1395/3/4 ۱۰:۴۴
درباره قرآن کریم و علوم قرآنی و مقولات قرآنی کتابهای متعددی به چاپ رسیده که یکی از آنها «دانشنامه قرآن کریم» به سرپرستی اولیور لیمن و همکاری جمعی از نویسندگان مسلمان و غیرمسلمان است. این کتاب را یکی از پرکارترین و دقیقترین مترجمان کشور، یعنی استاد سید محمدحسین وقار به پارسی روان و خوشخوان بازگرداندهاند و انتشارات اطلاعات چاپ و پخش آن را عهدهدار شده است. آنچه در پی میآید، یکی از مقالات پرشمار آن است.
اشاره: درباره قرآن کریم و علوم قرآنی و مقولات قرآنی کتابهای متعددی به چاپ رسیده که یکی از آنها «دانشنامه قرآن کریم» به سرپرستی اولیور لیمن و همکاری جمعی از نویسندگان مسلمان و غیرمسلمان است. این کتاب را یکی از پرکارترین و دقیقترین مترجمان کشور، یعنی استاد سید محمدحسین وقار به پارسی روان و خوشخوان بازگرداندهاند و انتشارات اطلاعات چاپ و پخش آن را عهدهدار شده است. آنچه در پی میآید، یکی از مقالات پرشمار آن است.
***
کتابت در عالم اسلام با کاتبان وحى آغاز شد. احترام و اهمیت قرآن نزد مسلمانان سبب شد که خطاطى و کتابت از همان آغاز با امور معنوى بیامیزد و بهتدریج، خطاطان منزلتى ویژه بیابند؛ چنانکه به گفته سراج شیرازى خلیفه مستعصم عباسى (حکومت: ۶۴۰ـ۶۵۶) پیش پاى یاقوت مستعصمى برمىخاست؛ چون معتقد بود او بهترین کلام را به بهترین خط مىنویسد. در رسالات آموزشى خوشنویسى، به آداب کتابت قرآن توجه بسیار شده است. اهمیت یافتن خوشنویسى در کتابت قرآن موجب شده است که خوشنویسان احادیث و سخنان بسیارى در این زمینه از پیشوایان دین نقل کنند.
اهمیت خط در عالم اسلام بیشتر به سبب پیوند آن با کتابت قرآن است و از آنجا که اعتقاد به اینکه بهترین خط واضحترین خط است، رایجترین نظر درباره کتابت بود، خط نسخ که واضحترین خط به شمار مىرود، در کتابت قرآن اهمیت یافت (لینگز، ص۵۴). توصیه مىشد خوشنویس براى آنکه از فیض برکات قرآن محروم نماند، با قلمى که قرآن مجید و احادیث را مىنویسد، دیگر متون را کتابت نکند (سراج شیرازى، ص۱۰۶) و نیز به سبب احتیاط فراوان در اینکه چیزى به متن قرآن اضافه نشود، کاتبان ترجمه، تفسیر، و علامتها را با رنگ یا خطى دیگر مىنوشتند (اسفراینى، ج۱، ص۱۰).
درباره بعضى از مسائل همچون تذهیب و آرایش مصحف اختلاف نظر وجود داشت؛ مثلا جاحظ (ج۱، ص۵۵ـ ۵۶) آرایهمندى و کیفیت خوب کتابهاى زنادقه (مانویان) را به سبب فساد عقاید عرضهشده در کتابهایشان مىدانست و بر این گمان بود که کتابهاى فاسد و بىارزش به تزیین نیازمندند، اما کتابهاى مسلمانان نیازمند کاغذ خوب و آرایهمندى نیستند.
گفته شده است که نخستین مصحف کامل را زید بن ثابت در زمان خلیفه اول گرد آورد و نوشت. این مصحف پس از وفات خلیفه اول نزد خلیفه دوم بود و سپس به حفصه دختر عمر رسید (ابن ندیم، ص۲۷). البته بخشهایى از قرآن به صورت پراکنده در زمان پیامبر(ص) نوشته شد و حضرت خود بر آن نظارت کرد (قدورى الحمد، ص ۹۸ـ۹۹).
به روایتى امام على(ع)طبق وصیت پیامبر(ص)، نخستین قرآن کامل را طى سه روز پس از رحلت ایشان نوشت (رجوع کنید به ابن ندیم، ص۳۰؛ زنجانى، ص۶۵ـ۶۸). کتابت و جمعآورى قرآن در قالب مصحف در زمان خلیفه سوم هم به انجام رسید. شماره کاتبان وحى در زمان پیامبر(ص) به اختلاف از ۲۳تا ۴۳ نفر ضبط شده است (مایل هروى، ۱۳۸۰ش، ص۷۸).
نخستین خطوط کتابت
درباره نخستین خط یا خطوطى که در کتابت قرآن به کار رفت، اختلاف نظر هست. ابن ندیم نخستین خطوط عربى را به ترتیب مکى، مدنى، بصرى و کوفى دانسته است. براساس ترتیب مکان نزول قرآن و گسترش مراکز فرهنگى در عراق، احتمالا ترتیب خطوط به کاررفته در کتابت مصاحف نیز به همین گونه بوده است. نام این چهار خط به همراه دوازده خط دیگر، جزو خطوط مصاحف در «الفهرست» آمده است.
پس از انتقال مرکز خلافت به کوفه، خطوط کتابت قرآن تنوع بسیار یافت که همه آنها را کوفى مىخواندند؛ اما دروش استفاده از این نام را براى همه این خطوط نادرست دانسته و آنها را «سبک عباسى» خوانده است.
خط کوفى براى کتابت قرآن به دیگر سرزمینهاى قلمرو اسلام راه یافت و در هر منطقه صورتى خاص پیدا کرد؛ مانند کوفى مشرقى و کوفى مغربى (فضائلى، ص ۱۴۲). کوفى مشرقى که در برگیرنده شیوههاى متفاوت عربى و ایرانى بود، تا پایان قرن ششم در کتابت مصحف و پس از آن تا قرن دهم، در کتابت سرسورهها و کتیبههاى تزیینى بناها و نسخ به کار مىرفت (فضائلى، ص۱۴۹؛ جیمز، ۱۹۹۲ب، ص۱۶). در ایران نخستین خطى که براى کتابت قرآن به کار رفت، خط پیرآموز بود که کیفیت آن چندان مشخص نیست (ابن ندیم، همانجا؛ مایل هروى، ۱۳۶۹ش، ص۹۷، ۴۲۱).
خط مغربى
در میانه سده چهارم، خط مغربى در سرزمینهاى غربى جهان اسلام براى کتابت قرآن رواج یافت. کهنترین گونه خط مغربى، خط قیروانى، نوعى کوفى زاویهدار، است. پس از آن، خط قرطبى یا اندلسى در اندلس رایج شد که خطى مستدیر و قوسى بود. خواندن این خط، به سبب کوچکى اندازه، غالبآ دشوار بود (فضائلى، ص۱۴۳؛ رایت، ص۱۱۹). در حدود قرن چهارم، در قرطبه و بعضى از دیگر شهرهاى غربى سرزمینهاى اسلامى کتابت مصحف رواج داشت، به طورى که گفته شده تنها در قرطبه، ۱۶۰ زن به این کار مشغول بودند (مظاهرى، ص۲۲۱).
از قرن چهارم، تحولاتى در کتابت مصحف پدیدار شد؛ از جمله استفاده از قلمهاى ششگانه در کتابت، و ظهور قطع عمودى که براثر استعمال کاغذ به جاى پوست رواج یافت. در این میان، فقط در مراکش طبق سنت گذشته، قطع مربع و نوشتن بر پوست همچنان برقرار ماند (جیمز، ۱۹۹۲ب، ص۱۴). خط نسخ در کنار خط کوفى رایج بود و تا سدههاى سوم و چهارم براى نوشتن مطالب فورى به کار مىرفت، اما ابن مقله (متوفى ۳۲۸) آن را شایسته کتابت مصحف کرد (فضائلى، ص۲۸۶ـ ۲۸۷).
از میان قلمهاى ششگانه، محقق و نسخ و ریحان بیش از همه در کتابت مصحف به کار مىرفت. از ثلث نیز گهگاه استفاده مىکردند. توقیع و رقاع در مصحفنویسى بیشتر براى کتابت وقفیه، تقدیمیه، انجامه و گاه سرسورهها استفاده مىشد و ثلث نیز همانند کوفى بیشتر براى کتابت سرسوره مصحفها به کار مىرفت. کهنترین مصحف به خط نسخ، در ۳۹۱ در بغداد، به دست ابنبواب و کهنترین مصحف به خط محقق در ۵۵۵ در ایران کتابت شد. نحوه استفاده از اقلام ششگانه در کتابت مصحفهاى قرن ششم چنان کامل و پیشرفته است که مىتوان نتیجه گرفت این قلمها از همان قرن چهارم مراحل ترقى و کمال را پیمودهاند (رجوع کنید به جیمز، ۱۹۹۲ب، ص۱۵ـ ۱۶، ۲۲).
مدارس نظامیه
تاسیس و گسترش مدارس اسلامى در دوره سلجوقیان (۴۲۹ـ ۵۹۰) با حمایت کسانى چون خواجه نظامالملک، به رونق بیش از پیش کتابت قرآن انجامید؛ چرا که در هریک از این مدارس کتابخانهاى دایر بود. در شام و عراق هم، برپایى این مدارس رواج بیشتر قرآننویسى را در پى داشت (همان، ص۲۲ـ ۲۳).
در سده هفتم، ظهور یاقوت مستعصمى در دستگاه مستعصم بالله ـ آخرین خلیفه عباسى ـ فن کتابت قرآن را گام بزرگ دیگرى به پیش برد. حضور او در دیوان هولاکوى مغول و وزیرش عطاملک جوینى در بغداد، بر نسل بعدى قرآننویسان ایرانى تأثیرى عمیق نهاد (همان، ص ۵۸). یاقوت مستعصمى بسیار عمر کرد و مصحفهاى زیادى به اقلام مختلف نوشت (رک: منشى قمى، ص۲۰).
پس از حمله مغولان و به سبب نامسلمان بودن ایشان، قرآننویسى تاحدى کاهش یافت، اما با اسلام آوردن غازانخان در ۶۹۵ و حمایت وزیرش، خواجه رشیدالدین فضلالله از امور فرهنگى، قرآننویسى از نو رونق گرفت (جیمز، ۱۹۹۲ب، ص۲۳، ۵۸). به گفته جیمز (۱۹۹۲ب، ص۵۸)، خواجه رشیدالدین ده نسخه از مصحفهاى یاقوت را در ربع رشیدى گرد آورد و همین مصاحف الگوى بسیارى از کاتبان سده هشتم شد. در این زمان همدان، زادگاه خواجه رشیدالدین، از کانونهاى اصلى قرآننویسى بود. چنان که مشهورترین مصحف عهد ایلخانان، نسخه سىپارة عظیمى است به خط ریحان، که در ۷۱۳ عبدالله بن محمد همدانى آن را براى الجایتو نوشت. از برخى مصحفهاى این روزگار پیداست که خط محقق هم در بین مصحفنویسان رایج بوده است (رجوع کنید به بلر، ص۴۹).
تذهیب
نفیسترین مصحفهاى دوره ممالیک در زمان حکومت سلطان شعبان (حکومت: ۷۶۴ـ۷۷۸) کتابت شد. متن اصلى این مصاحف غالباً به خط محقق و ضمایم آنها بیشتر به خط ثلث و گاه کوفى بود. در تذهیب برخى از آنها هنرمندان ایرانى و شامى نیز دست داشتند. در همین زمان، پیش از تسلط عثمانیان، قونیه مرکز قرآننویسى در آناتولى به شمار مىرفت. آثار کمشمارى که از این دوره به جا مانده، غالباً به خط محقق جلى در سه سطر کتابت شدهاند (رجوع کنید به جیمز، ۱۹۹۲ب، ص۱۷۲ـ ۲۱۱). همچنین از مناطق شمالغربى افریقا مصحفهایى از سده سیزدهم به خطوط مغربى و اندلسى به جا مانده است. در سرزمینهاى غرب جهان اسلام، از زر در کتابت قرآن بسیار کم استفاده مىکردند (همان، ص۲۱۲ـ۲۱۴؛ رایت، ص۱۲۱).
روند رو به رشد مصحفنویسى در دوره تیموریان (۸۰۷ـ ۹۱۳) تداوم یافت. به گفته منشى قمى، در سالهاى پایانى حکومت تیمور، خوشنویسى به نام عمر اقطع، مصحف عظیمى به قلم محقق براى تیمور نوشت. پس از تیمور، نواده وى ابراهیم سلطان، که هم خود کاتب قرآن بود و هم از کاتبان قرآن حمایت مىکرد، شیراز را یکى از مراکز اصلى مصحفنویسى گرداند.
در سده نهم، ترکمانان آققوینلو هم از حامیان مصحفنویسى بودند. در این عهد، خوشنویسى به نام زینالعابدین بن محمد کاتب شیرازى مصحفى سىپاره به خطوط محقق و ثلث و نسخ براى یعقوببیگ آققوینلو کتابت کرد.
در کتابت مصحفهاى سدههاى نهم و دهم ایران، دو تحول اساسى رخ نمود: استفاده گستردهتر از نسخ به منزله اصلىترین خط مصحفنویسى، و تقسیم صفحه به دو فضاى جداگانه که هریک به خطى متفاوت نوشته مىشد. این خطوط عبارت بودنداز محقق و ثلث یا محقق و نسخ و گاه ثلث و نسخ. این شیوه صفحهآرایى در عثمانى نیز تاحدى رواج یافت.
در کشورهاى شرق جهان اسلام، بهویژه ایران، مصحفها را در قالب نسخه کامل در بردارندة تمام سورهها یا به صورت دو، چهار، هفت، سى، و شصتپاره تدوین مىکردند؛ اما نوع سىپاره رواج بیشترى داشت. به گونه نخست، «نسخه جامع» و به انواع دیگر «ربعه» مىگفتند؛ اما بهتدریج بیشتر مصحفها در قالب نسخه جامع (تک جلدى) تهیه مىشدند؛ شاید بدان سبب که مخارج تهیه ربعه بسیار زیاد بود.
اگرچه در قرن دهم خطوط ایرانى، بهویژه نستعلیق، در کتابت متون ادبى کاربرد فراوان یافتند، از این خطوط بهندرت در کتابت قرآن استفاده مىشد. حتى گاه کتابت قرآن به خط نستعلیق بدیمن دانسته شده است ! این امر بیشتر ناشى از ویژگیهاى بصرى خط نستعلیق، بهویژه دشوارى مشکول کردن (حرکتگذارى) آن است. از این رو در ایران، از دوره صفوى تا پایان دوره پهلوى، کمتر از ده مصحف به خط نستعلیق کتابت شده است.
مشهورترین مصحف نستعلیق، اثر شاه محمود نیشابورى است که آن را در ۹۴۵ به نام شاهتهماسب صفوى کتابت کرد. مهارت چشمگیر شاه محمود در نستعلیقنویسى، مصحف او را به نهایت پاکیزگى و خوانایى رسانده است.
خطوط مورد استفاده در کتابت قرآن در دوره تیموریان (ریحان و محقق و ثلث و نسخ) تا پایان قرن دهم دوام آوردند. پس از آن، خط نسخ تقریباً جاى تمام خطوط پیشین را گرفت. یکى از مهمترین علل این امر، قطع متوسط و کوچک مصحفها بود که امکان استفاده از خطوط جلى، همچون محقق را میسر نمىکرد.
ایران
سنت قرآننویسى ایران در اوایل سده دوازدهم، در دوره شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوى احیا شد. یکى از نتایج آن، کتابت ترجمه فارسى به صورت نوارى باریک به خط نستعلیق در زیر آیات قرآن بود و نتیجه دیگر، پیدایش روش احمد نیریزى در نوشتن خط نسخ بود که به «نسخ ایرانى» مشهور شد. از ویژگیهاى خط نسخ نیریزى، اندازه نسبتاً بزرگ حروف و فاصله زیاد بین سطور است. این شیوه کتابت قرآن در دورههاى زندیه و قاجاریه نیز برقرار ماند و در این دو دوره، نسخ خط مخصوص کتابت قرآن به شمار مىرفت.
شکوفایى خوشنویسى
قرن سیزدهم در ایران دوره شکوفایى خوشنویسى بود و به تبع آن، مصحفنویسى نیز با حمایت دربار و گاه سفارشهاى مردم و رجال برجسته و اهل فرهنگ رونق گرفت. در این دوره، خط رایج در کتابت قرآن همچنان نسخ به شیوهایرانى بود. خوشنویسان مشهورى چون وصال شیرازى و فرزندانش، علىعسکر ارسنجانى و فرزندش محمدشفیع، زینالعابدین اصفهانى (اشرف الکتّاب) و شاگردان برجسته وى و برخى از زنان همچون امسلمه، دختر فتحعلىشاه و مریمبانو نائینى در زمینه کتابت خط نسخ و مصحفنویسى فعال بودند. با رواج صنعت چاپ در اواخر عهد قاجار، سنت قرآننویسى مهجور شد و به جاى آن، قرآنهاى چاپى که غالبا به خط نسخ کتابت مىشدند، رواج یافتند. در دوره معاصر نیز، گاه خوشنویسانى چون سیدحسین میرخانى براى تیمن و تبرک، قرآنهایى به خط نستعلیق کتابت کردهاند.
در عثمانى
همزمان با عصر صفوى، در عثمانى نیز خوشنویسى و بهویژه کتابت قرآن بسیار مورد توجه قرار گرفت و براى خرید آثار خوشنویسى مبالغ هنگفتى صرف مىشد. البته اوایل قرن یازدهم را آغاز دورانى مىدانند که به رکود خوشنویسى در عثمانى منجر شد، به طورى که قرآنهاى این دوره به هیچ وجه تنوع آثار قرن دهم را ندارد. کتابت قرآن در این دوره با کاتبانى همچون حافظ عثمان در اواسط قرن یازدهم به اوج رسید.
با اوجگیرى قدرت سلاطین عثمانى، شمارى از شاخصترین مصحفنویسان در آناتولى به ظهور رسیدند؛ از جمله احمد قرهحصارى و حمدالله آماسى. احمد قرهحصارى با تأثیرپذیرى از خوشنویسان ایرانى دربار آققوینلو و خوشنویسان مصرى عهد ممالیک، بهویژه در نگارش «بسمالله» دست به ابداعاتى زد که تا پایان سده دوازدهم کاتبان عثمانى از آن تقلید مىکردند. برخى از این نمونهها از بهترین آثار خوشنویسى اسلامى در تمامى ادوار به شمار مىروند.
حمدالله آماسى هم مصحفهاى زیادى از خود به یادگار گذاشت. خط نسخ او براى کاتبان نسلهاى بعدى عثمانى الگوى کتابت قرآن شد.
مصر و هند
پس از حمله عثمانیان به مصر، قرآنها همچنان به شیوه ممالیک کتابت مىشد. همچنین به سبب نفوذ شیوهاى از قرآنپردازى سدههاى نهم و دهم ایران در مصر، سبک مصحفهاى به جا مانده از قرن یازدهم مصر حالتى دوگانه دارد.
در هند نیز پیش از حکومت بابُریان (۹۳۲ـ۱۲۷۴ق)، وضع خوشنویسى و کتابت قرآن چندان روشن نیست؛ ولى اندک آثار به جامانده از این حکایت دارند که مسلمانان هند از خطى به نام بیهارىر بهارى در نوشتن برخى مصحفها استفاده مىکردند. این خط نوعى محقق است که در آن حروف عمودى را کوتاهتر و قوسهاى زیر خط کرسى حروف را با تأکید مىنوشتند. باتوجه به نمونهاى که در دست است، احتمال مىرود که در این زمان از قلم محقق هم براى کتابت مصحفهاى هند استفاده مىکردهاند.
در دوره صفوى، به سبب ارتباط فرهنگى ایران و هند، خوشنویسى مسلمانان هند نیز تحت تاثیر شیوههاى خوشنویسى ایرانى قرار گرفت. شاهان بابرى هند نیز به خوشنویسى بسیار توجه مىکردند. داراشکوه بهترین خوشنویس از میان شاهزادگان بابرى هند بود که مصحفى براى مزار عبدالقادر جیلانى کتابت کرد. همچنین ظهیرالدین محمدبابر خطى به نام بابرى ابداع کرد که ترکیبى است از خط کوفى و خطوط باستانى هند، و با آن مصحفى نوشت و به مکه فرستاد. کتابت قرآن در هند گسترشى فراوان داشت و تنوع قرآنها بسیار زیاد بود؛ زیرا سفارشدهندگان مصحفها افزون بر دربار، مؤمنان عادى نیز بودند.
اورنگزیب و دخترش، زیبالنسابیگم، با خط نسخ آشنایى داشتند. از زیبالنسابیگم مصحفهایى به این خط به جا مانده است؛ اما پس از اورنگزیب، دیگر شاهان بابرى به قرآننویسى علاقهاى نشان ندادند و بیشتر به خط نستعلیق و آثار ادبى توجه کردند. بیشتر قرآننویسان این دوره همچون امانتخان (خوشنویس عهد جهانگیر و شاهجهان)، حاجى کاظم (استاد اورنگزیب) و سعید امرد، یا ایرانى بودند یا خوشنویسى را از هنرمندان ایرانى آموخته بودند. به همین سبب، خط نسخ در این دوره براساس سفارشها، به دو صورت به نامهاى لاهورىآمیز و اصفهانى (شیوه احمد نیریزى) کتابت مىشد.
چین
آگاهى ما از وضع کتابت قرآن در چین به سدههاى هفتم و هشتم (دوران پس از حمله مغولها) بازمىگردد. برخى آثار به جا مانده از آن زمان داراى ویژگیهاى نسخ خطى شرق جهان اسلام است. در قرآنهاى چینى از تحولات خط در ایران و آسیاى مرکزى پیروى شده است و بیشتر آنها را به خط نسخ و محقق نوشتهاند. در چین، گونهاى خاص از خط نسخ ابداع شد که به خط سینىر چینى مشهور است. در مصحفهایى که به این خط نگاشته شدهاند، علاوه بر شکل مستدیر و روانى چشمگیر حروف، استفاده از مرکب سیاه بر روى کاغذ نه چندان معمول سفید، بسیار شایان توجه است.
*دانشنامه قرآن کریم (با حذف منابع و مآخذ، انتشارات اطلاعات)
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید