1395/4/27 ۰۹:۳۶
گرچه اطلاع دقیقی از تاریخ كاربرد «روش كلامی» در دست نیست و نمی توان به صراحت تبیین روشهای كلامی را از آثار متكلمان سلف سراغ گرفت، ولی اشارتی كه شهرستانی در «الملل والنحل» دارد، تاحدودی راهگشاست. وی در مقام بیان اختلاف معتزله و متكلمان سلف در باب «صفات» از مناظرهی سلف بر اساس «قول اقناعی» نه بر اساس «قانون كلامی» سخن به میان میآورد (۱) و سپس در نقل مناظرهی ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری با استادش ابوعلی جبائی در بارهی بعضی از مسایل «حسن و قبح» ، آورده است كه «اشعری» پس از بازماندن استادش در پاسخگویی، از وی روی گرداند و به عقاید علمای سلف گرایید و مذهب آنان را بر اساس «قاعدهی كلامی» یاری كرد.
گرچه اطلاع دقیقی از تاریخ كاربرد «روش كلامی» در دست نیست و نمیتوان به صراحت تبیین روشهای كلامی را از آثار متكلمان سلف سراغ گرفت، ولی اشارتی كه شهرستانی در «الملل والنحل» دارد، تاحدودی راه گشاست. وی در مقام بیان اختلاف معتزله و متكلمان سلف در باب «صفات» از مناظره ی سلف بر اساس «قول اقناعی» نه بر اساس «قانون كلامی» سخن به میان میآورد (۱) و سپس در نقل مناظره ی ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری با استادش ابوعلی جبائی در بارهی بعضی از مسایل «حسن و قبح» ، آورده است كه «اشعری» پس از بازماندن استادش در پاسخگویی، از وی روی گرداند و به عقاید علمای سلف گرایید و مذهب آنان را بر اساس «قاعده ی كلامی» یاری كرد. (۲)
و نیز در جای دیگر، ضمن پیگیری تاریخچه ی بحث «صفاتیه» میان متكلمان اسلامی از «حجج كلامیه» و «براهین اصولیه» سخن گفته، وبا طرح مجدد مناظره ی ابوالحسن اشعری با استادش در باب «صلاح و اصلح» از كاربرد «مناهج كلامیه» توسط اشعری، گزارش داده است. (۳)
چنین گزارش هایی، بعضی از محققان را برآن داشت كه با توجه به پیدایش نحله های كلامی در قرن دوم هجری، بعضی از رویكردهای فرقه های كلامی را از طریق «روش های كلامی» تمایز دهند و چنین استفاده كنند كه طبق گزارش شهرستانی در ارتباط با روی آوردن شیوخ معتزله به مطالعه ی كتابهای فلاسفه كه در روزگار مامون ترجمه و شرح شده بود، روش های فلسفی با روش های كلامی درهم آمیخته شدند و بر این اساس نتیجه گرفتند كه : مذهب اعتزال به دو دورهی غیر فلسفی و فلسفی تقسیم شده، و معتزلیان در دوره ی غیر فلسفی از روش هایی استفاده میكردند كه با عنوان «روش های كلامی» معرفی شده است.
ولفسن (نویسنده ی كتاب «فلسفه ی علم كلام») در باب این كه: آن روش های كلامی چگونه بود؟ ، معتقد است كه: «چیزی به ما گفته نشده است; ولی چون میدانیم كه پیش از ظهور مذهب اعتزال، روش استدلالی كلامی وجود داشته كه همان روش قیاس فقهی بوده است، میتوانیم چنین فرض كنیم كه مقصود شهرستانی از تعبیر «روش های كلامی» اشاره به تطبیق آن روش فقهی قیاس و تمثیل در مورد تاویل آیات تشبیهی قرآن و تفسیر كردن آن با فورمول «جسمی نه چون جسمها» بوده است.
و اما درباره ی «روش فلسفی» كه معتزله «روش كلامی» خود را با آن آمیختند، میتوان گفت كه شهرستانی از آن بیان دو امر را در نظر داشته است:
۱) نخست، میتوانیم فرض كنیم كه منظور وی آن بوده است كه در تحت تاثیر ترجمه های عربی آثار فلاسفه ی یونان، معتزلیان به آن آغاز كردند كه لفظ قیاس را به معنای قیاس منطقی به كار برند، و برای قیاس به معنی قدیم فقهی آن كلمهی تمثیل را جایگزین ساختند....
۲) دوم، ممكن است چنان فرض كنیم كه مقصود شهرستانی از این گفته، آن بوده است كه فلاسفه ی معتزلی با تصور خود ارسطو از تمثیل آشنا شدند كه كلمه ی عربی مقابل آن مساوات (برابری) بود، و آن را با قیاس فقهی درهم آمیختند كه كلمه ی عربی مقابل آن تمثیل» (شبیه كردن) است...» .
ولفسن، سپس با پرداختن به سخن شهرستانی از این كه چرا معتزله دستگاه بحثخود را كلام مینامیدند، مینویسد:
«[این]، بدان معنی است كه، در آن هنگام كه آنان روش های قدیمی كلام را طرد كردند، خود اصطلاح كلام را نگاه داشتند ولی به آن معنی تازه ای دادند. وی میگوید كه كلام (سخن) دیگر به وسیله ی آنان به معنی توصیفی از كاربرد روش قیاس در ایمان كه موضوعی از كلام است نبود، بر خلاف كاربرد آن در فقه كه با عمل سر و كار داشت; اینك با فلاسفه ی معتزلی معنای مضاعف تازه ای پیدا كرد، و عنوان توصیفی از روش جدید استدلال آنان و نیز توصیفی از موضوع بحث نظام ایشان به دست آورد...» . (۴)
طبقه بندی روش های علوم
بدیهی است كه هر علمی به تناسب «موضوع» و «مسایل» و نیز جهت رسیدن به غایت وهدفی كه آن علم دارد روش ویژهی خود را میطلبد.
برای اثبات و استدلال اصول و پیش فرضها و مسایل علوم مختلف، از روشهای گونه گون میتوان استفاده كرد. به عنوان مثال برای اثبات این كه آب از اكسیژن و ئیدروژن تركیب شده است، روشی غیر از روش اثبات در یك مساله ی تاریخی همانند «تاریخ وقوع جنگ جهانی اول» به كار گرفته میشود.
علم كلام، دانشی تك روشی نیست و روش واحدی در آن معمول نمیگردد، بلكه در واقع دانشی چند روشی است كه در آن از روشهای گوناگون و متنوع و متعدد میتوان بهره گرفت و در عمل هم متكلمان ادیان چنین میكنند. اما در باب جدلی بودن یا برهانی بودن استدلالهای علم كلام، حقیقت آن است كه این تمایز امروز چندان دقیق نیست، زیرا با پیدایش رشته ای به نام كلام فلسفی (۵) كه به شیوه ای فلسفی وبرهانی مباحث كلامی را مورد بحث قرار میدهد، دیگر نمیتوان از چنان تمایزی سخن گفت و نتیجهی عملی چشمگیری هم ندارد. بنابراین، در علم كلام عینا مانند تنوع روش شناختی میتوان از تنوع برهانها و شیوه های استدلال و احتجاج نیز بهره برد و لزومی ندارد كه در طرح بحثهای كلامی خود را به یك نوع خاص از قیاس و استدلال محدود و مقید بسازیم. (۶)
معمولا متكلمان عصر حاضر از سه روش عقلی، تجربی و تاریخی برای پاسخگویی بیشتر مسایل كلامی استفاده میكنند ولی در حقیقت روح حاكم در كلام، همان روش و استدلال عقلی است كه به اتقان مدعا و اثبات كامل موضوع میپردازد و در نتیجه، پذیرش و متقاعد شدن مخالفان نظریات كلامی را به دنبال خواهد داشت.
تقسیم بندی سنتی روش بحث های كلامی
از سوی دیگر، در یك تقسیم بندی سنتی، روش تحقیق و استدلال در مباحث كلامی به طور كلی به سه دسته تقسیم شده است:
۱) روش عقلی rational method
«كلام» و «فلسفه» وجه مشتركی در روش استدلال دارند و لذا مسایل مشترك میان آن دو، با اسلوب تعقلی اثبات میشود; گرچه «كلام» در مسایل ویژهی خود، از روش نقلی و تعبدی هم استفاده میكند. پس در حقیقت «كلام» در این نوع مسایل، از متد تحقیق «تلفیقی» و «دوگانه» ی «تعبدی» و «تعقلی» بهره میگیرد.
بخشی از اصول اعتقادات، تنها با دلیل عقلی قابل اثبات و استدلالاند، مثلا، ضرورت نبوت و نیاز بشر به دین، اثبات ذات اقدس الاهی و اوصاف باری، ارسال رسل از سوی خداوند متعال و اصل معاد و ... را نمیتوان از طریق دلیل نقلی اثبات نمود، چون استدلال از طریق نقل (مثل كتاب و سنت) استدلالی دوری خواهد بود، برای این كه اگر بخواهیم (مثلا) برای ضرورت نبوت از قرآن استفاده كنیم متوقف بر این است كه نبوت پیامبر اسلام وقرآن كتاب اوست را بپذیریم، در صورتی كه فرض این است كه اصل نبوت هنوز ثابت نشده است «پس اثبات اصل پیامبر بودن ایشان متوقف بر اثبات پیامبر بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اثبات پیامبر بودن ایشان متوقف بر اثبات اصل نبوت خواهد بود و این دور است. لذا برای این مساله نمیتوان دلیل نقلی آورد، بلكه به كمك عقل باید اقامهی دلیل كرد» . (۷)
از این رو، در این بخش از قیاس جدلی و حكمتبرهانی استفاده میشود كه مبادی آن را قضایای عقلی تشكیل میدهند. در اصطلاح، این بخش «كلام عقلی طبیعی» (natural theology) نامیده میشود.
به كارگیری استدلال عقلی در مبانی اعتقادی، علاوه بر قرآن (۸) ، در سخنان حكیمانه ی پیشوایان معصوم دین هم آمده است و كلام شیعی در این باب از دیگر مذاهب كلامی مانند اشاعره و معتزله غنیتر است.
استاد شهید مطهری در این باره آورده است:
«حقیقت این است كه طرح بحثهای عقلی عمیق در معارف اسلامی اولین بار وسیله ی علی علیه السلام در خطب و دعوات و مذاكرات آن حضرت مطرح شد. اوبود كه اولین بار درباره ی ذات و صفات باری و درباره ی حدوث وقدم، بساطت و تركب، وحدت وكثرت و غیر اینها بحثهای عمیقی را طرح كرد كه در نهج البلاغه و روایات مستند شیعه مذكور است . آن بحثها رنگ و بوی و روحی دارد كه با روشهای كلامی معتزلی و اشعری وحتی كلامهای برخی علمای شیعی كه تحت تاثیر كلامهای عصر خود بودهاند، كاملا متفاوت است....
مورخان اهل تسنن اعتراف دارند كه عقل شیعی از قدیم الایام عقلی فلسفی بوده است، یعنی طرز تفكر شیعی از قدیم استدلالی و تعقلی بوده است. تعقل و تفكر شیعی نه تنها با تفكر حنبلی كه از اساس منكر به كار بردن استدلال در عقاید مذهبی بود و با تفكر اشعری كه اصالت را از عقل میگرفت و آن را تابع ظواهر الفاظ میكرد مخالف و مغایر است، با تفكر معتزلی نیز، با همه ی عقلگرایی آن مخالف است; زیرا تفكر معتزلی هر چند عقلی است ولی جدلی است نه برهانی; و به همین جهت است كه اكثریت قریب به اتفاق فلاسفه ی اسلامی شیعه بوده اند» . (۹)
استفاده از جدل و استناد بر «حسن و قبح افعال» شیوه ای است كه تا قبل از خواجه نصیر الدین طوسیرحمه الله در میان متكلمان متداول بود. اما از آنجایی كه این شیوه برای دفع تمامی شبهه هایی كه روز به روز بر كمیت، تنوع و عمق آنها افزوده میشد، كافی نبود; و از طرف دیگر در اثر تعارض میان حكما و متكلمان، ضعف و نارسایی این شیوه در اثبات مسایل بخش كلام عقلی هرچه بیشتر نمایان شده بود، حكیم فرزانه محقق طوسی رحمه الله را بر آن داشت كه كلام را از حالت جدلی بودن خارج كند و به آن صبغه ی برهانی و فلسفی بدهد. صبغه ی برهانی كتاب شریف تجرید الاعتقاد به حدی است كه بعضی آن را به منزله ی مرحله ی پایانی حیات علم كلام میانگارند. در كتاب یاد شده، نظم وترتیب مباحث نیز تغییر یافته وبه كتابهای فلسفی بسیار نزدیك شد. مباحث این كتاب همچون تمامی كتابهای فلسفی، از امور عامه آغاز و به الهیات بالمعنی الاخص ختم میشود. پس از او نیز تمامی كتابهایی كه در این علم به رشته ی تحریر درآمدند همچون شوارق الالهام مرحوم لاهیجی رحمه الله كم و بیش همین شیوه را دنبال كردند. (۱۰)
شهید مطهری، چگونگی تاثیر فلسفه و مباحث عقلی در كلام اسلامی از زمان خواجه طوسی به بعد را چنین ذكر میكند:
«خواجه نصیرالدین طوسی كه خود حكیم و فیلسوف متبحر است، با تالیف كتاب تجرید الاعتقاد محكمترین متن كلامی را آفرید. پس از تجرید هر متكلمی اعم از شیعه وسنی كه آمده است به این متن توجه داشته است. خواجه نصیر الدین تا حدزیادی كلام را از سبك حكمت جدلی به سبك حكمت برهانی نزدیك كرد. ولی در دوره های بعدتر كلام تقریبا سبك جدلی خود را به كلی از دست داد، همه پیرو حكمت برهانی شدند و درحقیقت «كلام» استقلال خود را در مقابل «فلسفه» از دست داد.
فلاسفه ی شیعی متاخر از خواجه ، مسایل لازم كلامی را در فلسفه مطرح كردند و با سبك و متد فلسفی، آنها را تجزیه و تحلیل كردند و از متكلمین كه با سبك قدیم وارد و خارج میشدند موفقتر بودند...» . (۱۱)
۲) روش نقلی traditional method
روش دیگری كه عالمان از آن در بعضی از علوم استفاده میكنند روش نقلی یا تاریخی است كه مستند به سخن و اقوال پیشینیان است. روش نقلی در علم كلام، بهره گیری از كتاب و سنت (قطعی) است.
نمونه هایی از مسایل كلامی كه تنها با روش نقلی میتوان دربارهی آنها سخن گفت، عبارتند از:
جزئیات مربوط به اقوال آدمی پس از مرگ و در جهان آخرت، بیشتر مسایل باب امامت و بعضی از مسایل نبوت عامه و خاصه مانند، تعداد اوصیای پیامبران، جانشینان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و....
پس در این نوع از مسایل كلامی، مبادی استدلال را قضایای مستفاد از كتاب و سنت تشكیل میدهند. و این بخش از كلام، «كلام نقلی» نامیده میشود. آیا در روش نقلی، از عقل هیچ بهره ای نمی گیریم؟
در روش عقلی ، پژوهشی بر اساس اصول و قواعد منطقی و عقلی انجام میپذیرد كه شایعترین آن استفاده از استدلال قیاسی است. اما در روش نقلی، تحقیق بر مبنای اعتبار و حجیت سخنان و مطالب مرجح خاصی صورت میگیرد. نمونه ی بارز روش نقلی در علم كلام، تمسك به آیات قرآن است; آیات قرآن، در نزد متكلم مسلمان، اعتبار دارد به این معنا كه درستی و مطابقت مضمون آن با واقعیت ثابت شده است.
با تامل در ماهیت روش نقلی روشن میشود كه اعتبار این روش، در نهایت، از طریق عقل به اثبات میرسد; پس، ابتدا میباید با استدلال عقلی اعتبار وثاقتیك سخن (یا مطلب منقول) را ثابت كرد و سپس با توسل به آن، بر درستی مطلوب خود دلیل آورد. (۱۲)
۳) روش عقل و نقل
برخی از موضوعات و مباحث كلامی، هم از طریق عقل و هم از طریق نقل قابل اثبات و استدلالاند، به عنوان مثال، در اصل ضرورت معاد اقامهی برهان عقلی راهگشاست; چنان كه پس از اثبات حجیت قرآن وكلام خدا بودن آن، میتوان از قرآن بر مساله ی معاد ومبعوث شدن مردم در قیامت استدلال كرد.
و نیز در بحث از اوصاف الاهی، میتوان از هر دو روش عقلی و نقلی بهره جست.
البته غیر از روشهای سه گانه، روشهایی دیگر مانند روش تاریخی (بدون اتكای به وحی) روش تجربی، عرفانی و شهودی از سوی متكلمان معاصر، در باب مسایل دینی، به كارگیری میشود. تحلیل و بررسی همه ی روش های مشهور و غیر مشهور میان متكلمان ادیان ومذاهب مختلف، فرصت دیگری را میطلبد.
روش های استدلال و كاربرد آنها در بحث های كلامی
بعضی از محققان از دریچه ی شناسایی روشهای منطقی استدلال ، به كاربرد آن در مباحث كلامی پرداخته اند. در این دیدگاه، با توجه به اقسام روشهای منطقی از حیث صورت (۱۳) وماده (۱۴) به صورت زیر مورد بررسی قرار گرفت:
با توجه به موضوع علم كلام (خداشناسی) وغایات و رسالتهای چهارگانه ی آن یعنی:
۱) خداشناسی تحقیقی;
۲) اثبات موضوعات ومبادی سایر علوم دینی;
۳) ارشاد مسترشدان و الزام معاندان;
۴) دفاع از اصول و عقاید دینی، روش استدلال در رابطه با دو غایت اول (مگر در مباحثه) باید از گونه ی روش مفید یقین باشد; بنابراین از نظر صورت، بهره گیری از روش «تمثیل» مجاز نخواهد بود، همانگونه كه از روش استقرای غیر معلل نیز نمیتوان استفاده كرد، ولی بهره گیری از روش استدلال مباشر و نیز روش قیاس و استقرای معلل، مجاز میباشد و از نظر روش ماده نیز فقط باید از روش برهان بهره گرفت; زیرا روشهای دیگر مفید یقین نیست و اصولا كاربرد آن روشها در جایی است كه پای مباحثه و محاوره با دیگران در میان باشد كه از مورد بحث بیرون است.
ولی در رابطه با دو غایت دیگر، بهره گیری از همه ی روشهای استدلال مجاز خواهد بود و انتخاب روش، بر عهده ی متكلم است كه با در نظر گرفتن تفاوتهای فكری و روحی مخاطبان و طرفهای بحث و نیز شرایط مختلف دیگر از نظر زمانی، مكانی و غیره شیوه ی استدلال مناسب را برگزیند و در نتیجه در مواردی، بهره گیری از شیوه ی برهان جایز نبوده و باید از روش جدل یا خطابه استفاده شود و نیز در مواردی به كار بردن روش قیاس میسور و نافع نبوده و باید از روش استقرا و تمثیل بهره گیری شود.
با این توضیح، روشن شد كه:
اولا: اندیشه ی كسانی كه روش استدلالهای كلامی را منحصر در روش جدل دانسته و آن را معرف بحثهای كلامی میشناسند، صحیح نیست; زیرا همانگونه كه بیان گردید، در رابطه با غایت نخست روش جدل مجاز نیست، و در رابطه با دو غایت اخیر نیز روش بحث منحصر در بهره گیری از شیوه ی استدلال جدلی نبوده و از روش خطابه یا برهان نیز میتوان استفاده نمود.
ثانیا: گاهی تصور میشود كه بهره گیری از روش جدل و یا هر روش دیگری كه افاده ی یقین نكرده و تنها مفید اقناع یا الزام باشد مایه ی نقصان به شمار میرود، ولی این تصورنادرست، ناشی از ناآگاهی یا غفلت از غایت كلام و رسالت متكلم است وگویا تصور شده كه مخاطبان بحثهای كلامی همیشه كسانی اند كه آمادگی لازم برای دریافت استدلالهای برهانی را دارند، ونیز تصور شده كه سروكار متكلم همیشه با كسانی است كه جویای حقیقت بوده و قصد جدال وخصومت ندارند، ولی نادرستی هر دو تصور آشكار است. (۱۵)
علت، تنوع روشهای علم كلام
چنان كه ملاحظه شد مسایل مختلف علم كلام از دریچه های گونه گون قابل ارزیابی، استدلال و اثبات است و میتوان به تناسب مباحث آن، از روشهای متنوع استفاده كرد.گرچه به كارگیری بعضی از روشها (مانند روش عقلی) در بعضی از اصول اعتقادی لازم و ضروری است و بدون آن نمیتوان به تحقیق آنها پرداخت; اما نكته ی قابل توجه این است كه آیا تنوع روشهای علم كلام به خاطر بی موضوع بودن علم كلام است؟
بعضیها بر این عقیدهاند و حتی در صددند كه علم كلام را بی روش خوانند و لذا چنین آورده اند:
«... علم كلام به خاطر بی موضوع بودنش میتواند به مسایل عقلی، تجربی، تاریخی (نقلی) و شهودی بپردازد، و متكلمان برای دفاع از هر گزارهای، متناسب با مضمون آن باید روش خاصی را برگزینند. و از این رو، یكی از مبادی لازم برای هر متكلمی آگاهی از روش شناسی علومی است كه این چهار روش را به كار میبرند.
كوتاه سخن این كه: متكلم در بررسی مسایل كلامی ناگزیر است روشهای متنوعی را به خدمت گیرد. بدین ترتیب میتوان ادعا كرد كه علم كلام نه تنها بی موضوع، كه بی روش است; بر خلاف علوم دیگر كه هر یك به تناسب، پای بند روشی خاصا ند» . (۱۶)
ولی به نظر میرسد اولا (چنان كه در بخش دوم این سلسله مقال (۱۷) آمده است) كلی «عقاید دینی» موضوع علم كلام را تشكیل میدهد و ثانیا بر فرض كه علم كلام از موضوعی كلی برخوردار نباشد، بی روش بودن آن را نتیجه نمیدهد. و اصولا اگر پذیرفتیم كه علم كلام با داشتن مسایل متنوع، از روشهای مختلف بهره میگیرد، چه داعی داریم كه ادعا كنیم علم كلام، علمی بی روش است. آیا بهتر نیست بگوییم: تنوع روشهای كلامی خود دلیل بر گستره ی متد تحقیق و استدلال در علم كلام است و چه بسا با استدلال به روش خاصی، مطلبی اثبات و با روش دیگر، بر آن مهر تایید و تاكید زده شود.
از سوی دیگر بخش عمده ی اصول اعتقادی با اسلوب تعقلی وبخش وسیعی از مسایل كلامی با اسلوب تعبدی و نقلی تحقیق و استدلال میشوند، لذا بیشتر عالمانی كه در باب روشهای كلامی سخن گفته، به دو روش معمول و مشهور (عقلی و نقلی) استناد كرده ند.
نگرش به روش های كلامی و تقسیم بندی كلام
شاید بحث روش شناسی در تحقیق و استدلال كلامی، به گونه ای از اهمیت برخوردار باشد كه متكلمان و محققان كلامی را واداشته است تا به تقسیم بندی كلام از این منظر بپردازند. اینك به دو تقسیم بندی از قدما و معاصران اشاره میشود:
۱) كلام وحیانی و كلام طبیعی
برخی از متكلمان و محققان غربی، كلام و مسایل دینی را با توجه به روش های معمول در آن به دو بخش تقسیم كرده اند:
الف) كلام وحیانی Revealed theology یا حقایقی كه از طریق وحی و الهام نصیب آدمی میگردد و اگر وحی و الهام نبود، عقل انسانها به آن نمیرسید. نظیر: احوال برزخ و عالم قیامت و عوالم غیب.
ب) كلام طبیعی (عقلی) natural theology یا حقایقی كه بدون تایید وحی، عقل مستقلا آنها را اثبات میكند و قابل دسترسی عقل است; نظیر «اثبات وجود خدا» ، «اثبات یكتایی خداوند» و....
قابل یادآوری است كه در برابر این پرسش كه: اگر بعضی حقایق را عقل به تنهایی درك میكند، پس چرا ، وحی هم آنها را بیان كرده است؟ قایلان به كلام وحیانی و طبیعی پاسخ میدهند:
حقایق عقلیای كه توسط وحی دوباره بیان میشود برای آن است كه
▪ اولا: همه ی انسانها قدرت عقلانی لازم برای درك این حقایق را ندارند.
▪ ثانیا: همه ی انسانها، خاطری آسوده، و فرصت تفكر در این امور را ندارند ، اینان، با اعتماد و تكیه بر وحی، چنین حقایقی را میپذیرند.
۲) كلام عقلی و كلام نقلی
تقسیم بندی دیگری از سوی قدمای متكلمان اسلامی صورت پذیرفت كه مسایل كلامی را به دو دسته ی عقلی و نقلی تقسیم كرده اند.
گرچه، این دو تقسیم بندی در خیلی موارد مشترك هستند و «تصادق جزئی» دارند، لكن وجه افتراق هم دارند.
توضیح: قدما میگفتند اگر بخواهیم از قرآن و روایات استفاده كنیم و برای ما حجیت داشته باشند، قبلا باید تعدادی از مسایل و موضوعات كلامی مستقلا اثبات شوند مانند:
۱) وجود خدا.
۲) یكتایی خدا.
۳) قدرت علی الاطلاق خدا.
۴) خیرخواه علی الاطلاق بودن خدا.
۵) قصد دخل و تصرف تشریعی خداوند در زندگی انسان.
۶) علم مطلق خداوند.
۷) تصرف تشریعی خداوند از طریق نبوت (ضرورت بعثت پیامبران) .
۸) نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم.
۹) وجوب عصمت انبیا در مقام تلقی، حفظ و ابلاغ وحی.
۱۱) قدرت انسان بر فهم قرآن
۱۲) لزوم وجود راهی برای اثبات نبوت پیامبران برای دیگران و....
بدیهی است كه حجیت و صحت مطالب مذكور، به وسیله قرآن قابل اثبات نیست، چون مستلزم دور است; چون از یك طرف حجیت قرآن را به وسیله این مقدمات باید اثبات كرد و از طرف دیگر این مقدمات و امور را میخواهیم به وسیله ی قرآن اثبات كنیم.
پس باید سراغ ادلهی عقلی رفت و از طریق براهین عقلی به اثبات مطالب مذكور پرداخت، از این رو، نه تنها نمیتوان كلام را در كلام نفسی منحصر دانست بلكه راهیابی به كلام نفسی از طریق كلام عقلی میسور است. (۱۸)
روش های جدید در كلام معاصر
متكلمان معاصر با توجه به گستردگی مسایل كلامی، در مقام داوری به روشهای جدید تمسك جسته اند. روش ای نوین در ارتباط با مسئولیت و رسالت متكلم است یعنی هم در مقام تبیین مفاهیم دینی واثبات عقاید دینی است و هم در مقام دفع شبهات.
بودهاند; اما امروزه متكلمان چند روشی (۲۰) هستند» این سخن اگر چه خالی از حقیقت نیست و لكن از دقت تاریخی برخوردار نیست. علم كلام به ویژه بر مبنای تصویر دفاعی، هرگز تك روشی نبوده است. اگر چه روش غالب، جدل بوده است و به همین جهت عدهای علم كلام را جزو صناعت جدلی طبقه بندی میكرده اند. اما توجه به این نكته مهم است كه صناعت جدل بر خلاف برهان به ویژه بر مبنای تعریف غایی جدل، چند روشی است. اما این چند روش در دنیای جدید، مفهوم كاملا نوینی یافته است.
امروزه، یكی از ویژگیهای تفكر نوین كلامی ، تنوع روشهایی است كه در عرصه ی تفكر ظهور یافته است. متاله معاصر میتواند در تبیین یك حقیقت دینی، رویكرد تاریخی داشته باشد و یا رویكرد پدیدار شناختی; میتواند به روشهای هرمنوتیك تكیه كند ویا روشهای سمانتیكی; میتواند به تحقیقات تجربی چشم بدوزد و یا به تحلیلهای برهانی تمسك كند. (۲۱)
مثلا برای شناخت «وحی» ، نیاز است از روشها ومباحث روانكاوانه و روانشناسانه و روشهای علوم تجربی نیز استفاده شود. و نیز از سویی، تفسیر ویا توجیه بعضی از متون دینی، برخی از متكلمان را برآن داشت كه از روشهای پدیدار شناسی، متن شناسی و فن تاویل متون دینی (هرمنوتیك) و فلسفه های تحلیل زبانی مدد جویند.
روش الاهیات از دیدگاه پل تلیش (۲۲)
متكلمان غربی در باب روش الاهیات، دو روش عمده ی عقلانی و وحیانی را مطرح كردند.
در این باب، به ذكر نظریهی یكی از متكلمان معروف قرن بیستم پل تلیش (۱۸۸۶ ۱۹۶۳م) به روایت جی هی وود توماس (۲۳) بسنده میكنیم:
طبق نظر تیلیش درباره ی روش الهیات دومطلب باید گفت: این روش عقلانی (۲۴) است و یك روش همبستگی است. كلمه ی «عقلانی» سه معنا دارد: معنا شناختی، منطقی و روش شناختی، كه به آن معانی قول به این كه الهیات عقلانی است صحیح است. او منظورش را از نیاز به عقلانیت معنا شناختی كاملا روشن نمیكند. مسلما منظورش این است كه عالم الهیات باید مرادش را ایضاح كند، اما به نظر میرسد كه وی گمان میكند این امر فقط تا آنجا میتواند انجام شود كه عالم الهیات آگاهانه همه ی معانی یك كلمه را به هم مربوط میكند و آنها را حول یك «معنای مهار كننده» متمركز میسازد. الهیات به معنای منطقی بودن نیز عقلانی است. تیلیش میگوید: الهیات مانند هر علم دیگری وابسته به منطق صوری است. لب این كلام تنها این نیست كه استدلال عالم الهیات باید بر طبق قواعد منطق معتبر باشد، بلكه به صورت خاص تری این است كه تناقضاتی كه عالم الهیات ضرورتا باید مرتكب شود بی استثنا «وجودی اند و نه منطقی» ، یعنی آنها از لحاظ منطقی تناقض نیستند. سرانجام، الهیات «عقلانی است از آن حیث كه روشمند وبنابراین نظام مند است. همین كه كار تامل الهیاتی را آغاز كردید باید آن را به شیوه ای سازگار و عقلانی انجام دهید; تیلیش میگوید كه این سخن به این معناست كه شما یك نظام می سازید.تیلیش میگوید: الهیات هم بشارت آمیز است وهم تدافعی و لذا روشی كه باید به كار گیرد روش همبستگی (۲۵) است. او میگوید: این روش مضامین ایمان مسیحی را از طریق سؤالات وجودی وپاسخ های الهیاتی در وابستگی متقابل تبیین میكند. تحلیل «اوضاع و احوال» كار فیلسوف است. فلسفه سؤالاتی را كه الهیات پاسخش را فراهم میكند، میپرسد. به این دلیل است كه غالبا به نظر میآید روش همبستگی پاسخ تیلیش است به مسالهی ارتباط فلسفه و الهیات و نه توصیف عام روشی كه الهیات به كار میبرد.
توفیق این روش به عنوان پاسخی به این مساله ناشی از راهی است كه از طریق آن تیلیش فلسفه و الهیات را تعریف میكند. او میگوید فلسفه آن علم معرفت بخشی است كه موضوع آن واقعیت فینفسه است. فلسفه این سؤال غایی را میپرسد «كه وجود، وجود صرف، چه معنایی دارد» . الهیات نیز درباره ی واقعیت من حیث المجموع سؤال میكند، زیرا فقط آنچه كه متعلق به واقعیت من حیث المجموع است میتواند به صورت غایی مورد علاقه ی ما باشد. تا آنجا كه هر فلسفه ای یك دلبستگی وجود دارد، در درون خودش یك الهیات آشكار یا پنهان دارد. سؤالاتی كه تیلیش به آنها پاسخ داده است سؤالات بنیادین هر عالم الهیات است، و از این واقعیت كه این سؤالات در معرض انتقادهای تندند به این معنا نیست كه این پاسخها بی اهمیت اند. من خودم دو سؤال عمده را مطرح كرده م كه به طرق گوناگون توسط منتقدان دیگر مطرح شده است. اولی این است كه كل بحث عقلانیت الهیات نوعی ظاهرگرایی (۲۶) را در نظریهی زبان و در فهم استدلال الهیاتی پیشفرض میگیرد. بی پرده بگوییم، تیلیش در این گمان كه معنای زبان چیزی خاص است كه بستگی ناگسستنی ای با خود زبان دارد بر خطاست و چشم انداز ظاهرگرایانه اش او را سوق میدهد به این كه استدلال الهیاتی را در بستر پروكروستس (۲۷) منطق صوری جای دهد. نكته ی دیگر این است كه همبستگی فلسفه و الهیات نمیتواند حق فلسفه یا الهیات را ادا كند. حتی میتوان گفت كه او روا میدارد كه تصورش از فلسفه سرشت الهیات را تعیین كند. هر چقدر پافشاری كنیم كه محتوای پاسخ الهیاتی در وحی و انكشاف الهی عرضه میشود، باز همچنان خطاست كه الهیات را عملی بدانیم كه صرفا ارزش پاسخگویی به سؤالات ما را دارد، زیرا الهیات در عین حال پرتوی است كه پیش پای ما را روشن میكند و حتی سؤال را هم در اختیار ما میگذارد. این استدلال را چند منتقد كاتولیك كرده اند و كتاب كنت همیلتون (۲۸) تحت عنوان نظام و انجیل (۲۹) این استدلال را مدعای اصلی خود قرار میدهد. (۳۰)
پای سخن چند تن از دانشمندان فرهیخته در باب روش علم كلام
مجله «نقد و نظر» در شماره دوم، طی اقتراحی درباره ی «دفاع عقلانی از دین» پرسش هایی را با چند تن از دنشوران كشور، اساتید حوزه و دانشگاه در میان گذاشت.
چهارمین پرسش چنین بود:
روش علم كلام چیست؟ آیا از هر سه روش عقلی و فلسفی، تجربی و علمی، نقلی و تاریخی استفاده میشود یا از ب عضی از آنها؟ چرا؟
اینك به پاسخهای اساتید محترم توجه میكنیم:
استاد آیهٔ الله جعفر سبحانی:
اصل اولی استفاده از عقل است. متكلم از عقل میخواهد بهره بگیرد، ولی چون غرض همیشه تعیین كننده ی روش هم هست، و چون غرضش دفاع از اصول دین است، گاهی از تجربه هم بهره میگیرد و حتی در بعضی از مباحث چاره ندارد كه از تاریخ بهره بگیرد; مانند بحث امامت، كه نمیتواند از عقل بهره بگیرد; البته كلی امامت را میتواند. تاریخ امامت و سقیفه از تجربه و تاریخ بهره میگیرد، ولی اینها هم در قلمروی آن است.
استاد مصطفی ملكیان:
با توجه به اینكه در متون مقدس دینی و مذهبی هر سه قسم گزاره، یعنی هم گزاره های تجربی و هم گزاره های عقلی و فلسفی و هم گزاره های نقلی و تاریخی، به چشم میآیند، متكلم، كه در مقام دفاع از اینهاست، علی القاعده از هر سه روش تجربی، عقلی و فلسفی، نقلی و تاریخی استفاده میكند و باید بكند. مثلا در قرآن مجید هم گزاره های تجربی آمده است، مانند: «والله خلق كل دابهٔ من ماء» (نور/۴۵) و «وارسلنا الریاح لواقح» (حجر/۲۲)، و هم گزاره های عقلی و فلسفی، مانند «لو كانفیهما آلههٔ الاالله لفسدتا» (انبیاء/۲۲) و «كل شیء هالك الاوجهه» (قصص/۸۸)، و هم گزاره های نقلی و تاریخی، مانند: «غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین» (روم/۴۲) . متكلمی كه در مقام دفاع از حقانیت این گزاره ها ست روششناسی علوم تجربی، علوم عقلی و فلسفی وعلوم نقلی و تاریخی را بداند و به كار گیرد.
دكتر محمد لگن هاوزن:
هدف علم كلام در سنت اسلامی، همچون كلام فلسفی یا الهیات عقلی در غرب تدوین نظام از نظر عقلانی و هماهنگ كردن آموزه های دینی است. در حالی كه فلسفه ی دین معمولا به گونه ای فهم میشود كه مباحثش به كلیترین و اساسیترین ادعاهای مسیحیت كه اسلام و یهودیت نیز در آنها سهیمند مربوط میشود. گاهی مباحث جزئیتری، از قبیل دفاع عقلانی از آموزه ی تثلیث نیز موضوعات فلسفه دین تلقی میشود هر چند به نظر میرسد كه مناسب تر است این گونه مباحث را متعلق به كلام فلسفی به شمار آوریم. همانگونه كه از واژه های كلام فلسفی و الهیات عقلی پیداست، روش این موضوعات عقلی و فلسفی است. هنگامی كه متكلمین به نگارش نظام های كلامی منظم میپردازند، آنچه از كلمه ی «منظم» فهیمده میشود عبارت از انسجام عقلانی آموزه های مورد بحث است. وقتی به مطالعه ی علم كلام میپردازیم درمی یابیم كه روشهای مشابهی به كار گرفته میشود. برای اثبات یك ادعای مفروض براهینی اقامه میگردد و ایرادات آن مورد بحث و ملاحظه قرار میگیرند و پاسخ هایی تدوین میشود و در عین حال براهین ارایه شده برای اثبات ادعاهای متقابل نقد میشوند; اما متكلمین مسیحی اغلب به تالیف آثار كلامی ای میپردازند كه نمیتوان جزء كلام فلسفی به حساب آورد. به عنوان مثال علاقه مندند تا به بررسی اهمیت اخلاقی آموزههای مختلف بپردازند ویا دیدگاه فلسفی خاصی را به سبب مضامین اخلاقی آن نقد كنند. این نوع كار را كلام اخلاقی مینامند. البته تمایز بین كلام اخلاقی و كلام عقلی را نباید به گونه ای دانست كه این امر را به ذهن القا كند كه متكلم اخلاقی روش های عقلانی را به كار نمیبرد. او نیز به اقامه ی براهین برای اثبات دیدگاه خویش و طرح اشكالاتی بر دیدگاه رقبای خود علاقه مند است، اما هدف وی ارایهی یك نظام عقلانی از عقاید نیست، بلكه صرفا میخواهد به بررسی جنبه ی اخلاقی آنها بپردازد.
از سوی دیگر این حقیقت كه متكلم عقلی عمدتا با انسجام عقلانی مجموعه ای از آموزه ها سر وكار دارد، به این معنا نیست كه روش های تاریخی و تجربی كاملا با كار او نامربوط باشند. قبل از هر چیز آموزه هایی كه وی میخواهد به دفاع از آنها بپردازد معمولا از سنت تاریخی استنباط میگردند. كسی كه میخواهد برای تشیع، الهیات عقلانی به وجود آورد باید از اظهارت اصولیای كه به وسیله ی امامان معصوم بیان شده است آگاه باشد.
جنبهای دیگر كه به روش تاریخی به كار متكلم عقلی مرتبط میگردد این است كه متكلم باید از سیر وتحول تاریخی یك آموزه ونقد آن مطلع باشد. برای این كه بفهمیم چرا یك متكلم بر دلیل خاصی تاكید می ورزد، باید با ادعاهای متعارضی كه وی با آن مواجه بوده آشنا باشیم. در زمینه های مختلف تاریخی حتی ممكن است دریابیم كه آرای متعارضی (متضادی) نسبت به بداهت عقلی دركارند; به گونه ای كه ادعایی كه از سوی یك متكلم بدیهی تلقی میشود ممكن است برای دیگری موضوع بحث ومناقشه باشد. حتی یافته های تجربی میتوانند به الهیات عقلی مرتبط گردند. زمانی چنین تصور میشد كه مدارهای سیارات باید دورانی باشد. زیرا حركت دورانی كاملترین نوع حركت است و از آنجاسیارات جزء نخستین اجرام مخلوق خدا به حساب میآمدند. چنین گمان میشد كه این امر ایجاب میكند كه حركت آنها دورانی باشد. اكتشافات تجربی نشان داد كه این فرض غلطی است. آنچه در واقع اتفاق افتاده بود این است كه ادعایی به اسم عقل به عمل آمده بود كه به هیچوجه نمیتوانست بر اساس عقل اثبات گردد، بلكه اكتشافات نجومی لازم بود تا به صورت نتیجه بخشی این موضوع را مسجل سازد كه عقل نمیتواند مشكل مدارات را اثبات كند. بنابراین فهم بهتر حوزه و محدودیت های عقل ایجاب میكند كه انسان از علوم تجربی مطلع باشد. بدون چنین آگاهی این خطر وجود دارد كه ادعایی را مسلم عقلی قلمداد كند كه روشن به نظر میرسد، اما در تناقض با بهترین تفسیر موجود از داده هایی است كه فعلا در دسترس است.
با این حال حتی اگر ارتباط علوم تجربی و تاریخ را با الهیات عقلی بپذیریم، این بدان معنا نخواهد بود كه روش عمده ی كلام فلسفی و علم كلام چیزی جز روش عقلی نیست.
دكتر رضا داوری:
روش علم كلام از ابتدای پیدا شدن این علم، روش جدلی بوده است; اما اخیرا متكلمان و بخصوص متكلمان پروتستان روش های گزارشی و تعبیری را پیش گرفته اند وعمده ی نظرشان این است كه ما با دین چه نسبتی داریم و از آن چه در می یابیم. در این نوع از علم كلام كمتر به رد و اثبات و استدلال میپردازند. در این وضع دیگر تقسیم كلام به كلام عقلی و كلام نقلی منتفی میشود; زیرا اول باید با زبان نقل آشنا شد و نقل و منقول را فهمید. این پیش آمد مناسب با وضع زمان و یك ساحتی شدن زمان نیست. در عصر ما بشر نه به بحثهای عقلی چندان اعتنا دارد و نه به نقل حساس است. پس ناچار متكلم نیز باید به فهم ها بپردازد و ببیند آیا میتواند به زبانی برسد كه در گوش های مردمان جا بگیرد. بر خلاف آنچه معمولا می پندارند، مردم با منطق دیندار نمیشوند وبا منطق و علم از دین رو نمی گردانند. با كلمات دینی باید انس پیدا كرد و چنانكه موردی موضوعی گفته است از كتاب باید استنطاق كرد. باید گذاشت كه كتاب سخن بگوید، نه آنكه سخن رسمی را بر دین تحمیل كرد. وظیفه ی متكلم در فهم و درك عصر و زمان همین است كه طریق تاریخی وصول به دین را بیابد، و الا تطبیق احكام فرعی با مقتضیات زمان و صدور فتاوای مناسب كار فقیه است، نه وظیفه ی متكلم. متكلم دین را با معلومات عصر تطبیق نمیدهد، بلكه در معلومات عصر به صورت مظهر درك و عقل و فهم مردمان نظر میكند; نه برای اینكه بر وفق آن معلومات سخن بگوید، بلكه برای اینكه بداند چه زواید و عوارضی را باید از فهم ما بزداید. در این طریق عقل و نقل و تاریخ همه دركارند.
۱. «... وكانتبین المعتزلهٔ و بین «السلف» فی كل زمان اختلافات فی الصفات، وكان «السلف» یناظرونهم علیها، لا علی قانون كلامی بل علی قول اقناعی...» ; الملل و النحل: ۱/۳۷، تخریج : محمد بن فتح الله بدران، الطبعهٔ الثانیهٔ، مكتبهٔ الانجلو المصریهٔ.
۲. وجرت مناظرهٔ بین «ابی الحسن علی بن اسماعیل الاشعری» و بین استاذه «ابی علی الجبائی» فی بعض مسایل التحسین والتقبیح; فالزم «الاشعری» استاذه امورا لم یخرج عنها بجواب، فاعرض عنه، وانحاز الی طائفهٔ «السلف» ونصر مذهبهم علی قاعدهٔ كلامیهٔ، فصار ذلك مذهبا منفردا» الملل والنحل: ۱/۳۸.
۳. ر.ك: همان، ص ۸۵.
۴. فلسفه ی علم كلام، هری اوسترین ولفسن، ترجمهی احمد آرام، صص۲۲، ۲۳و ۲۷، انتشارات الهدی، چاپ اول، تهران.
۵. Phliosophical theology.
۶.كلام جدید در گذر اندیشه ها، ص ۱۳۰ ۱۳۱، مقاله: درآمدی بر مبادی كلام جدید، همایون همتی.
۷. راهنما شناسی، استاد محمد تقی مصباح، ص ۲۰.
۸. نمونههایی از آیات قرآن كه در آنها از عنصر عقل بهره گرفته و بر معارف آن استدلال شده، عبارتند از: آیه ۳۵ سوره هود; آیه ۹۱ سوره مؤمنون و آیه ۲۲ سوره انبیاء.
۹. مجموعه آثار: ۳/۹۲ ۹۳ (كلام، درس هفتم) .
۱۰. كلام جدید در گذر اندیشه ها، ص ۴۵، (مقاله علم كلام در بستر تحول) علی اوجبی.
۱۱.مجموعه آثار: ۳/۹۵ (كلام، درس هفتم) .
۱۲. آموزش كلام اسلامی (۱) محمد سعیدی مهر، ص ۱۶.
۱۳. روش های استدلال از نظر منطق دو صورت به دو نوع كلی تقسیم میشوند: الف) روش استدلال مباشری (كه در آن تنها وجود یك قضیه كافی است و خود دارای اقسامی است كه در كتاب های منطقی در باب «عكس» و توابع آن و باب «تناقض قضایا» و ملحقات آن، مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند. ب) روش استدلال غیر مباشری (كه در آن، دو یا چند قضیه به عنوان حد وسط، مورد استفاده قرار میگیرند و آن دارای سه نوع معروف است: قیاس، استقراء و تمثیل) . از میان روش های مذكور، استدلال مباشری و استدلال قیاسی یقین آورند ولی روش تمثیل مفید یقین نیست و نیز استقرای تام و استقرای ناقص معلل، مفید یقیناند ولی استقرای ناقص غیر معلل، فقط مفید احتمال و ظن است.
برای توضیح بیشتر، مراجعه شود به كتب منطقی از جمله: اساس الاقتباس، خواجه نصیرالدین طوسی، المنطق، شیخ محمد رضا مظفر، المنطق الصوری، عبدالرحمن بدوی.
۱۴. روش استدلال از نظر منطق ماده، دارای اقسامی است كه در اصطلاح به صناعت های پنجگانه (صناعات خمس) معروفند و عبارتند از: ۱. صناعت برهان; ۲. صناعت جدل; ۳. صناعت خطابه; ۴. صناعت شعر; ۵. صناعت مغالطه.
۱۵. ر.ك: ما هو علم الكلام، علی ربانی گلپایگانی، ص۵۱ ۴۷; مدخل و درآمد علم كلام، همان، چاپ اول، زمستان ۱۳۷۲; جهت آگاهی بیشتر یادآور میشویم كه مؤلف محترم، با اشاره به آیهی ۱۲۵ سورهی نحل، شیوهی بحثهای كلامی از دیدگاه قرآن (روش حكمتبرهان ; روش موعظهی پسندیده خطابه ; روش جدال احسن) را متذكر شد و سخنی از علامه طباطبایی در تفسیر آیه (المیزان: ۱۲/۳۷۴ ۳۷۱) را آورده و سپس بحث را با ذكر روایتی از امام حسن عسكری علیه السلام در باب «جدال احسن» (به نقل از احتجاج طبرسی، صص۲۱و۲۲، نشر المرتضی، مشهد) خاتمه داد.
۱۶. درآمدی بر فلسفه ی دین و كلام، ابوالقاسم فنایی، ص ۹۱، چاپ اول، انتشارات اشراق.
۱۷. ر.ك: مجله تخصصی علم كلام اسلامی، شماره مسلسل ۲۹، صص ۶۶ ۷۷.
۱۸. جزوه مسایل جدید كلامی، استاد ملكیان، درس هشتم، تاریخ ۱۸/۷/۷۱، رشته تخصصی كلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیه السلام.
۱۹. M onomethodic
۲۰. Polymethodic
۲۱. ر.ك: كلام جدید در گذر اندیشه ها، ص ۱۰۷ ۱۸۰، مقاله تحلیل مفهوم تجدد در كلام جدید، احد فرامرز قراملكی.
۲۲. Paul Tillich
۲۳. J.HeywoodThomas
۲۴. rational
۲۵. Correlation
۲۶. formalism ، بر هر آموزهای اطلاق میشود كه به نحوی از انحا بر صورت، در مقابل ماده یا محتوا، تاكید میكند.
۲۷. Procrustes ، در اساطیر یونانی غولی است كه مسافران را میگیرد، به تختخوابی میبندد و برای این كه با تختخواب سازگار افتند پای آنان را كش میدهد یا پاهایشان را كوتاه میكند. «بستر پروكروستس» كنایه است از این كه كسی میخواهد به هر قیمتی همه را متحد الشكل كند.
۲۸. Kenneth Hamilton
۲۹. The System and Gospel
منبع: شیعه شناسی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید