1395/5/5 ۱۰:۳۸
شهین اعوانی، دانشیار فلسفه و معاون پژوهشی موسسه حکمت و فلسفه ایران در نشست «آشنایی با فلسفه کانت» گفت: ارسطو از جمله فیلسوفانی است که به دنبال سعادت انسان بود. وی کتاب «اخلاق نیکوماخوس» را برای نشان دان راههای فضیلت انسان نوشت.
کتاب «اخلاق نیکوماخوس» ارسطو سرشار از فضلیتجویی انسان است شهین اعوانی، دانشیار فلسفه و معاون پژوهشی موسسه حکمت و فلسفه ایران در نشست «آشنایی با فلسفه کانت» گفت: ارسطو از جمله فیلسوفانی است که به دنبال سعادت انسان بود. وی کتاب «اخلاق نیکوماخوس» را برای نشان دان راههای فضیلت انسان نوشت. سلسله نشستهای «آشنایی با فلسفه کانت» با سخنرانی شهین اعوانی، دانشیار فلسفه و معاون پژوهشی موسسه حکمت و فلسفه ایران چهارم مرداد ماه در اندیشگاه کتابخانه ملی ایران برگزار شد. در این نشست علاقهمندان فلسفه غرب حضور داشتند. ضرورت فلسفه در چیست؟ اعوانی با اشاره به اینکه این نشستها در 16 جلسه طراحی شده است، گفت: با طرح مقدمهای به بحث درباره کانت خواهیم رسید. باید سخنم را با طرح این پرسش شروع کنم که چرا کانت شروع به نقادی کرد؟ چه مسائلی باعث شد تا نقادی در نزد کانت آغاز شود. باید به این نکته اشاره کرد که سیر فلسفه یونان برای پیشرفت عقل به بحث مابعدالطبیعه نیاز پیدا کرد. فیلسوفان یونانی میخواستند مابعدالطبیعه را معقول کنند اما پرسش اینجاست که دراين ميان خدا کجاست؟
وی ادامه داد: در قرون وسطی بحث بر سر این بود که چگونه آدم متدینی باشیم؟ در آن دوران فلسفه کنیز الهیات است و فلسفه جایگاهی پایینتر از دین دارد. در دوره بعد از قرون وسطی میخواهیم تا به خدا جایگاه بدهیم. سوالاتی نیز در اینباره مطرح میشود اگر الهیات کلام خداست، اگر کتاب مقدس ارسال رسول است اگر نجات انسان در کتاب مقدس است پس ضرورت فلسفه در چیست؟ فلسفه از چیستی حقیقت سوال میکند.
اعوانی اظهار کرد: ارسطو از جمله فیلسوفانی است که انسان سعادتمند را انسانی فضلیتجو میداند. کتاب «نیکوماخوس» ارسطو درباره فضلیت انسان است. فرق انسان سعادتمند ارسطو و دین مسیحیت در چیست؟ نمیتوانیم بگوییم که انسان خداجو نبوده است. این مباحث انسان را بین دو راهی قرار داد، اما هر دو راه به دنبال سعادت انسان است یکی سعادت انسان را در تبعیت از کتاب مقدس میدانست و دیگری اینطور نبود. اما هر دو گروه بر این باورند که انسان به دنبال سعادت است. معاون پژوهشي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران ادامه داد: بازگشت به کتاب مقدس در دورهای مطرح شد که انسان به جای راهیابی انسانها به راه درست از راه کتاب مقدس از این راه دور شده است. سنت آگوستین اعتقاد دارد راهی درست است که اجماع بهتری در آنباره انجام شده است، در الهیات قرون وسطی اعتقاد بر این بود است که خداوند از آنچه درباره او میگوییم بینهایت بالاتر است. سوالی که مطرح میشود این است که بسنجیم که از راه «نیکوماخوس» ارسطو سعادتمند میشویم؟ آیا زمان فلسفه ارسطو به پایان رسیده است؟ و یا اینکه بگوییم فلسفه تمام شده است و نتوانسته جوابگوی نیاز انسان آن زمان شود. اعوانی با اشاره به اینکه عمل بدون نظر درست و منطقی نیست، افزود: هنوز هم فلسفه احساس غبن میکند زیرا تصور بر این بود که فلسفه کنیز الهیات بوده است. چند موضوع اصلی برای جدایی فلسفه از الهیات به وجود آمدن برخی جریانهاست. در فلسفه «روش» به وجود آمد، که گاهی به غلط از آن به «متُد» یاد میشود، زیرا در الهیات «روش» مطرح نبود. باز هم به این نکته تاکید میکنم که ارسطو هم اخلاق داشت، هم خداباور بود. در دورهای در پاریس تدریس آثار ارسطو ممنوع شد اما در سال 1215 ممنوعیت تدریس آثار ارسطو از سوی دانشگاهها در پاریس منع شد اما از این رخداد جلوگیری و کمکم مرجعیت ارسطو از بین رفت. سهم ابنرشد در دفاع از ارسطو دانشیار فلسفه غرب با اشاره به آغاز نقادی در فلسفه افزود: «ابنرشد» یکی از موثرترین اندیشمندانی است که آثار ارسطو را شرح کرد و اعتقاد داشت که خدا از منظر ارسطو همان خود خداست. درست است که ارسطو عنوان نمیکند که عالَم چه زمانی به وجود آمد اما میدانیم که عالَم ازلی و ابدی است. این اندیشمند ثابت میکند که اندیشه ارسطو در راستای خداست. تلاش ابنرشد در نجات ارسطو است، ارسطویی که تدریس آثارش ممنوع شده است. ابنرشد در رسالهای تلاش میکند فلسفه و دین را به هم نزدیک کند و آنها را از هم تفکیک نکند و بگوید که هر دو آنها به دنبال حقیقت است. شک دکارتی و سرکوب ارسطو اعواني با بیان اینکه مسیحیت برداشت غلطی از ارسطو کرد گفت: دکارت هم ارسطو را زیر سوال برده است اما عامدانه و عاقلانه و از راه «روش» وی را نقد کرده است، کانت دشمن سرسخت ارسطو بود، زیرا اعتقاد داشت، تمام آموزههای ارسطو تعلیمی شده است. دکارت مطرح میکند که آخر تعالیم ارسطو چه شد؟ آیا دین دینتر شد؟ در این میان راهی میانه به وجود میآید که چه کنیم فلسفه را به طریق ریاضی اثبات کنیم، زیرا تا به امروز تعالیم ارسطو حاکم بود. طرفداران ارشمیدس در این جریان میانه سربرآوردند که به دنبال اثبات فلسفه از مجرای ریاضی بودند. وي ادامه داد: از اینجاست که فلسفه جدید با دکارت شروع میشود، او به طریق دیگری ارسطو را زیر سوال برد. دوره قرون وسطی به صورت افراطی با فلسفه برخورد شد. بین دوره قرون وسطی و دوره جدید فترتی وجود ندارد، زیرا زمینههای هر فکری در دوره قبل است. در سده هفدهم اروپا مرکز فکر میشود زیرا در آنجا تفکر وجود داشت. دکارت با همان «شک دکارتی» معروف به میدان آمد و البته هدفمند شک کرد. وی با جهان و ازلی و ابدی کاری نداشت او ابتدا با خود و انسان کار داشت و در وجود آنها شک کرد. دانشيار فلسفه غرب با بیان اینکه در دوره فلسفه جدید رسالهنویسی باب میشود اظهار کرد: در این دوره بسیاری از اندیشمندان کتابنویسی را منسوخ میکنند و دکارت نیز رسالهای در حد و مرز 80 صفحه مینویسد. دکارت فیلسوف آغازگر دوره جدید فلسفه است به ریاضیات پناه میبرد و آن را «شاه علم» میداند. هیچ رسالهای به اندازه رساله «تاملات» دکارت شرح نشده است. چگونه است که تعاریف ریاضی را قبول دارند اما تعاریف فلسفه با اما و اگر مواجه است. دکارت با شک دستوری خود به پایه اصلی «میاندیشم پس هستم» رسید. وی با این عبارت به نخستین اصل فلسفی خود دست یافت و پایه سوبژکتیویسم را گذاشت و با روش خود حد و مرزی برای فکر و روش خود قائل شد.
منبع: ایبنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید