1394/11/19 ۰۹:۱۹
از ملاباجی و قابله تا معلم و ماما؛ زنان ایرانی چگونه به عرصه اجتماع وارد شدند حضور اجتماعی زنان در دورههایی از تاریخ ایران با محدودیتهایی گسترده روبهرو بود. بخشی مهم از زنان ایرانی به دلیل باورهای سنتی یک جامعه پیچیده چند هزار ساله، از جایگاهی در میان گستره فعالیتهای اجتماعی برخوردار نبودند. این محدودیتها به ویژه در جامعههای شهری بیشتر به چشم میآمد. زنان در مناطق روستایی دستکم در چرخه اقتصادی حضوری چشمگیر داشتند که موجب میشد در حوزه فعالیتهای جمعی، کارکردهایی بیابند. در شهرها اما اینگونه نبود. حضور اجتماعی زنان در سدههای اخیر تاریخ ایران اما با دهههای پایانی دوره قاجار پیوند میخورد، آنجا که دگرگونیهایی فراوان در زمینه حکومتداری رخ داد و اندیشهورزان و روشنفکران ایرانی توانستند دگرگونیهایی را به ویژه در زمینه اجتماعی پدید آورند.
از ملاباجی و قابله تا معلم و ماما؛ زنان ایرانی چگونه به عرصه اجتماع وارد شدند
حضور اجتماعی زنان در دورههایی از تاریخ ایران با محدودیتهایی گسترده روبهرو بود. بخشی مهم از زنان ایرانی به دلیل باورهای سنتی یک جامعه پیچیده چند هزار ساله، از جایگاهی در میان گستره فعالیتهای اجتماعی برخوردار نبودند. این محدودیتها به ویژه در جامعههای شهری بیشتر به چشم میآمد. زنان در مناطق روستایی دستکم در چرخه اقتصادی حضوری چشمگیر داشتند که موجب میشد در حوزه فعالیتهای جمعی، کارکردهایی بیابند. در شهرها اما اینگونه نبود. حضور اجتماعی زنان در سدههای اخیر تاریخ ایران اما با دهههای پایانی دوره قاجار پیوند میخورد، آنجا که دگرگونیهایی فراوان در زمینه حکومتداری رخ داد و اندیشهورزان و روشنفکران ایرانی توانستند دگرگونیهایی را به ویژه در زمینه اجتماعی پدید آورند. پیروزی جنبش مشروطه ایران سرآغاز رسمی چنین دگرگونی گسترده ای به شمار میآید. پس از این رخداد بزرگ سیاسی و اجتماعی، شرایط آرامآرام برای تغییر موقعیت زنان و حضور آنان در اجتماع فراهم آمد. نیاز جامعه برای بکارگیری زنان در برخی زمینهها و مشاغل، اهمیتی فراوان در آسانسازی ورود زنان به عرصه اجتماع در ایران داشت. در این میانه فعالیتها و زمینههایی از پیش وجود داشت که موجب میشد با دگرگونی در نگرشها، زنان از همان بسترها به گستره فعالیت اجتماعی وارد شوند.
شرایط اجتماعی زنان در دوره قاجار
با توجه به عرف جامعه در دوره قاجار، زنان با مشکلاتی فراوان، از نازایی تا تعدد زوجات همسر روبهرو بودند؛ مشکلاتی که هریک میتوانست جایگاه سنتی زنان را متزلزل سازد. زنان در این دوران در محدودهای ویژه كه در عرف سیاسی و اجتماعی تعیین شده بود، میزیستند و از جایگاه حقوقی و اجتماعی در جامعه برخوردار نبودند. بینیازی به حضور زنان در جامعه چنان بدیهی تلقی می شد که زنان را از هرگونه آموزش و به پیروی از آن، بینش سیاسی و اجتماعی بینیاز میساخت. زنان در سن پایین به ازدواج مجبور میشدند. بخشی مهم از آنان همواره در اندرونی نگاه داشته میشدند. بر اساس پژوهش بشری دلریش در کتاب «زن در دوره قاجار»، «دخترها تمام بیسواد و از خانه بیرون نمیآمدند و والدین اسامی آنها را نمیگفتند؛ در مجالس ممکن نبود که کسی عیال خود را صدا کند».
شرایط نامناسب بخشی مهم از زنان جامعه ایرانی در دوره قاجار را در سفرنامههای اروپاییان آن دوره به خوبی میتوان دید. ماری شیل، همسر سفیر انگلستان در دوره ناصرالدین شاه، زنان قاجاری را اینچنین توصیف کرده است «زنان ایرانی مهارت فراوانی در تحمل هرگونه ... سرزنش دارند»؛ هرچند همین سفرنامهنویسان در جاهایی به حضور اجتماعی زنان اما به گونهای غیرسازمانیافته اشاره دارند. حضور اجتماعی زنان در این دوران محدود بود و تنها مشاغلی که زنان امکان فعالیت گسترده در آنها را داشتند، ملاباجی و قابله بود که در حوزه انحصاری زنانه جای داشت.
از ملاباجیهای قدیم تا معلمان جدید
حضور زنان در حوزه آموزش به فعالیت ملاباجیها بازمیگردد. ملاباجی یا شاهباجی به معلمی گفته میشد که در مکتبخانهها به کودکان ٤ تا ٧ ساله آموزش میداد. هدف از تعلیم در این مکتبخانهها آشنایی مختصر با سورههای قرآن، اخلاق و اصول شرعیات بود. ملاباجیها معمولا عاقلهزنانی بودند که بیش از علم و دانش، تجربه زندگی داشتند. با توجه به شرایط جامعه در دوره قاجار، بسیاری از دختران نمیتوانستند در همین مکتبخانهها حضور یابند و خانوادهها چندان تمایل نداشتند دخترانشان در مکتبخانهها آموزش ببینند. یحیی دولتآبادی در کتاب «حیات یحیی» ملاباجیها را چنین توصیف کرده است «تا مدتی نزد زنهایی که عبارت سادهای میتوانستند بخوانند و قرآن را از روی عقیده مذهبی به زحمت فراگرفته، اغلب از نوشتن محروم بودهاند عمر خود را صرف کرده، بیآنکه بدانم از آنها چه آموختهام. از این قبیل زنها در شهرها بیشتر و در دهات کمتر یافت میشد شغلشان پرستاری کودکان در خانه خودشان و یا در خانههای محترمین بوده است. مسلم است در فرستادن کودکان نزد این قبیل زنها، ملاحظه پرستاری شدن از آنها و کمی از وقت را آرمیدن بوده است تا تحصیل سواد نمودن».
برقراری ارتباط گسترده سیاسی و نظامی با اروپا و کشورهای همسایه همچون عثمانی و روسیه در اواخر دوره قاجار آرامآرام شرایط را دگرگون کرد. انجام اصلاحات سیاسی و آموزشی، تشكیل وزارت علوم، فرستادن دانشجو به اروپا، بنیانگذاری مدرسه به سبك نوین، انتشار روزنامههای دولتی و رونق ترجمه و نشر كتاب، شرایط اجتماعی ایرانیان را به ویژه در شهرهای بزرگ با دگرگونی روبهرو ساخت و شرایط زنان نیز به پیروی از آن تغییر کرد. بخشی از زنان ایرانی، توجه بیشتر به سوادآموزی اجباری و همگانی، حمایت از تحصیل دختران و زنان و نیز رعایت بهداشت آنان را خواستار شدند.
روحانیانی که به پشتیبانی از مدرسههای جدید برخاستند
امکان تاسیس مدرسههای جدید دخترانه پس از مشروطیت پدید آمد. با توجه به بینش حاکم بر جامعه در دوران قاجار، فعالیت این مدرسهها در تایید جایگاه سنتی زن در جایگاه مادر و تربیت نسلی بهتر از مردان مورد توجه قرار گرفت. این دگرگونیها از حمایت روشنفکران و برخی از روحانیان چون شیخ هادی نجمآبادی، سیدمحمد طباطبایی، آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدعبدالله بهبهانی برخوردار شد. عامه مردم اما نظری مساعد نسبت به تحصیل دختران در مدرسههای جدید نداشتند. سهیلا ترابی فارسانی در کتاب «اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی» نشان میدهد که بخشی از جامعه «رفتن دختران به مدرسه را مغایر مذهب دانسته، اشعار هجو سروده و دختران مدرسه را به بیعفتی متهم میکردند. کسی خانهاش را برای مدرسه اجاره نمیداد چون عوام آن را خانه فساد قلمداد میکردند، تابلوی آنرا سنگباران میکردند و دیوانگان را میگماشتند تا مزاحم شاگردان و مدیر مدرسه شوند». به کارگیری معلمان مرد در مدارس دخترانه با توجه به این مخالفتها ممکن نبود، به همین دلیل معلمان زن بیشتر مورد توجه قرار گرفتند. به اعتقاد ناظمالاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» «چیزی كه مانع احداث مدرسه دخترانه است نبودن اداره نظمیه و نداشتن پلیس مرتب است ... باید نخست اداره پلیس و نظمیه را مرتب كنیم تا در موقع لزوم از دختران حمایت كنند و دیگر آنكه معلم مردانه نمیتوان برای دختران آورد. پس باید به فكر معلم زنانه باشیم». تلاشهایی به همین منظور برای تربیت زنان معلم برخوردار از آموزشهای نوین صورت گرفت تا امور آموزشی را در مدرسههای دخترانه پیش برند. با افزایش تعداد مدرسهها، دارالمعلمات به منظور تربیت معلمان زن برای تدریس در مدرسههای دخترانه در سال ١٢٩٧ خورشیدی تاسیس شد. شاگردان دارالمعلمات از پرداخت شهریه معاف بودند و متعهد میشدند پس از پایان دوره، برابر با سالهای تحصیل، در مدرسههای دولتی تدریس کنند. معلمان زن بدینگونه با پشتیبانی مادی و اجتماعی دولت مشروطه، به عرصه اجتماعی ایران وارد شدند و طیفی تازه از زنان روشنفکر و تجددخواه را تشکیل دادند. بخشی مهم از اینان بعدها از صاحبان اندیشه و قلم شدند و به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی پرداختند.
قبر زن زائو تا چهل روز باز است!
جامعه ایران در دوره قاجار در زمینه امکانات بهداشت و سلامت همگانی با ضعفها و کاستیهایی بسیار روبهرو بود. بخشهایی مهم و گسترده از مردم در تیررس بیماریهایی واگیر چون وبا، طاعون، تیفوس و آبله بودند. تعدادی مریضخانه و بیمارستان در دوره قاجار وجود داشت. این مرکزهای محدود به واسطه کمبود امکانات، تنها چند اتاق را دربرمیگرفتند. نبود و کمبود پرستار، پزشک و دارو در آنها بسیار به چشم میآمد. وضعیت بهداشتی و سلامت زنان در این میانه با مشکلاتی بیشتر روبهرو بود. ضعف در زمینههای آگاهی بهداشت عمومی، فقر اقتصادی، ازدواج در شرایط ویژه به ویژه در سن پایین و پیامد آن بارداری و زایمانهای چندباره زودرس از عواملی بود که سلامت جسمانی زنان را بسیار به خطر میانداخت. دسترسی نداشتن به پزشکان مجرب و آموزشدیده و محدودیتهایی که باورهای نادرست بر زنان تحمیل میکرد، موجب میشد بیماریهای زنان در بسیاری موارد به خوبی تشخیص داده نشود. نرخ بالای بارداری و زاد و ولد در حوزه زایمان، مسایل یادشده را مهمتر جلوه میداد. قابلهها زنانی بودند که وظیفه بارنهادن زنان و سلامت جنین و نوزاد را برعهده داشتند. مرگومیر مادران و کودکان با توجه به شرایط نامناسب بهداشتی و ناآشنایی قابلهها با علم نوین پزشکی بسیار بالا بود. چنین پدیدهای موجب میشد حتی در فرهنگ عامیانه نیز مثلهایی رواج یابد. «قبر زن زائو تا چهل روز باز است»، شاهدی گویا برای چنین وضعیتی به شمار میآید.
... و مریضخانه نسوان راه را گشود
دگرگونیهایی که بر اثر فعالیتهای گسترده اندیشهورزان جامعه در اواخر دوره قاجار پدیده آمد، در کنار فراوانی مشکلات و دشواریهای موجود در حوزه پزشکی و بهداشتی این بخش از جامعه، به تاسیس بیمارستان ویژه زنان با پزشکان و پرستاران آموزشدیده زن انجامید. مریضخانه نسوان (امیراعلم) درسال ١٣٣٥ قمری به منظور ایجاد زایشگاه و تربیت پرستار و ماما تاسیس شد. چون پزشکان مرد از معاینه زنان منع میشدند، چند پزشک زن غیر ایرانی از جمله مادام فراس یكنا، مادام درمپس، دكتر پن و دكتر سركیسیان که در قابلگی و بیماریهای زنان تخصص داشتند به ایران دعوت و در مریضخانه نسوان استخدام شدند. همچنین برای محدود کردن فعالیتهای قابلههای سنتی و تشویق دختران و زنان جوان به فراگیری علوم مرتبط با این حوزه، احمد بَدِر وزیر وقت معارف در سال ١٢٩٨ خورشیدی پس از تاسیس دارالمعلمات مقرر داشت ده نفر از شاگردان مدرسه هفتهای سه روز به تحصیل قابلگی و بیماریهای زنان بپردازند. این رخداد، پایه آموزش مامایی به صورت علمی در ایران به شمار میآید. نخستین آموزشگاه مامایی به نام «مدرسه قابلگی» به این ترتیب با ده نفر شاگرد در مریضخانه نسوان تاسیس شد. با توجه به این که شیوههای سنتی درمان و زایمان در ایران از نفوذ و گسترشی فراوان برخوردار بود در آغاز اندک به چنین مرکزهایی مراجعه میشد. روشهای علمی اما آرامآرام در کنار باورهای سنتی مورد توجه قرار گرفت. با افزایش مراجعات، مرکزهای آموزشی برای تربیت متخصصان مامایی و پرستاری در نقاط گوناگون کشور تاسیس شد و زنان در حوزه پزشکی و بهداشت حضوری فعال یافتند.
* منابعدر دفتر روزنامه موجود است.
منبع: روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید