چهره وقف در اندیشه و زندگی عارفان

1395/4/28 ۰۷:۲۷

چهره وقف در اندیشه و زندگی عارفان

یین وقف در فرهنگ ایرانیان درخششی ویژه دارد. بخشندگی و نیکوکاری در روزگاران پی‌درپی تاریخ آنچنان گسترده و مورد اقبال مردمان این سرزمین بوده که نهادی با موضوع وقف و اوقاف برای نظارت بدان شکل گرفته است. سخنان و مطالبی بسیار درباره جنبه مذهبی گفته و نوشته شده است

پاک‌بازانی نیک‌منش و نیک‌کردار در گذر روزگاران
 

آمنه ابراهیمی-: یین وقف در فرهنگ ایرانیان درخششی ویژه دارد. بخشندگی و نیکوکاری در روزگاران پی‌درپی تاریخ آنچنان گسترده و مورد اقبال مردمان این سرزمین بوده که نهادی با موضوع وقف و اوقاف برای نظارت بدان شکل گرفته است. سخنان و مطالبی بسیار درباره جنبه مذهبی گفته و نوشته شده است، اما وقف در اندیشه عرفانی نیز جایگاهی ویژه دارد؛ اندیشه‌ای که موسسات و نهادهایی را در دل جامعه پدید آورده و پرورده و خود عاملی برای آبادانی شهرها و روستاها و بهتر کردن زندگی طبقات گوناگون اجتماعی شده است. منش و روش عارفان با بن‌مایه‌های استوار خود که از دل فرهنگ کهن ایرانی- اسلامی برمی‌خیزد، در زیست اخلاقی جامعه تاثیرهایی ویژه داشته است.
وقف نزد عارفان از وجوهی مختلف، معنادار است. معنای این کلمه از اختصاص بهره و ثمره مال به همگان، تا وقف در معنایی مجازی با ایثار و فداکاری و ذوب شدن در محبوب را دربرمی‌گیرد. وقف در واقع در معنی مرسوم و معمول خود نشان‌دهنده ایمان مردم و باور به جهان آخرت و دستیابی به ثواب است. دامنه وقف در جامعه‌ای هرچه گسترش بیشتر داشته باشد بیانگر این است که مردم به باورهای مذهبی و انسانی پایبندترند. گسترش وقف در برخی از دوره‌های تاریخی ایران بی‌گمان دستاورد نفوذ نگرش‌های عرفانی است که هم خود عارفان و صوفیانه زمان بدان اقدام می‌کرده، هم مریدان و یاران‌شان را بدان می‌خوانده‌اند. زمانه حکومت ایلخانان مغول در ایران، از جمله این دوره‌ها است. در این روزگار است که وقف، امید اجتماعی را برای تحمل سختی‌ها و نادلخوشی‌های زمانه تقویت می‌کرد.
آنچه وقف را در فرهنگ عرفانی پر و بالی بیشتر می‌دهد و می‌پروراند، از یک منظر اصولی جوانمردانه است که در آموزه‌های عارفان مندرج است. به طور مثال نان‌دادن و مهمان‌نوازی و پوشاندن برهنگان، از وجوه اصولی زندگی عارفان برشمرده می‌شود. ابوالحسن خرقانی، عارف سده‌های چهارم و پنجم هجری که مشهور است بر در خانقاه‌اش نوشته بودند «هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد»، در جایی گفته است « نان به نیت مهمان پزید و دیگ به نیت مهمان برنهید جامه به نیت درویشان دوزید که چون مهمان رسد نصیب خویش خورد و شما طفیل باشی».
بدین‌سان در کنار این نیک‌منشی یعنی دست بخشش داشتن و حمایت از دیگری در فرهنگ عرفانی، وقف نیز به گونه‌ای گسترده‌تر به عنوان یکی از مهم‌ترین جلوه‌های کمک به مردم و آبادانی جامعه جلوگر می‌شود. وقف در معنی عرفانی و بر اساس اصول اخلاقی آن، در واقع خود همچون رهیدن از هر گونه وابستگی مادی و پیش رفتن به سوی دنیایی معنوی است که نوعی جاودانگی و رهایی را برای واقف به ارمغان می‌آورد.
 

شیخ امین‌الدین بلیانی گردنبند مادر را می‌فروشد
عارفانی بسیار در پی این نگرش عارفانه، اموال‌شان را وقف می‌کردند. روایت‌هایی بسیار از وقفیات آن‌ها در دست است. شیخ امین الدین بلیانی از جمله اینان در عصر ایلخانان مغول است که کمتر از او نام برده‌اند؛ کسی که در کازرون پای به جهان گذاشت و حافظ در جوانی در زمره مریدان‌اش بود. پدرش زاهدی معروف و اهل خانقاه بود. او پس از مرگ پدر بر جایش نشست. زهد شیخ امین‌الدین همچون پدر، مانند زاهدان سده‌های نخستینِ اسلامی بود. وی با نفس در ستیز و کم‌خور و کم‌خواب بود و نماز بسیار برپامی‌داشت. او در کنار این زهد از وضع مردم روزگارش بی‌خبر نبود، با آن‌ها دیدار می‌کرد و گاه برای گشودن گره از مشکل‌هایشان نزد حاکمان زمانه می‌رفت. روایت شده است حتی یهودیان نیز برای یاری جستن نزد او می‌رفتند. وی برای تحصیل و بهداشت مردم و پناه دادن به مسافران و غریبان نیز مکان‌هایی ساخته بود. شیخ امین‌الدین بر این باور بود که وقف دارایی و دل کندن از مال دنیا در هنگام زندگی، نشانی از وقف و نیکوکاری درست است، نه آن وقفی که پس از مرگ صورت می‌گیرد و شاید به گونه‌ای نشان آن داشته باشد که واقف در زمان زندگی تاب و توان دل کندن از وابستگی‌های دنیوی را نداشته است.
روایتی دیگر از نیک‌اندیشی خالصانه شیخ امین‌الدین در دست است که بسیار قابل توجه می‌نمایاند. او زمانی تصمیم می‌گیرد بر حسب نیاز مردم آب‌انباری بسازد. مکانی که برای آن کار در نظر می‌گیرد بر بلندی بوده و باید زمین آن صاف و هموار می‌شده است. او بدین‌ترتیب دست‌بندی از مادرش می‌گیرد و با فروختن آن بیل و کلنگی می‌خرد و نیز با قرض مبلغی برای برداشتن خاک آن مکان چند شال تهیه می‌کند. آغاز آن کار بزرگ با این گام‌های کوچک اما مهم، مردم را برآن می‌دارد به کمک شیخ بیایند. روایت شده است مردم دو محله هر روز از سر نکویی و نکوکاری به یاری شیخ می‌شتافتند. روزها مردان و شب‌ها تا صبح زنان خاک می‌کندند و می‌بردند. کار هموار ساختن زمین، سرانجام به وسیله این همیاری پایان یافته، آب‌انبار پی ریزی و ساختمان آن با گچ و سنگ بنا می‌شود.
 

حفظ فایده‌های وقف در اندیشه عارفان
به جز اقدام عارفان به وقف خانقاه، مزرعه، باغ، کتابخانه، مدرسه و آب‌انبار که گاه با نیت‌هایی بسیار والا و متفاوت همراه بوده است، توصیه‌هایی از سوی آنان برای حفظ این نیک‌اندیشی در تاریخ ثبت شده است. ابوسعید ابوالخیر، عارف سده چهارم هجری قمری به اطرافیان‌اش یادآوری می‌کند «هر چه دست و دل انسان از تصرف در وقف خالی‌تر باشد بهتر است». وی در واقع گونه‌ای پاکی و اخلاص را سفارش می‌کرد؛ اخلاصی که هر گونه بهرمندی و دلبستگی به مال وقف‌شده را پس می‌زند. از سوی دیگر در نظر عارفان بهره وقف به آن‌ها که به نصیب و سهمی مادی چشم دوخته‌اند تعلق نمی‌گیرد.  سعدی در این‌باره روایت کرده است «يكي از علماي راسخ را پرسيدند: چه گويي در نان وقف؟ گفت: اگر نان از بهر جمعيت خاطر ستانند، حلال است، و اگر جمع [= گوشه عبادت] از بهر نان مي‌نشينند حرام». از این‌رو است که وقف و استفاده از آن در نظر بسیاری از عارفان با هیچگونه چشم‌داشت دنیوی در پیوند نبوده است.
نجم‌الدین رازی از عارفان سده‌های ششم و هفتم هجری در کتاب «مرصاد العباد» از وقف و فضیلت آن سخن رانده و نکته‌هایی درباره حفظ وقف نیز آورده است. این‌ها می‌تواند بیانگر آن باشد که در زمانه او مشکلات وقف چه بوده است. نجم‌الدین رازی، وقف و زنده داشتن آن را از وظایف پادشاهان می‌داند. او در واقع سازمان‌دهی این نهاد را به دست پادشاه سپرده، به او توصیه می‌کند ناظران و رایزنان نیک بر کار وقف بگمارد. به اعتقاد وی، پادشاه همچنین در این امر باید از خدعه و نیرنگ دیگران در صرف مال وقف جلوگیری کند و هر آنچه صاحب وقف تعیین و بدان وصیت کرده است، مورد نظر قرار دهد. از نگاه این عارف پرآوازه، از دیگر مسوولیت‌های پادشاه آن است که بر کار وقف و میراث و خیرات، فردی امین، متدین و منصف تعیین کند تا کار وقف با عمارت و آبادانی همراه و شر جاهلان و ستمگران از تجاوز به وقفیات دور شود.
وی همچنین روایت کرده است «وقتي اين ضعيف در شام شنيدم كه ملك صلاح‏الدين ايوبي عادت داشت كه چون شهري گرفتي در آنجا بناي خير كردي. چون ديار مصر گرفت با قاضي فاضل كه وزير بود گفت: مي‏خواهم كه در مصر خانقاهي بسازم. قاضي گفت: من مي‏خواهم در ديار مصر، ملك اسلام هزار بقعه خير بنا كند! گفت: چگونه ميسر شود؟ گفت: در ديار مصر، هزار بقعه خير، بيش بنا كرده‏اند و خللي عظيم بر آن خيرات و مبرات راه يافته است. اگر ملك اسلام بفرمايد تا آن خيرات و اوقاف به عمارت و صلاح آورند و از تصرف مستاکله‌ها [مفت‌خواران] بيرون كنند و به اميني عالم متدين مشفق بسپارند تا به مصرف برساند ثواب آن جمله در ديوان ملك باشد و چنان بود كه آن خيرات را ملك بنا نموده است. بفرمود تا چنان كردند؛ تقبل الله و شكر الله سعيه».
وقف مال و اموال کهنه و قدیمی، در اندیشه عرفانی جایز نیست و صورتی ناخوشایند دارد. عطار به این مساله در سروده‌های  خود اشاره کرده است. این شاعر جاودانه در فرهنگ ایرانی، خود به گونه‌ای شاعرانه در مقام عارفی واقف، بهترین دارایی‌ها و عطرها را وقف سیمای معشوق‌اش می‌کند «مشک جهان گر همه عطار داشت/ وقف خط غالیه‌فامت کنم». این موضوع در آثار دیگر عارفان نیز به گونه‌ای دیگر نمایان می‌شود؛ روایت کسانی که می‌خواهند جان خود را در راه محبوب وقف کنند.

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: