روزه و رمضان در اشعار سعدی، مولانا و حافظ / رضا یعقوبی - بخش اول

1393/4/14 ۱۰:۱۵

روزه و رمضان در اشعار سعدی، مولانا و حافظ / رضا یعقوبی - بخش اول

مقدمه: در مقاله پیش رو ابتدا به بررسی مفهوم روزه داری از نگاه سعدی می پردازیم و آداب خوردن و مفاسد پرخوری و محاسن اعتدال در آن را یادآور خواهیم شد؛ سپس خواهیم دید که چگونه حافظ به عنوان یک ناقد جامعه دینی به آسیب شناسی رمضان و روزه داری در جامعه دینی زمـان خویش می پردازد. آنگاه برداشت متعالی و عمیق مولانا از روزه داری را به تصویر خواهیم کشید. همه‌ ما از رمضان، بهره‌ای و نصیبی داریم. هر كدام از ما هرچند از فضاهای معنوی و عبودی فاصله گرفته باشیم و زنگار دنیا بر آیینه‌ قلوبمان نشسته باشد، در این ماه به قدر طاقت خویش بویی استشمام می‌كنیم و بهره‌ای می‌بریم.

مقدمه:

در مقاله پیش رو ابتدا به بررسی مفهوم روزه داری از نگاه سعدی می پردازیم و آداب خوردن و مفاسد پرخوری و محاسن اعتدال در آن را یادآور خواهیم شد؛ سپس خواهیم دید که چگونه حافظ به عنوان یک ناقد جامعه دینی به آسیب شناسی رمضان و روزه داری در جامعه دینی زمـان خویش می پردازد. آنگاه برداشت متعالی و عمیق مولانا از روزه داری را به تصویر خواهیم کشید.

همه‌ ما از رمضان، بهره‌ای و نصیبی داریم. هر كدام از ما هرچند از فضاهای معنوی و عبودی فاصله گرفته باشیم و زنگار دنیا بر آیینه‌ قلوبمان نشسته باشد، در این ماه به قدر طاقت خویش بویی استشمام می‌كنیم و بهره‌ای می‌بریم. اما بر سر آنیم كه به دیدار «عاكفان كعبه جلال» و «واصفان حلیه جمال» حق برویم تا وصف این ماه عزیز را از عزیزان حق و واصلان ره بشنویم. هرچند كه همگی به «تقصیر عبادت معترفند» و «به تحیر منسوب»، اما آن كه قدمی بیش رفته و در ارتفاع بالاتری منظره را می‌بیند، نسبت به خاك‌نشینان بینش و بینایی درست‌تری دارد و وصف منظره را لایق‌تر است.

ابتدا دست یاری به سوی شیخ سخن و حكیم خندان، سعدی شیرازی دراز می‌كنیم و از او می‌خواهیم كه از این بستان ما را تحفه‌ای كرامت كند و از درخت گل دامنی پر هدیه اصحاب كند.همچنان كه بر اهل فن پوشیده نیست، سعدی در سرتاسر آثارش، هم در گلستان و هم در بوستان، نگاهی اجتماعی به مسائل دارد. او یك منتقد اجتماعی است و مسائل دینی و مذهبی را هم از این دریچه‌ خاص می‌نگرد. چنان كه این دید جامعه‌شناختی در تمام آثار او بر دیگر نقطه‌نظراتش غالب است.

گاهی هم روزه و رمضان برای او فقط دستمایه‌ شاعری است، بی‌آنكه بخواهد روزه و رمضان را در مقام خود بنشاند و یا مخاطب را از حقیقت آن واقف گرداند، بلكه فقط بهانه‌ای برای انتقال مضمون است. در چنین حالتی روزه و رمضان در نگاه او هیچ فرقی با گل و سرو و چمن و یاسمن ندارد:

توبه كند مردم از گناه به شعبان

در رمضان نیز چشم‌های تو مستست

* * *

باز آ كه در فراق تو چشم امیدوار

چون گوش روزه دار بر الله اكبر است

* * *

دیگران را عید اگرفرداست ما را این دمست

روزه‌داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست

* * *

كسان كه در رمضان چنگ می‌شكستندی

نسیم گل بشنیدند و توبه بشكستند

* * *

ملحد گرسنه در خانه خالی بر خوان

عقل باور نكند كز رمضان اندیشد

در چنین مواقعی سعدی نگاهی درجه سوم به رمضان دارد. گاهی هم سعدی نگاه درجه دوم دارد، یعنی با حفظ منزلت و شأن روزه از آن می‌گذرد و برای رساندن پندی اخلاقی آن را به خدمت اخلاق درمی‌آورد:

شنیدم كه نابالغی روزه داشت

به صد محنت آورد روزی به چاشت

به كتابش آن روز سائق نبرد

بزرگ آمدش طاعت از طفل خرد

پدر دیده بوسید و مادر سرش

فشاندند بادام و زر بر سرش

چو بر وی گذر كرد یك نیم روز

فتاد اندر او ز آتش معده سوز

به دل گفت اگر لقمه چندی خورم

چه داند پدر غیب یا مادرم؟

چو روی پدر در پسر بود و قوم

نهان خورد و پیدا به سرد برد صوم

كه داند چو در بند حق نیستی

اگر بی‌وضو در نماز ایستی؟

پس این پیر از آن طفل نادان‌تر است

كه از بهر مردم به طاعت در است

كلید در دوزخست آن نماز

كه در چشم مردم گذاری دراز

اگر جز به حق می‌رود جاده‌ات

در آتش فشانند سجاده‌ات

پسری كه هنوز خردسال بوده است روزی قصد روزه می‌كند و با تشویق و تحسین اعضای خانواده روبرو می‌شود و از رفتن به مكتب معاف می‌شود. هنگام ظهر در اثر فشار گرسنگی دل از كف می‌دهد و نهانی چند لقمه طعام می‌خورد تا پنهانی روز را بدون روزه سر كند. این خردسال به دلیل عدم بلوغ فكری و عدم آگاهی از مسائل عبودی، خدا را در نظر نداشته و چون روزه را به نیت تحسین والدین گرفته بود نهانی طعام می‌خورد و آشكارا خود را روزه‌دار ‌نمایاند. سعدی می‌گوید وقتی پروای حق نداری چه فرقی می‌كند با وضو نماز بخوانی یا بی‌وضو؟ به هر حال مردمان شما را در حال نماز می‌بینند و از كجا باید بفهمند كه وضو دارید یا خیر؟ به همین دلیل است كه سعدی پیشوایان روی در مخلوق را پشت به قبله می‌داند:

پیشوایان روی در مخلوق

پشت بر قبله می‌كنند نماز

گاهی هم سعدی به عادت مألوف خود نگاه جامعه‌شناسانه به مسئله دارد. زنی از شوی خود می‌خواهد كه از مطبخ سلطان برای فرزندان طعام بیاورد، اما سلطان آن روز را روزه گرفته است و در مطبخ كسی نیست. زن لب به شكایت می‌گشاید و روزه سلطان را به باد انتقاد می‌گیرد:

كه سلطان از این روزه گویی چه خواست؟

كه افطار او عید طفلان ماست

خورنده كه خیرش برآید ز دست

به از صائم الدهر دنیاپرست

مسلم كسی را بود روزه داشت

كه درمانده‌ای را دهد نان چاشت

وگرنه چه لازم كه سعیی بری

ز خود بازگیری و هم خود خوری

گویی سعدی می‌خواهد عبادات و آداب شرعی را هم به خدمت جامعه دربیاورد. روزه‌ای كه محصول اجتماعی ندارد، به نظر او چیزی كم دارد. وقتی روزه‌ سلطان به گرسنگی خلق می‌انجامد، همان بهتر كه قصد روزه نكند و مطبخ خود را چون همیشه گرم نگه دارد.

آنجایی هم كه سعدی نگاه درجه اول به روزه دارد، از خود روزه نامی نمی‌برد و به آداب خوردن و پرهیز از شكمبارگی و فواید كم‌خوری می‌پردازد:

«عابدی را حكایت كنند كه شبی ده من طعام بخوردی و تا سحر ختمی در نماز بكردی. صاحبدلی شنید و گفت اگر نیم نانی بخوردی و بخفتی بسیار از این فاضل‌تر بودی.

اندرون از طعام خالی دار

تا در او نور معرفت بینی

تهی از حكمتی به علت آن

كه پری از طعام تا بینی»

یا آن طبیبی به خدمت پیامبر (ص) می‌رسد و شكایت می‌كند كه چرا در دیار شما كسی بیمار نمی‌شود و پیامبر (ص) پاسخ می‌دهد: «این طایفه را طریقتیست كه تا اشتها غالب نشوند نخورند و هنوز اشتها باقی بود كه دست از طعام بردارند. حكیم گفت این است موجب تندرستی.

سخن آنگه كند حكیم آغاز

یا سر انگشت سوی لقمه دراز

كه ز ناگفتنش خلل زاید

یا ز ناخوردنش به جان آید

لاجرم حكمتش بود گفتار

خوردنش تندرستی آرد بار

جایی هم اردشیر بابكان از حكیمی عرب می‌پرسد كه چه مقدار خوراك روزانه كافی است و حكیم پاسخ می‌دهد: «این‌قدر كه تو را بر پای همی دارد و هرچه بر این زیادت كنی تو حمال آنی.

خوردن برای زیستن و ذكر كردن است

تو معتقد كه زیستن از بهر خوردن است»

یك بار هم دو درویش خراسانی كه «یكی ضعیف بود كه به هر دو شب افطار كردی و دیگر قوی كه روزی سه بار خوردی»، روزی به خاطر تهمتی كه بر آنان می‌بندند تا دو هفته در خانه‌ای زندانی می‌شوند. پس از دو هفته وقتی در را باز می‌كنند «قوی را دیدند مرده و ضعیف را جان سالم به در برده». وقتی از حكیمی در این باره پاسخ می‌طلبند می‌گوید: «آن یكی بسیار خوار بوده است طاقت بی‌نوایی نیاورد به سختی هلاك شد. این دگر خویشتن‌دار بوده است لاجرم بر عادت خویش صبر كرد و به سلامت بماند.

چو كم خوردن طبیعت شد كسی را

چو سختی پیشش آید سهل گیرد

وگر تن‌پرورست اندر فراخی

چو تنگی بیند از سختی بمیرد»

و یا این حكایت كه آن را به تمامی می‌آوریم: «یكی از حكما پسر را نهی همی كرد از بسیار خوردن كه سیری مردم را رنجور كند. گفت ای پدر گرسنگی خلق را بكشد. نشنیده‌ای كه ظریفان گفته‌اند به سیری مردن به كه گرسنگی بردن. گفت اندازه نگه دارد كلوا و اشربوا و لاتسرفوا.

نه چندان بخور كز دهانت برآید

نه چندان كه از ضعف جانت برآید

* * *

با آن كه در وجود طعام است عیش نفس

رنج آورد طعام كه بیش از قدر بود

گر گلشكر خوردی به تكلف زیان كند

ور نان خشك دیر خوردی گلشكر بود

رنجوری را گفتند دلت چه می‌خواهد گفت آن كه دلم چیزی نخواهد.

معده چو كج گشت و شكم درد خاست

سود ندارد همه اسباب راست

باز هم وقتی می‌خواهد اعتدال در خوردن را به ما بیاموزد و از افراط در پرخوری پرهیز دهد، می‌گوید: «حكیمان دیر دیر خورند و عابدان نیم سیر و زاهدان سد رمق و جوانان تا طبق برگیرند و پیران تا عرق بكنند اما قلندران چندان كه در معده جای نفس نماند و بر سفره روزی كس.

اسیر بند شكم را دو شب نگیرد خواب

شبی ز معده سنگی شبی ز دل‌تنگی»

در بوستان و در باب قناعت آورده است:

به اندازه خور زاد اگر مردمی

چنین پرشكم آدمی یا خمی؟

درون جای قوتست و ذكر و نفس

تو پنداری از بهر نان است و بس

نـــدارند تـــن‌پروران آگهــی

كه پرمعده باشد ز حكمت تهی

دو چشم و شكم پر نگردد به هیچ

تهی بهتر این روده پیچ پیچ

جای دیگری هم سعدی شكم تنگ را بر دل تنگ ترجیح می‌دهد و بیم آن دارد كه اگر در روزگار بسیاری نعمت بسیار بخورد روز تنگی جان به در نبرد:

اگر هرچه باشد مرادت خوری

ز دوران بسی نامرادی بری

تنور شكم دم به دم تافتن

مصیبت بود روز نایافتن

به تنگی بریزاندت روی رنگ

چو وقت فراخی كنی معده تنگ

كشد مرد پرخواره بار شكم

وگر درنیابد كشد بار غم

شكم بنده بسیار بینی خجل

شكم پیش من تنگ بهتر ز دل

روزی هم مردی در بصره از حرص رطب خوردن بر درخت می‌شود و با سر به زمین می‌افتد و در دم جان می‌دهد. وقتی از قاتل او سؤال می‌پرسند پاسخ می‌دهند كه قاتل او شكم اوست:

شكم دامن اندر كشیدش ز شاخ

بود تنگدل رودگانی فراخ

شكم بند دستت و زنجیر پای

شكم بنده نادر پرستد خدای

برو اندرونی به دست آر پاك

شكم پر نخواهد شد الا به خاك

باری این پرهیز از شكمبارگی و به اندازه خوردن و كمی دیر خوردن فایده دیگری هم دارد:

غذا گر لطیف است و گر سرسری

چو دیرت به دست اوفتد خوش خوری

فقط یك بار آن هم بسیار گذرا و اشاره‌وار سعدی روزه را در جایگاه اصلی خود می‌نشاند:

ای دوست روزهای تنعم به روزه باش

باشد كه درفتد شب قدر وصال دوست

در جای‌جای دیگر آثارش یا نگاه درجه سوم به روز دارد یا آن را به خدمت پندی درمی‌آورد یا جامعه‌شناسانه به آن می‌نگرد. غیر از این هرچه هست در فضیلت كم‌خوری و به اندازه خوردن است.

آنجا هم كه در وداع ماه رمضان می‌سراید جز ستایش و مدح آنچیزی نمی‌آورد و چیزی نمی‌گوید كه از سرّ روزه رازگشایی كند و یا در پی بیان حقیقت آن باشد:

برگ تحویل می‌كند رمضان

بار تودیع بر دل اخوان

یار نادیده سیر زود برفت

دیر نشست نازنین میهمان

الوداع ای زمان طاعت و خیر

مجلس ذكر و محفل قرآن

در تمام این قصیده فقط یك بیت آن از حقیقت روزه می‌گوید:

مهر فرمان ایزدی بر لب

نفس در بند و دیو در زندان

باقی هرچه هست، صحبت از وداع و هجران و حسرت است:

بلبلی زار همـــی نالیـــد

بر فراق بهار وقت خزان

گفتم انده مبر كه باز آید

روز نوروز و لاله و ریحان

باری، ذكر جمیل سعدی هرچه كه می‌رود حال ما خوش‌تر می‌شود و بهار دل ما سبزتر و شكرِ گفتار ما افزون‌تر.

سعدی اندازه ندارد كه چه شیرین‌سخنی

باغ طبعت همه مرغان شكر گفتارند

تا به بستان ضمیرت گل معنی بشكفت

بلبلان از تو فرو مانده چو بو تیمارند

اگرچه هرچه از او گفته‌ایم كم گفته‌ایم و هرچه بگوییم اندك است، اما به ناچار باید از این كان شكر و معدن زر بگذریم و به سراغ لسان‌الغیب حافظ شیرازی برویم تا ببینیم كه این ماه عزیز بر او چگونه تجلی یافته و چه تحفه ارمغانه‌ ما دارد.

حافظ البته روزه و روزه‌داران واقعی را تكریم می‌كند و از همت آنان مدد می‌طلبد:

دل برگرفته بودم از ایام گل ولی

كاری بكرد همت پاكان روزه‌دار

می خور به شعر بنده كه زیبی دگر دهد

جام مرصع تو بدین درّ شاهوار

اما چنان كه بر شما نیز پوشیده نیست حافظ یك مصلح دینی و منتقد اجتماعی است. همچنان كه قریب به اتفاق حافظ‌شناسان ما معتقدند كار حافظ نقد جامعه‌ی دینی زمان و زمانه‌ی خود بود و آسیب‌شناسی جامعه دینی دغدغه اصلی ذهن و زبان او بود. ریا، غرور، عُجب، خودپسندی، خودخواهی و تعصب به عقیده‌ی حافظ بدترین آفات جامعه‌ی دینی هستند به نحوی که تمام همّ خود را مصروف جدال با این آسیب‌ها می‌كند. به عقیده‌ او اگر اعمال شرعی منجر به غرور و خودپسندی شوند یعنی جواب عكس بدهند می‌پرستی از آنها بهتر است.

به می‌پرستی از آن نقش خود زدم بر آب/كه تا خراب كنم نقش خودپرستیدن /می خوردن و رندی كردن و خوش‌باشی بهتر از قرآن خواندن مزورانه و «طاعتی كه به روی و ریا كنند:

حافظا می خور و رندی كن و خوش باشی

ولی دام تزویر مكن چون دگران قرآن را

به همین دلیل گناهی كه از عجب و خودپسندی ما بكاهد از ثوابی كه موجب ریا و غرور شود بهتر است:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد

كه می حرام ولی به ز مال اوقاف است

و به همین خاطر گناه نافع به از ثواب مضر است:

اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاك

از آن گناه كه نفعی رسد به غیر چه باك

حال كه چنین است به اعتقاد حافظ رمضان اگر موسم ریا و غرور باشد ماه‌های دیگر افضل‌اند و اگر قرار است این ماه عزیز فرصتی برای خودنمایی فرصت‌طلبان باشد نبودنش بهتر است:

ساقی بیار باده كه ماه صیام رفت

در ده قدح كه موسم «ناموس» و «نام» رفت

زاهد «غرور» داشت سلامت نبرد راه

رند از ره نیاز به دارالسلام رفت

كلمه‌ «ناموس» در كنار تمام معانی دیگری كه دارد و اصلاً یونانی است؛ در معانی مختلفی مانند فرشته (جبرئیل را ناموس اكبر گویند)، آبرو، اعتبار، بانگ، تدبیر و... به كار می‌رود. در ناظم‌الاطباء «آوازه» و «اشتهار» و در غیاث‌اللغات «توقع حرمت از خلق داشتن» هم معنی شده است.

این كاربرد برای ناموس كه مترادف عُجب و غرور است، در آثار این بزرگان به كرّات دیده می‌شود. مولانا در مثنوی آورده است:

های ای فرعون «ناموسی» مكن

تو شغالی هیچ طاووسی مكن

و نزد خواجه، هم به این معنا به كار رفته است، هم در ابیات فوق و هم در این بیت:

كرشمه‌ای كن و بازار ساحری بشكن

به غمزه رونق و ناموس سامری بشكن

روزنامه اطلاعات

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: