حلقه‌های در هم تنیده / دکتر یزدان ابراهیمی

1393/4/15 ۱۲:۴۴

حلقه‌های در هم تنیده / دکتر یزدان ابراهیمی

در مبانی نظری اقتصادی، «رشد» و «توسعه» اقتصادی از اهمیت بسیاری برخوردار هستند. جنگ جهانی دوم و مشخص شدن اختلاف اقتصادی میان کشورهای توسعه‌یافته و کشورهای در حال توسعه، اقتصاددانان را بر آن داشت تا بر مباحث اقتصادی بیشتر متمرکز شوند. در دهه 05 و 06 میلادی رشد اقتصادی مترادف با «توسعه» قلمداد می‌شد؛ به‌طوری که این‌گونه فرض می‌شد اگر کشوری بتواند رشد اقتصادی کافی داشته باشد به رفاه اقتصادی می‌رسد و توسعه می‌یابد؛ اما تجارب بعدی نشان داد که افزایش مصرف کالا و خدمات به عنوان اساسی‌ترین عنصر رفاه اقتصادی که شاخص آن درآمد ملی بود، انتظارات کشورهایی که می‌خواستند فاصله خود را با کشورهای توسعه‌یافته و پیشرفته کوتاه کنند برآورده نکرد. در واقع رشد اقتصادی با مشکلاتی دیگر از قبیل نابودی محیط زیست، توزیع نابرابری درآمد و... مترادف شد و آن اهدافی که مد نظر اقتصاددانان و سیاستمداران بود، از جمله کاهش فقر، تا حدودی اتفاق نیفتاد.

 

 

در مبانی نظری اقتصادی، «رشد» و «توسعه» اقتصادی از اهمیت بسیاری برخوردار هستند. جنگ جهانی دوم و مشخص شدن اختلاف اقتصادی میان کشورهای توسعه‌یافته و کشورهای در حال توسعه، اقتصاددانان را بر آن داشت تا بر مباحث اقتصادی بیشتر متمرکز شوند. در دهه 05 و 06 میلادی رشد اقتصادی مترادف با «توسعه» قلمداد می‌شد؛ به‌طوری که این‌گونه فرض می‌شد اگر کشوری بتواند رشد اقتصادی کافی داشته باشد به رفاه اقتصادی می‌رسد و توسعه می‌یابد؛ اما تجارب بعدی نشان داد که افزایش مصرف کالا و خدمات به عنوان اساسی‌ترین عنصر رفاه اقتصادی که شاخص آن درآمد ملی بود، انتظارات کشورهایی که می‌خواستند فاصله خود را با کشورهای توسعه‌یافته و پیشرفته کوتاه کنند برآورده نکرد. در واقع رشد اقتصادی با مشکلاتی دیگر از قبیل نابودی محیط زیست، توزیع نابرابری درآمد و... مترادف شد و آن اهدافی که مد نظر اقتصاددانان و سیاستمداران بود، از جمله کاهش فقر، تا حدودی اتفاق نیفتاد. هرچند رشد اقتصادی درآمد سرانه کشور را افزایش می‌دهد اما لزوماً به معنای آن نیست که این افزایش درآمد به قشر نیازمند جامعه برسد؛ به دلیل مشکلاتی که عموماً وجود دارد منافع حاصل از رشد، عمدتاً نصیب ثروتمندان می‌شود.

تجربه رشد اقتصادی در گذشته نشان می‌دهد که این رشد برای تبیین رفاه جامعه کافی نیست و دولت‌ها برای رسیدن به رفاه اقتصادی باید تدابیر دیگری بیندیشند. به عبارت دیگر، رشد اقتصادی شرط لازم برای توسعه است و نه شرط کافی!

 

 تأثیر آموزش عالی بر رشد اقتصادی

در کشورهای در حال توسعه یا کشورهایی که مراحل اولیه رشد را طی می‌کنند معمولاً فعالیت‌های اقتصادی حاصل از فعالیت نیروی کار ساده، سرمایه فیزیکی موجود، تکنولوژی ساده و دانش موجود در جامعه است. برعکس در کشورهای پیشرفته رشد اقتصادی در مرحله‌ای بالاتر حاصل فعالیت نیروی کار دانش‌آموخته، سرمایه فیزیکی پیشرفته‌ و‌ تکنولوژی پیچیده‌تری است و نهایتاً از دانش گسترده و عمیقی استفاده می‌شود؛ از این رو در کشورهای در حال توسعه، برای رسیدن به رشد اقتصادی پایدار نیازمند تبدیل نیروی کار ساده به نیروی کار دانش‌آموخته و ماهر هستیم و باید بتوانیم از یک تکنولوژی پیشرفته و دانش گسترده استفاده کنیم. بخش عمده‌ای از این تغییرات از نظام آموزش عالی نشأت می‌گیرد. دانش‌آموختگانی که بتوانند موجبات رشد اقتصادی را فراهم آورند و کالا و خدمات بیشتری تولید کنند در آموزش عالی تربیت می‌شوند؛ همچنین تکنولوژی‌ و دانشی که در تولید کالا و خدمات مورد استفاده قرار می‌گیرد از آموزش عالی حاصل می‌شود.

رشد اقتصادی در مبانی نظری خود به سرمایه انسانی تکیه دارد؛ به‌طوری که باید انباشت سرمایه انسانی در کشور رخ دهد. آموزش عالی از طریق آموزش قبل از دانشگاه، سلامت و بهداشت، آموزش‌های ضمن خدمت، مهاجرت و تجربه موجب انباشت سرمایه انسانی می‌شود. منظور از آموزش قبل از دانشگاه تربیت معلمان و کارکنانی است که در آموزش و پرورش فعالیت می‌کنند؛ همچنین تعلیمات آموزش عالی موجب می‌شود سلامت و بهداشت در جامعه افزایش پیدا کند.

آموزش عالی علاوه بر تربیت دانش‌آموختگان، منجر به پژوهش، تحقیق و توسعه نیز می‌شود؛ از این طریق دانش تولید شده، انتقال می‌یابد و نهایتاً به فناوری و نوآوری می‌انجامد. فناوری و نوآوری نیز شرایط رشد اقتصادی بیشتر و پایدار را فراهم می‌کند. بنابراین آموزش عالی از طریق روش‌های گوناگون به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر رشد اقتصادی تأثیر می‌گذارد. البته در مبانی نظری اقتصادی عمدتاً فرض‌هایی را در نظر می‌گیرند که در همه کشورها یکسان نیست. به همین دلیل مطالعاتی که در زمینه اثر سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی انجام شده است، رابطه میان این دو مؤلفه را در همه کشورها مثبت و معنادار نیافته‌اند؛ در واقع زمانی که اقتصاد نتواند از دانش‌آموختگان درست استفاده کند، گسترش آموزش عالی و انباشت سرمایه انسانی موجب رشد اقتصادی نمی‌شود. به عنوان مثال، در کشور ما طی دو دهه گذشته نظام آموزش عالی بشدت گسترش پیدا کرده است؛ اما بخش عمده‌ای از دانش‌آموختگان این نظام وارد بازار کار نشده‌اند؛ اگر هم موفق شوند و بتوانند کاری پیدا کنند، کار آنان متناسب با تحصیل یا مهارتی که کسب کرده‌اند نیست؛ بنابراین برای این‌که سرمایه انسانی بتواند به رشد اقتصادی کمک کند نیازمند محیط اقتصادی مناسبی هستیم.

 

 تأثیر رشد اقتصادی بر آموزش عالی

بر‌اساس مبانی نظری، رشد اقتصادی پایدار نیز می‌تواند بر آموزش عالی اثر مثبتی داشته باشد؛ به این معنا که اگر رشد اقتصادی پایداری در یک کشور داشته باشیم فناوری و نوآوری در آنجا گسترش پیدا می‌کند؛ آموزش عالی نیز می‌تواند از این فناوری و نوآوری در ارائه خدمات آموزشی و پژوهشی خود بهره‌مند شود.

خلق دانش جدید در اقتصادهایی که از رشد اقتصادی پایداری برخوردار هستند بیشتر است؛ همچنین «تقاضا برای پژوهش» در اقتصادهای پیشرفته، بیشتر از کشورهای در حال توسعه است؛ از این‌رو آموزش عالی با ارائه خدمات پژوهشی، تأمین مالی بهتری خواهد داشت؛ در نتیجه این جریان دوسویه، درآمد دولت، خانوار، بنگاه‌های اقتصادی و... هم افزایش می‌یابد.

همچنین رشد اقتصادی پایدار، موجب گسترش و تقویت بخش خصوصی می‌شود که در نتیجه آن نیز آموزش عالی تقویت می‌شود. زیرا بخش خصوصی به‌دنبال منافع مادی است و برای رقابت با بخش‌های دیگر به علم و فناوری نیاز دارد؛ بنابراین همکاری این بخش با آموزش عالی برای جذب دانش‌آموختگان برتر یا پژوهش‌های آن‌ها افزایش پیدا می‌کند.

از دیگر تأثیرات مهم رشد اقتصادی بر آموزش عالی می‌توان به «افزایش کیفیت آموزش قبل از دانشگاه» اشاره کرد؛ چرا که در نتیجه افزایش درآمد کشور، منابع مالی بیشتری به آموزش و پرورش تزریق می‌شود و کیفیت آموزش قبل از دانشگاه افزایش پیدا می‌کند؛ بدین ترتیب ورودی‌های آموزش عالی نیز تقویت خواهند شد.

رشد اقتصادی «کاهش مهاجرت» را نیز در پی خواهد داشت. یکی از دلایل عمده‌ مهاجرت بویژه در سطح دانش‌آموختگان، نیود اشتغال کافی و استفاده از توانمندی‌های آنان است. بنابراین به لحاظ نظری، نهاد آموزش عالی متأثر از رشد اقتصادی است و برعکس، خود نیز بر رشد اقتصادی اثرگذار است؛ اما این دو چه تأثیری بر توسعه انسانی می‌توانند داشته باشند؟

 

 تأثیر رشد اقتصادی بر توسعه انسانی

مسائلی که رشد اقتصادی برای جامعه به همراه داشت موجب شد رویکرد «توسعه انسانی» توسط سازمان ملل پیگیری شود؛ این رویکرد از سال 0991 با تهیه شاخص‌های توسعه انسانی عملیاتی شد. در رویکرد توسعه انسانی، «انسان» محور توسعه است و توسعه انسانی نقش مرکزی در توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد. در این رویکرد رشد اقتصادی وسیله‌ای برای افزایش فرصت‌های زندگی قلمداد می‌شود و توسعه برای انسان و توسط انسان صورت می‌گیرد؛ در صورتی که در رویکردهای گذشته از انسان به عنوان وسیله‌ای استفاده می‌شد تا رشد و توسعه اقتصادی محقق شود؛ برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP)، توسعه انسانی را به عنوان فرایند بسط دامنه انتخاب انسان‌ها تعریف کرده است که موجب افزایش کیفیت زندگی انسان‌ها می‌شود.

در رویکرد توسعه انسانی به موارد زیر توجه می‌شود:

1- برابری فرصت‌ها برای همه؛ در این رویکرد تلاش بر این است که تمام انسان‌ها بتوانند از ظرفیت‌ها و توانایی‌های خود استفاده کنند.

2- توانمندسازی افراد؛ دولت‌ها باید به دنبال توانمندسازی افراد باشند و این کار از طریق آموزش صورت می‌گیرد.

3- توسعه پایدار؛‌ برآورده کردن نیازهای امروز بدون به مخاطره انداختن توانایی برآورد همان نیازها برای نسل‌های آینده؛ توجه به رشد بیش از حد اقتصادی موجب می‌شود برخی از منابع زمین از بین برود و نسل‌های آینده نتوانند از این منابع استفاده کنند.

4- همکاری و مشارکت بیشتر انسان‌ها در جامعه

5- آزادی انسان‌ها در تعیین سرنوشت خود از طریق تصمیم‌گیری در امور مربوط به زندگی؛ به عبارت دیگر، توسعه فرصت‌ها در سایه امنیت

6- بهره‌وری؛ مشارکت مردم در فرایند تولید، اشتغال، افزایش درآمد و رفاه

در هر حال، برای این‌که بتوانیم کشورها را به لحاظ توسعه‌یافتگی رده‌بندی کنیم و آن‌ها را مورد مقایسه قرار دهیم، نیازمند کمی کردن و ساختن شاخص‌هایی برای اندازه‌گیری توسعه انسانی هستیم. در عمل بسیاری از جنبه‌های مختلف آزادی انتخاب انسان‌ها کمیت‌پذیر نیستند؛ مانند انتخابات آزاد، نظام چند حزبی، مطبوعات بدون سانسور، پایبندی به حکومت قانون، تضمین آزادی و... ؛ با وجود این سازمان ملل شاخص «توسعه انسانی» را به گونه‌ای که بتواند کشورها را بر اساس آن رده‌بندی کند، تعریف کرده است.

بر‌اساس برنامه توسعه سازمان ملل متحد، UNDP اگر مردم سه گزینه بنیادی «امید به زندگی» (شاخص سلامت و تندرستی)‌، «آموزش» (که همان نماد دانش در جامعه است) و «درآمد سرانه» (که استاندارد بالای زندگی در جامعه را نشان می‌دهد) را به دست آورند، می‌توانند از ظرفیت‌ها و توانایی‌های خود بهتر و بیشتر استفاده کنند؛ در این میان «آموزش» به عنوان نهادی که از جنبه‌های گوناگون موجب گسترش دامنه انتخاب انسان‌ها می‌شود، از اهمیت بسیاری برخوردار است.

 

 تأثیر آموزش عالی بر توسعه انسانی

آموزش عالی بر بهداشت و سلامت نیز تأثیر می‌گذارد؛ کشورهایی که افراد آن آموزش بیشتری دیده‌اند بهداشت و سلامت را بهتر رعایت می‌کنند و به‌طور طبیعی امید به زندگی در آنان افزایش پیدا می‌کند. همان‌طور که اشاره شد آموزش عالی موجب رشد اقتصادی شده و در نتیجه آن درآمد سرانه افزایش می‌یابد. درآمد سرانه از دیگر شاخص‌هایی به شمار می‌رود که مورد استفاده UNDP برای محاسبه شاخص توسعه انسانی قرار می‌گیرد. نکته قابل توجه این است که این شاخص‌ها یکدیگر را تقویت می‌کنند؛ به بیان دیگر کشورهایی که درآمد بیشتری دارند، قدرت سرمایه‌گذاری بیشتری در آموزش، بهداشت و سلامت خواهند  داشت.

بر اساس آنچه گفته شد اثر آموزش عالی بر رشد اقتصادی بسیار متأثر از محیط و شرایط اقتصادی است؛ در کشور ما به دلیل شرایط اقتصادی نرخ بیکاری دانش‌آموختگان نسبتاً بالا است و از خدمات آموزشی یا پژوهشی به شکل مفید استفاده نمی‌شود. می‌توان گفت اقتصاد سنتی ایران توانایی جذب نیروی دانش‌آموخته و پژوهش‌هایی را که در سطح نهاد آموزش عالی انجام می‌شود، ندارد؛ یکی از دلایل گسترش مهاجرت یا فرار مغزها در کشور نیز به همین موضوع بازمی‌گردد. در مراحل پیشرفته رشد، «اقتصاد» به دلیل نیاز خود به دانش، تکنولوژی جدید و پیشرفته، آموزش عالی را تأمین مالی می‌کند؛ در این مرحله از رشد است که آموزش عالی نیز اثر معنادار خود را نشان می‌دهد.

در جوامعی که در مراحل اولیه رشد هستند و رشد اقتصادی ضعیفی دارند، آموزش عالی از نقش بالقوه خود دور شده، نقش سمبلیک و تزئینی به خود می‌گیرد؛ آموزش عالی از طریق شاخص آموزش، اثر مستقیم بر توسعه انسانی دارد. کشور ما به دلیل دارا بودن درآمدهای نفتی برای رسیدن به توسعه پایدار و همه‌جانبه از طریق اتخاذ رویکرد توسعه انسانی نیازمند توزیع درآمد و برابری‌های آموزشی و بهداشتی است. طی دهه گذشته وضعیت توسعه انسانی بهبود چشمگیری نداشته است؛ برای این‌که بتوانیم در این زمینه رشد قابل‌توجهی داشته باشیم باید علاوه بر افزایش رشد اقتصادی و درآمد سرانه، توزیع درآمد نیز بهبود یابد و در کیفیت آموزش، بهداشت و سلامت سرمایه‌گذاری بیشتری صورت گیرد.

٭ مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر یزدان ابراهیمی است که با موضوع «آموزش عالی، رشد اقتصادی و توسعه انسانی» در انجمن جامعه‌شناسی ایران ارائه شد.

روزنامه ایران

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: