فصلی درباره احوال و اشعار دو شاعر پیش کسوت عباس فرات و سیدغلامرضا روحانی

1395/5/3 ۱۰:۱۰

فصلی درباره احوال و اشعار دو شاعر پیش کسوت عباس فرات و سیدغلامرضا روحانی

در این فصل، می‌باید از دو پیشكسوت و آغازگر طنزسرایی در دوره رضاشاه یاد كنم كه در ادوار بعد نیز همچنان در زمره خلاق‌ترین طنزآوران پارسی‌ گوی بودند. هر دو شاعرانی زبده و آگاه به ادبیات كهن و در عین حال چابك سخن و نقّاد و بذله‌گو، و در میان طنزپردازان، استادانی برجسته محسوب می‌شدند. بی‌آن‌كه قصد داوری داشته باشم،‌ از میان این دو تن، یكی مؤثرتر و نقّادتر بود و آثار و سروده‌های شیرینش هنوز از یادها نرفته و به امثال و لطایف مردم وارد شده است. این دو عبارت‌اند از عباس فرات و سیدغلامرضا روحانی كه هر دو از معاریف طنزسرایان معاصر ایران بوده‌اند.

 

 سید مسعود رضوی

 

در این فصل، می‌باید از دو پیشكسوت و آغازگر طنزسرایی در دوره رضاشاه یاد كنم كه در ادوار بعد نیز همچنان در زمره خلاق‌ترین طنزآوران پارسی‌ گوی بودند. هر دو شاعرانی زبده و آگاه به ادبیات كهن و در عین حال چابك سخن و نقّاد و بذله‌گو، و در میان طنزپردازان، استادانی برجسته محسوب می‌شدند. بی‌آن‌كه قصد داوری داشته باشم،‌ از میان این دو تن، یكی مؤثرتر و نقّادتر بود و آثار و سروده‌های شیرینش هنوز از یادها نرفته و به امثال و لطایف مردم وارد شده است. این دو عبارت‌اند از عباس فرات و سیدغلامرضا روحانی كه هر دو از معاریف طنزسرایان معاصر ایران بوده‌اند.

 

حجم اشعار فرات و كمیت اشعار طنز و جدّی او نشان‌دهنده تسلّط و قدرت او بر نظم فارسی است و بی‌گمان در دوره‌هایی بسیار مورد توجه و احترام اهل ادب و فرهنگ بوده است. استاد شفیعی كدكنی، ضمن یادكردِ انجمن معروف ادبی افسر، او را بزرگترین شاعر آن انجمن می‌خواند، اما این مدیحه را نباید دلیل ستایش اشعار فرات قلمداد كرد. سكون و تكرار در نظم‌پردازی این شاعران كهن‌گرا، در روزگار پس از مشروطیت، جای را بر تجدّد و ابداع نمی‌گشود و به تدریج آثاری مكرر و بارِد، به صورت تضمین و مسابقه و بداهه‌گویی و شعرهای محفلی و مجلسی و روزنامه‌ای، رواج تام یافته و برون دادِ اغلب محافل ادبی به حساب می‌آمد. در این عرصه، هر استعدادی می‌شكفت، برای چند سالی در معرض دید و مضمون ستایش دیگران قرار می‌گرفت، ولی زود هم می‌پژمرد و از یادها می‌رفت. تنها معدودی شاعران بزرگِ كلاسیك نظیر ملك‌الشعرای بهار، محمدحسین شهریار و رهی معیری، بقایی داشتند و ساختار اشعارشان از چنان كیفیت والایی برخوردار بود كه تاریخ ادبیات نمی‌تواند نادیده بگیرد.

در چنین احوالی، گرایش برخی شاعران به طنز را بهتر می‌توان درك كرد. طنز و فكاهه، فرصتی بود تا شاعرانی همچون فُرات، از تكرار و نظم‌پردازی‌های متوسط الاحوالی كه بسیار می‌سرودند فراتر رفته و دایره وسیعی از مخاطبان را متوجه آثار خود سازند. عباس فرات، یك خصوصیت جالب داشت و آن پیگیری و حضور مداوم در عرصه‌هایی بود كه قلم می‌زد و می‌سرود. به ویژه در انجمن‌ها و محافل ادبی، و یا مجلّات و مطبوعاتی كه آثار وی را مرتباً منتشر می‌كردند. بر پایه همین حضور طولانی مدّت و متداوم بود كه خاطرات زیادی از او نقل شده و در این یادکردها، همگان بر چند نكته اتفاق نظر دارند . این‌كه مردی بذله‌گو و سریع الانتقال بود و هیچ‌گاه در پاسخ و بذله‌گویی درمانده نمی‌شد. و نیز ابراز نظر و نقد آثار جوانان و تازه‌كاران كه به طنز و جدّ درباره‌ شكل و محتوای اشعارشان نظر می‌داد و برخی نكات و ضعف‌ها را به ایشان گوشزد می‌كرد. ولی به رغم تمام خاطراتی كه از قول او نقل شده و شیرینی پاسخ‌های طنزآلود و بدیهه‌گویی فكاهی در آن موج می‌زند، چندان از اشعارش یاد نمی‌شود و گویی نظم فرات، با رودخانه تاریخ رفته و متعلق به مخاطبان همان روزگاران بوده و بس.

اما سید غلامرضا روحانی، طنزسرایی را به مثابه حرفه اصلی خود در ادبیات دنبال كرد و با پرورش و پیرایش اشعارش، به سبك و شیوه‌ای ممتاز دست یافت. روحانی را در كنار حالت می‌توان دومین ركن مهم طنزسرایی در مطبوعات عصر پهلوی قلمداد كرد. «بسیاری از اشعار روحانی به صورت ضرب‌المثل، فولكلور و شعر ضربی در بین مردم رایج است و غالباً نمی‌دانند این شعر از چه كسی است.»1

در این فصل، مروری بر زندگی و فكاهیات عباس فرات كه به یك معنا شیخ‌الشعرای طنزپردازان مطبوعاتی در طی سالیانی دراز بود، و سپس به تفصیل بیشتر درباره سیدغلامرضا روحانی، شاعر برجسته و صاحب سبك، كه او نیز همواره از سرآمدان طنز در مطبوعات همان دوره بود و هر دو از یاران باوفای توفیق و بانیان مكتب طنز توفیق بودند، مطالبی آورده‌ایم. در واقع مدخلی برای شناخت زندگی و آثار و زمینه‌های فعالیت این دو شاعر در عرصه طنز و مطبوعات فكاهی است و زمانه ناآرامی كه این دو در آن می‌زیستند و به یك معنا، پیشكسوت بودند و از بنیان‌گذاران جریانِ طنز نوین مطبوعاتی و مكتب توفیق شمرده می‌شوند.

 

عباس فرات، شاعر انجمن های ادبی

عباس فرات، از آغازگران طنز در دوران پس از ناآرامی‌های مشروطه بود و به دلیل حاضرجوابی‌هایش به «برنارد شاوِ ایران» معروف شده بود. او اسم مستعار «ابن جنّی» را در طنزهایش برگزید و در اشعار متعارف، به تخلّصِ «فرات» شناخته می‌شد. عباس در سال 1314هـ .ق متولد شد و از همان ابتدای جوانی در محافل و مجامع ادبی شناخته و معروف بود. زنده یاد استاد سعید نفیسی در این باره نوشته‌ها و خاطراتی دارد كه دلالت بر قدمتِ فعالیت‌ها و علایق و ارتباط‌های ادبی فرات دارد: «در 1299، انجمن ادبی ایران تشكیل شد. نخست انجمن كوچكی از شاعران بود كه در محلّه عرب‌ها، در خانه محقّری كه وحید دستگردی اجاره كرده بود تشكیل شد. كم‌كم انجمن وسعت گرفت. اعضای آن حسن وحید دستگردی، محمدعلی عبرت نائینی، تقی بینش، محمدعلی بامداد، حاج ندیم‌باشی خوش‌بین، محمدهاشم میرزا افسر شیخ‌الرئیس، مایل تویسركانی، غلامرضا رشید یاسمی، علی‌اصغر حكمت، علیرضا صبا، محمدعلی ناصح، غلامرضا روحانی و عباس فرات، كسانی بودند كه همیشه حاضر می‌شدند. گاهی حسین سمیعی ادیب‌السلطنه، رضوانی شیرازی، و شكوهی یزدی امیرالشعراء هم در جلسات ما شركت می‌كردند.

... تا مدتی در هر جلسه غزلی از سرایندگان بزرگ را طرح می‌كردند، به همه تكلیف می‌كردند به همان وزن و قافیه چیزی بسازند. این كار چندان پسندیده نبود... هفت هشت سال ما هم این كار را كردیم تا این كه پی بردیم باید روش دیگری در پیش گرفت. باید با همان كلمات و اوزان و قوافی، كه هزار سال در زبان فارسی معمول بود، مضمون تازه آورد و فكر نو كرد و حرف تازه زد و چیزی گفت كه معرّفِ این عصر و زمانه ما باشد. البته پیران و سالخوردگانِ آن روزِ ما، چندان با این روش دلیرانه و گستاخانه ما موافق نبودند...

پس از چندی، افسر به ریاست انجمن انتخاب شد. این مردِ شریف پشتكار و شوق و ذوق عجیبی در این‌گونه كارها داشت.... سال‌ها تا افسر زنده بود، هفته‌ای یك بار جلسات انجمن در خانه وی تشكیل می‌شد. از كسانی كه در آن زمان به ما پیوستند، صادق سرمد، پارسا تویسركانی، علی‌اكبر قویم، محمدعلی نجاتی و گلچین معانی بودند.

در ضمن، گاه‌ گاهی در خانه‌های یكدیگر جلسات ادبی داشتیم. شب جمعه یا روز جمعه شام و ناهار را با هم می‌خوردیم و چند ساعتی با هم می‌نشستیم. گاهی در خانه روحانی، گاهی در خانه ناصح، گاهی در خانه فرات و گاهی در خانه‌ پدرِ من گرد می‌آمدیم...»2

این تصویر گویای ادبیات محافظه‌كار در یك دوران پرتلاطم است كه هنوز پس لرزه‌های عظیم مشروطیت، تجدّد فرهنگی را در ادبیات نمایان نساخته و عصر تازه شعر ایران، نخستین تجربه‌ها را به صورت پنهان و با مخاطبانی اندك آغاز كرده بود. با این همه، این انجمن‌ها و محافل، ثمرات و فایده‌های زیادی هم در بر داشت و ضمن كسب اخبار و رویدادهای فرهنگی، شركت‌كنندگان به نقد و نظر درباره آخرین كتب و اشعار نیز می‌پرداختند. فرات، یك پای ثابت تمام انجمن‌های مهم ادبی بود. نصرت‌الله نوح از انجمن ادبی ایران ـ پاكستان خبر داده است، «كه از سال 1336 تشكیل شد و پاتوق شعرای معروف آن روزگار مانند رهی معیری، غلامرضا روحانی، عباس فرات، هادی رنجی، صادق سرمد، دكتر مهدی حمیدی و سایرین بود و هر شاعری، شعر خود را برای حضار می‌خواند...» 3

او همچنین از انجمن دانشوران، كه «بعد از انجمن ادبی ایران، قدیم‌ترین انجمن ادبی تهران بود و ریاست آن را عادل خلعتبری مدیر روزنامه آینده ایران برعهده داشت» یاد كرده و نوشته است: «اعضای اولیه انجمن دانشوران، چهره‌های برجسته شعر و ادب ایران، از جمله ملك‌الشعرای بهار، پروین اعتصامی، رهی معیری، هادی رنجی، امیری فیروزكوهی و... بودند. زمانی كه من و دوستانم به انجمن ادبی دانشوران می‌رفتیم، چهره‌های معروف آن غلامرضا روحانی، عباس فرات، ابوالقاسم حالت، سیمین بهبهانی و... بودند.»4

استاد محمدرضا شفیعی كدكنی می‌نویسد: «باید او را شاعر انجمن‌های ادبی خواند، زیرا آرایش بیشتر مجالس ادبی تهران و انجمن‌های هفتگی و ماهانه بود. وی ریاست چندین انجمن ادبی را داشت، و در جلسات انجمن‌های ادبی، شاعران انجمن‌ها احترام خاصی برای او قایل بودند.

فرات مردی بسیار خوش‌ محضر بود و نكته‌هایی كه وی درباره شاعران و دیگر مردمان این سوی و آن سوی گفته و در خاطره‌ها مانده، اگر جمع شود، شاید ارزش آن كم‌تر از دیوان‌های شعر وی نباشد.

در طول مدت شاعری او، كه از پنجاه سال تجاوز نمی‌كند، چنان كه شنیده‌ام، نه كسی را هجو گفته و نه كسی را ستوده و اگر چنین باشد، همین مایه‌ بزرگواری او را بس است. می‌توان او را یكی از پرشورترین شاعران قرن اخیر به شمار آورد.»5

 

کنگره سوسیالیستی

عباس فرات در نخستن كنگره نویسندگان ایران در تیرماه 1325 شركت كرد و برخی شعرهای خود را برای حاضران خواند. از معرفی‌نامه مختصری كه درباره او ارائه شد، معلوم است كه در آن زمان شاعر معتبر و مطرحی بوده است. نوشته بودند: «آقای فرات تا به حال چهل هزار بیت از قبیل غزل، قصیده، مثنوی، رباعی، ماده تاریخ و غیره جمع‌آوری كرده و اخیراً مجموعه‌ای به اسم «دیوان عباس فرات» منتشر نموده‌اند. قسمتی از این آثار فكاهی است كه به امضای «ابن جنّی» در مطبوعات انتشاریافته است.» 6

شعرهایی كه فرات خواند، تلخیصی از ذوق و مسلك ادبی او بود و انصافاً اشعار زیبا و جالبی است، ولی ابداع و ابتكاری در آن دیده نمی‌شود. از جمله مثنوی چهل بیتی‌ای با عنوان «ژاله و لاله» كه دربردارنده حكایتی نمادین و بهره‌هایی اخلاقی است و شاید فرم مناسب برای چنین شعری، در سنن شعر پارسی، قطعه باشد. با این حال، مثنوی شیرینی است و ابیات مطلع آن:

 

با دلـی پـردرد، فـصل نوبـهار           صبحدم رفتم به سوی لاله‌زار

كز می عـشرت دماغی تر كنم           پیـش لاله یادی از دلـبر كـنم

و سه بیت آخر این مثنوی، كه فرجامی تعلیمی دارد و اندرز می‌دهد، چنین است:

هر كه شد مغرور در دارِ غرور         زود گـردد از ره مقصــود دور

سـربلندان را نماید كـبر پست           هیچ كس از زحمتِ رخوت نرست

تا توانی خاكـساری پیشه كـن         ای فرات، از كید دهر اندیشه كن

 

باری، بهترین چیزی كه فرات در آن محفل روشنفكرانه، كه حادثه‌ای در تاریخ ادب معاصر ایران محسوب می‌شود، قرائت كرد، شعری بود با موضوع شاعران:

 

شعرا، یكسره هم مسلك و هم كیش هم‌اند

در همه جا، همگی یار هم و خویش هم‌اند

حق‌پرستی بود آئین و همه مذهب و كیش

شـعرا نیز از این رو، همه هم كـیش هم‌اند

بر سرِ صلح و صفایند به بیگانه و خویش

چون همه خویش هم و مصلحت اندیش هم‌اند

گـر پـراكنـده و دورانـد ز هـم در ظاهـر

در حقیقت تو به هر جا نگری پیش هم‌اند

از كم و بیش جهان، رنجه نـگردد دلـشان

چون به هر حال نه در بندِ كم و بیش هم‌اند

شخص درویش به عالم بود آسوده خیـال

اغنـیا روز و شـب اندر پی تشویش هم‌اند

می كشان را به دل از هم نبود هیـچ غبـار

لیـك زهّـاد ریـایی هـمه دل‌ریـش هـم‌اند

رازشان زود شود فاش به نـزدِ هـمه كس

اهل غفلت كه همی در پی تفـتیش هـم‌اند

بـی‌نـیاز اسـت فقـط خالـق دادار، فـرات

خلق، از شاه و گدا، یك سره درویش هم‌اند7

 

مفردات و امثال

چیزی كه در چنین محافل روشنفکرانه و مجالس ادیبانه‌ای جلب نظر می‌كرد، نه چنین شعرهایی، بلكه نكته‌گویی، شیرین سرایی و تكّه‌پرانی‌های فرات بوده است و در صفحات بعد، تعدادی از همین گزین‌گویه‌ها و حاضرجوابی‌های نكته‌سنجانه را نقل كرده‌ام. این خصوصیت را در شعر او نیز می‌توان جُست. یعنی از میان سروده‌های پرشمارش، برخی بیت‌ها شیرین‌تر و ماندگارتر است. حتی فراتر رفته و به نظرم قابلیت استشهاد عمومی به عنوان ضرب‌المثل و تمثیلات عبرت‌آموز عامیانه را دارد. برخی نمونه‌هایی كه فرات خود علاقه داشته و جمع‌آوری و عرضه كرده است را در اینجا ذكر می‌كنم:

كلاغی به باغـی شبـی می‌سـرود        بدو گفتم این طرز گفتار نیست

بگفتا مكن عیب و خاموش باش     ‌  كه اهلِ تمیزی به گلزار نیست

***

شتر را خطایی گرفتند، گفت:   خطا بر بزرگان سزاوار نیست

***

زاهد به فرشِ بوریـا، در عـین ذلّـت ساخته

نكبت بدو رو كرده است از بس ریاكاری كند

***

ما هـمه در گذر استیم و جـهان پابرجـاست

هست فرض غلطی این كه جهان می‌گذرد

***

فساد و فتنـه و آشـوب و شـورش و غـوغـا

تمام بر اثر احتیاج و بیكاری است

تویی به خواب، نه بختت، مكن شكایت ازو

چرا كه بخت مبرّا ز خواب و بیداری است

***

چه حقیقت و چه معنی است به صورتت نگارا

كه به صدق سجده آرد به تو زاهد ریایی

***

به ذكر باد بر اندام شیخ لرزه فتد

ولی به خوردن خون من و تو چالاك است

***

آسمان‌گــر ثابـت و سیـّار دارد، گـو منــاز

عزم ثابت، فكر سائر، ثابت و سیار ماست

***

دور گردون، گر نمردی از غم ای سـرمایه‌دار

كـم كمـك آگه زحـال رنجبر سازد تو را

***

نكتــه‌هـای دلكـش و انـدرزهـای دلپسنــد

دوش در پایان مستی گفت پیر می فروش

قـوّتی بخـشید جـان را صحبـت پیـر مغـان

آری آری آدمی فربه شود از راه گوش

***

گر عیب زاهد و شیخ، گفـتم به پیـش یاران

بر من خـطا مگـیرید، من هم شنفته بودم

***

بعد از این از شیخ و زاهد نشنوی از ما حدیث

زانكه ذكر مردم عاری ز دانش، عارِ ماست

***

می‌كنی بس رخنه در تركیب شعر از راه معر

پای در كفـش مجرّد می‌كنی ـ بد می‌كنی

***

دو چیز انداخت ما را ای فرات از اعتبار آخر

یكی بیجا نشستن‌ها، یكی بیجا دویدن‌ها8

 

ویژگی‌های شخصی و سبک ادبی

به نظر می‌رسد که مفردات و تمثیل‌ها، در طنز و پند و نكته‌گویی، بسیار مفیدتر از برخی شعرها و منظومه‌های مفصل‌ عباس فرات بوده است. اطناب در سرایش و كمیت‌گرایی، یكی از عیوب و بیماری‌های دوران رونق انجمن‌های ادبی بود و گویی اگر در كارنامه شاعری، دیوان اشعار قطوری نباشد، اعتبار نخواهد یافت. حال آن كه شعر باید مخاطب را برانگیزد؛ به ویژه شعر فكاهی، که مأموریت اصلی و آشکارش جایگزینی "امید و شادکامی و تبسم" با "یأس و اندوه و گریه" است و وظیفه فرعی و مستورش نقد و آگاه سازی و کمک به تحول اجتماعی و فرهنگی. چنین نظمی باید حال و روح مخاطب را انبساط بخشد، سپس چیزی بیاموزد.

اشعار فرات، از حیث گرایش و سبك، به شعرهای بازگشت می‌ماند، اما سادگی مضامین و تشبیهات در سروده‌هایش، بی‌تردید از اثر مكتب مشروطیت است. او اغلب شعرهایش را در انجمن‌های ادبی می‌خواند و بسیاری را در مطبوعات منتشر می‌كرد. لطایف زیادی از قول او نقل شده كه مضمون و موضوع آن شعر و شاعر است، اما نكته یا نظریه‌ای كه دلالت بر نقدالشعر یا مباحث ادبی داشته باشد، از او نقل نشده است.

«فرات در یزد به دنیا آمد. خاندان او، یعنی پدرش، آقا محمدكاظم یزدی، عمویش، حسین عطار، و دایی‌اش، مضطر، و كسانِ دیگر او، از اهل علم و ادب به شمار می‌آمدند. حدود دو سالگی پدرش را از دست داد و سرپرستی او را مادر و دایی‌هایش به عهده گرفتند. از همان اوان كودكی، به همراه دایی خود در انجمن ادبی یزد، كه در منزل فرخی یزدی شاعر آزادی‌خواه تشكیل می‌شد، حضور می‌یافت. فرات تحصیل علوم ابتدایی را در آن شهر به پایان رسانید و برای فراگرفتن فقه و اصول راهی اصفهان و خراسان شد. چندی بعد به تهران آمد و دوره‌ دبیرستان را در مدرسه دارالفنون به پایان برد، سپس به تدریس و نظامت در مدارس اشتغال ورزید.

فرات در سال 1298ش، كه انجمن ادبی ایران تأسیس یافت، منشی انجمن شد و بعد به عضویت انجمن ادبی حكیم نظامی و انجمن ادبی فرهنگستان درآمد. در 1305، به استخدام اداره كل ژاندارمری درآمد و در قسمت قضایی و فرهنگی آن اداره كل به كار پرداخت تا آن كه با درجه سرگردی از ارتش بازنشسته شد. او تا پایان عمر ازدواج نكرد.

 

جرج برنارد شاوِ ایران

فرات در انواع شعر، بیشتر به غزل تمایل داشت... او از پركارترین شاعران روزنامه‌ توفیق طی چهل و هفت سال انتشار آن بود. در 1337، روزنامه توفیق طی ده شماره متوالی از او تجلیل كرد و به او لقب «برنارد شاو ایران» داد. فرات به تدریج به نشر قسمت‌هایی از اشعار خود، كه كلیه آن‌ها را حدود چهل هزار بیت ذكر كرده است، مبادرت كرد.»9 دیوان شش جلدی او شامل این كتاب‌هاست: ثمرات، رشحات، نغمات، قطرات، لمعات، نفحات. مرحوم عباس فرات در سال 1347ش، خرقه تهی كرد و رخ در نقاب خاك كشید.10

 

مطایبات فرات

بیشترین نقل‌قول‌ها و خاطرات و نكته پرانی‌ها در محافل فكاهی، مربوط به مرحوم فرات است. عمران صلاحی نوشته است: «پس از درگذشت استاد فرات، روزنامه توفیق مراسم بزرگداشت او را در سالن مدرسه دارالفنون برگزار كرد. در این مراسم از نگارنده این سطور خواستند پشت تریبون بیاید و چند كلمه‌ای درباره آن شادروان سخنرانی كند. نگارنده پشت تریبون رفت و گفت: «استاد از بزرگ‌ترین مشوقان من در شعر بودند.»

حسین توفیق كه در ردیف جلو نشسته بود، با صدای بلند گفت: «برای همین است كه هیچی نشده‌ای!»11

در این‌جا چند نمونه از مطایبات و لطیفه‌های مرحوم فرات و قطعاتی از شعر او را می‌آوریم:

عباس فرات می‌گفت: «روزنامه‌ای پول آگهی را به تعداد حروف كلمه می‌گرفت. مثلاً هر حرفی ده تومن.»

حسن نامی كه می‌خواست اسمش را در این روزنامه درج كند، به مسئول آگهی‌ها گفت: شما بنویسید «خَس» بعداً نقطه «خ» را بگذارید روی «س» یك حرف هم غنیمت است!

انجمنی تعطیل شده بود و استاد فرات به اتفاق جمعی از شاعران از آن‌جا بیرون می‌آمد. در پیاده‌رو، یكی از شاعران با شتاب و نگرانی گفت: استاد می‌بخشید، من دفتر شعرم را در انجمن جا گذاشته‌ام، یك دقیقه صبر كنید تا بروم آن را بردارم و بیاورم.

استاد فرات گفت: نترس، كسی به آن مزخرفات دست نمی‌زند، هفته دیگر می‌آیی آن را برمی‌داری!

یك نفر از فرات پرسید: استاد، شغل شما چیست؟

فرات گفت: بی‌شغل هم نیستم!

در یكی از انجمن‌های ادبی از شاعری دعوت كردند كه شعری بخواند. شاعر، پشت تریبون قرار گرفت و شروع كرد به ورق زدن دفتر شعرش. این كار، چند دقیقه به طول انجامید، دبیر انجمن كه حوصله‌اش سر رفته بود، گفت: «آقا لفتش ندهید، زودتر شعرتان را بخوانید...»

شاعر، بادی به غبغب انداخت و گفت: «می‌خواهم چیزی بخوانم كه تا حالا نخوانده‌ام.»

استاد فرات بلافاصله گفت: «نماز بخوان!»

روزی در انجمن ادبی صائب، یكی به استاد فرات گفت: «استاد! موهایتان حسابی ریخته.»

فرات گفت: «سرم برای موهایم گشاد شده.»

استاد «عباس فرات»‌ هزاران بیت شعر ساخت و هشت دیوان منتشر كرد. از میان آن همه شعر، این بیت در یادها مانده است:

«فرقی میان زاهد و ما، نی، جز اندكی

كاو ساخته به نان جو و ما به آب جو!»

و این مصرع:

«رسیده كار به جایی كه من چه عرض كنم.»

سرودن شعر برای استاد فرات نوعی كار بود. یك روز می‌گفت: «نمازم را خواندم، صبحانه‌ام را خوردم، شعرم را هم گفتم، آمدم اداره.»

شبی در یك انجمن، شاعری پشت تریبون هی دفترش را ورق می‌زد. استاد فرات گفت: «چرا نمی‌خوانی؟»

شاعر گفت: «می‌خواهم چیزی بخوانم كه تا حالا نخوانده‌ام.»

فرات گفت: «پس شعر بخوان!»

شاعری در انجمنی شعری می‌خواند. استاد فرات گفت: «در انجمن را محكم ببندید.»

آن شاعر گفت: «خیر، در باز باشد كه باز هم مردم بیایند.»

فرات گفت: «نخیر آقا، باید در را محكم بست، تا این‌ها هم كه هستند فرار نكنند!»

در انجمنی شاعری شعرش را با صدای خوبی می‌خواند. شاعر دیگری گفت: «من هم باید اشعارم را بدهم ایشان بخوانند تا جلوه دیگری داشته باشد.»

فرات گفت: «شما برای این‌كه شعرتان جلوه داشته باشد، باید به یكی از استادان بدهید بسازد.»

فرات دوستی داشت به نام «اتفاق». روزی در جلسه توفیق شعر می‌خواند. اتفاقا این آقای «اتفاق» هم حضور داشت و برای این‌كه «فرات»‌ را كنفت كند، پرسید: «آقای فرات، این كثافت‌كاری را خودتان كرده‌اید؟»

«فرات» بلافاصله جواب داد: «بله، بر سبیل اتفاق!»

استاد فرات، شش تا دیوان چند هزار بیتی چاپ كرده بود. خودش درباره آن‌ها سروده بود:

 

طبـع شـد از پی هم شـش دیـوان       گـشت جان و خرد از حیرت مات

تـا فـرامـوش نـگـردد هــرگـز     ‌نـام آن‌هاسـت به ترتیب فـرات:

ثمـرات و رشحـات و نغمــات      قـطـرات و لمعـات و نـفحـات

 

«تضمین» نوعی صناعت ادبی است كه شاعر در آن سه مصراع از خود می‌آورد و یك بیت از شاعر دیگر.

شاعری، غزلی از حافظ را تضمین كرده بود و داشت آن را در یكی از انجمن‌های ادبی می‌خواند.

بعد از پایان شعرخوانی، استاد فرات بلند شد و شاعر را تشویق كرد و گفت: «از تو این شعر، یك غزل عالی درمی‌آید!»

این لطیفه را هم «فرات» تعریف كرده است:

كدخدای دهی در مجلسی عطسه كرد. یكی گفت: «عافیت باشد.»

كدخدا چون این اصطلاح را نمی‌دانست، كمی فكر كرد و گفت: «باشد، مانعی ندارد!»

سورچرانی اول شب وارد منزل «فرات» شد و برای آن‌كه به او بفهماند من شب را خواهم ماند، گفت: «آقای فرات، آیا صبح كه می‌خواهیم برویم اداره، در این حدود تاكسی پیدا می‌شود؟»

«فرات» رفت بیرون و پس از سه دقیقه برگشت و گفت: «همین الان تاكسی دم در حاضر است.»

 

سید غلامرضا روحانی: شاعر رنج‌ها و مشکلات

سید غلامرضا روحانی، فرزند میرزا سیدشكرالله‌خان  متخلص به آزادی، وجدش مرحوم میرزا سید محمدعلی تفرشی متخلص به عالی كه از منشیان و مستوفیان دوره سلطنت قاجار و از اهل ادب و عرفان بوده‌اند. پدر و اجدادش همه شاعر و شعرشناس بودند. تاریخ تولدش 10 ذی‌حجه 1314 هـ .ق است كه مطابق می‌شود با 21 اردیبهشت سال 1276 خورشیدی. زادگاهش مشهد بود، اما در شهر تهران بالید و بزرگ شد و پس از پایان تحصیلات دبیرستانی در سال 1296 ازدواج كرد و صاحب دو دختر و یك پسر شد.

 

انجمنهای ادبی

نوجوان بود و هنوز پس لرزههای مشروطیت آرام نگرفته بود که او به خواندن و شناختن و سرودن شعر رو آورد و به تدریج علاقه و مهارتش در فكاهی سرایی افزون شد. همین امر موجب اشتهار و معروفیت او بود. به این ترتیب از همان ابتدا اسم و رسمی در انجمن‌های ادبی تهران به هم زد. چنانكه در مقدمه دیوان وی آمده است، او «در سال 1300ش، به انجمن ادبی ایران كه جلسات اولیه آن با حضور و عضویت جمعی از مشاهیر ادبا، شعرا و دانشمندان تشكیل شده بود دعوت شد. آن انجمن بنا به پیشنهاد مرحوم نصیرالدوله، وزیر معارف وقت، از منازل اشخاص به تالار وزارت معارف، كه در قسمت شمالی مدرسه دارالفنون واقع بود منتقل شد و بعد به تالار عمارت مسعودیه، كه محل فعلی وزارت فرهنگ است، انتقال یافت. پس از چندی به منزل مرحوم شیخ‌الرئیس افسر و پس از فوت آن مرحوم، تاكنون، در منزل دانشمند محترم آقای محمدعلی ناصح دایر و برقرار می‌شود. انجمنی هم به نام حكیم نظامی، به همت استاد سخن مرحوم وحید دستگردی، در اداره مجله ادبی ارمغان تشكیل می‌شد و در سال 1326 شمسی، انجمن ادبی فرهنگستان به ریاست مرحوم ملك‌الشعرای بهار، در عمارت فرهنگستان ایران تشكیل و در سنوات اخیر هم انجمن‌هایی از قبیل انجمن ادبی شیراز و انجمن ادبی آذر آبادگان و انجمن ادبی تهران و انجمن ادبی حافظ و انجمن ادبی صائب و انجمن ادبی نصر و انجمن دانشوران و مجامع ادبی دیگر نیز در تهران تشكیل می‌شود كه می‌توان گفت آن محافل شعر و ادب، همگی بزم انس و الفت بوده و روحانی در جمع مجامع مذكوره افتخار عضویت داشته و همواره از محاضر دانشمندان و ارباب شعر و ادب كسب فیض می‌نموده است.»12

پس دوران شكوفایی و فعالیت روحانی هم مقارن بود با رونق انجمن‌ها و محافل ادبی كه درباره آن توضیح مكفی دادیم. اما روحانی شاگرد چشم بسته و مقلد انجمن‌های شاعران، اغلب ماهیتی سنت‌گرا و محافظه‌كار داشتند، نبود. به ویژه آن كه از نوجوانی به طنز و نقد اجتماعی علاقه یافته و همین سبب مهارت و شهرتش شده بود. توجه او به مسائل اجتماعی چنان بود كه یكی از نویسندگان معاصر، او را «شاعر مشكلات مردم» نامیده است.13

 

شکوفایی

«اشعار روحانی از سال 1298ش به بعد، در جراید و مجلات ادبی، و اشعار و مقالات فكاهی او در جراید فكاهی گل زرد و امید و نسیم شمال و تهران مصور و ناهید و توفیق و غیره با امضاهای مستعار نشر شده...» و افزون بر این، «در بعضی كلوپ‌های نمایش و موسیقی، از جمله جامعه باربد، كه در سال 1302 به همت آقای اسماعیل مهرتاش، استاد خوش‌ذوق هنر و موسیقی و جمعی از هنرمندان دیگر تاسیس گردید، شركت داشته و ترانه‌ها و اشعار بسیاری، هماهنگ با دستگاه‌های موسیقی اصیل ایرانی برای كنسرت‌ها و نمایشنامه‌‌ها و پیش‌پرده‌ها، از جدی و فكاهی سروده كه بسیاری از آن‌ها را در صفحات گرامافون، خوانندگان شهیر ضبط كرده‌اند.»14

شهرت روحانی، سبب شد تا در سال 1313، حدود هزار بیت از اشعار خود را با عنوان طلیعه فكاهیات روحانی منتشر كند. این اثر با استقبال خوبی روبه‌رو شد و به سرعت نسخه‌های آن به فروش رفت. خاصه كه شعرهایش طنزهای انتقادی بود و معطوف به آسیب‌های اجتماعی و فسادهای ادارای و حكومتی. با این همه، بسیاری از شعرهای طنز او با اندرز، تعلیمات و توصیه‌های اخلاقی توأم است و همین امر، گاهی از چابكی و روانی اشعارش می‌كاهد و او را از مقصود طنز دور می‌كند. اما پندهای اخلاقی در شعرهای جدی او نیز دیده می‌شود، هر چند كه وجه غنایی و عاشقانه غلبه دارد و به مانند معدودی تصنیف‌ها كه سروده، زیبایی رمانتیک و خون عاشقانه در واژههایش جاری است.

روحانی در فكاهیات، شاعری بلند مرتبه و صاحب سبك است. خودش، برای اشعار طنزش، توصیفی شیرین و سنجیده دارد:

زد خامه روحانی، هر نیك و بدی را نقش

این دفتر اشعار است یا پرده نقاشی15

 

از چشم جمالزاده

وقتی كتاب طلیعه منتشر شد، با این كه حجم زیادی نداشت، مقبول طبع خواص و عوام قرار گرفت و مرحوم استاد محمدعلی جمالزاده كه معمولاً در چنین مواردی پیشگام است، طی مكتوبی، درباره آن نوشت: «به تازگی قسمتی از اشعار آقای روحانی به طبع رسیده، نظیر این‌گونه اشعار فكاهی در ادبیات دوره جدید فارسی، خیلی كم و بدین مایه و معیار دیده نشده بود و اگر هم در گوشه و كنار چیزی بوده و هست، شیوع كافی نیافته كه جمهور ناس را از آن بهره باشد. بنابراین در این زمینه می‌توان فكاهیات و مطایبات روحانی را در واقع اولین نمونه مبرزی دانست كه به شكل كتاب در معرض استفاده عموم گذاشته شده و از آنجا كه اشعار مزبور، از حیث لفظ و معنی نیز تازگی و قدر و قیمت مخصوصی دارد و متضمن آثار ذوقی بسیاری است كه عموما خوش‌‌آیند و دلپسند طبقات مختلف‌ مردم است، شكی نیست كه قبول عامه یافته و در آینده برای جوانان... سرمشق مفید و مؤثری خواهد بود... در همه چیز، به خصوص در ادبیات، قانون «الفضل للمتقدم» محرز و مسلم است، به یقین نام نامی آقای روحانی مستحق بقاست و فارسی زبانان سال‌های دراز به ترنم اشعار ایشان رطب اللسان خواهند بود...»16

جمالزاده اهل تعارف و بسیار دوست نواز بود و نمی‌دانم چقدر به دقت در اشعار روحانی تفحص و تدقیق كرده است. اما به درستی داوری کرده و به راستی اشعار او را واجد «توجه مخصوص به اصول شعری و به مضامین جدید و سادگی و به اسلوب تازه در شاعری» معرفی كرده و افزوده است كه روحانی در فكاهی‌سرایی «طبعا از تقلید، كه در واقع نشخوار كردن جوید دیگران است، جدا پرهیز دارد...»17

روحانی سی سال بعد، چاپ تازه‌ای كه حدود هفت، هشت برابر گزیده‌های اشعار در كتاب فوق بود را به دست چاپ سپرد كه شهرتی به سزا یافت.18  این اثر در سال 1342 منتشر شد و باز هم دوست داستان‌نویس نامدار روحانی، استاد جمالزاده مكتوب ستایش‌آمیزی برای وی فرستاد. او ابتدا خاطرات گذشته را نقل كرد: «درست سی سال قبل به وسیله روزنامه امید با آثارگران بهای روحانی آشنا شدم... و اشعار او را دارای طرز جدی، اسلوب تازه و نوظهور و به كلی موافق سلیقه خود یافتم. در آن تاریخ، این نوع شعر بی‌سابقه بود و دهخدا و نسیم شمال را به خاطر می‌آورد و طعم و مزه اشعار ایرج را داشت و به طبع نو پسند من می‌چسبید. در تاریخ 1933 میلادی، شرحی به روحانی نوشتم كه در مقدمه فكاهیات روحانی در سال 1312ش در تهران به چاپ رسیده است. پس از آن با این مرد شریف كه سرتاپا قریحه و ذوق و استعداد است مكاتباتی به عمل آمد و روز به روز بر ارادت و علاقه‌ام افزود... یك دریا ظرافت طبع و لطافت ذوقی كه در اشعار روحانی موج می‌زند مرا متحیر و مجذوب و شیفته ساخت.

به مرور ایام، وجود سیدغلامرضا روحانی مصدر الهام و سرمشق گرانبهایی برای جوانان باذوق دیگر گردید و روز به روز بر تعداد گویندگان اشعار فكاهی افزود، به طوری كه امروز مملكت ما دارای یك «مكتب» فكاهی منظوم است كه با ممالك دیگر لاف همسری می‌زند و مایه تكمیل ادبیات منظوم فارسی در این زمینه گردیده است. نظم فكاهی، گذشته از مزایای بسیاری كه دارد، زبان گویای توده ملت است...»19

استاد جمالزاده همیشه به آثارِ طنز و فکاهی توجه داشت و در نوشتههای فراوان بدان اشاره کرده است. در مقدمه فرهنگ لغات عامیانه، ضمن اشاره به روزنامه فكاهی امید،20  از روحانی با عنوان «رئیس طایفه» فکاهی سرایان یاد کرده و برجستگی او را در این عرصه، مورد تأکید قرار می دهد. وی می‌نویسد: «در این روزنامه، چند تن از شعرای جوان و باذوق، مرتبا به زبان عامیانه، قطعات فكاهی عالی و ممتازی به نظم منتشر می‌ساختند كه اغلب آن‌ها واقعا شاهكار بود. این شعرا برای خود اسامی مستعاری اختیار كرده بودند.

از قبیل اجنه (رئیس طایفه، سیدغلامرضا روحانی)، جنی (محمدعلی نجاتی)، قلندر (ابوالقاسم ذوقی)، سلندر (محمدعلی ناصح)، ابن جنی (عباس فرات)، شاه پریون (رهی معیری)، آتش‌پاره (تهامی)، خلیفه (رضا كفاش) و...

مولف فرهنگ لغات عامیانه، به رسم نمونه، چند قطعه از اشعار فكاهی مزبور نقل نموده است...»21

محمدعلی جمالزاده در ادامه نامه به توفیق اشاره كرده و نوشته است: «... امروز دیگر مجله توفیق، در واقع پاتوق این طبقه از اساتید شعر فكاهی گردیده است و باز همان اسامی و تخلص‌های مستعار، از قبیل خروس لاری كه گویا اسم مستعار شاعر زبردست و بسیار باحال و حالت، آقای ابوالقاسم حالت است و خاله رورو و زارع الشعراء و ابوالعینك و شبیه‌الشعراء و بزبزقندی و تفكری پرچانه و غیره، هر هفته قطعات بسیار دلپذیر به چاپ می‌رساند. ای كاش هر سال خود توفیق، بهترین آن‌ها را به اختیار عده‌ای از شعرا و فضلای بی‌طرف و نترس و بی‌غرض و باذوق به صورت كتاب (علاوه بر سالنامه توفیق) به چاپ برساند. اكنون درست سی سال از اولین آشنایی من با روحانی عزیز می‌گذرد و به... فارسی زبانان به جان توصیه می‌نماید كه از این منبع فیض و لذت معنوی بهره‌مند باشند كه نعمت خداداد است...»22

 

اهمیت و اعتبار فکاهیات روحانی

روحانی در نخستین كنگره نویسندگان و شاعران ایران كه از سوی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی در سال 1325 برگزار شد، شركت نمود و اشعاری قرائت كرد.23  شعرهای او گاهی در مجلات بازچاپ می‌شد و بارها در رادیو و تئاترهای مختلف در نمایش‌های كمدی یا پیش پرده‌ها خوانده می‌شد. زندگی او آرام و بی‌حاشیه بود و او كه همواره به نقد اوضاع دشوار مردم و مفاسد حكام و تباهیگران می‌پرداخت، از درایتی برخوردار بود كه كمتر واكنش و جنجال ایجاد نماید.24  هدف عمده او، خلق فكاهی و تغییر ذائقه مردم بود و در كنار آن به نقد یا پند یا واقعیات ملموس نیز می‌پرداخت. به قول خودش:

به روحانـی، ز حق طبـع فـكاهی    عـطا شـد تا بخنــداند شمـا را

درباره اهمیت و سابقه‌ شعرهای طنز و عامیانه‌ای كه روحانی سروده است، اسماعیل نواب صفا، طنزنگار قدیمی و از همكاران توفیق، برخی نكات جالب و بدیع را بیان كرده و سابقه طنزسرایی وی را به همكاری با نسیم شمال و بعدها همكاری با مجله ادبی ـ فرهنگی ارمغان ارجاع داده است. این نكته بسیار مهمی است كه در منابع دیگر مغفول مانده و نشانگر تداوم و اعتبار دیرینه روحانی و شعرهای او در عرصه فرهنگ مملكت است. اسماعیل نواب صفا، بخش‌هایی از خاطراتش درباره توفیق و حزب خران را در سال‌های اقامتش در آمریكا، بازنویسی و منتشر كرد كه خالی از اطلاعات مفید و نكته‌های جالب و تازه نیست.25  وی درباره روحانی نوشته است:

«... غلامرضا روحانی، كه از طنزپردازان مشهور معاصر هستند و با امضای «نمكدان»26 سال‌ها پیش، با روزنامه نسیم شمال كار می‌كردند، همچنین آثاری از ایشان در دوره مجله ارمغان (به مدیریت شادروان وحید دستگردی) موجود است، كه متاسفانه چند سال پیش درگذشت.

برخی از اشعار فكاهی روحانی را كه در نسیم شمال چاپ شده (از سال 1305 به بعد)، هنرمند موسیقیدان فقید، استاد جواد بدیع‌زاده مورد استفاده قرار داده و مهرتاش برروی آن آهنگ گذاشته و او در صفحه گرامافون اجرا كرده است. تصنیف‌های «زالكه زال زالكه...»، «كلفتی، خانوم آورده توخونه»، و «ماشین مشدی ممدلی» از جمله آن‌هاست كه امروز این شعرها و آهنگ‌ها، جزو آثار و آهنگ‌های فولكلوریك به شمار می‌آید...»27

 

استادان و طرز ادبی

بررسی دیوان روحانی، نشانگر خصوصیات ممتاز سروده‌های فكاهی این شاعر طنزپرداز است. شاید بتوان سه سرچشمه اصلی تعلیمات او را در این زمینه، ایرج میرزا، دهخدا و نسیم شمال دانست. با این حال مسلم است كه او دیوان و اشعار طنزآمیز یغمای جندقی و ادیب‌الممالك فراهانی و طراز یزدی و بسیاری از شاعران دوران قاجار را به خوبی خوانده و از طرز و اسلوب هر یك، نكته‌ها آموخته بود. محتوای انتقادی اشعارش، نه تنها به امور سیاسی و اداری و معضلات عمومی جامعه اشاره دارد، بلكه خرافات و انحطاط اخلاقی و جهل نیز در تیر رس نقدهای تند و شیوای او قرار دارد. بحران‌های روابط اجتماعی و خانوادگی، از رابطه شاگرد و معلم، پدر و فرزند، آقا و نوكر و كلفت، زن و شوهر، خویشاوندان، اهل مسجد و بازار و... و نیز مسائل مربوط به ادبیات و تجدد و فرنگی مآبی و كیفیت شعر و محافل ادبی نیز در زمره مضامین مورد توجه اوست.

اگر فهرستی از موضوعات و درون مایههای اشعار روحانی استخراج شود، شاید سیاهه‌ای از مشكلات ایران در دهه‌های پس از مشروطه را بتوان ملاحظه كرد.  اما به تدریج اشعار روحانی پخته‌تر شده و مسائل مهم‌تری مانند اختلاف طبقاتی كه با توصیف طنز‌آمیز وضع فقرا و توانگران بیان می‌شود و جهل در فکر و اعتقاد كه نمونه‌هایش را به خوبی بیان می‌كند، بسامد بیشتری در ابیات پیدا كرده است. در سال‌های پس از شهریور 1320 كه موج چپ‌گرایی و تفوق حزب توده در ایران ترویج می‌شد، روحانی تفكر مستقل خود را به عنوان شاعری مردمی و آزاد حفظ كرد، اما از آن موج بركنار نماند. حملاتی به دستگاه حاكم و تكیه بیشتر بر فقر و اوضاع نابسامان کارگران و طبقات فرودست بر دیگر موضوعات چیره شد. ولی روحانی درك وسیعی از مشکلات جامعه داشت. مسائل فرهنگ، مثل انتقاد به شیوه آموزش قدیمی و رواج خرافات، مشكلات تاریخی زنان و ستم مضاعف نسبت به بانوان همیشه بخشی از سروده‌های او را تشكیل می‌داد.

روحانی به آداب و سنن و مواریث فرهنگی بسیار علاقمند بود. اشعار فراوان و زیبایی درباره نوروز و هفت‌سین و شب چله و آداب و جشن‌های ملی دارد و از تاریخ دیرپای وطن و مفاهیم میهنی با احترام و تفاخر یاد كرده است. اما در نقد كژی‌ها و مفاسد و عقب‌ماندگی‌ها، تیغ تیز سخن را هیچ‌گاه اسیر مصلحت نكرده و با شدت به این امر اهتمام می‌ورزد.

مثنوی‌های زیبای انتقادی او كاملا یادآور آثار استاد محبوبش ایرج میرزا است:

یـاد دارم كه به دوران قـدیـــم        اینـچنیـن بـود طـریـق تعلیـم

كـنـج ماتمـكـده‌ای، پیـره‌زنـی        مكـتبی داشت چو بیت الحزنی

پیره‌زن خم شده پشتش چوكمان       در دهـان هیـچ نبودش دنـدان

بس به اطفـال كتـك زن بـودی        خانه پرناله و شیـون بودی...28

 

همچنین رد پای دهخدا كه اینك با نام مستعار «دخو»، از مشهورترین چهره‌های طنزآور و منتقد عصر مشروطیت محسوب می‌شد. روحانی در شعر «كلاس اكابر» سروده است:

آن شنیدم كه دخو گشت دچـار        بـه بـواسیـر و اطبــای كبــار

مشورت چون به علاجش كردند        ‌بـه اطاق عمل او را بـردند...29

 

و بالاخره بسیاری از اشعارش، خاصه مسمط‌ها و مستزادها، یكسره دنبال‌گیری مكتب مشروطه و شعرعامه پسند نسیم شمال و امثال ایشان است:

 

امروز كـسی فكـر من بی‌سر و پا نیـست     ‌حالـم سـر جـا نیـست

درد است فزون از حـد و كس فكر دوانیـست      ‌حالـم سـر جـا نیـست

این دخلـم و این خرجـم و این حالـم و روزم      ‌تــا چــنـد بـســـوزم

در آتش حسرت، كه چرا هست و چرا نیست       حالـم سـر جـا نیـست

من مفلس و درمانده و بیچـاره و مفلـوك      شد مغـزِ سرم پوك...30

 

باری، به رغم تأثیرات مهم و تعیین‌كننده شعرای دوران قاجار و مشروطه بر روحانی، وی ملاحت و سبك فكاهی خاص خود را حفظ كرده و در بسیاری از شعرهایش می‌توان استحكام اسلوب ویژه‌ای را دید. وزن‌های متنوع و حتی گاهی دشوار كه در قصاید و قطعات و حتی برخی غزل‌ها برگزیده، نشانگر تسلط چیرگی بر آرایه‌های ادبی، مهارت در صنعت و بلاغت سنتی، و آگاهی بر ظرائف شعر است. گاهی البته گرایش به نوگرایی و ابداعات تازه هم در فرم و شكل اشعار دارد، اما درنهایت پای‌بند و علاقمند به شیوه‌های مستحكم و آزموده سنتی باقی مانده است.

روحانی اشعار لطیف و استوار جدی‌ای هم سروده كه در سایه اشعار طنز و فكاهی، از یادها رفته است. در میان شاعران معاصرش، بسیار به پروین اعتصامی علاقه داشت و به وی احترام می‌گذاشت. قطعات روحانی، رد آشکاری از تأثیر شعر پروین را نشان می‌دهد. وقتی پروین درگذشت، روحانی مرثیه زیبایی سرود:

پروین اعتصامی، رفت از جهان فانی     رفت از جهان فانی، آن روح جاودانی31

 

پی‌نوشت‌ها

1. بررسی طنز در ادبیات و مطبوعات فارسی، نصرت‌الله نوح، همان، ص 165.  //  2. خیمه شب‌بازی، مجله سپید و سیاه، سال 4، شماره‌ 34، صفحات 6 و 7.  //   3. یادمانده‌ها، همان، ص154.  //  4. همان، ص 581.  //  5. مرگ سه شاعر ایرانی، محمدرضا شفیعی كدكنی، سخن، دوره 18، شماره 7، ص 776.  //  6. نخستین كنگره نویسندگان ایران، تیرماه 1325، بی‌نا، 1357، ص 81.  //  7. همان، ص 84.  //  8. همان، صفحات 82 و 83.  //  9. پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، فرهنگ معاصر 1381، جلد4، ص537.  //  10. شرح كوتاهی از احوال و برخی گزیده‌های آثارش در این اثر آمده است: طنزسرایان ایران از مشروطه تا انقلاب، مرتضی فرجیان و محمدباقر نجف‌زاده بارفروش، نشر بنیاد، 1370، جلد2، ص536.  //  11. كمال تعجب، عمران صلاحی، همان، ص 93.

 

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت سال پنجم ، شماره 5

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: