1394/12/8 ۱۳:۲۲
جلال الدین دوانی (م 908) یکی از دانشمندان بلند پایه و پرآوازه مکتب شیراز پیش از صفوی است. وی در این رساله سه صفحه ای، اجمالی از برنامه درسی طلبه ها بیان کرده که خواندنی است. جلال الدین دوانی (830 ـ 908 هـ. ق) از فیلسوفان و عالمان شیرازی قرن نهم / و اوائل قرن دهم هجری است که شهرت در روزگار خود و پس از آن داشت و چنان که از سال وفات وی آشکار است، روزگار صفویان را درک نکرد.
جلال الدین دوانی (م 908) یکی از دانشمندان بلند پایه و پرآوازه مکتب شیراز پیش از صفوی است. وی در این رساله سه صفحه ای، اجمالی از برنامه درسی طلبه ها بیان کرده که خواندنی است.
جلال الدین دوانی (830 ـ 908 هـ. ق) از فیلسوفان و عالمان شیرازی قرن نهم / و اوائل قرن دهم هجری است که شهرت در روزگار خود و پس از آن داشت و چنان که از سال وفات وی آشکار است، روزگار صفویان را درک نکرد.
آن زمان شیراز از مراکز علمی ایران به شمار آمده و به داشتن مکتب خاص فکری ـ فلسفی خود که پشتوانه اش تراکم دانش های دینی و فلسفی پدیده آمده طی چندین قرن بود، شهرت داشت؛ به طوری که طلاب از سراسر ایران، برای تحصیل علوم فلسفی و دینی و ادبی به شیراز می رفتند. دوانی جزو سرآمدان این مکتب بود، و آثار فراوانی از خود برجای گذاشت. زندگینامه وی در منابع مختلف آمده و آخرین بار آقای مسعودی آرانی، در مقدمه اخلاق جلالی او (تهران، اطلاعات، 1391) بر داده های موجود در منابع، مرور کرده است.
رساله حاضر، با عنوان «رسالة فی تربیة الاولاد» در حوزه اخلاق عملی نوشته شده و دقیقا در همان موضوعی است که کتاب معروف او با عنوان اخلاق جلالی در آن باره نوشته شده است. نام دقیق کتاب اخلاق جلالی «لوامع الاشراق فی مکارم الاخلاق» بوده و از آثار مشهور و پر نسخه دوانی به شمار می آید. اثری در اخلاق عملی، که در ادامه آثاری چون اخلاق ناصری و کتابهای اخلاقی دیگر بر اساس تصورات رایج در این کتابها و همان خط و ربط، نوشته شده است. دوانی در آن کتاب در چند لامع بحث کرده است: نخست: تهذیب اخلاق، دوم: تدبیر منزل، سوم: تدبیر مدن و رسوم پادشاهی. در لمعه چهارم و ضمن بحث بحث تدبیر منزل، ایضا «در سیاست اولاد» سخن گفته است (صص 194 ـ 205). در آنجا بجز توضیحات کلی که در باب تربیت فرزند آورده، از آداب سخن گفتن، حرکت و سکون، و طعام خوردن و تعلیم آنها به طفل بحث کرده است، اما شگفت که در آنجا از تعلیم و تربیت علمی و دانشی اطفال و روالی که باید در تحصیل علم طی کنند، سخنی نگفته است. این چیزی است که در رساله حاضر به آن پرداخته شده است.
رساله حاضر صرفا در باره آموزش و تحصیلات طلاب ودانشجویان و مراحل درسی و متونی است که لازم است آنان بخوانند. طبعا می بایست، چنان که خود اشاره کرده، این مطالب را در «اخلاق جلالی» هم می گفت، اما اشارت رفت که نشانی از این مبحث، در بخش تربیت اولاد آن کتاب نیست. انگیزه وی در نگارش حاضر درخواستی بوده است که یکی از سادات وی کرده و او درخواست کرده تا نقطه نظراتش را در باره سیر تحصیل از آغاز تا پایان تحصیل بنگارد.
خواستگار نگارش این اثر از وی در این مبحث، سید غیاث الدین محمد میرمیران، یکی از بزرگان از سادات وقت و در واقع نقیب سادات شیراز (تاریخ ایلچی نظام شاه، ص 23 و در باره اخبار وی در دوره صفوی بنگرید: خلاصة التواریخ، 2/625، 648، 663) است. هدف میرمیران این بود که اولا راه تعلیم و تربیت را به فرزندان وی بیاموزد و ثانیا اجازه علمی هم به اولاد او بدهد.
بدین ترتیب، این رساله کوتاه اما با ارزش، از دو بخش تشکیل شده است: بخش نخست آن در بار نوع درس و متون مربوطه، و بخش دوم شامل یک اجازه علمی و روایتی از سوی دوانی برای فرزندان میر میران است.
محتوای بخش اول در باره برخی از مهم ترین نکات در باره نظام تعلیم و تربیت در این دوره شیراز است، و چون آن را یکی از بزرگان این مکتب نوشته، از این حیث بسیار قابل تأمل است.
نخستین پاراگراف، پاسخ این پرسش است که نخستین دانشی که باید به دانش پژوه یاد داد، چیست. وی می گوید رسم قدما بر این بوده است که دو درس «اخلاق» و «ریاضی و هندسه» را تعلیم می دادند. به گفته وی، باور و روش قدما ـ یونانیان ـ چنین بوده است که در آغاز، مطالبی از اخلاق را برای تعدیل رفتار و مطالبی از ریاضی و هندسه برای تعدیل ذهن دانشجو به او می آموختند. اما اکنون که شریعت محمدی آمده و آن روشهای قدما کنار رفته در حوزه اخلاق و دین، بهترین کار استفاده از برخی از آثار حجة الاسلام غزالی و بهره گیری از احادیث نبوی است که بتواند نفس آدمی را تربیت کرده و او از رذائل پستی ها دور کند. به هر روی، در روش قدما، نوعی ترکیب «اخلاق و ریاضی» در نخستین مرحله آموزشی در جریان بوده است.
و اما هدف اصلی، آشنایی با علوم الهی است. این عنوانی است که غالبا برای تحصیل در علوم فلسفی و کلامی (و در ادامه فقه و حدیث و تفسیر) بکار می رود. در این زمینه، قدم اول، یادگیری صرف و نحو است. اما چه اندازه و چه مدت باید صرف و نحو فراگرفت؟ به نظر وی، آن مقدار صرف و نحو باید آموخت که آدمی از اشتباه در مفردات و ترکیب بندی جملات مصمون بدارد. به گفته دوانی، فرو رفتن در صرف و نحو و دنبال کردن مباحث، برای «طالب کمال» که هدفش از آموختن و تحصیل رسیدن به نقطه کمال است، سودی ندارد. به نظر وی برای آدم با استعداد، این ممکن است که در مراحل بعدی، در این زمینه یعنی تخصص در دانش ادبی، احاطه بیشتری پیدا کند. به هر روی به نظر وی نباید در مرحله نخست تحصیل، بیش از حد برای صرف و نحو و ادبیات وقت گذاشت.
پس از عبور از صرف و نحو و فراگیری آن به مقدار لازم، باید هدف در آموختن «کمال النفس» باشد، نه شوق و ا شتهار و چیزهای مشابه آن. در این راه، «منطق» جایگاه نخست را دارد و بهترین کتاب برای آموختن «منطق التهذیب» از علامه تفتازانی است. طبیعی است که در ذهنیت این مکتب، و بر اساس مدلی که از آموزش به سبک یونانی وجود داشت، منطق می تواند آدمی را با چگونگی استدلال آشنا کرده و اگر صرف و نحو او را از اشتباهات لفظی مصون می دارد، منطق او را از اشتباهات استدلالی و فکری حفظ نماید.
اندکی که دانشجو پیش رفت، باید به سراغ کتابهای متوسطی برود که به عنوان شرح بر متون منطق نوشته شده و از جمله شرح شمسیه قطبی برود؛ گرچه به نظر وی اشکالاتی دارد «و ان کان فیه و مافیه»، اما به هر حال این متنی است که عجالتا دست همه هست و اشکالی ندارد بخش تصورات آن با حواشی مربوطه خوانده شود.
پس از منطق، نوبت «حکمت» و «کلام» می رسد که می توان شرح مطالع قطبی و شرح شریف جرجانی و حواشی دیگری که بر آن نوشته شده، خواند. در اینجا می افزاید این بخاطر شهرت و تداول آن است. در واقع، وی به متن های رسمی و درسی که همه می خوانند توجه می دهد، با این که آشکار است که چندان از آن متنها راضی نیست. جلالی می گوید، کتاب های نفیس، فراوان هستند، اما همه مهجور شده و تداول ندارند.
وی از میان آثاری که به قول وی نفیس اما مهجور هستند، به کتاب محصل الکلام فخر رازی، و نقد المحصل خواجه نصیر اشاره کرده و معتقد است که اینها بهتر از طوالع و شروح آن است. اما به گفته وی، روزگار بالا و پایین دارد. در اینجا (و البته در یک نسخه از سه نسخه ای که من از این رساله داشتم) می گوید که شایسته است دانش پژوهان که خداوند بر عمرشان بیفزاید و برکت دهاد، مشغول برخی از حواشی قدیم ما هم نشوند!
پس از منطق و حکمت و کلام، نوبت به فقه می رسد، در واقع، این وقتی است که علوم ابزاری و آلی را فرا گرفته اند. آیا مقصودش از علوم آلی، صرف و نحو و منطق است، یا حتی شامل حکمت و کلام هم می شود که ابزار فهم و اثبات دین هستند؟ وی دو کتاب را در این باره توصیه می کند. یکی محرّر از امام رافعی و دیگری منهاج از امام نووی. می دانیم که دوانی سنی بوده و تلاش هایی که خواسته وی را شیعه نشان دهد، بی پایه است.
در حدیث هم کتاب المشکات را اثری برجسته و جامع می داند.
به گفته وی، در این مرحله، و پس از فراگیری اینها، دانش پژوه می تواند برای تکمیل مطالعات خود، آثار بیشتر عقلی و نقلی و ریاضی و جز اینها را بخواند. در واقع، تا قبل از آن، مراحل آموختن بر اساس روال معمول بود و از این پس، مربوط به خود طلبه است که بخواهد مطالعات خود را در زمینه ای که دوست دارد، اعم از فلسفه یا علوم نقلی یا ریاضی توسعه دهد.
در اینجا، نسبت به آموختن «فقه» یک توصیه دارد و آن این که بهتر است فقه و حدیث و تفسیر را از یک عالم دیندار فراگیرد، عالمی که خودش همان علوم را نزد استاد مورد اطمینان و وثوق تحصیل کرده باشد. سایر علوم روایتی بل درایتی را هم بهتر است نزد چنین عالمانی بخواند. پیداست که اولویت انتخاب استاد در درس فقه و حدیث و تفسیر را عالم متدین و باتقوا می داند.
در اینجا یک توصیه اخلاقی برای اطفال دارد و آن این که باید به گونه ای آنان را تربیت کرد که با بزرگان و مشایخ بویژه استادان، از روی ادب رفتارکنند. شاهد او سخن امام علی (ع) است که فرمود: هر کسی به من چیز بیاموزد، مرا بنده خود ساخته است. از حکما هم نقل شده است که گفتهاند: حق استاد بر من بیش از حق پدر است، برای این که پدر، صورت انسانی به من داده اما استاد، صورت حقیقت انسانیت را به من بخشیده است.
در انتهای این رساله، اجازه روایتی به فرزندان سید محمد میرمیران داده که سه نفر هستند. این خانواده از سادات اند و وی کمال احترام را با آوردن القاب ویژه برای سادات به آنان گذاشته است. این سه فرزند عبارتند از ابوعلی حسین، ابوعبدالله محمد، و ابوالمعالی عطاء الله. دوانی می نویسند که اجازه روایت آنچه از آثار در علوم شرعی و عقلی و نقلی دارد، اعم از متن و حواشی، به آنان می دهد. وی می افزاید که اینها با رعایت همان شروطی است که نزد صاحبان این رشته و فن، معتبر است. به علاوه، آنان و خود را دعوت به تقوا کرده و از ایشان می خواهد که او را از دعا فراموش نکنند. بویژه که او در سالهای پایانی عمر خود قرار دارد و پیر شده است. وی می گوید که از عوارض جسمی و بیماری هایی فراوانی به او روی آورده و به علاوه حالات نفسانی هم که بسا اشاره به عوارض روحی است، در وی زیاد شده است.
تاریخ نگارش این رساله بنابر آنچه خود او نوشته 21 محرم سال 904 است و دوانی بر قول مشهور چهار سال پس از آن، یعنی سال 908 درگذشته است.
از این رساله چندین نسخه برجای مانده است، اما بنده از سه نسخه استفاده کردم. نسخه مسجد اعظم قم به شماره 2592، نسخه دانشگاه تهران به شماره 1015، و نسخه مجلس به شماره 10059. هر سه نسخه مشکلاتی داشت که از روی همدیگر اصلاح کردم، گرچه برخی از نکات باقی ماند که امیدوارم سر فرصت با استفاده از نسخه های دیگر آن موارد هم رفع شود.
در واقع توجه بنده به این رساله، به هدف آشنایی با نظام آموزشی ایران به خصوص توجه به این نظام از نگاه معرفتی بود. مسلما آثار دیگری هم در این زمینه هست که باید در مقایسه با این رساله، مورد بحث قرار گیرد.
متن عربی رساله در تربیت اولاد
الحمد لولیّ الحمد، و الصلوة و السلام علی من له سبق فی مضمار الکمال من قبل و من بعد، و علی آله و اصحابه التارکین لزخارف الدنیا بالعزیمة و العمد.
و بعد: فقد أشار إلیّ حضرة السید الاید المقدام، نقاوة السادات العظام، خلاصة النقباء الفحام، سید السادة، وحید [جید] العادة، ذو النسب الطاهر و الحسب الظاهر المستغنی عن الاطراء فی المدحة و الثناء، الملقب بمیرمیران ـ و الالقاب تنزل من السماء، ـ غیاث الملّة و السیادة و النجابة و النقابة و الدین محمّد، لازال مخصوصاً بعنایة الله ملک الصمد، أن أکتب فی هذه الوریقات طریقة تربیة الاولاد، و استدراجهم فی مدارج التعلیم و الارشاد.
و لعمرک أنّ ذلک رکنٌ عظیم من علم الاخلاق، [و قد بسطت الکلام فیه من لوامع الاشراق فی مکارم الاخلاق]، لکن لما تحتّم علیّ فی شرع الوداد، الجریان علی ما رسمه، و تعیّن علیّ ما فی دین حسن الاعتقاد و الاتّباع لما رقمه، کتبتُ ما حضرنی فی الوقت ما یتعلّق بهذا الشأن مستعیناً بالله تعالی، إنّه خیر مَن أعان و علیه التکلان.
فقلت:
اوّل ما یجب أن یعتنی لشأنه تعلیمهم الاٰداب الشرعیة، و السیر الکریمة المرضیّة، و قد کان الاوائل یفتتحون فی التعلیم بشیء من علم الاخلاق تعدیلاً لاخلاقهم، ثم یشتغلوا ببعض الاشکال الهندسیّة و المسائل الحسابیة تقویماً لاذهانهم.
و لما قضت الشریعة المقدّسة المحمّدیة الوطر عن بیان مکارم الاخلاق، بحیث صار قداید مخلفات الاوائل بالسنبة الیهاً متروکا، ناسب أن یشتغلوا ببعض رسائل الامام حجة الاسلام و غیرها من کتب الاٰداب، بل ببعض الاحادیث النبویّة ـ علیه أفضل الصلاة و التحیة ـ لیثمر نوافی فواضل الهیآت النفسانیة و یطلعوا علی قبائح الرزائل، ثم لا بأس ان یشتغلوا بطرف [بشطر] یسیر من الاشکال الهندسیّة و الاعمال الحسابیّة، ثم ینتقلوا إلی العلوم الالهیّة، و یبتدؤا برسالة فی علم الصرف، ثم یقرؤا [یراد] مختصراً فی النحو بحیث یحصل لهم العصمة عن الخطاء فی المفردات و التراکیب العربیة.
و أما التوغّل فی شُعَب الصرف و النّحو، و تتبّع نوادر هذین العِلمین، فلیس کثیر جدوی لطالب الکمال، ثم إن وقع الرغبة فیها فالاحاطة بها بعد ذلک یسیرٌ علی من له فطانة و رزانة.
ثمّ بعد قضاء الوطر عن عِلمَیِ الصرف و النحو بحسب ما یحتاج الیه دون الفصول التی عنها غنی للمستکمل الذی یقصر نظره علی کمال النفس لا الشوق و الاشتهار و ما یحذو حذوهما، یشتغلون بطرف من المنطق، و نعم العون فی ذلک منطق التهذیب الذی صَنَعه العلامة التفتازانی قدس الله روحه.
ثم تنتقل إلی بعض الکتب المتوسّطة من الشروح المعمولة علی المتون المنطقیة، و شرح الشمسیّة القطبی، و إن کان فیه ما فیه، لکن [لما] تداولته الایدی و تعاولته الالسن فلا غرو أن یشتغلوا بطرف التصوّرات منه، مع الحواشی المتعلقة به.
ثم بعد ذلک یشتغلوا المختصر فی الحکمة او الکلام، و طرفا من شرح المطالع القطبی و الحواشی الشریفة الشریفیة و الحواشی المتعلقة بها، و ذلک لاشتهارها و تداولها.
و أما الکتب النفیسة فکثیرة، لکنها مهجورة، و عندی أن الاشتغال بمحصل الکلام للامام فخرالدین الرازی، و نقد المحصل للعلامة الطوسی، أنفع من الاشتغال بالطوالع و شروحها، و لکن الدهر [الذهن] یخفض و یرفع و یعلی و یضع [و الالیق بحالهم ـ بارک الله فی أعمارهم ـ أن لا یشتغلون ببعض حواشینا المتعلقة کالقدیم و غیرها]
و أما الفقه فشأنه ان یشتغلوا به بعد إحکام العلوم الاٰلیة ، و أنفع مختصر فیه المحرّر للامام الرافعی، و المنهاج للامام النوَوَی قدس الله تعالی روحهما .
فأما الحدیث فأجل مختصر فیه و اجمعه کتاب المشکات.
و بعد ذلک، فالأمر إلی المستکمل لیشتغل بما رغب فیه من العلوم الفصلیة العقلیة و النقلیة الفرعیة و الاصلیة، و أقسام الریاضی و غیرها و الله ولیّ التوفیق.
و ینبغی أن یأخذ الفقه و الحدیث و التفسیر عن عالم متورّع متدیّن قد أخذها من شیخ موثوقٌ به، و کذا سایر علوم الروایة، بل علوم الدرایة ایضا.
و ینبغی أن یؤم الاطفال و الشّبان بالأدب مع الاکابر و المشایخ، لاسیّما مع اُستاذیهم، فقد قال أمیرالمؤمنین و یعسوب الموحدین و امام المتقین ـ کرّم الله وجهه: «من علّمنی حرفاً فقد صیرنی عبدا». و قال بعض الحکماء: حقُّ الاستاد علیّ أوکد من حق الوالد، فانّ الوالد سبب لفیضان صورة الانسان علیَ، و الاستاذ سبب لفیضان حقیقة الانسانیة علیّ.
ثم إنی أجزت لأولاده الغرّ الکرام، درر أصداف الائمة العظام، قدر عیون الاجلة الاعلام، نتائج العترة الطاهرة المصطفویة، سلائل العشیرة الزاهرة المرتضویة، أزهار ریاض المجد و المعالی، آثار أشجار ذوی الدرجات العوالی، غرر بیت الشرف و الکرامة، وسائط عقد السیادة و الامامة، السید تاج الملة و الدولة و السیادة و الدنیا و الدین أبی علی الحسین، والسید الأید جلال الملة و الفضیلة و الفطانة و الدنیا و الدین ابی المحامد أبی عبدالله محمد، و السید المرتضی جمال الملة و الشریعة و التّقی و الدین ابی المعالی عطاءالله ـ أبقاهم الله تعالی فی ظلیل ظلال حضرة الوالد الماجد الاوحدی الواحد ـ روایة ما یجوز لی روایته من العلوم الشرعیة و العقلیة و النقلیة من المتون والشروح و الحواشی.
کلّ ذلک بالشروط المعتبرة عند أهل الصناعة من اُولی البراعة، و اُوصیهم و نفسی أوّلا بملازمة التّقوی و التّوجه إلی الله تعالی، و ألتمس منهم ـ بارَک الله فی عمرهم، و أوصَلهم إلی قُصاری أمانیّهم ـ أن لا ینسونی فی دعواتهم الصّالحة فی حیاتی و مماتی، فإنّ الحیاة الجسمانیة ظل زائل لا سیما و قد وقعتُ فی العشر الذی یسمّیه العرب دقّاقة الرقاب، و قد وَهَن العظم منی و اشتعل الرأس شیبا، مع ما تراکم علیّ من الامراض الجسمانیة، و تزاحم لدیّ [الیّ] من الأعراض النفسانیة، و الله والله المستعان و علیه التکلان، إنه خیر من أعان و هو المنعم المحان الحنان المنان.
قال ذلک و کتبه أفقر [فقیر] عفو ربّه الحقیقی ابوعبدالله محمد بن اسعد بن محمد الدوانی فی الحادی و العشرین من الشّهرالاوّل من السنة الرابعة من المائة العاشرة [21 محرم 904] من زمانی سنة [مآلی [؟] سِنَی] الهجریة النبویة المصطفویة، علیه أفضل الصلوات و التحیة، و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.
منبع: بساتین
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید