1395/2/25 ۰۹:۱۴
بخشی از میراث و هویت ایرانی در ادبیات نهفته است که میتواند از منظر علمی و انتقادی موردواکاوی قرار گیرد. اگر بخشی از فرهنگ انسانها را ریشه در جهان بینی تاریخی و دارای گزاره های تداومی بگیریم که ناخودآگاه در تصورات ملی منتقل می شود، اهمیت میراث ادبی بیشتر درک می شود. ادبیات به معنای متون نظم و نثری که از گذشته به ارث رسیده است، تقریبا همه میراث فکری و جهان بینی ایرانی از خردمزدایی تا خرد شیعی را در خود جای داده است. این متن به بررسی اهمیت استراتژیک اندیشه فردوسی می پردازد.
درباره نظام فکری فردوسی در سالروز بزرگداشت او
نهفته چو بیرون کشید از نهان
به سه بخش کرد آفریدون جهان
یکی روم و خاور دگر ترک و چین
سیم دشت گردان و ایرانزمین
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید
مر او را پدر شاه ایران گزید
هم ایران و هم دشت نیزه وران
هم آن تخت شاهی و تاج سران
بخشی از میراث و هویت ایرانی در ادبیات نهفته است که میتواند از منظر علمی و انتقادی موردواکاوی قرار گیرد. اگر بخشی از فرهنگ انسانها را ریشه در جهان بینی تاریخی و دارای گزاره های تداومی بگیریم که ناخودآگاه در تصورات ملی منتقل می شود، اهمیت میراث ادبی بیشتر درک می شود. ادبیات به معنای متون نظم و نثری که از گذشته به ارث رسیده است، تقریبا همه میراث فکری و جهان بینی ایرانی از خردمزدایی تا خرد شیعی را در خود جای داده است. این متن به بررسی اهمیت استراتژیک اندیشه فردوسی می پردازد. از منظر چهار مساله مهم و اغلب تکراری که از زمان فردوسی تاکنون فراوانی دارد؛ خواندن، تفسیر، نقد کردن و گسترده شدن شبکه فردوسیپژوهی در بافتار علوم انسانی میتواند بخشی از مشکلات امروز ما را حل کند.
نخبگان فردوسیستیز: نخبگان فکری امروز ایران در فضای کمی، ریاضیمحور با سیطره علوم فنی، پزشکی و منطق مکانیکی زیست و تولید فکر می کنند. این فضا مهندسان را با غایتهای بنیادگرایانه رادیکال بر همه سیاستگذاری های جامعه استیلا بخشیده است. نتیجه همگرایی اهداف بنیادگرایانه و روشهای مهندسانه دشمنی با علوم انسانی و مجموعه ادبیات است که درنهایت فرهنگ انتقادی و گفتوگو را از میان برده است و در همه امور خصوصی شهروندان مداخله می کند. از سوی دیگر نخبگان ادبیات فارسی نیز با تعداد کم و اغلب منزوی به روشهای ظاهری و درونی روی آوردهاند و شاید همچون فردوسی هنوز مقبول مشروعیت نظام واقع نشده اند. فردوسی و شاهنامه به لحاظ محتوایی و روش می تواند در قلمروی استراتژیک اندیشه سیاسی ایرانشهری بار دیگر ادبیات بهمثابه آداب و فنون زندگی عمومی و خصوصی را که ریشه در هویت ایرانی دارد، زنده گرداند.
توده معیشتگرا: مردم به مثابه تودهای نیازمند که اغلب در رویکردی معیشتی گرفتار شدهاند و با داشتن چند شغل یارای گذار از بحرانهای عادی زندگی را ندارند و روزبهروز از فرهنگ و ادب سرزمین خود دور میافتند. شهروندان ایران با وجود پشتسرنهادن دو انقلاب سیاسی هنوز به لحاظ سطح دانش انسانی در جایگاه مناسبی قرار ندارد و اگر از آنها علت را جویا شویم، به نداشتن وقت و مشغلههای کاری ارتباط میدهند. شاهنامه روایت هنر، ادب، فن تشریفات و جهان بینی خردورزانهای است که از بحرانهای بزرگ پیروز درآمده است. مدارا، احترام به خرد و سلسله مراتب و داشتن ادب در همه مناسبات میتواند توده را شکل دهد و آنها را به شهروندانی مسئولیتپذیر تبدیل کند. شاهنامه حتی در زمان صفویه و قاجار نیز به اندازه امروز مغفول نبوده است، چراکه اکنون تلویزیون و ماهواره با همه تکنولوژی و توان بالا جای قهوه خانه را گرفته و انحصار بزرگی در جهت دهی عرصه عمومی رقم زدهاند.
جوانان نسبیگرای مجازی: بحران سوم که به خوبی قابل لمس است، نوجوانان و جوانان ایرانزمین هستند که در فضای سیال و مجازی عصر اطلاعات به سمت رویههای مصرفی، لذتگرا و روزمره جهان سایبر شناور شدهاند. شاهنامه فردوسی و فرهنگ دینی و ملی آن روایتی هویتبخش از تداوم فرهنگ ایرانشهری است که جای آن در سیاهچاله عصر پستمدرن به خوبی احساس میشود. اگرچه عناصر فرهنگ ملی و نمادهای ایرانی درحال بازگشت در شبکههای مجازی هستند اما برخی انگیزههای مذهبستیزانه، ایرانهراس و سلطنتطلب این فضا را در شیفتگی کورکورانهای قرار دادهاند که گاهی جای دوست و دشمن را به هم میزنند. از لحن بیمایه جوانان، غلطهای املایی و دایره واژگانی محدود گرفته تا ناتوانی از نوشتن چندجمله صحیح فارسی خود نشانی است از بحران آگاهی ملی که فردوسی نقشی اساسی در حل آن دارد.
غربت ایران در ایران: غلبه جریان های فکری آرمانگرایانه روشنفکری دینی و انتقادی چپگرا که خود را آلترناتیوهای مهندسان بنیادگرا میدانند باعث شده است در پس پشت رخدادهای سیاسی ایران به حاشیه کشانده شود. در اینجا برخی از گزارههای آنها نقل میشود. عدهای اعتقاد دارند واژه ایران در دوره جدید اختراع شده است، برخی بر این باورند اندیشه ایرانی وجود ندارد و برخی روششناسی مارکسیستی و تکرار جملات چپگرایان شکست خورده، فردوسی و همه میراث ادبی ایران را آگاهی کاذب و روبنایی ایدئولوژیک جهت تثبیت قدرت اقتصادی فرض میکنند. در این بازی با عقلانیت محدود سیاسی آنچه اهمیت ندارد ایران، اندیشه و فرهنگ ایرانشهری و هویت ملی است که به راحتی برای به دست آوردن نهاد و مقام سیاسی پیشکش میشود.
شاهنامه تداوم خرد و فرهنگ ایرانی است تا ایران در سرزمین خویش همچون گذشته غریب نماند و شاخص های اندیشه آن که جان سالم از همه هجومها، غارتها و نادیدهانگاریها برده است اکنون نیز چون ققنوسی سالم و زنده سر برخواهد آورد.
منبع: روزنامه فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید