شاید تاریخ را از تاریخ بیاموزیم / منوچهر دین‌پرست

1393/4/17 ۰۸:۲۰

شاید تاریخ را از تاریخ بیاموزیم / منوچهر دین‌پرست

هگل، فیلسوف نام‌آور آلمانی در رساله فلسفه تاریخ می‌نویسد: «آنچه از تاریخ می‌آموزیم آن است كه از تاریخ [هیچ] نیاموزیم.» شاید این اندیشمند برجسته می‌دانست كه آگاهی تاریخی و تقابل آن با حافظه تاریخی چه مصایب رنج‌آوری را به جوامع انسانی تحمیل خواهد كرد.

 

 

هگل، فیلسوف نام‌آور آلمانی در رساله فلسفه تاریخ می‌نویسد: «آنچه از تاریخ می‌آموزیم آن است كه از تاریخ [هیچ] نیاموزیم.» شاید این اندیشمند برجسته می‌دانست كه آگاهی تاریخی و تقابل آن با حافظه تاریخی چه مصایب رنج‌آوری را به جوامع انسانی تحمیل خواهد كرد.

بی‌گمان یكی از هولناك‌ترین فجایع تاریخ بشری را باید جنگ نخست جهانی دانست. پیكاری خانمانسوز كه برپایه این فراز از هگل، پنداری اروپا از آن هیچ درس نیاموخت و 20سال پس از آن، جنگ دوم را نیز در همان قاره سبز شعله‌ور ساخت كه موج آتشین آن دامن خاورمیانه و از جمله ایران را هم گرفت.

ساده‌‌انگاری است كه تصور كنیم اگر «گاوریلو» آن جوان 19 ساله بوسنیایی در 28 ژوئن 1914 با گلوله ولیعهد اتریش و همسرش را ترور نمی‌كرد، پس نخستین جنگ بین‌الملل آغاز نمی‌شد و عواقب سهمگین آن ایران را به دوزخ نمی‌انداخت. آیا از غرب نباید پرسید كه چنین عقوبت سخت برای اجداد ما به كدام گناه؟ اندكی غور تاریخی در اروپا به ما نشان می‌دهد كه 40سال پیش از آغاز این جنگ، رشد افراطی «ناسیونالیسم» در فرآیند هویت‌یابی ملل جوان از یك طرف و فرهنگ «سود‌پرور» نظام ‌سرمایه‌داری از طرف دیگر، پیكارهای خونینی را در اروپا به راه انداخته بود.

شاید برای یافتن علل بی‌شمار جنگ بین‌الملل اول، چندان اغراق نباشد اگر به جنگ آلمان و فرانسه در سال 1870 اشاره كنم كه پیروزی آلمان، توانست حماسه «پرلاشز» و انقلاب كمون پاریس را در پی داشته باشد. قیامی پر‌شور كه توسط ناپلئون سوم

(برادر‌زاده ناپلئون بناپارت) سرانجام سركوب شد و جنگی كه فیلسوف دیگر آلمانی (فریدریش نیچه مشهور به فیلسوف مجنون!) در آن افسر سواره نظام بود.

نسل پیشین ایران درباره اصطلاح «جهانی» بودن این جنگ با تردید برخورد كرده است و اصولا جوهر جهانی بودن این پیكار خونین را نمی‌پذیرد، به آن دلیل كه در آن زمان ایران را با جنگ چه كار؟ ایرانیان كه نه آغازگر آن پیكار هولناك بودند و نه پایان بر آن، پس چرا باید به تبع اروپایی‌ها آنها نیز این جنگ را جهانی بنامند؟ بنابراین برخی حكمای پیشین این سرزمین اصطلاح «جنگ بین‌الملل» را پیشنهاد دادند تا از یك سوی، نشان دهند كه این ستیز ویرانگر در بین كشورهای اروپایی آغاز و شعله‌ور شده است، پس هم آنان به لحاظ منطقی باید جبران مافات كنند. متاسفانه جنگ‌طلبان در مورد كشور ما چنین نكردند و هیچ غرامتی نپرداختند كه هیچ بلكه در كوران جنگ، نفت ایران را نیز به یغما بردند؛ همان نفتی كه پیش از آغاز جنگ به ثمن بخس یا به چند شاهی می‌بردند.

بر اثر نخستین جنگ بین‌الملل چهار امپراتوری آلمان، عثمانی، تزاری، اتریش مجارستان در هم شكستند. دولت تزار نیكلای دوم مستعجل بود و انقلاب بلشویكی به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین در روسیه رخ داد و بلافاصله به دستور وی نیروهای اشغالگر روسی (مشهور به ارتش سفید) مناطق شمال ایران را ترك كردند؛ لنین همچنین در یك ژست دیپلماتیك و به نشانه دوستی با ملت ایران، دولت را از ادامه پرداخت باقیمانده مبلغ خسارت جنگ تركمانچای به روسیه معاف كرد. در این میان جالب است كه ژنرال آلمانی «اریك لودندورف»

( Ludendorf ) فرمانده ارتش امپراتوری ویلهلم دوم كه پس از سال‌ها جنگ به افسردگی شدید مبتلا شده بود فرمان آتش‌بس با نیروهای متفقین (فرانسه، چین، ایتالیا، انگلستان) را پذیرفت، آنگاه در بیمارستان بستری و پس از مدتی بهبود یافت. با وجودی كه در زمان غیبت او دولت جدید آلمان پیمان صلح ورسای را امضا كرده بود اما ژنرال لودندورف شرایط پیمان را به محض آگاهی از مفاد آن نپذیرفته و همچنان خواهان ادامه جنگ بود كه با تلاش دولت غیر‌نظامی سرانجام قانع و آتش این جنگ چهار ساله پس از دو سال مذاكره با امضای پیمان در تالار آینه خاموش شد. نگاشتن و ثبت مصیبت و تلفاتی كه طی این جنگ و پس از آن بر اجداد ما وارد شد كار آسانی نیست. برخی عادت دارند كه در مورد یك مساله كوچك، بسیار قلمفرسایی كنند ولی من درباره این فاجعه عظمی و حادثه تاریخی هرگز نمی‌توانم قلمفرسایی كنم. به همین جهت شاید این اشاره كافی باشد كه پژوهشگر ایرانی آقای محمد قلی مجد كتابی به زبان انگلیسی با عنوان «قحطی بزرگ و نسل‌كشی در ایران بین سال‌های 1919-1917» نگاشته و با استناد به مدارك موجود در آرشیو اسناد وزارتخانه‌های جنگ و خارجه امریكا و انگلیس به ابعاد این فاجعه پرداخته است.

این پژوهشگر تعداد جان باختگان ایرانی در اثر بیماری و قحطی را بیش از تعداد كل نیروهای نظامی كشته شده (هشت میلیون نفر) در طول جنگ بین‌الملل اول می‌داند؛ وی احتمالا به همین سبب اصطلاح «Genocide» را در عنوان كتاب آورده است تا این نسل‌كشی ایرانی شاید امروز تلنگری باشد بر «وجدان» غرب و نیز هشداری باشد كه حتی اگر روزی ایران از آنها طلب مافات نكند، حداقل این‌بار غرب نشان دهد كه تاریخ را می‌خواند كه از تاریخ بیاموزد. البته ذكر این نكته نیز ضروری به نظر می‌رسد كه پژوهش‌های اخیر در زمینه جنگ بین‌الملل اول، نشان می‌دهند كه در پایان دوره این پیكار چهار ساله، قاره اروپا به اپیدمی یا مصیبت عظمای دیگری هم گرفتار شد كه امروز آن را با نام آنفلوانزای مرغی می‌شناسیم. این عارضه ویروسی بلافاصله در سراسر اروپا و آسیا و آفریقا منتشر شد و در حدود 50میلیون نفر تلفات جانی به جا گذاشت. بعید می‌دانم كه این اپیدمی از طریق نیروهای اشغالگر انگلیسی، عثمانی یا روسی به ایران نرسیده باشد و چنین آمار هولناكی از تلفات ایرانیان را در‌بر‌نداشته باشد. به هر روی، در یكصدمین سالگرد این جنگ خانمانسوز می‌توان از پژوهندگان تاریخ معاصر انتظار داشت كه در زمینه این پیكار اهریمنی و اثرات مخرب آن بر شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فلات ایران كند و كاو كنند. بدین وسیله ضمن آنكه بر آگاهی تاریخی ما از سرنوشت غمبار نسل‌های پیشین افزوده خواهد شد، روان آن جان باختگان بی‌گناه نیز خشنود خواهد شد.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: