شهین اعوانی: در قرون وسطی فلسفه کنیز الهیات بود

1395/5/6 ۰۷:۴۲

شهین اعوانی: در قرون وسطی فلسفه کنیز الهیات بود

سلسله‌نشست‌های «آشنایی با فلسفه کانت» با سخنرانی شهین اعوانی، دانشیار فلسفه و معاون پژوهشی موسسه حکمت و فلسفه ایران در اندیشگاه کتابخانه ملی ایران برگزار شد. عمده پژوهش‌های شهین اعوانی در حوزه فلسفه کانت و ارسطو و فلسفه اخلاق است. او در این نشست که علاقه‌مندان فلسفه غرب حضور داشتند، با صحبت مقدماتی درباره فیلسوفان یونانی به شرح علت نقادی کانت پرداخت که در ادامه خلاصه آن را مطالعه می‌کنید.


 

 سلسله‌نشست‌های «آشنایی با فلسفه کانت» با سخنرانی شهین اعوانی، دانشیار فلسفه و معاون پژوهشی موسسه حکمت و فلسفه ایران در اندیشگاه کتابخانه ملی ایران برگزار شد. عمده پژوهش‌های شهین اعوانی در حوزه فلسفه کانت و ارسطو و فلسفه اخلاق است. او در این نشست که علاقه‌مندان فلسفه غرب حضور داشتند، با صحبت مقدماتی درباره فیلسوفان یونانی به شرح علت نقادی کانت پرداخت که در ادامه خلاصه آن را مطالعه می‌کنید.
 
  ضرورت فلسفه در چیست؟
باید سخنم را با طرح این پرسش شروع کنم که چرا کانت شروع به نقادی کرد؟ چه مسائلی باعث شد  نقادی در نزد کانت آغاز شود. باید به این نکته اشاره کرد که سیر فلسفه یونان برای پیشرفت عقل به بحث مابعدالطبیعه نیاز پیدا کرد. فیلسوفان یونانی می‌خواستند مابعدالطبیعه را معقول کنند اما پرسش اینجاست که دراین میان خدا کجاست؟
در قرون وسطی بحث بر سر این بود که چگونه آدم متدینی باشیم؟ در آن دوران فلسفه کنیز الهیات است و فلسفه جایگاهی پایین‌تر از دین دارد. در دوره بعد از قرون وسطی می‌خواهیم تا به خدا جایگاه بدهیم. سوالاتی نیز در این‌باره مطرح می‌شود‎ اگر الهیات کلام خداست، اگر کتاب مقدس ارسال رسول است، اگر نجات انسان در کتاب مقدس است پس ضرورت فلسفه در چیست؟ فلسفه از چیستی حقیقت سوال می‌کند.
ارسطو ازجمله فیلسوفانی است که انسان سعادتمند را انسانی فضلیت‌جو می‌داند. کتاب «نیکوماخوس» ارسطو درباره فضلیت انسان است. فرق انسان سعادتمند ارسطو و دین مسیحیت در چیست؟ نمی‌توانیم بگوییم که انسان خداجو نبوده است. این مباحث انسان را بین دوراهی قرار داد، اما هر دو راه به دنبال سعادت انسان است؛ یکی سعادت انسان را در تبعیت از کتاب مقدس می‌دانست و دیگری این‌طور نبود. اما هر دو گروه بر این باورند که انسان به دنبال سعادت است.
تصور بر این بود که فلسفه کنیز الهیات بوده است. چند موضوع اصلی برای جدایی فلسفه از الهیات به وجود آمدن برخی جریان‌هاست. در فلسفه «روش» به وجود آمد که گاهی به غلط از آن به «متُد» یاد می‌شود، زیرا در الهیات «روش» مطرح نبود.
مسیحیت برداشت غلطی از ارسطو کرد. دکارت هم ارسطو را زیر سوال برده است اما عامدانه و عاقلانه و از راه «روش» وی را نقد کرده است، کانت دشمن سرسخت ارسطو بود، زیرا اعتقاد داشت تمام آموزه‌های ارسطو تعلیمی شده است. دکارت مطرح می‌کند که آخر تعالیم ارسطو چه شد؟ آیا دین دین‌تر شد؟ در این میان راهی میانه به وجود می‌آید که چه کنیم فلسفه را به طریق ریاضی اثبات کنیم، زیرا تا به امروز تعالیم ارسطو حاکم بود. طرفداران ارشمیدس در این جریان میانه سربرآوردند که به دنبال اثبات فلسفه از مجرای ریاضی بودند.


منبع: فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: