1395/3/22 ۱۳:۱۳
حسّان العَجَم، خاقانی شَروانی(ح 520 ـ ح 595 هـ .ق)، را چكامهای است «در معارضه شیخالشیوخ بغداد» بدین آغازه: جامِ می تا خطِ بغداد دِه ای یار! مرا باز هم در خطِ بغداد فكن بار مرا و آنگاه در این سروده آمیخته به طنز و طعنی دلكش و بیدارگر كه گوهر و جانمایهاش، همانا ترجیح نهادن فسق و میخوارگی نیازآمیز و خودنكوهانه شاعر بر طاعت ریائی و دینورزی بیدردانه شیخالشیوخ است، از جمله گوید:
درنگی در ضبط و شرح بیتی از خاقانی
حسّان العَجَم، خاقانی شَروانی(ح 520 ـ ح 595 هـ .ق)، را چكامهای است «در معارضه شیخالشیوخ بغداد» بدین آغازه:
جامِ می تا خطِ بغداد دِه ای یار! مرا باز هم در خطِ بغداد فكن بار مرا
و آنگاه در این سروده آمیخته به طنز و طعنی دلكش و بیدارگر كه گوهر و جانمایهاش، همانا ترجیح نهادن فسق و میخوارگی نیازآمیز و خودنكوهانه شاعر بر طاعت ریائی و دینورزی بیدردانه شیخالشیوخ است، از جمله گوید:
سفر كعبه به صد جهد برآوردم و رفت سفر كوی مغانت دگربار مرا
پیش من لاف زشونیزیه شو نیز مزن دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
ضبط بیت اخیر در متن دیوان خاقانی ویراسته شادروان دكتر سید ضیاءالدین سجادی چنین است كه آمد1؛ لیك در حاشیه از دو نسخه ـ یكی، خطی و از سده هفتم هجری و متعلق به آقای صادق انصاری، و دیگری، چاپی و ویراسته مرحوم علی عبدالرسولی، ضبط «حاتونیه» را نیز به عنوان بدیل «خاتونیه»، گزارش كردهاند. در چاپ مرحوم عبدالرسولی ـكه البته این چكامه را در شمار «غزلیات» خاقانی قلم داده است ـ در متن ـ «حانوتیه» ضبط گردیده2ـ و از همین جا پیدا است كه «حاتونیه» در هامش چاپ شادروان سجادی خطای مطبعی است و ضبط نسخه انصاری نیز «حانوتیه» بوده است، نه «حاتونیه» این هم ناگفته نماند كه نسخه خطی كهنه آقای صادق انصاری در اختیار شادروان عبدالرسولی و مورد اعتنای ویژه آن مرحوم بوده است و ای بسا ضبط «حانوتیه» از رهگذر همین نسخه در متن پژوهیده آن ادیب فقید جای گرفته باشد.3 چون «خاتونیه» از ابهامی تهی نبوده است، بعض پسینیانی هم كه به نشر اشعار خاقانی رغبتی نمودهاند، به همان «حانوتیه» متن مرحوم عبدالرسولی گرائیدهاند. از جمله، ضبط بیت در دیوان خاقانی ویراسته آقای دكتر میرجلالالدین كزازی چنین است:
«پیش من، لاف ـ زشونیزیه شو ـ نیز مزن؛ دست من گیر و به حانوتیه بسپار مرا.»4 در این ضبط ـ گذشته از سجاوندی نادرست لت نخست(كه البته در سراچه آوا و رنگ تدارك گردیده است5 و خوانش «شونیزیه» به زبر شین6 (كه درست نمینماید)7ـ ، اختیار ضبط «حانوتیه» بر «خاتونیه»ی مختار دكتر سجادی شایان توجه است.8 باری، از آنجا كه این چكامه سخنسرای سحرآفرین شروان را در بعض «گزیده»ها و «درسنامه»های اشعار وی هم آوردهاند9 و ابهام ضبط و معنای «خاتونیه/حانوتیه» به ذهن و زبان دانشجویان ادب فارسی نیز در افتاده است، میسزد تا به تسوید سطوری چند، به یاری خداوند كارساز بندهنواز، اندكی در این باره گفتوگو و روشنگری شود.
هرچند به قول اوحدی بلیانی، «اكثر استادان اشعار خاقانی را به درس خواندهاند و بعضی بر آن شرح نوشته»10، باز باید خستو بود كه شعر خاقانی به غموض و اغلاق و گرهناكی زبانزد است،11 و حتی شهرت دادهاند كه عرفی شیرازی میپنداشته است بیش از پانصد بیت از ابیات خاقانی دارای معنای محصل نیست.12 بدین سان توقعی بیجا است كه بخواهیم با بسندهگری به واژهنامههای محدود و متعارف، دریافتی شسته رفته از دیوان خاقانی حاصل كنیم. در گره گشودن از این فقره ویژه، یعنی «خاتونیه» و «حانوتیه» نیز، واژهنامههای قدیم و جدید تازی و پارسی، تا آنجا كه من دیده و بررسیدهام، كمكی که به گفتن بیرزد، نمیكنند، و روشن نمیدارند كه هر یك از دو ضبط «خاتونیه» و «حانوتیه» در این شعر خاقانی به چه معنا میتواند بود و كدام اصیل مینماید و كدام بدیل. وانگهی آیا «خاتونیه» یا «حانوتیه» كه در تقابل با «شونیزیه» به كار رفته است، «جاینام» نیست؟
كسانی كه به ضبط «حانوتیه» گرائیدهاند گویا اغلب «حانوتیه» را حاكی از انتساب به «حانوت» گرفتهاند؛ و میدانیم كه «حانوت»، از جمله به معنای دكان می فروش، در ادب تازی و پارسی واژهای است شناخته و زبانزد. در این كه منسوب به «حانوت» را «حانوتی» بتوان گفت، در میان واژهشناسان عربی دان گفتوگو است.13 با اینهمه «حانوتی»(به عنوان منسوب به «حانوت»)، در عمل، به كار رفته است؛ لیك آیا «حانوتیه» نیز مستعمل بوده است و اگر مستعمل بوده به چه معنا است؟ آیا به معنای دكانستان می فروشان است؟!
آقای دكتر كزازی «حانوتیه» را «كوی بادهفروشان» معنا كرده و گفتهاند: «حانوت» به معنی میكده است و حانوتی به معنی می فروش. خاقانی از آن این واژه را در معنی كوی می فروشان ساخته و به كار برده است.»14 آنگاه معنای بیت را از زبان خاقانی و خطاب به «میگسار» چنین آوردهاند: «برو، در پیش من از شونیزیه كه جایگاه مردگان است لاف مزن. دست مرا بگیر و به كوی بادهفروشان ببر و بسپار كه جایگاه زندهدلان و شیفتگان دوست است.»15
ایشان در كتاب سراچه آوا و رنگ بار دیگر همین بیت را معنا كردهاند ـ و ای بسا لختی دقیقتر و اندیشیدهتر نوشتهاند.
«خاقانی میگوید: برو و دیگر پیش من از شونیزیه كه گورستان پارسایی[كذا؛ شاید: گورستان پارسایان] است، لاف مزن. دست مرا بگیر و به كوی می فروشان ببر و به آنانم بسپار.»16 آقای دكتر محمدرضا برزگر خالقی نیز در شرح دیوان خاقانی هرچند بنیاد كار خویش را بر دیوان ویراسته زنده یاد سجادی نهادهاند، در این مورد خاص از مختار مرحوم سجادی عدول كرده و به چاپ شادروان عبدالرسولی گرائیده17 و به جای «خاتونیه»، «حانوتیه» ضبط نمودهاند.18 در شرح بیت نیز نوشتهاند: «حانوتیه: دكان میفروشان، میخانه و خرابات»19
زندهیاد علی عبدالرسولی معنایی را كه از «حانوتیه»ی متن یا «خاتونیه»ی حاشیه در مییافته است، توضیح نداده؛20 لیك چون هیچیك از این دو لفظ در «فهرست أماكن» كتاب نیز درج نكرده است،21 گوئیا بتوان گفت كه «حانوتیه» را(وای بسا «خاتونیه» را نیز) جاینام نمیدانسته است. آقای دكتر محمد استعلامی در نقد و شرح قصاید خاقانی همان ضبط مُختار شادروان دكتر سجادی را برگزیدهاند22 و در شرح بیت نیز نوشتهاند: «شونیزیه گورستان و مسجدی بوده است كه آزادگان و صوفیان هم در آن منزل میكردهاند و قبر بعضی از نامداران صوفیه هم در آنجا بوده است. خاقانی در برابر این مكان خوشنام، خاتونیه را به معنی جای زنان بدكار به كار برده است: جای تو شونیزیه، و جای ما همان خرابات است.»23
دریغ كه آقای دكتر استعلامی توضیح ندادهاند كه آیا گواهی نیز بر دلالت واژه «خاتونیه» بر معنای مورد نظرشان میشناسند یا نه، و همچنین معلوممان نیست كه آیا این سخن و ادعا از خود ایشان است یا از همان «تقریرات استاد فروزانفر» كه دستمایه اصلی تألیف «نقد و شرح» خود قَلَم دادهاند.
باری، چنین مینماید كه این معنا، تنها مستند به گمانی باشد كه از رهگذر واژه «خاتون» به ذهن شارح(خواه استاد فروزانفر، خواه دكتر استعلامی) خطور كرده است. زنده یاد استاد دكتر سیدضیاالدین سجادی در فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی شروانی آورده است: «خاتونیه ـ نام محل، احتمالاً از منازل راه مكه.
پیش من لاف ز شونیزیه شو، نیز مزن
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
و همین یك مورد آمده است.»24، 25
تا اینجا كه آن مرحوم پی برده است كه «خاتونیه» جاینام است بسیار مغتنم مینماید؛ لیك احتمالی كه میدهد، دیگر، به جا نیست.
منزلی «از منازل راه مكه» در میان «معارضه»ای در «بغداد»، و در تقابل با شونیزیه كه جایی است در بغداد، چه جای باشد؟
«خاتونیه»، یا «حانوتیه»، به دلالت سیاق سخن خاقانی، باید جایی باشد در بغداد،26 و به گواهی منابع تاریخی «خاتونیه» چنین است.
***
«خاتونیه» محلتی بوده است از محلات جانب شرقی و آن را گاه «الخاتونیه الخارجه» خواندهاند كه همانا مراد بیرون از دارالخلافه عباسیان است.27
مورخ نامی، كمالالدین ابنالفوطی(642 ـ 723هـ .ق) در خاندانی میانه حال در همین محله خاتونیه كه یكی از محلات نزدیك به دارالخلافه بوده است، زاده شده28؛ و نام این محله، بارها در كتاب تلخیص مجمعالآداب او مذكور گردیده است. در تلخیص مجمعالآداب، در شرح حال «عمادالدین ابوعبدالله محمدبن غانم بن عبدالكریم الأصفهانیالواعظ الصوفی»(معروف به «الكاغدی») میخوانیم:
«قدم بغداد شاباً....؛ و حضرت مجلسه فی خدمه والدی؛ و... و توفی یومالأحد غره رجب سنه خمسین و ستمائه، و دفن بدربالدرجه من محله الخاتونیه»29
باز، در شرح حال «قمرالدین أبوالمظفر أیدمش بن عبدالله القفجاقی الناصری الأمیر»، میخوانیم: «... و كان یسكن دربنا من محله الخاتونیه، و كان والدی كثیرالاجتماع به؛ و ...»30. باز، در شرح حال «كمالالدین علیبن أبی علی عسكر بن أبی نصر بن إبراهیم... الحَموی ثم البغدادی...» میخوانیم:
«كان صدراً كاملاً و رئیاً فاضلاً، و كان من جیرانِنا فی المحله الخاتونیه الخارجه و حضرت مجلسه فی خدمه والدی تاجالدین فی جماعه كانوا یسمعون علیه كتاب معجم الأُدباء بروایته عن مصنفه یاقوت مولاهم، ثبتنی فی ذلك شیخنا جلالالدین بن عكبر و كان ممن یحضر المجلس. ... و كان یاقوت عتیق والده [أی: والد «كمالالدین»] أعتقه یوم وُلد له كمالالدین.»31.
باز، در شرح حال «موفقالدین... الحسین بن جمالالدین... الكاتب الحكیم التاجر»، میخوانیم: «قدم بغداد و خدم كاتباً فی أعمالها، و لمّا قدمت من مراغه سنه تسع و سبعین وجدت موفقالدین قد سكن بالقرب من داری بدرب القواس فی الخاتونیه فحصل لی به الأنس التّام، و كان جزاه الله نعم الجار...»32. در آن تاریخنامه مجهولالمؤلف هم كه یك چند به نادرست به نام الحوادث الجامعه خوانده شده و ریخته قلم ابن فوطی تلقی گردیده بود ـو به هر روی، از یادگارهای سده هشتم هجری است ـ در گزارش رخدادهای سال645هـ .ق. از محله «خاتونیه»ی بغداد سخن رفته است. 33 ابن نجار بغدادی در ذیلی كه بر تاریخ بغداد نوشته است، در شرح حال ابوالفضل بن ابینصر بن ابیالبركات معروف به «ابن الحنبلی»(عبدالمنعم بن هبه الكریم بن خلف بن المبارك بن المبارك بن البطر/535 ـ 600 هـ .ق) آورده:«من ساكنی درب البصریین، و انتقل اخیراً إلی الخاتونیه»34
در تاریخ إربل شرفالدین إربلی، در شرح حال «ابنالمشتری البغدادی(535-619هـ .ق.)» میخوانیم:«مولده فی عشری رجب سنه خمس و ثلاثین و خمسمائه ببغداد بالخاتونیه منها»35.
ابن أثیر در الكامل، در یادكرد رخدادهای سال551هـ .ق آورده است:«... و فیها احترقت بغداد فی ربیعالأخره و كثر الحریق بها و احترق درب فراشا و درب الدواب و درباللبان و خرابه بن حربه و الظفریه و الخاتونیه و دارخلافه و بابالأزج و سوق السلطان و غیر ذلك.»36 از راه استطراد، گفتنی است: در بعض دیگر بلاد جهان اسلام نیز جایهائی به نام «خاتونیه» بازشناخته میشود كه البته نباید آنها را با «خاتونیه»ی بغداد خلط كرد. از این جمله، «مدرسه خاتونیه»ای است كه در مرو بوده است.
صفدی در الوافی بالوفیات در گزارشی أحوال أبوعلی قطان مروزی (حسن بن علی بن محمد بن ابراهیم بن احمد/ 465-548هـ . ق)، صاحب گیهان شناخت، مینویسد: «... و كان ینظر فی الخزانه التی عملت فی المدرسه الخاتونیه و وقف علیها من كتب نفسه شیئاً كثیراً...»37.
یاقوت حموی در معجم البلدان، ذیل «مرو الشاهجان»، در یادكرد از مرو و یادكرد از خزانههای كتب آن شهر و فوائد فراوانی كه از آن گنجینههای دانش و فرهنگ برگرفته است، از ده خزانه كتاب (یا به تعبیر زودیابتر: كتابخانه) وقفی مهم در آن شهر سخن میدارد از این قرار:
«خزانتان فی الجامع، إحداهما یقال لها العزیزیه، ...، والأخری یقال لها الكمالیه....، و... خزانه شرفالملك المستوفی... فی مدرسته...، و خزانه نظام الملك الحسن بن إسحاق فی مدرسته، و خزانتان للسمعانیین، و خزانه اخری فیالمدرسه العمیدیه، و خزانه لمجدالملك... و الخزائن الخاتونیه فی مدرستها و الضمیریه فی خانكاه هناك...»38.
دیگر، «خاتونیه»های دمشق است.
ابن عساكر در تاریخ مدینه دمشق، در گزارش أحوال «أبوالحسن علی بن الحسن بن محمدالبلخی الحنفی»(ف:548هـ .ق)، یاد كرده است، كه وی در دمشق در «مسجد الخاتون» درس میگفته است39؛ و طابع تاریخ مدینه دمشق یادآور شده است كه «مسجد خاتون» را زمرد خاتون، مام شمس الملوك، كه خواهر ملك دقاق هم بوده است، وقف كرده، و همین جاست كه پسانتر «المدرسه الخاتونیه البرانیه» خوانده شده است40.
این زمرد خاتون سرنوشت غریبی داشته است.
وی دختر أمیر جاولی بوده، و از طریق مادر، خواهر ملك دقاق، فرمانروای دمشق محسوب میگردیده، و همسر تاجالملوك (بوری)، و مام دو پسر وی، اسماعیل (شمسالملوك) و محمود، بوده است. خود زنی أهل علم به شمار میآمده و أهل روایت حدیث و استنساخ كتب و حافظ قرآن بوده است و چنان كه گذشت ـ بانی مدرسه خاتونیه برانیه در دمشق. باری، این زن وقتی میبیند كه فرزندش، شمس الملوك إسماعیل در فساد و گمراهی غرق گردیده و بر ضد مسلمانان با كفار فرنگ همداستان شده است، غلامان خویش را میفرماید تا پسر را به قتل آورند و پس از كشته شدن شمسالملوك إسماعیل به سال 529هـ .ق.، پسر دیگرش، یعنی شهابالدین أبوالقاسم محمود بن بوری، را برجای وی مینشاند، ولی فرمانروائی شهابالدین محمود نیز به درازا نمیكشد و به سال 533هـ .ق كشته میشود و روزگار زمرد خاتون هم دگرگون میگردد. راهی بغداد میشود و از آنجا به مكه رفته در مدینه رخت مجاورت میافكند. چون دیگر تهیدست شده بود به دست خویشتن به غربال كردن و آسیا كردن گندم و جو میپردازد و از مزد آن روزگار میگذراند تا از این جهان میرود و او را در بقیع به خاك میسپارند41. وفات این زمرد خاتون كه او را «صاحبه الخاتونیه» نیز گفتهاند، به سال 557هـ .ق. رخ داده است42.
در دمشق یك مدرسه خاتونیه دیگر و یك خانقاه خاتونیه نیز هست كه این دو را خاتونی دیگر، یعنی «عصمه الدین»، كه نخست همسر سلطان نورالدین بوده و سپس به سال 572هـ .ق. به همسری سلطان صلاحالدین درآمده و به عنوان «الخاتون العصمیه» نامبردار بوده است و به سال 581 در دمشق درگذشته، وقف كرده است43.
ذهبی در سیرأعلام النبلاء، در شرح حال «أنر» (معینالدین الطغتكینی/ف: 544هـ .ق)، ملك الأمرای دمشق، از همین دختر وی، «عصمه الدین الخاتون»، همسر نورالدین محمود بن زنكی، به عنوان «واقفه المدرسه الخاتونیه» یاد كرده است.44
علی الظاهر برای تمیز میان خاتونیهی منسوب به زمرد خاتون و خاتونیهی منسوب به خاتون عصمه الدین، خاتونیهی منسوب به خاتون عصمهالدین را «الخاتونیه الجوانیه» و خاتونیهی منسوب به زمرد خاتون را ـ چنان كه پیش از این هم آمد ـ «الخاتونیه البرانیه» گفتهاند45. در بیتالمقدس نیز یك «مدرسه خاتونیه» سراغ دادهاند كه واقف آن را «اغل خاتون بنت شمسالدین محمدبن سیف الدین القازانیه البغدادیه» شناسانیدهاند و وقف آن به سده هشتم هجری باز میگردد46. در گزارش رخدادهای تاریخی دمشق در تازش مغولان به شام نیز میبینیم كه از «ناحیه الخاتونیه» یاد میشود47.
در تصفح متون، چند خاتونیهی دیگر را نیز ـ بعضاً از أدوار أخیرتر ـ دیدهام كه عجاله مورد بحث ما نیستند؛ نمونه را، در ذیل الشقائق النعمانیه، موسوم به العقد المنظوم فی ذكر أفاضل الروم كه علی بن بالی آیدینی(ف: 992 هـ .ق) نوشته است، از «مدرسه خاتونیه» «قسطنطنیه»48 و «مدرسه خاتونیه»«توقات»49 سخن رفته است.
باز گردیم به بیت خاقانی و تقابلی كه میان «شونیزیه» و «خاتونیه» ـ كه علی الظاهر «حانوتیه» مصحف آن است (ولاغیر) ـ نهاده است.
گورستان شونیزیه از مزارات معتبر بغداد است كه شماری از مردمان نامبردار به زهد و پرهیز و عرفان و دیانت در آن به خاك رفتهاند و از این رو مرغوب صالحان و پرواپیشگان و متقشفان بوده است و نمادی از پارسایی و آخرتگرائی و صلاح و تقوی. بناگزیر آنچه خاقانی در تقابل با آن مینهد ـ یعنی: خاتونیه ـ ، باید تداعیگر عیش و كامرانی و برخورداری دنیائی ـ وای بسا: فسق و فساد ـ باشد. آنچه شارحان و طابعان شعر خاقانی را به ضبط «حانوتیه» و معنائی كه از برای آن تصور شده، یا تفسیر مختار نقد و شرح قصاید خاقانی از لفظِ «خاتونیه، گرایانیده است، توجّه به همین تقابُل و مقتضای آن است؛ ولی:
أوّلًا، در تقابُل با شونیزیه كه نامِ یك مكانِ خاصّ و عَلَم است، در لَتِ دوم نیز مناسب آن بوده كه خاقانی یك جاینام را مجالِ طرح دهد و خاتونیه ـ چُنان كه دیدیم ـ نامِ محلّتی است در بغداد.
ثانیاً، هم تفسیری كه از «خاتونیه» به دست داده شده است و هم تفسیری كه از «خاتونیه» در نقد و شرحِ قصایدِ خاقانی آمده، عَلَیالظّاهر مبتنی بر حدس و گمان، و در واقع، نوعی «واژهتراشی» است، نه شرح و تفسیرِ واژهای شناخته و متعین. پس آنچه میمانَد، روشنساختنِ چون و چَندِ پیوندِ «خاتونیه»ی بغداد است با آن تمتّعِ دنیوی و كامرانی كه از بافتِ سخنِ خاقانی مُستَفاد میشود. به نقد و با شواهدی كه گذشت، بر این نقطه تاریك پرتوی نمیتوان افكَند. شاید پَسانتر و با فَحص در تاریخنامههای بغداد و كتاب های تراجِم بتوان رَدِّ پای این حال و هوای منظورِ خاقانی را در محلّه «خاتونیه» بازجُست. این اندازه را باید فرا یاد داشت كه خاقانی را در بغداد حالات و مشاهدات و إحساساتِ ویژهای بوده است كه نشانِ آنها بارها در سُرودههای وی خودنمائی كرده است.
آیا در محلّه «خاتونیه» أسبابِ عیش و كامرانی و شادخواری شاعرِ شروانی ما كه «باده نوشیدن و بوسیدنِ معشوقه مست» را سخت خوش میداشته است،50 فراهم بوده و او از همین روی «خاتونیه» را در تقابل با «شونیزیه» در سخن آورده است؟
از بُن، آیا «خاتونیه» محلّه همان زیباروی بغدادی نبوده است كه دل از درودگرزاده شروانی ما رُبوده بوده؟
از یاد نمیبریم كه إقامتِ خاقانی در بغداد از تجربهِای(یا: تجارِبی) عشقی نیز تَهی نبوده است و سخنسرای شروان در شعرِ تَری كه به ردیفِ «بایستی» ساخته، از این كه خوبروئی در بغداد از وی دل رُبوده است آشكارا سخن رانده،51 در سُرودهای دیگر از «آن آفتِ جان» كه بركنارِ دجله دیده است به شَرح سخن گفته52؛ و فیالجُمله خاطره «نوشْلَبانِ» بغداد53 گوشهای از شعرِ وی را به خود اختصاص داده است. حتّی چیزهای دیگر از فِسق و زشت كاری در بغداد گفته كه بازگفتنی نیست.
كتابنامه(1)
آنندراج(فرهنگ جامع فارسی)، محمد پادشاه(متخلص به: شاد)، زیر نظر دكتر محمد دبیر سیاقی، ج4، چ: 2، تهران: كتابفروشی خیام، 1363 هـ .ش. // أعلام النساء فی عالمی العرب و الإسلام، عمر رضا كحاله، ج2، ط: 5، بیروت: موسس?الرسال?، 1404 هـ .ق. // أعیان الشیعه، السید محسن الأمین، حققه و أخرجه: حسن الأمین، بیروت: دارالتعارف. // الأعلام، خیرالدین الزركلی، ط: 5، بیروت: دارالعلم للملایین، 1980م. // الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، مجیرالدین الحنبلی العلیمی، تحقیق: عدنان یونس عبدالمجید نبات?، 2 ج، عمان: مكتب? دندیس، 1420 هـ .ق.
پی نویس:
(1)دسترسی به شماری از این منابع، از رهگذر لوح های فشرده رایانگی بوده است. // البدایه و النهایه، أبوالفداء إسماعیل بن كثیر الدمشقی(ف:774هـ .ق.)، حققه و دقق أصوله و علق حواشیه: علی شیری، ط: ا، بیروت: دارأحیاء التراث العربی، 1408هـ .ق. // * العقد المنظوم فی ذكر أفاضل الروم(ذیل الشقائق النعمانیه فی علماء الدوله العثمانیه)، المولی علی بن بالی الآیدینی(ف:992 هـ . ق.)، تصحیح: سید محمد طباطبائی بهبهانی(منصور)، چ: 1، تهران:كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شورای إسلامی، 1389هـ .ش. // * الكامل فی التاریخ، ابن الاثیر(عزالدین أبوالحسن علی بن أبی الكرم محمد بن محمد بن عبدالكریم بن عبدالواحد الشیبانی)، بیروت: دار صادر(و) دار بیروت، 1386 هـ .ق. // * المخصص، أبوالحسن علی بن إسماعیل النحوی اللغوی الأندلسی المعروف ب: ابن سیده(ف:458هـ .ق.)، ج5، بیروت: المكتب التجاری للطباعه و التوزیع و النشر، بیتا. // * الوافی بالوفیات، صلاحالدین خلیل بن ایبك الصفدی، تحقیق: أحمد الأرناؤوط(و) تركی مصطفی، 29 ج، ط: 1، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1420 ه .ق. // * برگزیده و شرح أشعار خاقانی، به كوشش جمشید علیزاده، چ:1، تهران: نشر و پژوهش فرزان، روز، 1383 هـ. ش. // * تاج العروس من جواهر القاموس، السید محمد مرتضی الحسینی الزبیدی، ج15، تحقیق: الترزی(و) حجازی(و) الطحاوی(و) العزباوی، راجعه:عبدالستار أحمد الفراج، دارالهدایه، 1395 هـ .ق. // * تاریخ إربل، شرف الدین بن أبی البركان المبارك بن أحمد الأربلی(ف:937 هـ .ق.)، تحقیق: سامی بن سید خماعد الصقار، 2 ج، بغداد: وزاره الثقافه و الأعلام، 1980 م. // * تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، شمسالدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی(ف:748 هـ. ق.)، تحقیق: الدكتور عمر عبدالسلام تدمری، ط:1، بیروت: دارالكتاب العربی، ج 41، 1417 هـ .ق.؛ و: ج 52، 1421 هـ .ق. // * تاریخ بغداد ? ذیل تاریخ بغداد. // * تاریخ مدینه دمشق و ذكر فضلها و تسمیه من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحیها من واردیها و أهلها، ابن عساكر(أبوالقاسم علی بن الحسن بن هبهالله بنعبدالله الشافعی/499 -571 هـ .ق.)، دراسه و تحقیق: علی شیری، ط:1، بیروت: دارالفكر، 1417 هـ .ق. // * تذكره عرفات العاشقین و عرصات العارفین، تقیالدین محمد أوحدی دقاقی بلیانی، مقدمه، تصحیح و تحقیق: سید محسن ناجی نصرآبادی، 7 ج، چ: 1، تهران: انتشارات أساطیر، 1388 هـ .ش. // * [تلخیص] مجمع الآداب فی معجم الألقاب، كمال الدین أبوالفضل عبدالرزاق بن أحمد المعروف ب: ابن الفوطی الشیبانی(642-723 هـ .ق.)، تحقیق: محمد الكاظم[المحمودی]، 6 ج، ط: 1، طهران: وزاره الثقافه و الإرشاد الإسلامی(مؤسسه الطباعه و النشر)، 1416 هـ .ق. // * خاقانی شروانی: حیات، زمان و محیط او، غفار كندلی هریسچی، ترجمه میرهدایت حصاری، چ: 1، تهران: مركز نشر دانشگاهی، 1374 هـ . ش. // * دیوان حسان العجم أفضل الدین إبراهیم بن علی خاقانی شروانی، به تصحیح و تحشیه و تعلیقات علی عبدالرسولی،[تهران:] شركت چاپخانه سعادت، 1316 هـ .ش. // * دیوان خاقانی، ویراسته دكتر میرجلالالدین كزازی، 2 ج، چ: 1، تهران: نشر مركز، 1375 هـ .ش. // * دیوان خاقانی شروانی، به كوشش دكتر ضیاءالدین سجادی، چ:3، تهران: انتشارات زوار، 1368 هـ .ش. // * دیوان خاقانی شروانی(حسان العجم أفضلالدین بدیل بن علی شروانی)، به اهتمام جهانگیر منصور، چ:1، تهران: مؤسسه انتشارات نگاه، 1375 هـ .ش. // * ذیل تاریخ بغداد، ابن النجار البغدادی(محبالدین أبوعبدالله محمد بن محمود بن الحسن بن هبهالله بن محاسن/ف:643 هـ . ق.)، دراسه و تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، 5 ج(چاپ شده به عنوان: ج16-20 از تاریخ بغداد ویراسته همو)، ط:1، بیروت: دارالكتب العلمیه،1417 هـ .ق. // * سخن و سخنوران، بدیعالزمان فروزانفر، چ:4، تهران: شركت سهامی انتشارات خوارزمی، 1369 هـ .ش. // * سراچه آوا و رنگ(خاقانیشناسی)، دكتر میرجلالالدین كزازی، چ:3، تهران: سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم إنسانی دانشگاه ها(سمت)، 1385 هـ .ش. // * سیر أعلام النبلاء، الذهبی(شمسالدین محمد بن أحمد بن عثمان/ف:748 هـ .ق.)، حققه و خرج أحادیثه و علق علیه: شعیب الأرنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، ج20، ط:9، بیروت: مؤسسه الرساله، 1413 هـ .ق. // * شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ابن العماد(شهابالدین أبوالفلاح عبدالحی أحمد بن محمد العكری الحنبلی الدمشقی/1032-1089 هـ .ق.)، أشرف علی تحقیقه و خرج أحادیثه: عبدالقادر الأرناؤوط، تحقیق: محمود الأرناؤوط، 10 ج، ط: 1، دمشق(و) بیروت: دار ابن كثیر، 1406 – 1414 هـ .ق. // * شرح دیوان خاقانی، دكتر محمدرضا برزگر خالقی، ج 1، چ:1، تهران: انتشارات زوار، 1387 هـ .ش. // * شعر خاقانی(گزیده اشعار)، با تصحیح و توضیح دكتر جعفر مؤید شیرازی، چ: 1، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز، 1372 هـ .ش. // * فرهنگ لغات و تعبیرات(با شرح أعلام و مشكلات) دیوان خاقانی شروانی، دكتر سیدضیاءالدین سجادی، 2 ج، چ: 1، تهران: انتشارات زوار، 1374 هـ .ش. // * فرهنگ نفیسی، دكتر علی اكبر نفیسی(ناظم الأطبا)، 5 ج، تهران: كتابفروشی خیام. // * كتاب الحوادث(و هو الكتـاب المسمی وهماً ب: الحوادث الجامعه و التجارب النافعه، و المنسوب(:ابنالفوطی)، مؤلف من القرن الثامن الهجری، حققه و ضبط نصه و علق علیه: الدكتور بشار عواد معروف(و) الدكتور عماد عبدالسلام رؤوف، ط: 1، بیروت: دار الغرب الإسلامی، 1997 م. // * گزارش دشواری های دیوان خاقانی(بیت ها و تعبیرهای پیچیده، واژهشناسی، نكتههای ادبی و هنری)، دكتر میرجلالالدین كزازی، ویراست 2(چ:1)، تهران: نشر مركز، 1385 هـ .ش. // * لسان العرب، ابن منظور(630-711 هـ .ق.)، نسقه و علق علیه و وضع فهارسه: علی شیری، 18 ج، ط: 1، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1408هـ .ق. // * معجم البلدان، شهابالدین أبوعبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی الرومی البغدادی(ف:626 هـ . ق.)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1399 هـ .ق. // * نقد و شرح قصاید خاقانی(براساس تقریرات استاد فروزانفر)، مقدمه و تحلیل و ویرایش متن و گسترش شرح و فهرستها از: دكتر محمد استعلامی، 2ج، چ:1، تهران: انتشارات زوار، 1387 هـ .ش. // * یادداشت های قزوینی، به كوشش ایرج افشار، 10ج، چ: 3، تهران: انتشارات علمی، 1363 هـ .ش.
پی نوشت ها
1.نگر: دیوانِ خاقانی شروانی، تهران: كتابفروشی زوّار، چ:3، ص 39. // 2.نگر: دیوان حسّان العجم...، 1316 هـ .ش.، ص 697. // مرحومِ عبدالرّسولی، «خاتونیه» را به عنوانِ نسخه بدل در حاشیه گزارش كرده است. // 3. سنج: دیوان حسّان العجم...، 1316 هـ . ش، ص «یا». // 4. دیوانِ خاقانی، ویراسته كَزّازی، چ:1 ، 1/59. // همین ضبط در گزارشِ دشواری های دیوانِ خاقانی(ویراستِ 2، ص 92) تَكرار گردیده است. // 5. نِگر: سراچه آوا و رنگ، چ:3، ص 38. // 6. در سراچه آوا و رنگ(ص38) نیز همین خوانِش آمده است. // 7. سنج: فرهنگِ نفیسی، 3/2099؛ و: تاج العروس، 15/181 ـ كه خوانِشِ «شونیزیه» را به پیشِ شین فرامینمایند. میتوان گفت: «شونیزی» بر وزنِ «رومیزی»! خوانِش «شونیزیه» به زبرِشین، توهُمِ برخی از فرهنگنویسانِ قدیم است(سنج: آنندراج، 4/2692)، كه شاید از همین بیتِ خاقانی ناشی باشد. // 8. در چاپی كه آقای جهانگیرِ منصور از دیوانِ خاقانی شروانی به دست دادهاند و گفتهاند أساسِ طبعِ ایشان دست نوشتی است مورَّخِ 763 هـ .ق كه در مجموعهای شخصی نگاهداری میشود(و به واسطه عدمِ رضای مالك، از دانستنِ نامِ مجموعهدار محروم ایم) هم، بیتِ موردِ گفتوگو با ضبطِ «خاتونیه» درج گردیده است(نگر: دیوانِ خاقانی شروانی، تهران: انتشاراتِ نگاه، 1375 هـ .ش.، ص 316). گفتنی است كه در چاپِ آقای منصور نیز به مانندِ چاپِ مرحومِ عبدالرَّسولی، این سُروده خاقانی، از غزلیاتِ وی شمرده شده است، نه قصائد. // 9. البتّه در برخی از گُزیدهها و درسنامهها نیز از درجِ بعضِ أبیات چشم پوشیدهاند. نمونه را، استاد دكتر جعفر مؤیدِ شیرازی، در شعرِ خاقانی(صص 127 ـ 129/ ش 148)، همین چكامه را آورده ولی بیتِ موردِ گفتگوی ما را درج نكردهاند. آقای جمشیدِ علیزاده نیز در برگزیده و شرحِ أشعارِ خاقانی(صص 26 ـ 28) چُنین كردهاند. // 10. عرفات العاشقین و عرصات العارفین، چ أساطیر، 2/1192. // 11. محسنِ تأثیرِ تبریزی با نظری به همین اشتهارِ شعرِ خاقانی به گِرِهْناكی و تعقید است كه میگوید:
زرِشكت مهرِ تابان بس كه در دل عُقدهها دارد
مُعَقَّد مطلعی از شعرِ خاقانیست پنداری
(سنج: یادداشتهای قزوینی، 4/186).
12. نگر: سخن و سخنوران، ص 616. و البتّه به فرموده استاد فروزانفر، «این سخن، بیرون از إنصاف است»(همان، همان ص)، و نسبتِ آن به عُرفی نیز، جای درنگ و تردید(سنج: همان، همان ص، هامِش). // 13. نگر: لسان العَرَب، ط. دارإِحیاء التُّراث العَرَبّی(باهتمامِ علی شیری)، 3/352(ذیلِ «حنت»)؛ و:المُخَصَّصِ ابنِ سیده، افستِ المكتب التّجاری، ج3، السِّفر الحادی عشر، ص 89. // 14.گزارشِ دشواری های دیوانِ خاقانی، ویراستِ 2، ص93. از توضیحِ استاد كَزّازی پیدا است كه ایشان «حانوتیه» را بر ساخته شاعرِ شَروانی ما میدانند و شاهدی دیگر از برای كاربُردِ آن در متن های پیش از او نمیشناسند. // 15.همان، همان ص. // 16.سراچه آوا و رنگ، ص 42. // 17.نیز سنج: شرحِ دیوانِ خاقانی، برزگرِ خالقی، 1/7. // 18.نگر: همان، 1/233. // 19.همان، 1/234. // 20.باید فرا یاد داشت كه آمدنِ یك ضبط در متنِ پژوهیده مرحومِ عبدالرّسولی و آمدنِ ضبطِ دیگر در حاشیه آن هم، ضرورتاً به معنای مرجوحیتِ این و راجحیتِ آن از دیدِ آن أدیبِ فقید نیست؛ چه، خود در مقدّمه دیوان حسّان العجم... (ص «ی») تصریح كرده است:«... آنچه مقرون به قرینه قطعی بود به تصحیح آوردم و هرجا قرینهای در دست نبود و نسخهها نامساعد به حالِ خود باقی گذاشتم، باشد كه دیگران برخورند و به تصحیح آورند؛ و اختلافِ نسخ را بینِ دو هلال نشاندم. در بسیاری از مواضع نسخه بدلِ حاشیه از متن أولی است ولی چون أغلب نسخ مطابق با متن بود تصرّفی نكردم و به سلیقه و اختیارِ خوانندگان بازگذاشتم.»(تأكید از ما است). // 21.سنج: دیوان حسّان العجم...، ص 970 و 971. // 22.یعنی: «پیش من لاف ز شونیزیه، شو نیز مزن/دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا». // 23.نقد و شرحِ قصایدِ خاقانی، چ:1، 1/197. // 24.فرهنگِ لغات و تعبیرات(با شرحِ أعلام و مشكلاتِ) دیوانِ خاقانی شروانی، سجّادی، 1/376. // 25.در این فرهنگ ضبطِ «حانوتیه» كه مختارِ بعضِ طابعانِ دیگرِ دیوانِ خاقانی است، البتّه دیده نمیشود. // 26.آقای غفّار كندلی هریسچی، خاقانی پژوهِ آنسوی اَرَس، در كتابِ خاقانی شروانی: حیات، زمان و محیطِ او(ص538)، با یادكرد از معارضه خاقانی با «شیخالشیوخ بغداد» و چكامه واگویهگر این اِستیزه، در كنار درج ابیاتی چند از چكامه یاد شده(و از جمله بیت مورد گفتوگوی ما)،نوشتهاند:«محلهای كه در بغداد منزلگاه خاقانی بوده و همچنین جاهایی كه او در آن شهر گشته و دیده در أشعارش منعكس است» و سپس بیدرنگ به تفاصیلی دیگر از حضور خاقانی در بغداد و نگاه او به بغداد و بغدادیان پرداختهاند. // متأسفانه از این نوشته آقای كندلی به روشنی برنمیآید كه آیا به آن بیت خاص و لفظ «خاتونیه» نظر داشتهاند یا نه. این اندازه مغتنم است كه در «فهرست راهنما»ئی كه به همت كارگزاران مركز نشر دانشگاهی برای كتاب آقای كندلی تهیه شده است(ص683)، «خاتونیه» به اعتبار همان بیت خاقانی درج گردیده و علیالظاهر تفطن داشتهاند كه «نام خاص» است. // 27.نگر: كتاب الحوادث، ط. دارالغربالاسلامی، ص259، هامش. // 28.نگر: اعیانالشیعه، 8/6 و: [تلخیص] مجمعالآداب، ط. محمودی، 1/13. // 29.[تلخیص] مجمعالآداب، ط. محمودی، 2/159. // 30.همان، 3/459. // 31.همان، 4/202 و 203. // 32.همان، 5/600. // 33.نگر: كتابالحوادث، ط. دارالغربالاسلامی، ص 259. // 34.تاریخ بغداد، 16/103. // 35.تاریخ اربل، 1/239. // 36.الكامل فیالتاریخ، 11/216. // 37.الوافی بالوفیات، 12/87. // 38.معجمالبلدان، 5/114. // 39. نگر، تاریخ مدینه دمشق، 41/340. // 40.نگر: همان،همان ج، همان ص، هامش. نیز سنج: سیر اعلام النبلاء ذهبی، 20/276(متن و هامش)؛ و: البدای? و النهای?، 12/264 و 389. زركلی در الاعلام(3/49) درباره این «المدرسالخاتونی البرانی» گفته است:«... و هی الآن من الدوارس». // 41.از برای سرگذشت وی، نگر: الاعلام زركلی، 3/49؛ و: البدای و النهایهی ابن كثیر،12/306 و 389؛ و: شذرات الذهب، 6/298؛ و:اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، 2/37 و 38. // 42.نگر: سیر أعلام النبلاء، 20/393. // 43.نگر: تاریخالاسلام ذهبی، 41/120؛ و: البدای و النهایهی ابن كثیر، 12/389. // 44.نگر: سیر أعلام النبلاء، 20/230. // طابع كتاب در هامش یادآوری كرده است كه این مدرسه از مدارس حنفیان بوده. // 45.سنج: البدای و النهایهی ابن كثیر، 12/389 از برای وقوف بیشتر بر دامنه اهتمام و اقدام «خاتون»های درباری و پیرامونیانشان به أبنیه عامالمنفعه فرهنگی، نیز نگر: البدای و النهایهی ابن كثیر، 13/198 و 199(شرح حال «ربیع خاتون بنت أیوب، أخت السلطان صلاحالدین»). // 46.نگر«الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، مجیرالدین الحنبلی العلیمی، 2/36. // 47.نگر: تاریخالاسلام ذهبی، 52/82. // 48.نگر: العقدالمنظوم، ط. مجلس، ص73 و 175. // 49.نگر: همان، همان ط. ص83 و 87. // 50.خود در قطعهای(دیوان خاقانی، چ سجادی، ص848) گفته است:
«چار چیزست خوشآمد دل خاقانی را گر كریمی و معاشر منه این چار ز دست
مال پاشیدن و پوشیدن اسرار كسان باده نوشیدن و بوسیدن معشوقه مست»
51.نگر: دیوان خاقانی، چ سجادی، ص 804. نیز سنج: خاقانی شروانی: حیات، زمان و محیط او، ص318. // 52.نگر: دیوان خاقانی، چ سجادی، ص453. // 53.سنج: همان، همان چ، ص927 و 928، و 628.
منبع: اطلاعات حکمت و معرفت، سال ششم، شماره 3
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید