حجت و آیتالله خوانساری ذوق و علاقه سیاسی در ارتباط با مسائل سیاسی داخلی نداشتند و یا نمیخواستند در این زمینه فعالیت کنند.27
اما سکوت آیتالله خوانساری جای سؤال و تعجب است چرا که ایشان در عراق با استعمار انگلیس مبارزه کرده و علاوه بر رهبری و هویت دیگران در آن مبارزات، خود عملا وارد میدان شده و حتی توپخانهای در اختیار داشته و به طور مستقیم بادشمن رو به رو شده و در خصوص مسأله فلسطین و فجایع و ظلمهایی که بر آنها وارد شد اظهارناراحتی و تأثر کرد که هیجانی درمردم و روحانیت برانگیخت، این بزرگوار در ایران و در برابر استبداد و ظلم رژیم پهلوی ترجیح داد سکوت اختیار کند در بین مراجع ثلاث ،تنها مرحوم آیتالله صدر افکار ارزنده و قابل توجهی در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی داشت و علاوه بر مقام علمی و تقوایی و اخلاقی از آگاهی خوبی نسبت به مسائل جامعه و موضوعات روز برخوردار بود و اگر میدید حکومت میخواهد بر خلاف اسلام و دین و یا بر ضد حوزه علمیه حرکتی انجام دهد سکوت نمیکرد و یا به وسیله افرادی موضوع را به گوش سردمداران حکومت میرساند.28
این سه مرجع بزرگ در حد مقدور از پراکندگی طلاب و متلاشی شدن حوزه در آن شرایط جلوگیری به عمل آوردند و تا زمان ورود آیتالله بروجردی به مدت نه سال این وظیفه حساس و بازسنگین را ایفا نمودند.29
پینوشتها:
1. ـ دوانی، علی ، مفاخر اسلام (جلد دوازدهم) ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران ، 1379، ص 191 / کرباسچی، غلامرضا ، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1380، ص .25
2. ـ همان ، ص 192 ـ همان ص 25
3. ـ قرآن کریم ، سوره یوسف ، آیه 94
4. ـ کرباسچی ، غلامرضا ، پیشین ، ص 26 ، دوانی ، علی ، پیشین ، ص 192
5. ـ فیاضی ، عمادالدین ، حاج شیخ عبدالکریم حائری ( مؤسس حوزه علمیه قم) ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران ، 1378 ـ ص
6. ـ دوانی ، علی ، پیشین ، ص 192 هفتاد سال خاطره از آیتالله سید حسین بدلا ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران 1378 ، ص 101
7. ـ هفتاد سال خاطره از آیتالله سید حسین بدلا ، ص 93
8. ـ همان ، ص 102
9. ـ کرباسچی ، غلامرضا ، پیشین ، صص 52 و 51 ـ دوانی ، علی پیشین ، ص 194
10. ـ دوانی ، علی ، پیشین ، ص 194
11. ـ فیاضی ، عمادالدین ، پیشین ، ص 100
12. ـ هفتاد سال خاطره از آیتآلله سید حسین بدلا ، ص 117
13. ـ همان ، ص 120
14. ـ فیاضی ، عمادالدین ، پیشین ، ص 68-66
15. ـ همان ، ص 69
16. همان ، ص 70
17. ـ همان ، ص 112
18. ـ کرباسچی ، غلامرضا ، پیشین ، ص 87
19. ـ فیاضی ، عمادالدین ، پیشین ، صص 103-102
20. ـ حسینیان ، روحالله ، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران 1381 ، ص 361-360 ، حوزه ، شمارههای 44 و 43 و 138 و 137
21. ـ حسینیان ، روحالله ، پیشین ، ص 361
22. ـ صادقی ، سید مصطفی ، خاطرات آیتالله احمد صابری همدانی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران ، 1384 ـ ص 78-77
23. ـ همان ، 79-78
24. ـ حوزه پیشین ، ص 95 ـ حسینیان ، روحالله ، پیشین ، ص 361
25.اباذری ، عبدالرحیم ، خطارات آیتالله احمدی میانحی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران ، 1380 ، ص 65
26. ـ اباذری ، عبدالرحیم ، پیشین ، ص 65
27. ـ حسینیان ، روحالله ، پیشین ، ص 361
28. ـ صادقی ، سید مصطفی ، پیشین ، ص 80-79
29. ـ همان ، ص 81-80
30. ـ دوانی ، علی ،پیشین ، ص 195
منبع: پرتال جامع علوم انسانی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید