1393/2/14 ۰۹:۴۵
سال 1368 کنگره بزرگداشت شیخالمورخین محمدبن جریرطبری در دانشگاه مازندران در بابلسر برگزار شد. پیشنهاددهنده کنگره من بودم. خبری رسیده بود که رژیم بعث عراق میخواهد بزرگداشتی برای طبری برگزار کند. طبری آملی ایرانی چه ارتباطی به صدام داشت نمیدانم ولی لازم بود که ایران هم کاری بکند. سمینار، بینالمللی بود و محققان بزرگی از کشورهای عربی، اسلامی، اروپایی و شبهقاره شرکت کرده بودند. از میهمانان شرکتکننده خارجی مشهور دکتر سهیل زکار، مورخ معروف و دکتر شوقی ابوخلیل بودند که هردو از سوریه شرکت کرده بودند.
سال 1368 کنگره بزرگداشت شیخالمورخین محمدبن جریرطبری در دانشگاه مازندران در بابلسر برگزار شد. پیشنهاددهنده کنگره من بودم. خبری رسیده بود که رژیم بعث عراق میخواهد بزرگداشتی برای طبری برگزار کند. طبری آملی ایرانی چه ارتباطی به صدام داشت نمیدانم ولی لازم بود که ایران هم کاری بکند. سمینار، بینالمللی بود و محققان بزرگی از کشورهای عربی، اسلامی، اروپایی و شبهقاره شرکت کرده بودند. از میهمانان شرکتکننده خارجی مشهور دکتر سهیل زکار، مورخ معروف و دکتر شوقی ابوخلیل بودند که هردو از سوریه شرکت کرده بودند. پروفسور مکدونالد، استاد تاریخ اسلام دانشگاه دینبوره از اسکاتلند شرکت کرده بود. دکتر جاسم حسین، مورخ عراقی نیز از آن دانشگاه شرکت کرده بود. از طرف میهمانان داخلی هم استقبال خوب بود و میتوان گفت که غالب محققان و مورخان بزرگ کشور حضور داشتند. از این میان استاد گرانقدر و مورخ گرانسنگ ادیب مورخان مرحوم دکتر محمدابراهیم باستانیپاریزی هم حضور داشتند. دوست گرامی و پزشک فاضل دکتر سیفالرضا شهابی که از همدورهایهای این بندهخدا در دانشگاه تهران بودند به سابقه الفت و محبت کرمانیهای مهربان، زمینهساز ارتباط با استاد باستانی شدند. همسر محترم دکتر شهابی پزشک و کرمانی بودند و به همین جهت دکتر شهابی پیوسته در سمینار در معیت استاد دیده میشدند. تلاشهای میهماننوازانه دکتر شهابی، مرا که سخت درگیر برگزاری کنگره بودم، از سودبردن و مصاحبت با استاد باستانی بهرهمند میکرد.
همین مصاحبت، بنده را که بیش از یکدهه بود که از آثار و دیدار استاد باستانی بهرهمند بودم، آنچنان مجذوب صفا و متانت و مزاحهای رندانه، عمق نظر، مناعتطبع و دانش فراوان او کرد که از آنتاریخ مریدش شدم و هرروز بر این ارادت افزوده شد. استاد باستانی ادیب مورخان است و در اینباره صاحب مکتب است. او شاید در عصر ما تنها کسی است که بین ادب و تاریخ پلی زد و ارتباطی برقرار کرد و از این راه از صلابت تاریخ به حلاوت آن و از بیرحمیاش بهسوی بیغمی دنیا فراخواند. امر واقع تاریخ را با عقل رافع ناملایمات جبران کرد و عبرتاندوزی دانش تاریخ را به بیان شیرینی آمیخت و تلخی و تندیهای آن را با غربال قلم لطیف بیخت. او در این معرکه از اصالت تاریخ و امر واقع آن نه چیزی کاست و نه فروانداخت بلکه با بیان شیوا و نگاه ژرف آن را بپرداخت و خوراکی مطبوع برای خلق خدا ساخت. آثارش روان است و از حلاوت مشحون و سبکی دارد خاص خود که باید از آن به «مکتب باستانی» یاد کرد. استاد شاعری توانا بود، اگرچه کم شعر گفته است ولی از خلال همین چند شعر که از او در افواه و اسماع افتاده است، میتوان به طبع لطیفش گواهی داد. قلمی توانا، دانشی وافر، نگاهی نافذ و استوار و روحی صمیمی با عصا و کلاهی که همیشه با او بود، او را در میان معاصران برجسته کرده بود. در چهلمین روز درگذشت ایشان یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید