1395/5/3 ۰۸:۲۰
ولی زبده و خلاصه سخنم این است که قط سر قلم باید مابین تحریف و تدویر بوده باشد (یعنی قلم بر حسب اقتضای نوع خط از حد تحریف کامل تا قط مستوی تغییر میکند و مختلف میشود).
لکن جمله ما اقول بانه ما بین تحریف الی تدویر
و الق دواتک بالدخان مدبرا بالخل او بالحصرم المعصور
لیقه دواتت را به مرکبی آغشته کن که دوده آن را با سرکه یا آب غوره پالوده، حل کرده و [قاطی] و کشته باشی.
و اضف الیه مغره قد صولت مع اصفر الزرنیخ و الکافور
اگر قصد رنگی کردن مرکّب را داری، گل سرخ کوبیده و درآمیخته با زرنیخ زرد و کافور بر آن بیفزا
حتی اذا ما خمّرت فاعمد الی الورق النقی الناعم المخبور
هنگامی که این ترکیب کاملاً تخمیر شد، کاغذ پاکیزه نرم و آزمودهای را برگزین.
فاکبسه بعد القطع بالمعصارکی ینای عن التشعیث و التغییر
سپس کاغذ را زیر ابزار سنگین (تخته و مهره) سخت فشار بده تا از پخش شدن مرکب و ناهموار رفتن قلم به دور باشد.
ثم اجعل التمثیل دأبک صابرا ما ادرک المأمول مثل صبور
پس از آن به روش خود با صبر و حوصله به نوشتن و آراستن بپرداز؛ چه، هیچ کس مانند آدم شکیبا به منظور خود نمیرسد.
ابدا به فی اللوح متتضیاله عزما تجرده من التشعیر
در امر قلم به لوح مشق پشتکار داشته باش و دامن همت به کمر زن و دارای اراده و عزم راسخ باش.
لاتخجلن من الردی تخطه فی اول التمثیل و التسطیر
در آغاز ترسیم و مشقکردن نباید از خط بد خود شرمگین شوی.
فالامر یصعب ثم یرجع هنیاً و لرب سهل جاء بعد عسیر
زیرا هر کار دشواری سرانجام آسان میشود و ای بسا آسان که پس از سختی بیاید و آخر هر سختی آسانی است (مشکلی نیست که آسان نشود).
حتی اذا ادرکت ما املته اضحیت رب مسره و حبور
زمانی که به آرزوی خود برسی و در این هنر پیشرفت کرده باشی، آنگاه است که به شادمانی و سرور دست خواهی یافت.
فاشکر الهک و اتبع رضوانه ان الاله یحب کل شکور
پس خدای خود را سپاسگزار باش و خشنودی او را بجوی. مسلم است که خدا سپاسگزاران را دوست میدارد.
وارغب لکفک ان تخط بنانها خیراً تخلفه بدار غرور
تمایل داشته باش که دستانت مطالب سودمند و خوب بنویسد که در این دنیای فریبنده چیزی به یادگار بگذار که باعث نام نیکت گردد.
فجمیع فعل المرء یلقاه غداً عند التقاء کتابه المنشور
زیرا فردای قیامت و هنگام روبرو شدن انسان با فرمان برانگیختن و حشر و نشر، همه کردارهای خود را خواهد دید.
ثم الصلوه علی النبی محمد ما لاح نجم فی دُجی الدیجور
پس درود بر محمد(ص) تا زمانی که ستاره در شب میدرخشد.
گفتنی است که حکیم سنایی غزنوی در آثارش چند بار به ابنبواب اشاره کرده است؛ از جمله آنجا که در حدیقهالحقیقه در «مثالب شعراءالمدّعین و مذّمهالاطباء والمنجّمین»، به نقد صوفیان نیز میپردازد و در نکوهش آنها، «به خط ابنمقله و بوّابر ترّهات مسیلمهی کذّاب» نیز اشاره میکند و بار دیگر همچنان که پیشتر آمد، «در مدح نظامالملک ابونصر محمد بن عبدالحمید المستوفی» خط خوش او را میستاید و میگوید:
لذت روح دان خط خوبش
نکند کس به حرف منسوبش…
گرنه ارتنگ مانی است آن خط
از چه خطهای مقله گشت سقط؟
با خطش خط خازن و «بوّاب»
همچو با آب صافی است سراب
قبلهالکتّاب
یاقوت مستعصمی
خورشید خط و خوشنویسی از غروب ابنبواب تا طلوع یاقوت قبلهالکتاب چون گنجینهای سر به مهر در چهار شیشه اندیشه هنرمندان مقلدی میدرخشید که در اجرا و تقلید از شیوه ابنبواب توانا بودند. تا آنکه در قرن هفتم در کنار نهضت علمی و فرهنگی سرزمین پنهاور اسلامی که شاهد ظهور شخصیتهای ادبی و عرفانی چون سعدی و مولانا بود، در بغداد نیز نابغهای چون یاقوت مستعصمی با حضور در میدان خط و خوشنویسی توانست فضای محدود و تقلیدی هنر خوشنویسی را به صورتی وسعت بخشد و آیین تعلیم و اجرای آن را به گونهای شایسته از تقلید و پیروی محض برهاند که یاد و نامش به عنوان نقطه عطف و سرسلسله کاروانی حامل اندیشه و فنی نوین در سیر تکامل این هنر ثبت گردید.
قریب پانصد سال پس از ابنمقله و ابنبواب که واضعان اصلی خطوط متداول بودند، یاقوت مستعصمی با ابتکار و اهتمام تمام و اعتماد به نیروی خلاقه هنری خود، دیوارهای قصر اسرارآمیز و پر رمز و راز شاهد خوشنویسی را فرو ریخت و پرده از چهره عروس خط برداشت تا از شش جهت پرتو افشاند و پیروان و شاگردان او در ابعاد مختلف علمی، هنری و فرهنگی صریر گوشنواز قلم را نوشداروی جانشیفتگان خط و خوشنویسی نمایند.
قرن هفتم در واقع زمان اوجگیری و تحول عرفان و هنر اسلامی بود؛ زیرا پس از ظهور شخصیت اسرارآمیز شمس تبریزی که چکیده جهانبینی عرفانیاش در کلام جانبخش مولانا حدیث کوچه و بازار گردید و موجب پیریزی طریقه مولویه در روم (عثمانی بعدی و ترکیه امروز) و سایر ممالک اسلامی شد و سلاسل مختلف در خراسان و عراق پا به عرصه نهادند و نیز در عالم موسیقی، در همین عصر شاهد ظهور صفیالدین عبدالمؤمن ارموی از نوابع جهان موسیقی (متوفی ۶۹۳ق) هستیم که پس از فارابی و ابنسینا، سکوت چندین ساله تحقیق و تألیف این هنر را با نگاشتن رساله «شرفیه» و «کتابالادوار» شکست و نقطه عطفی در تاریخ موسیقی به جای گذاشت و شاگردانی چون شمسالدین سهروردی و حسین زامر و حسامالدین قتلغبوغا پرورش داد. همچنین ظهور شیخ اجل و اوج تکامل نثر مسجع و خلق آثاری جاودانه چون «گلستان» و «بوستان» و تحلیل مکاتب علمی و فلسفی در حوزههای فرهنگی چون نظامیه و امثالهم، سنتشکنی شایسته و تجددی هماهنگ با دگرگونیهای عصر را در زمینه خط و خوشنویسی میطلبید که شخصیت نابغه خطه خط، مولانا جمالالدین یاقوت مستعصمی بر این نیاز زمان جامه عمل پوشانید تا عرفان و ادب سرزمین پهناور مسلمانان بتواند با استفاده معقول و منطقی و علمی و فنیتر از خط، این قالب و حامل نیات الهی و گنجینههای پریشان شفاهی میراث و فرهنگ خویش را بقای ابدی بخشد.
از جمله اقدامات فنی «یاقوت» تحول در کیفیت تعلیم تراش قلم بود که تا آن زمان از اسرار و رموز تعلیم به شمار میرفت و ارزش قط قلم را تا آن پایه بالا برده بود که قلمهای تراش اساتید جزء آثار گنجینه پادشاهان شده بود. در عصر یاقوت جزئیات و راز و رمزهای تراش قلم در زمره مسائل تدریس درآمد و راهی نو بر روی استعدادهای هنری خط و خوشنویسی باز گردید.
در عصر یاقوت جزئیات و راز و رمزهای تراش قلم در زمرة مسائل تدریس درآمد و راهی نو بر روی استعدادهای هنری خط و خوشنویسی باز گردید.
در این زمینه صاحب گلستان هنر مینویسد: «قبلهالکتاب جمالالدین یاقوت مستعصمی، غلام مستعصم عباسی بود که آخر خلفای متغلبین است، و از حبش است. وی تتبع خط ابنبوّاب کرد و خط به دور رسانید؛ اما در قلم تراشیدن و قطزدن تغییر روش استادان پیش داد و استدلال و استرشاد از کلام معجز نظام حضرت شاه ولایتپناه صلواتالله علیه نمود، حیث قال: طل حلقه القلم و اسمنها و احرف القط و ایمنها فان سمعت صلیلا کصلیلا المشرقی والاقاعده نقطه. حاصل عبارت آنکه: نوک قلم را دراز بتراش و فربه بگذار و قط قلم را منحرف بزن که چون قلم بر کاغذ نهی، آواز کند، مثل آواز شمشیر مشرقی. و این «مشرقی» گویند شخصی بود که شمشیر را در غایت خوبی و لطافت میساخت؛ چنانکه هر که شمشیر او را آزمودی و بر هر چه زدی، دو نصف کردی و اگر حرکت میدادند، به حرکت میآمد و از غایت نازکی، آواز شنیدندی. پس بهتر آن است که قط قلم منحرف زنند و نوک قلم دراز و گوشتدار باشد، چون بر صفحة کاغذ نهی در حرکت آید و صدایی از او ظاهر گردد.»
اساس هندسی خط به صورت تدریس نظری همراه با تعلیم عملی مطابق با برنامههای حسابشدهای بود که توسط اساتید فن اجرا و به هنرجویان آموخته میشد و در این تحلیل و بررسی فنی که آمیخته با اجرا و مداقه بود، فارغالتحصیلان توانستند در تمامی قشرهای جامعه خواستار ـ از عالم و عارف ـ حضور یافته، برنامههای مکتب جدید را توسعه و تعالی بخشند؛ از آن جمله ابوجعفر احمد بن ابراهیم (م ۷۰۷ق) در غرناطه که در دیار مغرب (مراکش) به شیوة سنتی خوشنویسی میکرد و دیگر نظامالدیندده که خلیفه مولانا و از شاگردان یاقوت بود و اکثر پیروان طریقه مولویه از وی مشق گرفتهاند و بارها مثنوی مولوی را کتابت کردهاند و هر کدام از سلاطین عثمانی که ذوقی داشتند، از شاگردان سلسلة یاقوت مشق میگرفتند؛ برای مثال سلطان سلیمان قانونی که شاگرد احمد قرهحصاری بود و سند و سلسلة هنری او از طریق پیر یحیی صوفی، به عبدالله صیرفی و یاقوت میرسید و از فرمانروایان ایران، شاه شجاع ـ ممدوح حافظ ـ در قرن هشتم از پیروان شیوة یاقوت بود و خط را به زیبایی مینوشت.
در بعد اجتماعی هنر خوشنویسی نیز یاقوت به عنوان هنرمندی جهانی آثار خود را منحصر به دستگاه خلیفة مستعصم نساخت، بلکه بنا به ذوق شخصی به کتابت آثاری پسندیده و دلخواه چون «صحیفة سجادیه» پرداخت و همانند شخصیتهای برجستة هنری با دول اسلامی رابطه برقرار نمود تا جایی که محمد تغلق شاه ـ فرمانروای هندوستان متوفی ۱۳۵۱م ـ از یاقوت درخواست کرد که کتاب شفای بوعلی را به خط خود کتابت نموده، برایش بفرستد. قبلهالکتاب سفارش او را به انجام رسانید و در پاداش این خدمت، ۲۰۰هزار دینار طلا دریافت کرد و همچنین بزرگان ایران و هندوستان و ترکستان و عراق عرب برای او هدایای ارزشمند میفرستادند و در مقابل، قطعات و مرقعات جاودانه دریافت میکردند.
یاقوت در خطوط ششگانه استاد مسلم بود؛ اما اغلب صاحبنظران و از آن جمله شادروان دکتر بیانی که اکثر آثار موجود یاقوت را دیده و ثبت نموده است، معتقدند که خط «ثلث» و «ریحان» را از سایر خطوط استادانهتر مینوشته است.
مسأله قابل توجهی که در شخصیت یاقوت موردی استثنایی و فردی است، پرکاری و سرعت او در تحریر و تعلیم بوده است؛ چنانکه صاحب خط و خطاطان مینویسد: «مولانا یاقوت چون قبلهالکتاب شد، هر روز دو جزء قرآن را بدون فاصلة زمانی کتابت میکرد که هر ماهی دو مصحف مینوشته است و تا ۳۶۴ مصحف از او دیده شد و در هر روز نیز هفتاد کس را سرخط میداد.» اگر این خبر صحت داشته باشد، و از جمله مبالغههای سنگلاخ و امثالهم به شمار نرود، باید یاقوت را استثنایی در تسریع تحریر و تعلیم دانست که برخلاف اکثر موازین کتابت و آموزش در خوشنویسی، سرعت را پیشة خود ساخته بود و این ویژگی، در ساختار اجرایی او تأثیر نگذاشته است.
هنر برای هنر
این موضوع مربوط به یاقوت را اکثر مأخذ نقل کردهاندکه: آن زمان که هلاکو بغداد را گرفت و لشکر مغول به شهر ریختند، مولانا یاقوت به منارهای گریختند و دوات و قلم همراه داشتند؛ اما کاغذ مشق نداشت، بر رومالی از جنس متقال بعلبکی که به همراه داشت، حرفی چند نوشت و بعضی میگویند با انگشت سبابه نوشته است که عقل از دید آن حیرت میکرد. صاحب گلستان هنر در این مورد آورده است که آن پارچه در کتابخانة ابوالفتح بهرام میرزای صفوی موجود بود. در آن روز یکی از شاگردانش بر سر وی حاضر شده، میگوید: «استاد، چه نشستهاید که بغداد نابود گردید و لشکر مغول قتل و غارت به حد اعلی رساندهاند و تمام شهر خراب شده است!» مولانا گفته بود: «چه غم دارم؟ زیرا کافی [ک] نوشتهام که به تمام عالم میارزد، چه جای یک شهر بغداد!»
این حکایت ـ در صورت صحت ـ توجیهگر مشخصهای است که عدهای از بزرگان فلسفه و هنر آن را «هنر برای هنر» مینامند؛ گرچه گروهی معتقدند «هنر برای هنر» دستاویزی است برای گریز از مسئولیتهای اجتماعی!
احوال و آثار
نامش را جمالالدین یاقوت نوشتهاند که از غلامان دستگاه مستعصم عباسی بود (۶۴۰ ـ ۶۵۶ق) و با بهرهوری از توجهات آن خلیفه مقامی ارجمند یافت و «مستعصمی» امضا میکرد، به مرتبة قبلهالکتاب رسید، او مردی ادیب و عالم و فاضل و شاعر بود، شادروان دکتر بیانی مینویسد: «پایة خط را به جایی رسانید که قبل از وی کسی بدان نرسیده و بعدها نیز کمتر نظیر داشته است. وی ابتدا نزد عبدالمؤمن و بعد نزد شیخ حبیب مشق کرد و اینکه بعضی گویند از زینب شهده و ولی عجمی تعلیم خط گرفته است، روا نیست؛ زیرا که زینب به سال ۵۷۴ و ولی به سال ۶۱۸ق درگذشتهاند و در آن تاریخها یاقوت متولد نشده یا کودکی بوده است و اینکه وی را طویلالعمر نوشتهاند و بعضی گویند ۱۸۰ سال زیسته، سهو است و این اشتباه از آنجا حاصل شده که آثاری با رقم یاقوت دیدهاند که تاریخ آن قدیم بوده است و خواستهاند با حیات یاقوت مستعصمی وفق دهند، در صورتیکه این قبیل آثار از دو یاقوت دیگر است که مقدم بر یاقوت مستعصمی بودهاند. بعضی سن یاقوت را هشتاد و نه سال دانستهاند که همین صحیح است.»
یاقوت پس از انقراض عباسیان، در دستگاه اتابک علاءالدین جوینی منزلتی پیدا کرد و علاءالدین فرزندان خود و برادرش شمسالدین جوینی را برای تعلیم خط به وی سپرد و غالب اکابر بغداد فرزندان خود را برای تعلیم نزد او میگذاردند. ابوالفضل عبدالرزاق احمد ـ معروف به «ابن الفوطی»، صاحب کتاب حوادثالجامعه ـ که مردی مورخ و ادیب و فاضل و خوشنویس و معاصر یاقوت مستعصمی بود، سال مرگ یاقوت را ۶۹۸ نوشته است. مرگ او در بغداد اتفاق افتاد و در کنار قبر احمد بن حنبل به خاک سپرده شد. دو تن از خوشنویسان متقدم بر قبلهالکتاب که به اسامی یاقوت خوانده میشدند، یکی در قرن هفتم و دیگری در قرن پنجم میزیستهاند. اولی امینالدین یاقوت موصلی (۴۶۵ـ ۴۸۵) مملوک ملکشاه سلجوقی است، و دیگری یاقوت بن عبدالله رومی که وفاتش در ۶۳۴ق اتفاق افتاده است.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید