1393/3/11 ۱۳:۱۲
«فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک» عنوان کتابی است که توسط انتشارات مرکز تحقیقات استراتژیک روانه بازار نشر شده و به دو مقدمه ارزشمند از دکتر حسن روحانی و پروفسور پاتریک هیلان آراسته شده است. این کتاب اخیراً به چاپ دوم رسیده است.
1. دکتر حسن روحانی (رئیس جمهوری) در مقدمه خود بر این کتاب مینویسند: «در کشور ما از زمان ورود علم جدید (مشروطه) تا انقلاب اسلامی، شاهد سلطه قرائت «اگوست کنت»ی از علم هستیم؛ در حالی که پیش از آن بیشتر دیدگاه ارسطویی، حاکمیت داشت. باورمندان به تفکر اگوست کنت به این نتیجه رسیده بودند که هیچ کاری منطقیتر از این نیست که دامنه روشهای علوم طبیعی به حوزه علوم اجتماعی گسترش یابد. کنت فکر میکرد که عقل بشر به مرحلهای از تکامل رسیده که فیزیک اجتماعی یا جامعهشناسی را به عنوان منبعی از دانش انسانی، باور کند و با این دانش، میتوان جامعهای مطلوب به وجود آورد. از راسخترین باورهای کنت این اندیشه ناروا بود که هر شاخه دانش بشری از سه مرحله میگذرد: مرحله ربانی، مابعدالطبیعهای یا انتزاعی و مرحله علمی یا اثباتی.»
دکتر روحانی در ادامه، به تحولات علم شناختی در ایران پس از انقلاب میپردازد و از غفلت سنتی نسبت به فلسفه علم یاد میکند و مینویسد: «برخی از کنار تحولات فلسفه علم، بیاعتنا میگذرند و از این نکته مهم غافلاند که تا در حوزه فلسفه علم پیشرفت نداشته باشیم، نمیتوانیم در عرصه نظریهپردازی، کاری بایسته صورت دهیم و صرفاً در افق محدودی، مهرهها را جابهجا میکنیم و نام آن را به خطا، نظریهپردازی میگذاریم. این دقیقاً همان رویدادی است که در بومیسازی یا «دگروارهسازی» علوم اجتماعی در این دههها بر ما رفته است.»
2. پروفسور پاتریک هیلان (کوانتوم فیزیکدان و فیلسوف علم شهیر امریکایی) در پی مقدمه دکتر روحانی، مقدمه خود را آورده است. هیلان ابتدا به «آگاهی انسانی» اشاره میکند و میگوید: «من درباره نقشی که شرودینگر، ویگنر و هایزنبرگ برای «آگاهی انسانی» در تمایز میان نظریه کوانتوم و فیزیک نیوتنی قائل شدهاند، بسیار فکر کردهام. هر سه آنان متقاعد شده بودند که مکانیک کوانتومی در سطح آگاهی انسانی با سنتِ کلاسیک فیزیک نیوتنی، تفاوت زیادی دارد. کانت- شاخصترین فیلسوف فیزیک نیوتنی- در اثر خود تحت عنوان «نقد عقل محض»، ساختارِ معرفتشناختی فیزیک نیوتنی را امرِ پیشینی استعلایی عقل انسان در نظر گرفته بود. در میان استادان راهنمای من، شرودینگر فیلسوفی بود که تحت تأثیر موضوعِ آگاهی انسانی به فلسفه هند علاقهمند شده بود. هایزنبرگ نیز به مطالعه فلسفه یونان پرداخته بود و روابط دوستانهای با مارتین هایدگر داشت و مقالهای برای جشننامه هایدگر به رشته تحریر در آورده بود. مرشد ویگنر، مایکل پولانی بود که علاوه بر آن که فیلسوف مهمی بود، شیمیدان و فیزیکدان نیز بود.»
پاتریک هیلان در ادامه، ویژگی متفاوت نظریه کوانتوم را که توجه فیزیکدانان برجسته را به مسأله آگاهی انسانی جلب کرده بود، چنین توضیح میدهد: « یک ویژگی نظریه کوانتوم آن است که رویدادهای کوانتومی، تمامی کوششها را برای مشخص کردن یا تصور کردن آنها به صورت ابژههایی واقعی در زمان و مکان فیزیکی با ناکامی روبهرو میسازند. رویدادهای کوانتومی این معیار متداول را که آن چه قابل مشاهده و قابلِ اندازهگیری در آزمایشگاه است باید قابل تصور و شهودپذیر در زمان و مکان برای علم باشند، برآورده نمیسازند.» هیلان میافزاید: «اگر کانت زنده بود از او میپرسیدیم که آیا الکترونها و فوتونها موجوداتی فیزیکی هستند؟ از آنجا که الکترونها و فوتونها معیارهای استعلایی را (یعنی آنچه را که در آزمایشگاه قابل سنجش و مشاهده است) برآورده نمیسازند، آیا باید در زمان و مکانِ متصور برای علوم، «قابل تصور» و «شهودپذیر» باشند؟ او مطمئناً پاسخ میداد که آنها موجودات فیزیکی نیستند!.»
هیلان، پیامد این ماجرا را برآرای کانتی و نوکانتیها چنین برمیشمرد: «در اوایل قرن 20، فلاسفهای چون هوسرل، هایدگر، کاسیرر، کارناپ و دانشمندانی نظیر اینشتین، هایزنبرگ، وِیل و گِبِل- به رهبری هرمان کوهن در دانشگاه ماربورگ- شروع به بازنگری و تصحیح کارهای کانت کردند تا بتوانند به مسائلی بپردازند که فیزیک جدید برای عقل نیوتنی استعلایی کانت پدید آورده بود. همگی روش استعلایی کانت را پذیرفتند اما جرح و تعدیل در روش او یا نتیجهگیریهای او در پرتو فیزیک جدید را اجتنابناپذیر دانستند.»
هیلان در این مقدمه، پس از اشاره به چالشهایی در باب عینیت مدرن و نشان دادن اینکه هندسه دیدِ دو چشمی انسان، اقلیدسی نیست، بلکه هرمنوتیک است، به این نتیجهگیری وارد میشود که: «ما انسانها فقط سوژههایی در جهانی مملو از ابژههای مفید نیستیم، بلکه هر یک از ما آگاهی انسانی تجسد یافتهای با توانایی بومی برای یافتن یا ساختن الگوهای معنادار هستیم که [آن الگوها] سخن از راز و رمزهایی میگویند که در پشت سرِ جهانی قرار دارند که ما فکر میکنیم آن را میشناسیم. این راز و رمزها در پشت سرِ «بازنماییها» و «نمادهایی» مخفی شدهاند که اجتماعهای ما همه در آن شریکاند و ممکن است چیزی بیش از نمای پشت صحنه تئاتر نباشند، زیرا آنها چیزی را بازنمایی میکنند که «هم واقعی و همغیرواقعی» است» و میافزاید: «نظریه کوانتوم، یک نظریه هرمنوتیکی متشکل از هر دو دسته پدیدههاست که در برابر آگاهی انسانی قرار میگیرند- دستهای عام و جهانشمول و دستهای وابسته به زمینه؛ فیزیک کوانتوم به عنوان تئوری چگونگی آگاهی انسانی – یا دازاین- عمل میکند و امکان انتخاب هنجارهای از بالا به پایینی را فراهم میسازد که کارکردهای خرد را از هنجارهای کلاسیک عقلانیت یونانی و فیزیک نیوتنی فراتر میبرد.»
3. «پیشینه پژوهش حاضر به زمستان سال 1387 باز میگردد. در آن زمان، من وجوهی علمشناختی از پژوهش را به جلسات هفتگی شورای پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک عرضه میکردم و سپس شورا به بحث و نقد پیرامون آن میپرداخت. در جریان همان بحثها بود که بر ضرورت بازخوانی پارادایم کلاسیک و مطالعه پارادایم نوین زمینهگرا، پی بردم. >
در این کتاب به بحث «زمینهگرایی» پرداختم و سعی کردم نشان دهم که چگونه تحولات علمشناختی در دنیای غیرآنگلوامریکن، ابعاد زمینهگرایانه یافته و تا چه اندازه از عینیت مورد ادعای این تفکر، فاصله گرفته است. در این اثر قصد داشتم روشن سازم که رویکرد هرمنوتیکی، خاص علوم اجتماعی و انسانی نیست بلکه در علوم دقیقهای همچون فیزیک، خود را آشکار ساخته است. و امیدوارم که «فلسفههای علم زمینهگرا» را در حوزه علوم اجتماعی و انسانی (با توجه به تحولات علمشناختی در غرب) در مجلدی دیگر به بحث بگذارم.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید