1395/4/20 ۰۹:۱۱
در پنجاه ساله اخیر در ایران مطالعات در حوزه فلسفه اسلامی شتاب بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. متنهای زیادی تصحیح شده و برخی از کتابهای فلسفی نیز به فارسی ترجمه شده است. به ویژه شناخت ما از فلسفه ملا صدرا با انتشار تقریبا کامل آثارش و نیز ترجمه و شرح نویسی بر آن بسیار بهبود یافته است. کتابهایی مانند بدایه الحکمه و نهایه الحکمه هم آخرین نمونه های متنهای درسی فلسفی است که به ویژه برای شناخت یک دوره فلسفه اسلامی بسیار با اهمیت قلمداد می شوند. در این میان خاصتاً در این سی سال اخیر همتی وجود داشته برای انتشار تقریرات و یا صورت مکتوب جلسات درسهای فلسفه، به ویژه درسهایی که در حول و حوش متنهای فلسفه صدرایی مانند شرح منظومه در قم و تهران ارائه می شده و یا همینک در جریان است.
در پنجاه ساله اخیر در ایران مطالعات در حوزه فلسفه اسلامی شتاب بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. متنهای زیادی تصحیح شده و برخی از کتابهای فلسفی نیز به فارسی ترجمه شده است. به ویژه شناخت ما از فلسفه ملا صدرا با انتشار تقریبا کامل آثارش و نیز ترجمه و شرح نویسی بر آن بسیار بهبود یافته است. کتابهایی مانند بدایه الحکمه و نهایه الحکمه هم آخرین نمونه های متنهای درسی فلسفی است که به ویژه برای شناخت یک دوره فلسفه اسلامی بسیار با اهمیت قلمداد می شوند. در این میان خاصتاً در این سی سال اخیر همتی وجود داشته برای انتشار تقریرات و یا صورت مکتوب جلسات درسهای فلسفه، به ویژه درسهایی که در حول و حوش متنهای فلسفه صدرایی مانند شرح منظومه در قم و تهران ارائه می شده و یا همینک در جریان است. برخی کتابهای راهگشا و تفسیر گونه بر متنهای فلسفی که پایه دروس بوده و هستند نیز منتشر شده که حاوی تدقیقاتی در فلسفه و به ویژه مکتب صدرایی است که از بهترین نمونه های آن تعلیقه بر نهایه الحمکه است. برخی از مدرسان فلسفه از گذشته دورتر و تا به امروز بیشتر مشی مشایی داشته و دارند و به تدریس کتابهای ابن سینا دلبستگی نشان می دهند. کتابهایی هم از این دست مدرسان و عالمان به فلسفه اسلامی منتشر شده همانند حکمت بوعلی. دهها مجلس تدریس فلسفه اسلامی و شرح و تفسیر کتابهای فلسفی در این دوره برگزار شده و همچنان تداوم دارد و کتابهای زیادی هم مانند آموزش فلسفه، دروس فلسفه، قواعد کلی در فلسفه اسلامی و از این قبیل منتشر شده که بسیار خوب می تواند ما را به شناختی دقیق از عبارات متنهای فلسفی ابن سینا، سهروردی، ملا صدرا و حاجی سبزواری رهنمون کند. در سالهای اخیر هم به ویژه نهضت تازه ای در چاپ آثار فلسفی و به ویژه آثار فلسفی دوره صفوی به بعد اعم از شروح و حواشی و تعلیقات و متنهای اصلی و غیره آغاز شده و گاه متنهایی هم که پیشتر منتشر شده بود، از نو و با تصحیحی انتقادی در اختیار قرار گرفته است. چندین مجله هم یا اختصاصا و یا عمدتا به مقالات در حوزه فلسفی اختصاص یافته اند که به ویژه بخش عمده آنها بررسی برخی از مقولات فلسفی و تشریح آنها و مقایسه آرای متفکران و فیلسوفان مختلف در یک مسئله ویژه مانند وجود ذهنی، اصالت وجود و یا مباحث منطقی است. اینها همه البته در جای خود بسیار ضروری و شایسته تقدیر است. اما نقص کار ما در حوزه تاریخ و مسائل فلسفه اسلامی در چیست؟
پیش از اینکه به این پرسش پاسخ دهیم، مناسب است نگاهی گذرا داشته باشیم به وضعیت فلسفه اسلامی در دنیای عرب. در مصر و لبنان و سایر کشورهای اسلامی همواره اهتمام به چاپ کتابهای فلسفه اسلامی وجود داشته و البته در چند دهه اخیر شتاب آن کمتر شده است. کتابهای زیادی هم در حوزه تاریخ فلسفه اسلامی منتشر شده که عمدتا چندان راهگشا نیست. برخی نیز از منظر ایدئولوژیک به فلسفه اسلامی پرداخته اند که مهمترین نمونه های آن محمد عابد الجابری است. در ازهر از قدیم البته مقداری فلسفه و بیشتر منطق تدریس می شده و در دوران جدید و با نهضت اصلاح طلبی توجه به فلسفه در آنجا به ویژه با شخصیتهایی مانند مصطفی عبد الرازق و نسلی از شاگردانش بیشتر شد. با این وصف رویکرد سلفی در مصر منجر به تولید کتابهایی شد در نقد فلسفه و بیشتر بر پایه نقدهای ابن تیمیه بر فلسفه و منطق؛ مانند کتابهای علی سامی النشار. کتابها و متنهای فلسفی زیادی هم در مصر در شصت سال اخیر منتشر شده که از جمله باید به کوششهای ابراهیم مدکور و تعدادی از همکارانش اشاره کرد. اما بی تردید مهمترین تلاشها برای شناخت ابعاد مختلف فلسفه اسلامی را در مصر عبد الرحمان بدوی سامان داد؛ با انتشار مهمترین متنهای فلسفی و نیز ارائه برخی تحقیقات درباره نهضت ترجمه کتاهای یونانی و ویرایش و معرفی متنهای ترجمه شده ارسطویی، افلاطونی و نو افلاطونی. بیشتر مقالات او در زمینه نهضت ترجمه یا ترجمه مستقیم تحقیقات دانشمندان غربی است و یا برگرفته از آن. در مصر و لبنان و عراق به ویژه و بر خلاف ایران، اهتمام به متنهای فلسفی و آرای فیلسوفانی خارج از مکاتب فلسفی ابن سینا و یا سهروردی و ملا صدرا قابل توجه بوده است: انتشار کتابهای کندی، فارابی، عامری، یحیی بن عدی، فیلسوفان مسیحی حلقه او و همچنین ابن هندو، مسکویه و امثال آنان و حتی فلسفه اخوان الصفا و نیز فلسفه نو افلاطونی اسماعیلیان ایرانی همواره بیشتر از ایران محل توجه و عنایت بوده است. در مصر و مغرب عربی و لبنان در کنار این فیلسوفان، آثار فلسفی ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد و شماری دیگر از فیلسوفان اندلس نیز همواره مورد توجه بوده؛ فیلسوفانی که تقریبا در ایران هیچ حضوری ندارند (الا به مناسبت کتابهایی که ارائه تاریخ فلسفه را هدف خود قرار داده اند و یا درضمن مداخل دائره المعارف ها). درست همانند ایران که به دلایل مختلف سیاسی / اجتماعی و فرهنگی توجه به آثار سهروردی همواره محل عنایت بوده و هست، در مراکش و تونس اهتمام به آثار ابن رشد به ویژه در چند دهه اخیر فزونی گرفته است. البته انتشار آثار ابن رشد در کشورهای عرب، ابتدا از مصر و لبنان آغاز شد و بعد به مغرب عربی کشیده شد. تمامی متنهای فلسفی ابن رشد بارها و بارها منتشر شد و کتابها و مقالات زیادی در این زمینه منتشر گردید. در سالهای اخیر به ویژه متفکرانی مانند محمد عابد الجابری و نسلی از شاگردانش به خصوص در این زمینه در مراکش فعال بوده اند. در این میان مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفه غزالی و تهافت التهافت ابن رشد و بحث درباره نقادی فلسفه از سوی غزالی و پاسخ ابن رشد توجه زیادی را در کشورهای عربی به خود اختصاص داده است. در حالی که ابن رشد در میان ابن رشد پژوهان عرب عموما به عنوان آخرین فیلسوف مسلمان قلمداد می شده و حتی نحوه تفکر او را پاره ای متفکران ایدئولوژیک جدید عرب و به ویژه مغربی به عنوان نماد عقلانیت عربی و حتی الگویی برای گذار از سنت به تجدد و رویکرد وی را در نسبت میان عقل و دین مبنایی برای بحث از سنت و مدرنیته فرض کرده اند، در ایران تقریبا هیچ مطالعه شایسته ای درباره او و آثار فلسفی اش صورت نگرفته و کتابهایش جز در یکی دو دهه اخیر و آن هم بسیار حاشیه وار مورد توجه محققان حوزه فلسفه اسلامی قرار نگرفته است. اگر در ایران ابن رشد اقبالی نیافته است، ممکن است طبیعی جلوه کند، اما اهتمام نسبت به کندی و فارابی هم چندان زیاد نبوده، مگر چاپ افست تعدادی از کتابهای فارابی در سالهای اول انقلاب (درباره فلسفه سیاسی او کارهایی صورت گرفته اما متافیزیک او و سهمش در فلسفه اولی تحت تأثیر غلبه تفکر ابن سینا، تقریبا در ایران مغفول مانده است و از آثار فلسفی او در الهیات تحلیل درستی صورت نگرفته است. همینکه هنوز هم فصوص را کتابی از او می دانند نشان می دهد که ما شناخت درستی از تحولات فلسفه در فاصله میان فارابی و ابن سینا نداریم). علاوه بر اینها ما در ایران عمدتا تنها به شماری ویژه و خاص از آثار فلسفی ابن سینا عنایت داشته ایم و بسیاری از کتابهای ابن سینا تنها بر اساس چاپهای مصر و حیدرآباد و چاپهای اروپایی آن در ایران در اختیار است. در دوره مکتب سینوی و شارحان افکار او در خراسان و عراق و شام و مصر، هنوز جای کار بسیار هست. کما اینکه درباره ناقدان او هم باید تصحیحات و تحقیقات متعددی سامان گیرد: از یک سو می دانیم که در خراسان سنتی فلسفی در میان شاگردان مستقیم و یا غیر مستقیم او وجود داشته که با وجود آنکه بسیاری از آثار آنان از میان رفته اما آنان در نضج اندیشه های فلسفی ابن سینا تأثیر مهمی داشته اند. قسمتی از این آثار البته موجود است و به چاپ هم رسیده اما تحلیل دقیقی روی سهم هر یک از فیلسوفانی مانند بهمنیار، لوکری، خیام، ابن سهلان ساوی و دیگران نشده است. بررسی شروحی که بر آثار ابن سینا تا چند قرن بعد از وی نوشته شد؛ به ویژه بر اشارات او می تواند روند این تحول را نشان دهد. از آن سو باید سهم ابو البرکات بغدادی را که کتابش المعتبر نیازمند تصحیح انتقادی است، در نقد فلسفه ابن سینا و ارائه پاره ای نظریات نوین دقیقا مورد بررسی قرار داد و تأثیر او را بر نسلی از دانش آموخته های فلسفه چون شرف الدین مسعودی، افضل الدین غیلانی و فخر رازی و اصولا در روند تحولات بعدی فلسفه بررسی نمود. مطالعات درباره ابو البرکات برخلاف مجامع آکادمیک غربی، در میان ما تقریبا غائب است و تنها چند کتابی به زبان عربی درباره او منتشر شده که اهمیتی ندارند. فلسفه ابن سینا مورد انتقاد متکلمان قرار گرفت و بررسی این نقدهاست که می تواند به ما نشان دهد دقیقا فلسفه ابن سینا را در سده های بعد از او چگونه می فهمیده اند و در چه پیش زمینه ای آن را دریافت می کرده اند. هنوز کارهای بسیاری باید درباره نقدهای غزالی، ملاحمی، شهرستانی، افضل الدین غیلانی، شرف الدین مسعودی و دیگران و نسبت هر یک با دیگری انجام داد و متنهای کهنه را منتشر کرد و تحلیل نمود.
با این وصف فهرست مرحوم یحیی مهدوی از آثار ابن سینا از کارهای شایسته ای است که در اینجا باید از آن نام برد و نیز کتابهایی که توسط انتشارات بیدار در قم تصحیح و یا به صورت افست چاپ شد. همینک آنچنانکه شنیده ام انجمن حکمت قصد دارد تا فهرستی کامل از آثار ابن سینا و نسخه های خطی و چاپی آن فراهم کند و نیز چاپ کاملی از آثار فلسفی ابن سینا را. می دانیم که پیش از انقلاب به مناسبت کنگره جهانی ابن سینا در ایران، تعداد زیادی از آثار ابن سینا و به ویژه آنچه به فارسی است منتشر شد و مطالعاتی درباره زندگی و آثارش ارائه گردید. مدخل ابن سینا در دائره المعارف بزرگ اسلامی و نیز مداخل بسیاری از فلاسفه و یا موضوعات فلسفی دیگر در همین کتاب که به قلم استاد ارجمند شادروان دکتر شرف الدین شرف خراسانی تدوین شد (نمونه ها: ابن باجه، ابن رشد، اخوان الصفاء، اثولوجیا و ...) به ویژه به دلیل اهتمام به آنچه در مغرب زمین درباره این مسائل ارائه شده و نیز به دلیل ارائه منظومه فلسفی آنان در یک ساختار کلی، ارزش خاص خود را دارد. از دیگر سو، همانطور که در مصر عبدالرحمان بدوی تلاش زیادی برای شناسایی فلسفه اسلامی کرد؛ در ایران به طور خاص باید به شادروان محمد تقی دانش پژوه اشاره کرد که تصحیح متنهای زیادی از فارابی (به ویژه در منطقیات)، ابن سینا و شماری از فلاسفه مکتب سینوی فراهم کرد و مهمتر از آن از یک سو در جهت ارائه تحقیقات تاریخی در حوزه فلسفه اسلامی به شناسایی فیلسوفان دوره های مختلف اسلامی به ویژه فیلسوفان ایرانی پرداخت و از دیگر سو نسخه های خطی فلسفی کتابخانه های ایران و ترکیه و دیگر کشورها را به دقت مورد بررسی و شناسایی قرار داد و از رهگذر این مطالعات متنهایی کمتر شناخته شده و یا حتی ناشناخته را در این زمینه منتشر کرد. دانش پژوه تنها به مکتب سینوی عنایت نداشت؛ بلکه وی به ویژه به آثار فارابی و نسخه های خطی آثار او و نیز مکتب تحقیقات ارسطویی بغداد در سده چهارم و اخلاف فارابی و کندی در خراسان و ری و بغداد توجه نشان می داد و آثاری از برخی از آنان منتشر کرد. جدا از دکتر شرف، دانش پژوه تنها کسی در ایران بود که در مطالعه تاریخ فلسفه اسلامی به روند نهضت ترجمه کتب یونانی و سریانی و به تحقیقات غربیان در این زمینه دلبستگی داشت و از آن تحقیقات در نوشته های خود بهره می گرفت. او البته زبانهای یونانی، لاتین، سریانی و عبری را نمی شناخت و طبعا ناگزیر بود از طریق تحقیقات دانشمندان غربی درباره ترجمه های متون فلسفی یونانی به سریانی و عربی (و بعد به واسطه عربی، به عبری و لاتین) به کاوش بپردازد. شرف الدین خراسانی با وجود آشنایی با زبان یونانی و ترجمه متافیزیک ارسطو از زبان اصلی به این شاخه از مطالعات در حوزه تاریخ فلسفه در شکل تفصیلی و در ارائه تحقیقاتی اوریجینال چندان علاقمند نبود و به هر حال همه آنچه گفته شد نشان می هد که این رشته از مطالعات در تاریخ فلسفه اسلامی در کشور ما متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته است. نه تنها کاری اصیل در این زمینه تاکنون در زبان فارسی منتشر نشده، بلکه حتی اهمیت آن برای مطالعه و تعمق در خود فلسفه اسلامی، و نه صرفا تاریخ آن چندان مورد توجه محققان ایرانی قرار نگرفته است؛ به طوری که تنها تعداد محدودی از کتابها و مقالات محققانی که در این زمینه در مغرب زمین از حدود بیش از صد و پنجاه سال پیش بدین سو و به شیوه تحلیل تاریخی و فیلولوژیک کار کرده و یا می کنند به فارسی ترجمه شده است (به استثنای چند کتاب و مقاله درباره ادوار تاریخ نهضت ترجمه و ریشه های فلسفه های اسلامی در دوران متأخر نو افلاطونی و مسیحی سریانی که به وسیله شادروان احمد آرام و یا به همت مرکز نشر دانشگاهی منتشر شده؛ کتابها و مقالاتی از اولیری، کرمر، دیمیتری گوتاس و روزنتال و شمار محدودی دیگر. تاریخ فلسفه ماجد فخری هم کم و بیش کلیاتی در این زمینه ارائه داده و به فارسی هم ترجمه شده است. هنوز مهمترین کتابهایی که در غرب درباره فارابی و ابن سینا در طی صد سال اخیر نوشته شده و بسیاری از آنها هنوز قابل استفاده است به فارسی ترجمه نشده است). اقبال به این دست تحقیقات در کشورهای عربی هم چندان زیاد نیست، به استثنای عبد الرحمان بدوی که در ترجمه و تعمیق این دست پژوهشها مساهمتی ستایش بر انگیز داشت. علاوه بر اینها دهها سال است که تحقیقات و مطالعاتی به صورت کتاب و مقاله درباره فیلسوفان اسلامی، درباره کسانی مانند کندی، فارابی، ابن سینا، ابن رشد و دیگر فیلسوفان و یا مکاتب فلسفی دوران اسلامی، مسلمان، مسیحی و یا یهودی در مغرب زمین و عمدتا به سه زبان اصلی روپایی انجام می شود و انتشار می یابد که تقریبا هیچ کدام از آنها به فارسی ترجمه نشده است. حال باید دید که این تحقیقات به چه کار می آید و چرا باید فلسفه اسلامی را از منظر تحقیقات تاریخی متن محور مورد مطالعه قرار داد:
فلسفه اسلامی در یک محیط مجرد بالیده نشد. از یک سو می دانیم که جریانهای کلامی و مکاتب فلسفی آنان در جریان بود: ابن سینا در محیطی بالید که کلام معتزلی و اشعری و حنفی (مانند آثار ابو منصور ماتریدی) در مسائلی بحث می کردند که در الهیات فیلسوفان مسلمان هم درباره همان موضوعات کم و بیش بحث می شد؛ مسائلی مانند وجود، شیئیت، ذات، ماهیت، صفات، اعراض، طبائع، جسم، علیت / سببیت و بسیاری دیگر از مسائل اصلی کلام فلسفی. نهضت ترجمه هم در همین بستر به وجود آمد. مترجمان بغداد هم زمان بودند با اوج اقتدار متکلمان معتزلی و جهمی و این خود دیالوگی را میان آنان فراهم می کرد. متکلمان آن طور که فان اس به خوبی نشان داده از همان اوائل سده دوم در بصره از طریق جریانات الحادی و زندیقان با آرای فلسفی یونانی آشنایی می یافتند و بحثهای آنان در نسبتی با بحثهای فیلسوفان یونانی بود که به شکل شفاهی در این حوزه ها متداول بود. به همین دلیل از همان آغاز یعنی از دوران هشام بن الحکم و ابو الهذیل و نظّام آنان با آرای فلسفی ارسطو و دیگر فیلسوفان یونانی نخست از طرق شفاهی و بعد از طریق ارتباط گیری با دستاورد نهضت ترجمه آشنایی یافتند. ترجمه ها طبعا تحت تأثیر واژگانی بود که پیشتر در این محیط برای بیان آرای فلسفی/ کلامی به کار گرفته شده بود و حتی انتخاب کتابها برای ترجمه آن طور که دیمیتری گوتاس نشان داده، بی ارتباط با نهضت کلامی دوران مأمون نبود. در همین پیش زمینه باید آثار فلسفی کندی و فارابی را تحلیل کرد. تحقیقات متعددی تاکنون در زمینه نسبت میان کلام معتزلی با فلسفه کندی و فارابی و حتی ابن سینا در زبانهای اروپایی انجام شده که برای تحلیل دقیق آثار فلسفی این فیلسوفان اهمیت دارد. ابن سینا نظام فلسفی خود را در چارچوب الهیات فلسفی ای بنا نهاد که بخش عمده ای از مسائلش عینا مسائل متکلمان هم بود؛ گرچه در دستگاهی متفاوت. بسیاری از عبارات کتابهای او را باید در واکنش به دستگاه کلامی متکلمان دید و معنا کرد. او آشکارا در پاره ای از مباحث تحت تأثیر گرایش متکلمان بوده؛ چیزی که ابن رشد نیز بدان متفطن است و او را به همین دلیل در این دست مسائل مانند وجود و ماهیت بیرون از سنت ارسطویی ارزیابی می کند. در تحقیقات جدید این موضوع در پاره ای از تحقیقات مد نظر بوده است (مانند کتاب متافیزیک ابن سینا از روبرت ویسنوسکی و شماری دیگر از مقالات او در مجله علوم و فلسفه اسلامی کمبریج. این مجله از نقطه نظر ارائه آخرین تحقیقات در زمینه فلسفه اسلامی از نمونه های کم بدیل است). تحولات فلسفی ابن سینا در آثار دوره های مختلفش را هم گاه با همین پیش زمینه می توان مورد مطالعه قرار داد.
از دیگر سو ابن سینا و پیش از وی فارابی و کندی میراث سنتهای مختلف فلسفی کلاسیک و هلنیستی را در اختیار داشتند و بخشی از این آثار به زبان های سریانی و آنگاه عربی و با توجه به زمینه های تاریخی برای انتخاب متون، ترجمه شد. برای تحلیل آرای ابن سینا شناخت متنهای اصیل و منحول برآمده از نهضت ترجمه که به فیلسوفان یونانی منسوب بود ضرورتی است انکار ناپذیر. اگر این شناخت درباره منابع مختلف الهام فیلسوفان مسلمان وجود نداشته باشد، نمی توان به روشنی نقاط اصیل تفکر فلسفی فیلسوفان مسلمان و مساهمت آنان را در سنتهای مختلف فلسفی که از پیش از اسلام در دوره کلاسیک و یونانی مآبی وجود داشته به خوبی درک کرد. شماری از این ترجمه های متون فلسفی موجودند و قابل مقایسه اند با متنهای اصلی (که بخش زیادی از آنها به زبان یونانی موجودند و بارها و بارها ترجمه و چاپ شده اند) و نیز با نقل قولها و یا تأثیرات غیر مستقیم آن متون ترجمه شده در کتابهای فلسفی فیلسوفان مسلمان. تفسیر متافیزیک ارسطو تألیف ابن رشد (مشتمل بر ترجمه عربی متافیزیک) و یا ترجمه طبیعت ارسطو به عربی و یا دیگر ترجمه های عربی که از کتابهای مختلف ارسطو در منطق و مباحث مختلف طبیعیات و از آثار افلاطون و نیز برخی آثار شارحان ارسطویی ارسطو در دوره یونانی و نیز تعدادی از آثار اصیل و یا منحول متأثر از سنت شارحان نو افلاطونی همینک در اختیار ماست منابع خوبی است برای اینکه بتوانیم شفاء بوعلی (منطق و طبیعیات و الهیات) را بر پایه آن تحلیل و رمز گشایی کنیم. ابن سینا دست به یک انتخاب آگاهانه زده است که همه این سنتها در دستگاه فلسفی او حضور دارند و وی کوشیده منظومه جدیدی در ادامه منظومه های فلسفی پیش از او که در چارچوب هماهنگ کردن میراث فلسفی سنتهای گذشته ارائه می شد به دست دهد؛ البته این بار نه تنها بر اساس آن میراث هلنیستی و بل با ابتنا و عنایت بر کلام اسلامی. در تحقیقات غربی درباره ابن سینا و فارابی و کندی و ابن رشد به همین دلیل به تاریخ این سنتهای فلسفی عنایت می شود و تأثیرات و الهام گیری ها در چارچوب این پیش زمینه مورد مطالعه قرار می گیرد. می دانیم که در زمان ابن سینا، مکتب فلسفی او درست به دلیل میزان وفاداری وی به ارسطو و یا سنت نو افلاطونی مورد انتقاد قرار می گرفته است. در بغداد و خراسان دنباله های مکتب فارابی و همچنین مسیحیان بغدادی که شاگردان یحیی بن عدی بوده اند، از یک سو و نیز وفاداران به مکتب کندی از دیگر سو منتقد ابن سینا بوده اند. ابن سینا و پیش از او فارابی میراث سنت نوافلاطونی ای را در اختیار داشتند که در راستای هماهنگی افلاطون و ارسطو کار می کرد و از دیگر سو سنتی ارسطویی که در پی هماهنگ ساختن ارسطو با خودش و شرح و تبیین آن در این چارچوب بود (همانند اسکندر افرودیسی). تلفیقی که در فلسفه های فارابی و ابن سینا از نظام فکری و فلسفی این دو فیلسوف یونانی به دست داده شده ابتکاری شخصی نبوده است؛ این کوشش در پی چندین قرن سنت/ سنتهای دوگانه یاد شده به وجود آمد که در نوشته هایی اصیل و یا منحول و دست خورده و یا خلاصه هایی که درصدد سازگاری میان ارسطو و افلاطون نوشته شده بودند، ارائه شده بود و به دست مسلمانان رسید. متألهان مسلمان اندیشه نو افلاطونی دوران متأخر یونانی مآبی را نظامی مناسب برای ارائه توضیح فلسفی برای اعتقاد دینی به خدا به عنوان علت فاعلی عالم و در عین حال غایت دستگاه آفرینش قلمداد کردند و با تلفیق نظام صدور به سبک اندیشه نو افلاطونی با دستگاه طبیعی ارسطویی در تحلیل طبیعت و حرکت؛ و البته بعدا با بهره گیری از امکاناتی از تفکر که دستگاه های کلامی و الهیاتی که متکلمان به آنان می بخشیدند، موفق شدند در چارچوب همان سنت تلفیقی گذشته که خود میراث دار آن بودند، گامی به جلو پیش روند.
طبعا برای درک صحیح مساهمت فیلسوفان مسلمان چون فارابی و ابن سینا در چارچوب یاد شده، باید نخست سنتهای یونانی و یونانی مآبی و میراث آنان را به خوبی شناخت؛ دقیقا نهضت ترجمه را بازشناسایی کرد و عوامل فرهنگی و ایدئولوژیک و دینی آن را بازیافت؛ میراث باقیمانده از نهضت ترجمه را که همینک در اختیار داریم به درستی شناخت و با واژگان آن به شکل تاریخی آشنایی یافت؛ با اصول آن مقایسه کرد و تحریرهای اصیل و منحول و یا خلاصه های درهم و آشفته و یا با اهداف خاص تنظیم شده را دقیقا از هم تفکیک کرد. واژگان و دنیای اصطلاحات در نهضت ترجمه و اسباب و بحثهای فقه اللغوی آن را دانست؛ رد پای این متون را در کتابهای فلسفی فیلسوفان بعدی به روشنی پیدا کرد و نسبت آثار فارابی و ابن سینا را با آنها به دقت توصیح داد: ترجمه کتابهای افلاطون، ارسطو و شارحان مشایی و نو افلاطونی آنها؛ کسانی مانند اسکندر افرودیسی و ثامسطیوس و افلوطین و پروکلوس و دست آخر یحیی نحوی و سهم هر کدام را در ساختن آثار فلسفی فارابی و ابن سینا جستجو کرد؛ در این میان شناخت آثار منحول و یا خلاصه هایی که از سنتهای تلفیقی ارسطویی/ افلاطونی وجود داشته و به دست مسلمانان رسیده بوده است اهمیت دارد. این کارها دیری است که در مغرب زمین آغاز شده است (بسیاری از مواد این پژوهش همینک در کتابهای مختلف عبد الرحمان بدوی؛ گاه بر اساس چاپهای اروپایی و گاه تصحیحات تازه در اختیار است؛ مانند کتاب شروح علی ارسطو مفقوده فی الیونانیه و دیگر کتابهای معروف او درباره افلاطون، ارسطو، افلوطین و نو افلاطونی ها در اسلام و نیز نصوص و رسائل فلسفی مختلفی که با عناوین گوناگون چاپ کرده)؛ درباره آرای فیلسوفان مسلمان و رد پای اندیشه های فلسفی سنتهای فلسفی یونانی و یونانی متأخر (هلنیستی) در آن کتابها تحقیقات گسترده ای صورت گرفته است؛ متنهای ترجمه شده دوران نهضت ترجمه با اصل یونانی و یا با ترجمه های لاتین و عبری و سریانی در بسیاری از موارد مقابله و تحریرهای متفاوت متون مورد مطالعه و مقایسه قرار گرفته است (یکی از مهمترین این بررسیها تحقیقاتی است که درباره الهیات ارسطو، یعنی اثولوجیا و تحریرهای مختلف آن و یا درباره پروکلوس عربی و یا اسکندر افرودیسی عربی صورت گرفته و سالانه تحقیقات تازه ای باز عرضه می شود و متنهای ترجمه شده با اصل یونانی و با تأثیرات مستقیم و غیر مستقیم این متنها در کتابهای فیلسوفان مسلمان مورد مطالعه و مقایسه قرار می گیرد)؛ تمایز میان فیلسوفان دوره اسلامی همانند تمایز میان ابن سینا و ابن رشد درست بر اساس تعلق خاطر هر کدام به یکی از سنتها و یا آثار فلسفی دوره یونانی مآبی و به ویژه شروح مختلف ارسطویی/ افلاطونی مورد مطالعه قرار گرفته؛ امری که ابن رشد را به خوبی وفادار به سنت شارحان ارسطویی ارسطو نشان می دهد. تعابیر و عبارات کتاب شفاء بوعلی را اگر به درستی این سنتها و این آثار فلسفی ترجمه شده را که در اختیار فیلسوفان مسلمان، بی واسطه و یا با واسطه وجود داشته نشناسیم، چگونه می توانیم به روشنی تحلیل کنیم و مقصود را دریابیم. درک جوهره کلام ابن سینا تنها در پرتوی چنین تحقیقاتی میسر است. بدون چنین شناختی بسیاری از گفته های ابن سینا و یا تحولات اندیشه او در آثار مختلفش در قیاس با یکدیگر قابل شناسایی نیست. گام نخست شناخت دقیقتر مکاتب فلسفی دوره یونان ویونانی مآبی و به ویژه مکاتب و آثاری است که از طریق نهضت ترجمه، گاه اصیل و گاه منحول و یا دست خورده در اختیار مسلمانان قرار گرفته بوده است. معلوم است که وضع نظام آموزشی فلسفه در ایران هنوز بستر چنین شناختی را فراهم نکرده است. باید نهضت ترجمه و مراحل مختلف آن و دقیقا آنچه مترجمان در انتخاب متون، ترجمه و اصلاح ترجمه های قدیمطتر در دوره های مختلف روند ترجمه متون انجام می داده اند را بهتر شناخت. بخش عمده ای از این پژوهشها در زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی انجام شده و نیازمند ترجمه به فارسی برای شناخت دقیقتر و به کار گیری آن در تفسیر فلسفه اسلامی است.
از نمونه های جالب توجه در این گونه پژوهشها کاری است که کرمر درباره رسالات باقی مانده از ابو سلیمان سجستانی عرضه کرده است. وی در ترجمه و تحلیل این رساله ها، مبانی و منابع الهام پاره های مختلف این رساله ها را به درستی در سنتهای فلسفی یونانی و هلنیستی نشان داده و بدین ترتیب به روشنی در هر مسئله تحریر محل نزاع کرده و ابتنای اقوال ابو سلیمان فی المثل در باب محرک اول و یا طبیعت افلاک و نفوس فلکی را بر گفتار شارحان اسکندرانی و نو افلاطونی با مراجعه به متنهایی که در اختیار ابو سلیمان قرار داشته نشان می دهد. تنها در چنین حالتی است که ما می توانیم ترکیب تازه ای که از تلفیق آرای حکمای یونانی در سنت فلسفی اسلامی به دست داده می شده را دریابیم و ابتکارات نظری را به روشنی تعیین کنیم.
در چند دهه اخیر شتاب این نوع تحقیقات درباره تفاصیل نظامهای فلسفی در دوره اسلامی و تحلیل کتابهای فلسفی فیلسوفان مسلمان فزونی یافته است. بررسی نسبت مقاله ها و فصول مختلف کتاب شفای بوعلی با کتاب های طبیعت و متافیزیک ارسطو و شروح ارسطویی و اسکندرانی و آثار نو افلاطونیان و تأثیری که فیلسوفان نو افلاطونی در راستای تلفیق آرای ارسطو و افلاطون و تبیین نظام مبتنی بر فیض بر فیلسوفان مسلمان گذاشته اند با اتکا بر متنها و دقت در ترجمه ها و واژگان به کار رفته و تحول واژگانی کم و بیش مورد مطالعه قرار گرفته و باید همچنان این نوع تحقیقات ادامه یابد (در اینجا به طور مثال کتاب ارزشمند برتولاچی را درباره متافیزیک ابن سینا می توانم اشاره وار یاد کنم).
در این میان به ویژه مسئله تأثیر متکلمان بر دستگاه الهیات ابن سینا که پیشتر بدان اشاره کردیم، از مهمترین عناصر لازم برای درک دقیق فلسفه ابن سینا است. فی المثل مباحث وجود و ماهیت و شیئیت مواردی است که تأثیر تفکر متکلمان بر ابن سینا را می توان در آن معاینه دید. منابع الهام تفکر یک فیلسوفی مانند ابن سینا تنها در پیدا کردن کتابها و منابعی که بدانها در نوشتن آثارش مراجعه می کرده و یا شناخت استادان و محیطش نیست؛ بلکه باید دید که مسئله های فلسفی که پیش از او از سوی دیگران مورد بحث و مناقشه قرار می گرفته دقیقا چه بوده اند و چه نسبت گفتمانی میان تفکر فیلسوفی به پایه ابن سینا با گفتمان متکلمان و فیلسوفان پیش از او در تک تک موضوعات کلامی و فلسفی برقرار است. برای این منظور باید تاریخچه طرح و حل مسائل را هم به خوبی دانست و مورد پژوهش مقایسه ای قرار داد. آثار فلسفی ابن رشد و تحلیل دقیق نوشته های او و مقایسه با کتابهای ابن سینا در چارچوب تحریر دقیق مسئله ها در بستر تاریخی سنتهای فلسفی و آثاری که از هر کدام از این سنتهای کهن در اختیار داریم می تواند ما را به منابع الهام تفکر فلسفی فیلسوفان مسلمان رهنمون کند؛ کاری که در پژوهشهای غربیان درباره فلسفه اسلامی نمونه های زیادی از آن دهها سال است که انجام گرفته و ضروری است در آموزش فلسفه اسلامی و پژوهشهای مربوطه مورد توجه محققان ایرانی هم قرار گیرد. نخستین گام ترجمه همین دست پژوهشها به زبان فارسی است.
منبع: حلقه کاتبان - بررسی های تاریخی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید